در حوزه تجارت، هنر مذاکره یک مهارت اصلی است که باید برای اطمینان از موفقیت و رشد آن را تقویت کرد. مذاکره چیزی فراتر از رسیدن به توافقات است. این در مورد ایجاد راه حل هایی است که یک سناریوی برد-برد برای همه طرف های درگیر ایجاد می کند. برای برتری در این حوزه، ما سه روش عمیق را معرفی میکنیم که نه تنها مهارتهای مذاکره شما را بهبود میبخشد، بلکه شما را قادر میسازد در بحثها دست بالا را به دست آورید.
1. روش مذاکره اصولی هاروارد
روش مذاکره اصولی که از دانشگاه معتبر هاروارد سرچشمه می گیرد، ریشه در چهار نکته اساسی دارد: جدا کردن مردم از مشکل ، تمرکز بر علایق و نه موقعیت ها ، اختراع گزینه هایی برای سود متقابل ، و اصرار بر استفاده از معیارهای عینی .
مردم را از مشکل جدا کنید :
حفظ رفتار حرفه ای و عدم اجازه دادن به تعصبات یا احساسات شخصی در روند مذاکره بسیار مهم است.
بر علایق تمرکز کنید نه موقعیت ها :
به جای تمرکز بر موقعیت اولیه طرف مقابل، برای درک منافع اساسی طرف مقابل، عمیق تر کاوش کنید.
اختراع گزینه هایی برای سود متقابل :
سعی کنید به جای تقسیم کردن آن، راه حل هایی را ایجاد کنید که همه طرف ها از آن سود ببرند.
اصرار بر استفاده از معیارهای عینی :
معیارها یا استانداردهای عینی را برای اطمینان از نتیجه عادلانه مذاکره تعیین کنید.
2. تکنیک مذاکره برد-برد
ماهیت تکنیک مذاکره برد-برد در یافتن راه حلی است که به نفع همه طرف های درگیر باشد. این روش ارتباطات باز، تفاهم و همکاری را برای رسیدن به راه حل های سودمند دوجانبه تشویق می کند.
ارتباط باز :
با شفاف بودن و تشویق دیگران به بیان نظرات خود، محیطی از اعتماد را ایجاد کنید.
درک طرف مقابل :
زمانی را صرف درک نگرانی ها و اهداف طرف مقابل کنید که به نوبه خود به یافتن زمینه های مشترک کمک می کند.
حل مسایل مشارکتی :
در حل مشترک مشکل شرکت کنید تا راهحلهای بدیعی را که منافع همه طرفهای درگیر را تامین میکند، جستجو کنید.
3. رویکرد BATNA (بهترین جایگزین برای توافقنامه مذاکره).
یک استراتژی مذاکره قوی است که به شما قدرت میدهد تا در صورت شکست مذاکره به نتیجه مطلوب، گزینههای جایگزین خود را شفاف کنید.
BATNA خود را شناسایی کنید :
قبل از ورود به مذاکره، تمام گزینه های موجود در دسترس شما را به طور کامل بررسی و ارزیابی کنید.
BATNA خود را تقویت کنید :
به دنبال راه هایی برای بهبود گزینه های خود باشید که به نوبه خود موقعیت مذاکره شما را افزایش می دهد.
با BATNA خود ارتباط برقرار کنید :
در صورت لزوم، BATNA خود را به طرف مقابل در میان بگذارید زیرا می تواند اهرمی را در مذاکره ایجاد کند.
نتیجه
استفاده از این روش ها در شیوه های مذاکره به طور قابل توجهی توانایی شما را برای دستیابی به توافق نامه هایی که برای همه طرف های درگیر سودمند است، افزایش می دهد. هر روش یک دیدگاه منحصر به فرد و مجموعه ای از ابزارها را ارائه می دهد که می تواند برای اطمینان از یک نتیجه مذاکره موفق به کار گرفته شود. با تسلط بر این تکنیک ها، نه تنها در مذاکرات برتر خواهید بود، بلکه روابط قوی تری ایجاد می کنید و راه را برای همکاری های آینده هموار می کنید.
منبع: مدیر منتور
خواسته اصلیتان موفقیت در زندگی و کار است، غافل از آن که به واسطه داشتن برخی از افکار و رفتار موفق شدن شما مدام به تاخیر خواهد افتاد و از شما دور خواهد شد.
بسیاری از مردم فکر میکنند که بهترین راههای موفقیت کسب مهارتها و عادتهاست ولی کدام یک؟ بهترین راه دوری از چیزهایی است که شما را از هدفتان دور میکند، به جای اضافه کردن چیزهایی به زندگیتان فاکتورهای منفی را از زندگی خود حذف کنید.
تسلیم شدن در برابر خیلی از آنها آسان است اما برخی دیگر احتیاج به زمان دارد. در ادامه این بخش با رفتارهایی که باید از زندگی خود حذف کنید تا به موفقیت برسید، آشنا خواهید شد.
8 رفتاری که باید از زندگی خود حذف کنید تا موفقیت را به دست آورید
عناوین اصلی که رفتارهای شما را تحت تاثیر قرار میدهند:
۱- بهانههای بیمنطق
افراد موفق خانواده، دوستان، رئیس و همکار خود را سرزنش نمیکنند و خود را مسئول زندگی آنها میدانند و زندگی خود را توسعه میدهند.
۲- حذف کمال گرایی برای رسیدن به موفقیت
کمال گرایی باعث هدر رفتن زمان میشود و به جای ناراحتی در مورد اشتباهات و یا نقصهای فیزیکی که اذیتشان میکند سعی کنید به گامهای کوچک که باعث پیشرفتتان میشود، فکر کنید. هیچ کس کامل نیست و همه میتواند برای سایرین تصمیم بگیرند.
۳- حذف ترس برای رسیدن به موفقیت
بسیاری از مردم بدون آگاهی خود را کوچک میکنند. آنها در طول مذاکره ساکت هستند و از ریسک کردن اجتناب میکنند. این ترس افراد را از موفقیت باز میدارد.
۴- کنترل کردن همه چیز
شما نمیتوانید همه چیز را کنترل کنید و سعی بر انجام اینکار بیفایده است و کمکی به موفقیت نمیکند. اما بیشتر باعث استرس، ناراحتی و خستگی میشود. به جای کنترل همه چیز سعی کنید بیخیال باشید.
تکنیک وارونهسازی چیست و چطور مسئله را حل میکند؟
۵- حذف طرز فکر ثابت برای رسیدن به موفقیت
بسیاری از افراد طرز فکر ثابت دارند و هیچ سعی برای یادگیری یا تغییر نظر ندارند و این طرز فکر کار را برای موفقیت بیشتر آنها سخت میکند چون در گذشته ماندهاند.
۶- آرزوهای یک شبه
بعضیها فکر میکنند افرادی که به آرزوهایشان رسیدهاند یک شبه و شانسی موفق شدهاند اما نمیتوانید به شانس برای موفقیت تکیه کنید. موفقیت نیازمند زمان و وقف است و باید برای آینده برنامهریزی کنید.
۷- افراد منفی نگر
اگر اطراف شما افراد منفینگر هستند که فقط نیمه خالی لیوان را میبینند. جای خالی آنها را با افراد خوشبین و مثبت عوض کنید چون این افراد حامی شما هستند و شما را برای رسیدن یه اهدافتان کمک میکنند و انگیزه و خوشحالی بیشتری را برای شما به ارمغان میآورند.
۸- نه گفتن برای رسیدن به موفقیت
به گزارش وب گاه نمناک، بسیاری از افراد در نه گفتن مشکل دارند و نمیتوانند نظرات خود را آزادانه بیان کنند که این امر باعث میشود فرد از موفقیتهای خود باز بماند.
منبع: ایرنا
نبودن تعادل میان کار و زندگی، بهاندازه کافی نخوابیدن و دلزدگیهای شغلی تنها سه مورد شایع از دلایل مه مغزی و خستگی ذهنی هستند که در صورت عدم درمان و کنترل میتوانند فرد را درگیر فرسودگی هیجانی و استرس مزمن کنند.
خستگی ذهنی نوعی فرسودگی و ازپادرآمدن در اثر کار زیاد و استرسهای مداوم است که انجام کارها و شفاف فکرکردن را سخت و چالشبرانگیز میکند. خستگی ذهنی میتواند برای هرکسی روی بدهد و معمولاً موجب بیانگیزه شدن و تحلیل انرژی فکری میشود. زیاد با کامپیوتر کارکردن، کارهای تحلیلی و پردازشی انجامدادن یا مرتباً درگیر انواع استرسها و اضطرابها بودن میتواند موجب خستگی ذهنی شود.
فرسودگی ذهنی میتواند جسم را نیز خسته کند. اولویتدادن به مراقبتهای فردی برای سلامت روان لازم است تا ذهن دچار خستگی و فرسودگی نشود. انجام تمرینات ریلکسیشن، وقت گذراندن با دوستان و عزیزان و ورزشکردن برخی از راههای مبارزه با خستگی ذهنیاند.
چه چیزهایی باعث خستگی ذهنی میشوند؟
خستگی ذهنی چندین دلیل دارد؛ کمبود خواب و بیش از حد کارکردن دو تا از علتهای کوتاهمدت خستگی ذهنیاند. تغییرات بزرگ در زندگی یا استرسها نیز میتوانند موجب خستگی مزمن شوند. جدایی، شغل جدید با فشارهای کاری زیاد، تغییر محل زندگی یا درگیرشدن با مشکلاتی در سلامتی میتوانند این عارضهٔ ذهنی را طولانیتر کنند.
علائم خستگی ذهنی را بشناسید
خستگی ذهنی میتواند جنبههای گوناگون زندگی را تحتتأثیر قرار دهد. علائم رفتاری، فیزیکی و هیجانی خستگی ذهنی شامل موارد زیر میشود:
. حساسیت زیاد: وقتی درگیر خستگی ذهنی هستید، واکنشهای جنگ یا گریزتان تشدید میشوند و این میتواند شما را بیشتر در معرض اضطراب یا ترس قرار دهد و بهراحتی عصبی شوید و حساسیت نشان دهید و تصمیمهای غیرمنطقی بگیرید.
. بیماری و ناخوشی: خواب، سیستم ایمنی بدن را شارژ میکند. مثلاً وقتی شما بهاندازه کافی نمیخوابید بیشتر احتمال دارد دچار سرماخوردگی و دیگر بیماریها و ناخوشیهایی چون دردهای عضلانی، سردردهای میگرنی و مشکلات گوارشی شوید. به مراقبتهای فردی اهمیت دهید و برای استراحت، خواب، ریلکس کردن و آرامکردن ذهنتان وقت بگذارید.
. عملکرد نامناسب مغز: مه مغزی میتواند عملکرد ادراکیتان را نیز تغییر دهد. اگر به دلیل تغییراتی در سبک زندگیتان یا ساعتهای طولانی کارکردن احساس استرس و ناآرامی کنید بیشتر احتمال دارد کارها را به تعویق بیندازید و انجام مسئولیتها یا حتی کارهای روزمره برایتان سخت شود.
. پایینبودن سطح انرژی: خستگی ذهنی میتواند سلامت جسمتان را واقعاً تحتتأثیر قرار بدهد، خصوصاً وقتی کمبود خواب، دلیل مه مغزیتان باشد. در این شرایط احساس میکنید کُند شدهاید و انرژی ندارید.
. نوسانات خلقی: خستگی ذهنی میتواند فرسودگی هیجانی ایجاد کند که به این معنی است که با اعضای خانواده و دوستان و عزیزانتان بدخلق و دمدمی مزاج رفتار خواهید کرد.
. خستگی جسمی: خستگی ذهنی با خستگی شدید جسمی نیز میتواند خودش را نشان بدهد. به نظرتان میرسد انجام و تکمیل کارها برایتان سخت و پیچیده است و تمایل کمتری برای باشگاه رفتن و ورزشکردن دارید، حوصله پیادهرویکردن یا بیرون آمدن از رختخواب ندارید و همهٔ فعالیتهای بدنی که زمانی برایتان شدنی و راحت بودند اکنون سخت شدهاند.
. ضعف در تصمیمگیری: منطق و احساس نقشهای مساوی در تصمیمگیریهای ما دارند. اما خستگی ذهنی اجازه نمیدهد خوب و شفاف فکر کنید و تصمیم درستی بگیرید.
. عادتهای نادرست غذایی: عادات ناسالم غذایی با کاهش وزن یا افزایش وزن همراه است.
چگونه بر خستگی ذهنی غلبه کنیم؟
خستگی ذهنی بر وضعیت روان و جسم اثر میگذارد، بنابراین لازم است مراقبتهای فردی را جدی بگیرید:
. به فعالیتهایی بپردازید که دوست دارید و لذت میبرید. سرگرمیهایی که میتوانند فکرتان را از استرس و نگرانی دور کنند باعث میشوند احساس انرژی کنید و ذهنتان پاکسازی شود.
. بین کار و زندگیتان تعادل برقرار کنید. برای کارتان حدومرز بگذارید و تعادل سالمی میان کار و زندگیتان برقرار نمایید. شما باید بعد از ساعات کاریتان زمانی را برای استراحت و آرامش در نظر بگیرید.
. بیرون بروید. بیرون بروید و در هوای تازه قدم بزنید تا فکرتان استراحت کند و سبک شود. در طبیعت وقت گذراندن واقعاً نشاطآور است.
. تنفس عمیق را تمرین کنید. ذهنآگاهی یا مدیتیشن میتواند کمک کند درونتان آرام شود و در پایان یک روز کاری به ذهنتان آرامش بدهید. تنفس عمیق برای کنترل استرس در طول روز عالی است.
. به پزشک مراجعه کنید. اگر خستگی ذهنیتان مزمن شده و مدتهاست درگیر آن هستید، پسنیاز به مداخلات پزشکی دارید. درمانگر میتواند کمکتان کند راههای غلبه بر خستگی ذهنی را یاد بگیرید.
. با دیگران بیشتر ارتباط داشته باشید. داشتن حامی و جمعی که پشتیبان شما باشد کمک بزرگی بهسلامت روانتان است. با دوستان و خانواده و همکاران خود وقت بگذرانید و از این طریق به خودتان استراحتی بدهید. گپزدن با کسانی که از بودن در کنارشان لذت میبرید واقعاً انرژیبخش است.
. غذاهایی بخورید که مغزتان را تغذیه میکنند. حتماً میدانید که تغذیه یک فاکتور اساسی در سالم ماندن و بهترین عملکرد را داشتن است. معادلهٔ سادهای است: خوردن غذاهای خوب احساس خوبی به شما میدهد و ناسالم غذاخوردن حالتان را بد میکند.
بهتر است از قندها تصفیه شده و غذاهای بسیار فراوری شده کمتر استفاده کنید. مصرف کافئین را کاهش بدهید و در وعدههای غذاییتان به پروتئین و فیبر و چربیهای سالم بیشتر توجه کرده و میانوعدههایتان را نیز هوشمندانه انتخاب نمایید. ضمناً آب زیاد بنوشید. کمآبی بدن علاوه بر سردردی که ایجاد میکند، بر توانایی فکرکردن و پردازش اطلاعات و منطقتان هم اثر میگذارد. بدنتان را هیدراته نگه دارید تا انرژی خوبی داشته باشید و مغزتان خسته نشود.
. قدرت چرتزدن را دستکم نگیرید. اگر مغزتان خیلی فعالیت کند واقعاً نیاز دارد کمی راحتش بگذارید، دست از کار بکشید و چرت بزنید. چرتزدن خصوصاً چرت مرغوب، مثل این است که گوشیتان را به برق میزنید تا دوباره شارژ شود. شاید احساس کنید خیلی هم خسته نیستید و هنوز انرژی دارید؛ اما یک چرت مرغوب ۱۰تا سیدقیقهای (نه بیشتر) میتواند انرژی مضاعفی به شما بدهد و بهتر به ادامهٔ کارهایتان برسید.
اگر خستگی مغز را جدی نگیرید و اقدامی نکنید چه خواهد شد؟
وقتی مغزتان خسته است، غلبه بر مشکلات و چالشهای زندگی به نظرتان غیرممکن میرسد و این احساس ضعیفبودن و نداشتن اعتمادبهنفس، صبر و تحملتان را میگیرد. در نتیجه درگیر پیامدهای بدی میشوید: با دیگران درگیر میشوید، به کارتان لطمه جدی وارد میشود، ارتباطات عاطفی و اجتماعیتان آسیب میبیند، قدرت یادگیری و رشد را از دست میدهید و ...
افسردگی نیز یکی دیگر از عواقب جدی خستگی مزمن مغز است و این دو عارضه ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. در واقع خستگی ذهنی میتواند یکی از علامتهای افسردگی باشد و برعکس. افسردگی یک اختلال روحی و روانی است که علتهای متعددی دارد، از جمله استرسهای مداوم زندگی. افسردگی به شما احساس ناامیدی و کمبود انرژی میدهد و نمیتوانید حتی زندگی روزمرهٔ خود را خوب پیش ببرید.
منبع: ایرنا
آیا تابهحال کسی شما را به انجام کاری تحریک کرده است یا درگیر باجگیری عاطفی شدهاید؟ در این شرایط، خود را در لبه پرتگاهی میبینید که برای نجات از آن چارهای جز مراعات حال طرف مقابل را ندارید. اگر از این شرایط خسته شدهاید، این مقاله برایتان مفید خواهد بود. در این مقاله، درباره این معضل همهگیر صحبت میکنیم.
باجگیری عاطفی یعنی چه؟
در این روش از باجگیری، فرد از احساسات شما سوءاستفاده میکند تا شما را برای رسیدن به منافع خود کنترل کند یا تحتتأثیر قرار دهد. باجگیران عاطفی در قربانیان خود احساس ترس، تعهد و عذاب وجدان همیشگی ایجاد میکنند تا آنها را وادار به اطاعت کنند.
این نوع باجگیری ترفندی رایج در روابط نزدیک یا عاشقانه است. باجگیر عاطفی از رازهای شما علیه خودتان استفاده نمیکند، بلکه از آنها برای کنترل شما کمک میگیرد.
باجگیری عاطفی ممکن است در روابط خانوادگی هم اتفاق بیفتد. باجگیری عاطفی والدین زمانی رخ میدهد که مثلا مادری همیشه تلاش میکند به فرزندش که زمان کافی را با او سپری نمیکند، احساس گناه بدهد. او ممکن است در صحبتهایش مدام کارهایی را یادآوری کند که دختران یا پسران خوب انجام میدهند. این باجگیرهای عاطفی از چنین جملاتی استفاده میکنند:
مراحل باجگیری عاطفی چیست؟
باجگیری عاطفی به یکباره اتفاق نمیافتد. برای اینکه خود را از این مهلکه نجات بدهید، باید این را بدانید. باجگیری عاطفی ۶ مرحله دارد که در ادامه هریک را بررسی میکنیم.
۱. بیانکردن خواسته
اولین مرحله این نوع باجگیری زمانی است که باجگیر از شما چیزی میخواهد. او ممکن است خواسته خود را صریح یا ضمنی و غیرمستقیم بیان کند.
در حالت اول، احتمالا از او چنین جملهای میشنوید: «فکر نمیکنم که این شخص مناسب تو باشد.» بیان غیرمستقیم خواسته او هم با جملهای شبیه به این همراه است: «من طرز نگاهکردنش به تو را دوست ندارم. او ممکن است خطرناک باشد.» در حالت دوم، اینطور به نظر میرسد که او به شما اهمیت میدهد، اما این رفتارش فقط برای کنترلکردن شماست.
۲. مقاومتکردن
اگر احساس میکنید کسی قصد باجگیری عاطفی از شما را دارد و میخواهید در برابر او مقاومت کنید، باید رکوپوستکنده احساستان را به او بگویید. مثلا اگر نمیخواهید کسی حتی برای تمیزکاری وارد اتاقتان شود، میتوانید با گفتن جمله «خودم میتوانم اتاقم را تمیز کنم» یا «وقتی کسی وارد اتاقم میشود، مضطرب میشوم» جلوی او را بگیرید.
برای بیان غیرمستقیم این احساس راههای دیگری هم وجود دارد، مثل:
۳. فشارآوردن
زمانی که فردی در روابط عادی با شریک زندگی خود مقاومت میکند، طرف مقابل برای حل مشکل راهی پیدا میکند و به این روش مشکلاتشان را با هم حل میکنند. اما باجگیران با استراتژیهای مختلف خواستههای خود را به شما تحمیل میکنند. برخی از این استراتژیها عبارتاند از:
۴. تهدید
باجگیری عاطفی ممکن است بهصورت تهدید مستقیم یا غیرمستقیم باشد. در حالت اول، چنین جملاتی را میشنوید: «اگر امشب را با دوستانت بگذرانی، چمدانهایم را میبندم و برای همیشه از اینجا میروم.» در صورت تهدید غیرمستقیم هم جملاتی شبیه به این را میشنوید: «من حتی با دوستهایم هم معاشرت نمیکنم، چون میخواهم زمان بیشتری را با تو سپری کنم. اگر بروی، دنبال شخص دیگری میروم که به من بیشتر توجه میکند.»
علاوه بر این، باجگیر عاطفی ممکن است تهدید خود را با وعده و وعید پنهان کند و بگوید: «اگر پیش من بمانی، هرچه دوست داری میخوریم. حتی میتوانیم فیلمی را که مدتهاست میخواهی ببینی، با هم تماشا کنیم.»
۵. اطاعتکردن
درنهایت احتمالا مقاومتها شما را خسته میکند و به خواستههای او تن میدهید. باجگیری عاطفی همیشگی با توسل به فشار و تهدید ممکن است طاقتفرسا باشد.
اگر باجگیر به خواسته خود برسد، معمولا با شما مهربان میشود. این رفتار مثبت ممکن است فقط لحظهای طول بکشد. اگر در چنین رابطهای باقی بمانید، رفتار سمی او تکرار میشود.
۶. تکرار رفتار باجگیرانه
در صورتی که پس از مقاومت بسیار سرانجام تسلیم شوید، باجگیر متوجه نقطه ضعف شما میشود. احساس میکنید که اگر بهجای مقاومتکردن تسلیم او شوید، راحتترید. این اتفاق بارها و بارها تکرار میشود، مگر اینکه به این نتیجه برسید که درگیر بازی او شدهاید.
روشهای باجگیری عاطفی
بهگفته دکتر سوزان فوروارد، درمانگر مشهور بینالمللی و کارشناس سلامت عاطفی، بیشتر باجگیران برای کنترلکردن شما از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند. بهاعتقاد او، باجگیرهای عاطفی در ۴ گروه اصلی جای میگیرند.
۱. تنبیهکنندهها
اگر در مقابل خواستههای این گروه مقاومت کنید، عواقب آن را به شما میگویند. آنها برای کنترل شما از تهدید مستقیم و رفتار خاموش استفاده میکنند. این افراد از روی عمد با شما صحبت نمیکنند تا نگران یا مضطرب شوید.
مثلا خسته از کار به خانه میروید و همسرتان شام را با خوشحالی آماده کرده است. شما میخواهید از شام صرفنظر کنید تا بتوانید زودتر بخوابید. فرد تنبیهکننده نمیتواند این را بپذیرد، چون برای آمادهکردن غذا وقت بسیاری صرف کرده است. درنتیجه درها را به هم میکوبد و با شما صحبت نمیکند.
۲. خودتنبیهگرها
این افراد دوست دارند نتیجه آسیبزای مقاومت همیشگی شما را به نمایش بگذارند. خودتنبیهگرها باعث میشوند از اینکه آسیب دیدهاند، احساس گناه کنید. آنها به این روش متوسل میشوند تا شما مسئولیتپذیر و تسلیم شوید.
فردی که این خصوصیت را دارد، ممکن است بگوید: «من مادری مجرد با مشکلات خاص خودم هستم. باید به من پول قرض بدهی تا بتوانم برای خواهرزادههایم خوراکی بخرم! باید احساس مرا درک کنی، چون خودت هم بچه داری!»
۳. رنجدیدهها
افرادی که در این دسته جا میگیرند، ناراحتی خود از شما را با نمایش نشانههای درد و ناراحتی ابراز میکنند. آنها دوست دارند که شما از طریق اخمها، آهها و اشکهایشان متوجه غمشان شوید. رنجدیدهها که مکرر بدبختی خود را به شما یادآوری میکنند، همیشه از چیزهایی میگویند که بهخاطر خوشبختی شما از آنها گذشتهاند.
مثلا دوست رنجکشیده شما میخواهد با شما والیبال بازی کند، اما شما به او میگویید که این ورزش را دوست ندارید. بعد از شام، تلفن زنگ میخورد. دوستتان پشت خط است و میگوید: «خیلی ناراحتم. حتی شام هم نخوردم، چون با مادرم بهخاطر نمراتم دعوا کردم. او میگفت که من فقط والیبالم خوب است. آنقدر احساس بدی دارم که فقط میخواهم چند دور والیبال بازی کنیم تا حالم بهتر شود. حاضری فردا به زمین ورزش برویم و والیبال بازی کنیم؟»
۴. وسوسهگرها
این گروه به پاداشدادن و ستایشکردن قربانی علاقه دارند. آنها هر مرتبه این کارها را انجام میدهند تا از شما چیزی بگیرند. این کارها باعث میشوند که شما به خودتان احساس خوبی پیدا کنید. امکان دریافت پاداش به شما انگیزه میدهد تا خواستههای فرد وسوسهگر را اجرا کنید.
مثلا شریک عاطفیتان به شما میگوید که شریک ایدئال او هستید و نمیتواند برای زندگی با شما صبر کند. بااینحال، بهتر است که همهچیز آرام پیش برود. شما با خواسته او موافقت میکنید و همچنان با او با عشق و مهربانی رفتار میکنید. درنهایت، روزی از او میپرسید که آیا قصد ازدواج دارد؟ او در جواب میگوید: «آیا من با این رابطه موافق بودم؟ تو مدام به من میچسبی. این رابطه بیمعناست!»
نشانههای باجگیری عاطفی
ممکن است این نشانهها بلافاصله خود را نشان ندهند و شما ناآگاهانه قربانی این باجگیری باشید. بنابراین شناخت نشانهها باعث میشود که از خود محافظت کنید. رایجترین نشانههای باجگیری عاطفی عبارتاند از:
راههایی برای مقابله با باجگیری عاطفی
بسیاری از مواقع، قربانیان باجگیری عاطفی به مشکلاتی مثل اختلال شخصیت مرزی (BPD) دچار میشوند. بنابراین بهتر است هرچه زودتر برای مقابله با این مشکل فکری کنید. برای اینکه با باجگیر عاطفی مقابله کنید، میتوانید به این راهها متوسل شوید:
کتاب باجگیری عاطفی
یکی از بهترین راههای مقابله با باجگیری عاطفی مطالعه بیشتر درباره این مسئله است. باجگیری عاطفی کتاب مشهور درمانگری بینالمللی بهنام سوزان فوروارد است. او در کتاب باجگیری عاطفی، این معضل را تجزیهوتحلیل میکند و برای مقابله با آن راهکارها و تمرینهایی عملی معرفی میکند.
منبع: چطور
ازدواج پیوند مهمی است که نیازمند تعهد، حمایت و درک نیازهای هر دو طرف است. یکی از مهمترین جنبه های یک ازدواج موفق اعتماد به نفس است که در ایجاد اعتماد و حفظ یک رابطه سالم ضروری است.
ازدواج پیوند مهمی است که نیازمند تعهد، حمایت و درک نیازهای هر دو طرف است. یکی از مهمترین جنبههای یک ازدواج موفق اعتماد به نفس است که در ایجاد اعتماد و حفظ یک رابطه سالم ضروری است. با این حال، گاهی اوقات ممکن است یک همسر با اعتماد به نفس پایین دست و پنجه نرم کند که میتواند تأثیر منفی بر رابطه داشته باشد. در این مقاله راههایی را برای افزایش اعتماد به نفس همسر و تقویت رابطهتان بررسی میکنیم.
روشهای بالا بردن اعتماد به نفس همسر
نشان دادن قدردانی
یکی از سادهترین راهها برای تقویت اعتماد به نفس همسرتان، نشان دادن قدردانی است. همسر شما باید بداند که شما برای او و سهم آنها در ازدواجتان ارزش قائل هستید. زمانی را برای تصدیق کارهایی که برای شما و خانوادهتان انجام میدهند اختصاص دهید و از تلاش های آنها ابراز قدردانی کنید. این باعث میشود که همسرتان احساس قدردانی و ارزشمندی کند، که به نوبه خود اعتماد به نفس او را افزایش میدهد.
سرگرمی ها و علایق را تشویق کنید
هرکسی علایق و سرگرمیهای منحصر به فردی دارد که از انجام آنها لذت میبرد. تشویق همسرتان به دنبال کردن علایق و سرگرمیهایش میتواند به تقویت اعتماد به نفس او کمک کند. وقتی همسرتان درگیر کاری است که به آن علاقه دارد، احتمال بیشتری دارد که احساس رضایت و اعتماد به نفس در تواناییهای خود داشته باشد.
پیشنهاد حمایت و تشویق
حمایت از همسرتان در زمانهای سخت میتواند به او در ایجاد اعتماد به نفس کمک کند. همسرتان را تشویق کنید تا چالشها را قبول کند و در طول این فرآیند از او حمایت کنید. بگذارید بدانند که به آنها و تواناییهایشان ایمان دارید. این به آنها کمک میکند تا احساس اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند و بتوانند به اهداف خود دست یابند.
ایجاد اعتماد
اعتماد جزء ضروری هر رابطه موفق است. وقتی همسرتان به شما اعتماد دارد، به احتمال زیاد نسبت به خود و رابطهاش با شما احساس اطمینان میکند. برای ایجاد اعتماد، در ارتباط با همسرتان صادق و شفاف باشید. از حفظ اسرار یا پنهان کردن چیزها از آنها بپرهیزید. این به تقویت حس اعتماد کمک میکند که باعث افزایش اعتماد به نفس همسرتان میشود.
از آنها تعریف کنید
تعریف و تمجید از همسرتان میتواند راهی قدرتمند برای افزایش اعتماد به نفس او باشد. وقت بگذارید و به کارهایی که همسرتان به خوبی انجام میدهد توجه کنید و به او بگویید که قدردان آن هستید. این به آنها کمک میکند تا احساس ارزشمندی و اعتماد به توانایی های خود کنند.
دستاوردهای آنها را جشن بگیرید
وقتی همسرتان به چیزی، هر چقدر هم که کوچک باشد، میرسد، برای جشن گرفتن آن با او وقت بگذارید. این به آنها کمک میکند تا احساس موفقیت کنند و نسبت به تواناییهای خود اطمینان داشته باشند. جشن گرفتن دستاوردها همچنین به تقویت رفتار مثبت کمک میکند که میتواند به همسر شما در درازمدت اعتماد به نفس کمک کند.
محبت آمیز باشید
محبت بدنی میتواند ابزاری قدرتمند در تقویت اعتماد به نفس همسرتان باشد. دست گرفتن، در آغوش گرفتن و بوسیدن میتواند به همسرتان کمک کند تا احساس عشق و ارزش کند. این اقدامات میتواند به ایجاد حس امنیت و اطمینان در رابطه شما کمک کند.
اعتماد به نفس احساس اطمینان از خود و باور به تواناییها و ویژگیهای خود است. این یک جنبه مهم از رفاه یک فرد است و میتواند تأثیر قابل توجهی بر زندگی شخصی و حرفهای او داشته باشد. وقتی صحبت از ازدواج میشود، اعتماد به نفس بسیار مهم است زیرا به ایجاد اعتماد و پیوند قوی بین شرکا کمک میکند.
اعتماد به نفس پایین میتواند یک مسئله چالش برانگیز برای مقابله باشد و میتواند تأثیر منفی بر یک رابطه داشته باشد. همسری که اعتماد به نفس ندارد ممکن است در مواجهه با چالشها یا بیان نیازها و خواستههای خود در رابطه مردد باشد. این میتواند منجر به احساس ناامیدی، رنجش و حتی رنجش بین شرکا شود.
خوشبختانه راههای مختلفی برای کمک به افزایش اعتماد به نفس همسرتان وجود دارد. یکی از مؤثرترین راهها برای انجام این کار، نشان دادن قدردانی است. وقتی برای کارهایی که همسرتان انجام می دهد ابراز قدردانی میکنید، به او کمک میکند تا احساس ارزشمندی و قدردانی کند. این میتواند اعتماد به نفس آنها را افزایش دهد و آنها را تشویق کند که به مشارکت مثبت در رابطه ادامه دهند.
راه دیگری برای تقویت اعتماد به نفس همسرتان این است که او را تشویق کنید تا سرگرمیها و علایق خود را دنبال کند. وقتی همسرتان درگیر کاری است که به آن علاقه دارد، احتمال بیشتری دارد که احساس رضایت و اعتماد به نفس در تواناییهای خود داشته باشد. این میتواند تأثیر مثبتی بر رفاه کلی آنها و رابطه آنها با شما داشته باشد.
ارائه حمایت و تشویق برای تقویت اعتماد به نفس همسرتان نیز ضروری است. تشویق همسرتان به پذیرش چالشها و ارائه حمایت و راهنمایی به او در طول فرآیند میتواند به او کمک کند تا نسبت به تواناییهای خود اعتماد بیشتری داشته باشد. این کانال همچنین به تقویت پیوند شما به عنوان یک زوج کمک میکند، زیرا با هم برای غلبه بر موانع و رسیدن به اهداف همکاری میکنید.
ایجاد اعتماد یکی دیگر از جنبههای مهم افزایش اعتماد به نفس همسرتان است. وقتی همسرتان به شما اعتماد دارد، به احتمال زیاد نسبت به خود و رابطهاش با شما احساس اطمینان میکند. صادقانه و شفاف بودن در ارتباط با همسرتان میتواند به ایجاد اعتماد و تقویت احساس امنیت در رابطه کمک کند.
تعریف و تمجید از همسرتان راه موثر دیگری برای افزایش اعتماد به نفس اوست. مهم است که هنگام تعریف کردن، دقیق باشید و روی کارهایی که همسرتان به خوبی انجام می دهد و ویژگی هایی که در مورد آنها تحسین می کنید تمرکز کنید. این می تواند به همسر شما کمک کند تا احساس ارزشمندی و قدردانی کند که به نوبه خود باعث افزایش اعتماد به نفس او میشود.
جشن گرفتن دستاوردهای همسرتان، هر چقدر هم که کوچک باشد، نیز مهم است. وقت گذاشتن برای تصدیق و تجلیل از موفقیت های آنها میتواند به ایجاد اعتماد به نفس و تقویت رفتار مثبت آنها کمک کند.
در نهایت، محبت فیزیکی میتواند ابزار قدرتمندی در تقویت اعتماد به نفس همسرتان باشد. دست گرفتن، در آغوش گرفتن و بوسیدن میتواند به همسرتان کمک کند تا احساس عشق و ارزش داشته باشد، که میتواند تأثیر مثبتی بر رفاه کلی او و رابطه او با شما داشته باشد.
در خاتمه، تقویت اعتماد به نفس همسرتان فرآیندی مداوم است که نیازمند تلاش و توجه مداوم است. با نشان دادن قدردانی، تشویق سرگرمیها و علایق، ارائه حمایت و تشویق، ایجاد اعتماد، تعریف و تمجید از آنها، تجلیل از دستاوردهای آنها، و محبت آمیز بودن، میتوانید به همسرتان کمک کنید تا در رابطه خود اعتماد به نفس و رضایت بیشتری داشته باشد. یک همسر با اعتماد به نفس بیشتر به ازدواج شما کمک میکند و به طور کلی به یک رابطه قویتر و سالمتر منجر میشود.
به یاد داشته باشید که ایجاد اعتماد به نفس زمان میبرد و مهم است که با همسرتان صبور باشید و درک کنید زیرا او برای ایجاد اعتماد به نفس تلاش میکند. با اجرای این استراتژیها میتوانید به همسرتان کمک کنید تا احساس اعتماد به نفس و ارزش بیشتری داشته باشد که در نهایت پیوند شما را تقویت میکند و منجر به شادی بیشتر میشود.
منبع: ایرنا
یکی از مشکلات اصلی قرن بیستویکم «دیگریسازی» است. در دنیایی پر از چالشهای بهظاهر حلنشدنی و طاقتفرسا، تقریبا هر درگیری جهانی، منطقهای و ملی ریشه در خودیوغیرخودیکردنها دارد. مناقشههای ارضی، خشونتهای فرقهای، درگیریهای نظامی، گسترش بیماریهای مختلف، گرسنگی و سوءتغذیه برخی از مردم جهان و حتی تغییرات آبوهوایی از این معضل همهگیر ناشی میشوند.
منظور از دیگریسازی چیست؟
این پدیده را اغلب نوعی ناسازگاری با هنجارهای یک گروه اجتماعی در نظر میگیرند. دیگری سازی بر دیدگاه مردم به افرادی که در اقلیت هستند و نحوه رفتارشان با آنها اثر میگذارد. این معضل خود را به صور دیگری مانند نسبتدادن ویژگیهای منفی به افراد یا گروههای متفاوت با دیگران هم نشان میدهد.
این عمل خودیوغیرخودیکردن افراد به ارتباطات و روابط انسانی مربوط میشود. جملاتی مانند «آنها مثل من نیستند» یا «او از ما نیست» اغلب از چنین تفکراتی ناشی میشوند. دیگریسازی راهی برای نفی انسانیت فردی دیگران است و نتیجه آن میشود که هرکس جزو دسته غیرخودیهاست کمتر از سایرین شایسته احترام و کرامت تلقی میشود.
نشانههای دیگریسازی
خودیوغیرخودیکردن نشانههایی دارد که اگر آنها را در خود یا اطرافیانتان دیدید، باید به فکر چارهای برای حل این معضل باشید:
این پدیده اغلب ناخودآگاه و گاهی آگاهانه اتفاق میافتد و مردم بر اساس آنچه هنجار تلقی میکنند، دچار تعصب میشوند. با اینکه دیگری سازی اغلب آشکارا اتفاق میافتد، گاهی هم مانعی نامرئی میشود تا افرادی را که غیرخودی محسوب میشوند از دسترسی به فرصتها و پذیرش در جامعه محروم کند.
انواع خودیوغیرخودیکردن
دیگریسازی بر اساس ویژگیهای مختلفی انجام میشود که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
نمونههایی از دیگریسازی
خشونتهای قومی مثل آنچه در سال ۲۰۱۶ در قرهباغ اتفاق افتاد یا درگیریهای ناشی از اختلافات مذهبی بارزترین نمونههای خودیوغیرخودیکردن هستند. بعضی دیگر از نمونههای دیگریسازی هم عبارتاند از:
این خودیوغیرخودیکردنها میتواند بر نگرشها و روابط افراد جامعه با یکدیگر تأثیرگذار باشد.
دلایل دیگریسازی
دلایل دیگریسازی از موقعیتی به موقعیت دیگری متفاوت است. اینکه افراد چگونه و چه زمانی خودی و غیرخودی میکنند، اغلب به میزان واضحبودن تفاوتهای آنها در زمینهای خاص بستگی دارد. اگر این تفاوتها تهدید محسوب شوند، احتمال اینکه افراد خارج از گروه قربانی دیگریسازی شوند بیشتر میشود. برخی عوامل بیش از همه در شکلگیری این پدیده نقش دارند که در ادامه هریک را بررسی میکنیم.
۱. سیر تکاملی بشر
تمایل به خودیوغیرخودیکردن ممکن است راهی برای افزایش انسجام گروهی و به حداقل رساندن خطر افراد خارجی باشد. در دوران باستان، مردم به تشکیل گروههای نزدیک به یکدیگر اهمیت میدادند و مرزهای متحدان و دشمنان هر سرزمین بهوضوح مشخص میشد. بر همین اساس، کمککردن به افراد نزدیک مثل اعضای خانواده که ژنهای مشابهی داشتند، برای بقا بسیار مهم بود.
۲. تعصب درونگروهی
این مسئله که طرفداری یا جانبداری درونگروهی هم نامیده میشود، تمایلی روانشناختی به ترجیحدادن اعضای یک گروه به افراد خارج آن است. بهاعتقاد پژوهشگران، عواملی مانند رقابت برای کسب منابع میتواند افراد را با یکدیگر پیوند دهد و متحد کند. عوامل دیگری مانند هویت فردی و اجتماعی هم در این جانبگرایی نقش دارند.
تعصب درونگروهی اغلب بر نحوه ارزیابی ما از دیگران، طریقه برخورد ما با آنها و طرز بهاشتراکگذاری منابع خود با آنها اثر میگذارد.
۳. تعصب در قبال افراد خارج از گروه
افرادی که دچار دیگری سازی شدهاند، تمایل دارند تمام تفاوتها و تغییرات فردی اعضای گروه خود را بفهمند و در عین حال معتقدند که افراد خارج از گروه همه مثل هم هستند.
نمونه این مسئله زمانی است که فکر میکنید اعضای گروه دوستانه شما همه خاص و منحصربهفردند و سایرین خستهکننده، ناآرام، کسالتآور و شبیه به هم هستند. ممکن است واقعیت این نباشد و دیگرانی که شامل گروه شما نمیشوند هم منحصربهفرد و جذاب باشند.
۴. هویت اجتماعی
بر اساس نظریات مربوط به هویت اجتماعی، عضویت در یک گروه ممکن است در رفتارها و هویت افراد آن گروه نقش بسزایی داشته باشد. وقتی افراد خود را متعلق به گروه اجتماعی خاصی میدانند، تمایل پیدا میکنند در حق افرادی که عضو آن گروه نیستند تبعیض قائل شوند یا حتی با آنها خصمانه رفتار کنند.
۵. ناآگاهی
بسیاری از مواقع، مردم کسانی را غیرخودی تلقی میکنند که واقعا نمیشناسند. ناآگاهی شخصی و تماسنداشتن با افراد ممکن است سبب شکلگیری فرضیاتی نادرست درباره آنها شود. درنتیجه بهسادگی آنها را افرادی بسیار متفاوت با خودمان یا حتی انسانهای پستتر از خودمان در نظر میگیریم. این ناآگاهی از مسائل دیگری هم ناشی میشود که مهمترین آنها عبارتاند از:
دیگریسازی تا حد زیادی از تمایلات طبیعی ما برای دستهبندی افراد بر مبنای شباهتها و تفاوتها ناشی میشود. عواملی که مرز گروهها را مشخص میکنند، گاه ممکن است بر اساس ویژگیهای فیزیکی مانند نژاد و جنسیت یا بر اساس جغرافیا و دوری و نزدیکی افراد از یکدیگر باشند، اما اغلب توسل به چنین تفاوتهایی برای خودیوغیرخودیکردن کاملا آگاهانه است.
۶. توجیهکردن بدرفتاریهای گذشته
ممکن است در قبال فردی که در گذشته با او بدرفتاری کردهاید، احساس شرم یا احساس گناه داشته باشید. برای اینکه به خود بقبولانید بهرغم رفتارهای نادرست با دیگران، فرد خوبی هستید، احتمال دارد برای غیرانسانی نشاندادن اعمال او به راهی مثل دیگریسازی متوسل شوید. این روش به فاصلهگرفتن از او کمک میکند، درنتیجه احتمال بروز احساس بد به خودتان کم میشود.
خودیوغیرخودیکردن چه پیامدهایی دارد؟
عضویت در گروهی اجتماعی اغلب مزایایی دارد، اما گاهی ممکن است هزینههایی هم به همراه داشته باشد. جنبه مثبت تعلقداشتن به یک گروه این است که سبب دوستی، حمایتگری، مراقبت، ارتباط و هویتبخشی به افراد میشود. از لحاظ منفی هم ممکن است موجب مسائلی مثل دیگریسازی، تعصب و درگیری با افراد خارج از گروه شود. این مسائل بر افراد، گروههای اجتماعی و جوامع اثر شگرفی میگذارند.
۱. طردکردن و افزایش نابرابریها
خودیوغیرخودیکردن ممکن است باعث طرد شدن و به حاشیه راندهشدن افرادی شود که عضو گروههای اجتماعی غالب نیستند. اقلیتها اغلب در زمینههای اقتصادی، مسکن، اشتغال، عدالت، آموزش و بهداشت با نابرابری مواجه میشوند. این مسائل درنهایت به شکلگیری تبعیض کمک میکنند و معضلاتی مانند نژادپرستی، تبعیض جنسیتی و هراس از ترنسها (ترنسهراسی) پدید میآیند.
دیگریسازی با ایجاد فاصله میان افرادی که با یکدیگر تفاوت چندانی ندارند، به روابط فردی آسیب میزند. با خودیوغیرخودیکردن ویژگیهای منحصربهفرد برخی از افراد عامل نابرابریهای موجود در نظر گرفته میشود و به شکلگیری نگرش منفی افراد به یکدیگر کمک میکند.
۲. تبعیض سیستماتیک
دیگریسازی در سطح اجتماعی ممکن است به تبعیض ساختاری و حتی سیاسی بینجامد. درنتیجه برخی افراد متفاوت یا کمتر شایسته در نظر گرفته شوند. این پدیده در حوزه سیاست هم خود را نشان میدهد؛ رهبران دیکتاتور ترس و رنجش دیگران را برمیانگیزند تا مردم طرفدار سیاستهایشان شوند. در واقع اقلیتها دشمن تلقی میشوند و رهبران از این طریق سیاستهای غیرانسانی خود در قبال آنها را توجیه میکنند.
این تقسیمبندی مردم را به این باور میرساند که پذیرش و مدارا امکان ندارد. زمانی که این تفاوتها بیش از حد بزرگ و غلبهناپذیر به نظر برسند، در افراد درونی میشوند. تبدیلشدن این مسئله به بخشی از هویت فردی باعث میشود که شکافهای درون جامعه ترمیمنشدنی به نظر برسند.
نتیجه این میشود که تبعیض و جانبداری ساختاری و سیستماتیک پدید میآید که هم آسیبزاست و هم بیشترین صدمه را برای گروههای اقلیت در پی دارد.
چطور با دیگریسازی مقابله کنیم؟
۱. به تکتک افراد توجه کنید
هنگام برخورد با کسانی که عضو گروه اجتماعی شما نیستند، به تکتک آنها و ویژگیهایشان توجه کنید. فراموش نکنید که هرکس داستان، تجربیات شخصی، افکار، احساسات و انگیزههای پیچیده خود را دارد و برای شنیدن سرگذشت او باید از قضاوتهای نابجا و خودیوغیرخودیکردن پرهیز کرد.
۲. تعصبات ناخودآگاه را بشناسید
آگاهشدن به دیگریسازی راه مهمی برای غلبه با آن است. جانبداریها و باورهای ناخودآگاه درباره گروههای مختلف اجتماعی همان تعصبات ناخودآگاه ما هستند. گاهی متوجه این سوگیریها نمیشویم و این مسئله بر نگرشهای آگاهانه ما اثر میگذارد. آگاهی بیشتر به این تعصبات به ما کمک میکند که کمتر دچار دیگریسازی شویم. این مسئله به مطالعه درباره فرهنگها و باورهای متفاوت نیاز دارد.
۳. فراموش نکنید که تنوع مزایای مهمی دارد
وقتگذراندن با کسانی که با شما تفاوت دارند و شناخت آنها به رشد شما کمک میکند. این کار شما را قادر میسازد افراد خارج از گروه خود را هم ببینید و تجربیات، ایدهها، فرهنگها و باورهای جدید را کشف کنید.
۴. دقت کنید چه چیزی بر زبان میآورید
اصطلاحاتی که اغلب برای توصیف گروههای اجتماعی مختلف به کار میبریم، ممکن است سبب تقویت پیوندهای اجتماعی شوند. بااینحال، گاهی استفاده از این عبارات به خودیوغیرخودیکردن منجر میشوند.
۵. فراموش نکنید که هویت افراد چندبعدی است
افراد میتوانند بر مبنای جنسیت، نژاد، مذهب، ملیت و مسائلی مانند آن عضو گروههای مختلف شوند. تلاقی این هویتها با هم در شکلگیری تجربیات هر فرد نقش دارد.
۶. دایره اجتماعی خود را گسترش دهید
مردم تمایل دارند دنبال افرادی بروند که شبیه خودشان هستند، اما جستوجوی دوستان با پیشینههای مختلف هم مفید است. از این راه، با دیگران و جهان پیرامون خود بیشتر آشنا میشوید.
۷. درباره تبعیضها حرف بزنید
یکی از راههای مبارزه با رفتار مغرضانه این است که هر زمان آن را مشاهده کردید، دربارهاش حرف بزنید. صحبتنکردن درباره دیگری سازی سبب میشود که این نوع رفتارها عادی و قابلقبول شوند.
منبع: چطور
«مدلش اینه عصبی که میشه خون جلوی چشماشو میگیره وگرنه چیزی توی دلش نیست». «این آزارش به یه مورچه هم نمیرسید چه برسه به اینکه جون یه آدمرو بگیره و بشه قاتل!»
عصبانیتهای لحظهای که گاهی وقتها بلای جان میشود و کار دست آدمها میدهد؛ فقط کافی است سری به اخبار جنایی بزنید تا با عمق فاجعه روبهرو شوید، قدرت خشمی که بازیچه آن میتواند به تیزی و برندگی یک چاقو باشد یا گلولهای در تفنگ یا صرفاً یک هلدادن ساده! و تو میمانی با خشمی که فروکش شده و یکعمر پشیمانی و ندامت که دیگر فایدهای ندارد!
برای قتل، دلیل عجیب بیار!
در نگاه جامعهشناسی، قتل از بزرگترین جنایاتی محسوب میشود که امنیت جامعه را به هم میریزد و معمولاً قانون شدیدترین کیفرها را برای قاتل در نظر میگیرد؛ اما بعضی دلایل قتل بهقدری مسخره به نظر میرسد که فکر میکنید نویسنده آن با شما شوخی دارد؛ مثلاً قتل بر سر ۲۰ هزار تومان پول! قتل همسر به دلیل خندههای زیاد! قتل پدر به دلیل اعصاب خردی! یا جایی مثلاً مقتول فکرش را هم نمیکرد که روزی به دلیل اینکه با کفش روی فرش، راه رفته کشته شود، یا از قاتل بپرسند چرا کشتیش؟ بگوید: «چون زیاد میخندید!» در این فهرست دنیای رفاقتها هم کوچک شده و بر سر کلمن یا چشم در چشم شدن به جان هم افتاده و در مسابقه رقابتی یکی دیگری را حذف میکند!
این همه خشم و عصبانیت از کجاست؟
بیشتر جامعهشناسان امروزی پدیده قتل را ریشه در مشکلات اقتصادی و معیشتی میدانند؛ اما واقعیت این است که بسیاری از قتلهایی که ریشه آن نزاع و درگیری است نشان میدهد که هیچ انگیزه اقتصادی پشت این قتلها وجود ندارد. مثلاً قتلی که در مراسم عروسی رخ میدهد یا قتلی که در اثر خوشگذرانی در ویلاهای محمودآباد رخ داد یا قتل دو خواهر توسط برادر که بهانه آن اگرچه بر سر نزاع زمین پدری بود؛ ولی هیچ یک از طرفین دارای نیاز اقتصادی بهعنوان انگیزه بزه نبودند. قتلهای آنی و بدون برنامهریزی قبلی که از هیجانات و عصبانیتهای لحظهای صحبت میکند...
زود از کوره در رفتن و به چاه افتادن...
سوالی که پیش میآید این است که چه اتفاقی در لحظه ممکن است رخ بدهد که منجر به قتل و داغدار کردن یک خانواده و گرفتار شدن فرد دیگر به دست قانون میشود؟ کارشناسان این موضوع را بررسی کردند و باور دارند یکی از دلایل این جرم؛ پایین آمدن آستانه تحمل و تابآوری مردم مخصوصاً جوانان در برابر هیجانات و عصبانیت است و بهاصطلاح زود از کوره در میروند! در خیلی از مواقع، این قتلها بدون شناخت همدیگر صورت میگیرد و قاتل و مقتول همدیگر را نمیشناختند، از قضا در یکزمان اشتباه و در یک مکان اشتباه به هم رسیده و سر موضوعات پیش پا افتادهای که احتمالاً در شدیدترین شکل ممکن نیم ساعت زمان میبرد تا به روال عادی برگردد، به هم پریدند و به این صورت پرونده قتلی باز شد.
ردپای نابرابری و احساس حقارت در قتلهای آنی
دلیل دیگری که روانشناسان به آن تأکید دارند، احساس حقارت از بعد روانی است که میتواند یکی از عوامل ارتکاب قتلهای آنی باشد. این احساس حقارت ممکن است از نابرابریهایی که در داخل خانواده و جامعه احساس کرده باشد، ریشه بگیرد، بیشتر افرادی که گرفتار قتل آنی شدند در لحظه با یک حس کوچکشدن و بیارزشی مواجهه میشوند و متأسفانه یاد نگرفتند آن را از زمان کودکی کنترل کنند! نمونه کوچک آن را بیشتر ما در کلکل و بحثهای رانندگی و جای پارک دیدهایم! ازآنجاییکه خیلی از ما یاد نگرفتهایم چطور احساسات و امیال خودمان را شناخته و بعد مدیریت و کنترل کنیم، این حس به یک خشم و انفجاری بزرگ خودش را در نزاع نشان میدهد که گاهی صحنه قتل را رقم میزند.
قتلهای آنی در اثر اتفاقات خیلی جزئی و حاشیهای و بدون قصد و برنامهریزی اتفاق میافتد و در همه آنها پشیمانی و ندامت، عنصر مشترکشان است. طوری که اگر پای درد دل این قاتلان بنشینید میگویند که اگر به گذشته و آن موقعیت برگردند هرگز دستشان را به خون آلوده نمیکردن!
محافظی به اسم کنترل خشم
خشم یک ویژگی اکتسابی است و در این زمانه برای خشمگین شدن بهانه زیاد وجود دارد؛ از شرایط جامعه، تورم و گرانی گرفته تا نارضایتیهای شغلی و بیکاری و عوامل اقتصادی که هر کدام نقش زیادی در بروز خشونت دارند که اگر کنترل نشوند زمینهساز نزاع و درگیری در شرایط بحرانی میشوند.
حالا چطور این خشم را کنترل کنیم؟ خشم هم مثل باقی احساسات غم، شادی و ترس یک حس و واکنش طبیعی است و نباید برای داشتن آن خودمان را سرزنش کنیم! وقتی احساساتمان نادیده بگیریم دیر یا زود طغیان آن را مشاهده میکنیم. کنترل خشم مهارتی است که به دادمان میرسد تا در مواقع حساس، اختیار از کفمان خارج نشود! در واقع از ما در برابر خطر و تهدید محافظت و دفاع میکند.
چطور خشم خود را کنترل کنیم؟
«مادرجان وقتی عصبی شدی ۵ تا صلوات بفرست و فوت کن، آب بخور، پاشو قدم بزن و...» قدیمیها بیشتر از عصر امروز و تکنولوژی، هزار ترفند بلد بودند تا خشم و عصبانیشان را کنترل کنند. راه و روشهای علمی که روانشناسان آن را امروزه برای کنترل خشم پیشنهاد میدهند.
شناسایی علت خشم، اولین قدمی است که باید برای کنترل آن برداشت و ممکن است ریشه این خشم، احساس دیگری باشد؛ مثلاً آزار دیدن از یک مشاجره، خسته شدن از تنهایی و...
تنفس عمیق و اجرای چند تکنیک ساده مراقبه و ورزشکردن باعث تخلیه انرژی منفی شما میشود و برای همین است که بسیاری از ورزشکاران حرفهای در زندگی شخصی خود آرام و صبور هستند چرا که خشم خودشان را به بهترین روش تخلیه میکنند. راهرفتن، دویدن و شناکردن و انجام حرکات کششی فعالیتهای مفیدی هستند که به کنترل خشم شما کمک میکنند. شناسایی و دوری از محرکها راه دیگری برای آرامش اعصابتان است؛ مثلاً صحبتکردن درباره موضوعات خاص، افراد خاص باعث رنجش شما میشود.
ذهنتان را از حادثه دور کنید؛ مثلاً شمارش معکوس اعداد به شما کمک میکند ضربان قلبتان کند شده و خشمتان فروکش کند.داشتن تخیل و تجسم هر چیزی که به شما آرامش هدیه کند، گوشکردن موسیقی، سکوتکردن، از موقعیت دورشدن و نوشتن چیزهایی که اذیتتان میکند و توانایی گفتن آن را ندارید، صحبتکردن با یک دوست وقتی که خیلی عصبی هستید، انجامدادن کارهای که دوست دارید از آب دادن گلها گرفته تا آوازخواندن و نقاشی و...
و در آخر کمک بگیرید، بعضی وقتها زور حوادث و مشکلات خیلی بیشتر از ما آدمهاست بنابراین کمکگرفتن از افراد حرفهای و متخصص به ما کمک میکند علاوه بر اینکه علت خشم را بشناسیم برای مهار و کنترل آن قدم مثبتی برداریم.
منبع: ایرنا