تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

چرا همیشه عاشق افراد بد و نامناسب می شوم؟!

عشق به افراد نامناسب و دور از دسترس به برنامه‌ریزی احساسی ما درکودکی بازمی‌گردد؛ اینکه طرد شده، فاقد اعتمادبه‌نفس یا گریزان از صمیمیت باشیم.
نیاز به عشق و دوست داشتن از نیاز های اساسی و مهم انسان است و به همین دلیل است که آدمی همواره به دنبال پیدا کردن فردی برای ارضای نیاز های عاطفی خود است. شاید به همین دلیل باشد که در بعضی مواقع به اصطلاح کور می شویم و چشمانمان را بر روی اشتباهات می بندیم.
چرا اسیر عشق به افراد نامناسب می‌شویم؟

درگیر روابط احساسی با یک فرد نامناسب و دور از دسترس شدن یکی از دردناک‌ترین الگوهای ارتباطی است. اولین قدم مثبت در این زمینه این است که شما خودتان به این موضوع پی برده‌ که انتخاب‌هایتان اشتباه است و طرف مقابلتان را مقصر ندانید؛ این آگاهی می‌تواند به شما کمک کند. بدانید این مشکل خیلی از افراد است و به برنامه‌ریزی احساسی ما از دوران کودکی بازمی‌گردد. ما در زندگی خود مسایلی داریم که درگیری‌‌های زیادی برایمان به وجود می‌آورند و همگی کوله باری از مشکلات حل و فصل نشده‌ دوران کودکی را با خود حمل می‌کنیم.شما افراد دور از دسترس را انتخاب کرده و دچار عشق به افراد نامناسب می‌شوید اگر:

  •     در کودکی از جانب والدین‌تان احساس طردشدگی کرده باشید:

                    شما ناخودآگاه این الگو را در بزرگسالی نیز دنبال می‌کنید و به دنبال کسی می‌روید که به نحوی نمی‌تواند کنار شما بماند.

  •     اعتماد به نفستان بسیار اندک باشد: چنانچه در خانواده‌ای بزرگ شده باشید که بسیار آشفته و از هم پاشیده بوده است، اعتماد به نفس اندکی دارید چرا که دائم سرزنشتان می‌کردند، یا مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتید یا نادیده گرفته می‌شدید. به همین دلیل احساس می‌کنید استحقاق دوست داشته شدن را ندارید و همیشه خود را درگیر روابطی می‌کنید که دوباره همین احساس دوست نداشتنی بون و توجه و محبت ندیدن را برایتان تکرار کند.


  •     از صمیمت می‌ترسید: شما درگیر عشق به افراد نامناسب می‌شوید و با کسانی که دور از دسترس هستند وارد رابطه می‌شوید چرا که این راه بسیار خوبی است برای اینکه از نزدیکی و صمیمیت دوری کنید. چنانچه در کودکی مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته باشید شاید تصمیم گرفته باشید هرگز به کسی نزدیک نشوید تا مبادا دوباره صدمه ببینید. یا ممکن است کسانی را انتخاب کنید که هرگز نمی‌توانند به شما تعهد بدهند و این روشی است که ناخودآگاهانه انتخاب کرده‌اید تا درد و رنج کمتری بکشید.

    نشانه های عشق اشتباه

  •     تغییر مثبتی در فرد مورد نظر ایجاد نمی‌شود.
  •     برنامه های زندگی دو نفر با همدیگر سازگار نیست.
  •     هزینه ها به طور نامتعادلی از سوی یک نفر پرداخت می‌شود.
  •     عادت های نادرستی در زندگی در حال شکل گیری است.
  •     ارتباط با دوستان و خانواده کمتر شده است.
  •     نوسانات زیادی در رابطه وجود دارد.
  •     اهداف و معیارهای هر دو نفر از زندگی متفاوت است.
  •     به طرف مقابل عادت کرده و جدایی را غیرممکن می‌دلنند.
  •     رفتارهای یکی از طرفین، فرد مقابل را در جمع شرمنده می‌کند.
  •     معذرت خواهی در رابطه اتفاق نمی افتد.
  •     در زمینه نیاز های جنسی با همدیگر راحت نیستند .
  •     در مقابل بیان خواسته ها از همدیگر ترس دارند.
  •     وجود خستگی روحی و عاطفی
  •     فردی که فقط به خواسته های فرد مقابل اهمیت می‌دهد و خودش را نادیده می‌گیرد.

    چرا با این که فرد مناسب ما نیست ولی ما برایش هیجان زده می شویم؟

ضمیر ناخواسته ما زمانی که حس می کند این انتخاب مناسبی برای ما است ماده های شیمیایی خاصی را ازاد می کند تا حس خوشحالی کنید. ولی مشکلی که موجود ضمیر ناخوداگاه زمانی که شخص در انتخاب فرد مرتکب اشتباه شود هم این احساسات را ارسال می کند. به عبارت دیگر در صورتی که اگاه نباشید و نتوانید احساسات خویش را کنترل کنید امکان دارد عاشق شخص نامناسبی شوید ولی اگر روی خودتان کنترل داشته باشید می توانید بدون این که تحت تاثیر احساساتتان قرار بگیرید شخص مناسبی را انتخاب کنید.
اگر عاشق فرد اشتباهی شدیم چه کاری را باید انجام دهیم؟

بسیاری از افراد به این موضوع آگاه هستند که عاشق آدم اشتباهی شده‌اند و این رابطه مناسب آنها نمی‌باشد. اما نمی‌دانند که چگونه باید از رابطه بیرون بیایند تا هر دو نفر سختی کمتری را تحمل کند. اکثر این افراد زمانی که تصمیم به قطع رابطه می‌گیرند اگر ندانند چگونه رابطه را به پایان برسانند، آسیب بسیاری برایشان رقم می‌خورد. رابطه باید به همان خوبی که شروع شده تمام شود. البته این کار ساده نیست و نیاز به زمان و مهارت دارد. بهترین راه حل برای افراد کمک گرفتن از مشاوره شکست عشقی می‌باشد.
کلام آخر

در یک رابطه نادرست، شما نمی توانید صادقانه اظهار وجود کنید. شریک عاطفی تان به افکار و نظرات شما گوش یا اهمیت نمی دهد و نمی توانید درباره احساسات خود صادق باشید. شما در رابطه ای غلط و نادرست قرار دارید، اگر شخصیت تان پایمال می گردد و از داشتن یک زندگی شاد، سالم و مثبت محروم هستید. به یاد داشته باشید که یک رابطه عاشقانه سالم باید باعث شکوفایی شما گردد، نه اینکه شما را مدفون کند.



منبع: ساعد نیوز

نقش درون گرایی و برون گرایی در ازدواج

درونگرایی و برونگرایی از ویژگی‌های شخصیتی هستند که باعث ایجاد تفاوت‌های رفتاری در افراد می‌شوند.سوالی که برای اکثر افراد مطرح است این است که آیا دو فرد با ویژگی شخصیتی متفاوت ازدواج موفقی را شکل می‌دهند یا خیر؟


هر ازدواجی با چالش‌ها و مشکلات خاص خود همراه است، نوع این مشکلات و نحوه برخورد با آن‌ها به صبر و خصوصیات شخصتی هر دو نفر بستگی دارد. زمانی که دو فردی که از لحاظ شخصیت برونگرا و درونگرا هستند، باهم ازدواج کنند، ازدواج این دو که از این لحاظ هیچ وجه تشابهی با هم ندارند، بی‌مشکل نیست. همه ما ویژگی‌های شخصیتی داریم که به راحتی تغییر نمی‌کند و متاسفانه اگر نتوانیم با هم کنار بیاییم، عرصه بر ما تنگ می‌شود و تنش‌های زیادی را در زندگی تجربه خواهیم کرد؛ اگرچه روش‌های مختلفی برای غلبه بر این دشواری‌ها وجود دارد. البته ازدواج درونگرا و برونگرا با مزایای متعددی نیز همراه است، زیرا همه ما می‌دانیم که گاهی تفاوت‌های بین ادم‌ها زندگی را جذاب‌تر می‌کند و انسان‌ها با تفاوتشان می‌توانند مکمل هم باشند.

ویژگی و نشانه افراد درونگرا

  •     از تنهایی لذت می‌برند.
  •     هنگامی که با دیگران وقت می‌گذرانند احساس کاهش انرژی دارند.
  •     دوستان صمیمی کمی دارند.
  •     اطرافیان عموما آن‌ها را فردی ساکت معرفی می‌کنند.
  •     شناختن دنیای درون آن‌ها بسیار دشوار می‌باشد.
  •     احساس عدم تمرکز در محیط شلوغ دارند.
  •     دوست دارند از طریق مشاهده یاد بگیرند.
  •     به مشاغلی که مستقل است علاقه‌مند می‌شوند. مانند: نویسندگی، حسابداری، نقاشی، برنامه نویسی، داروسازی، طراح گرافیکی
  •     برای جواب دادن به پیام‌ها صبر می‌کنند.
  •     در میان جمع بودن برای آن‌ها دشوار و خسته کننده است.
  •     فردی خلاق هستند.
  •     قلبشان را فقط برای افرادی خاص باز می‌گذارند.
  •     نسبت به اتفاقات اطراف بسیار هوشیار هستند.
  •     برای گوش دادن ارزش قائل هستند.
  •     قبل از شروع بحث تفکر می‌کنند.
  •     از حرف‌های بیهوده لذت نمی‌برند.
  •     رابطه خوبی با تلفن صحبت کردند ندارند و ترجیحا پیام نوشتاری را می‌پسندند.
  •     از اجتماع فراری نیستند ولی دوست دارند فقط در زمانی که خودشان می‌خواهند در جمع حضور پیدا کنند.
  •     از تفریحات گروهی در زمان کوتاه لذت می‌برند.
  •     خویشتن نگر هستند.
  •     به راحتی به کسی اعتماد نمی‌کنند.
  •     تصمیم گیرنده‌های خوبی هستند.


ویژگی افراد برونگرا

  •     دارای علایق بسیاری هستند.
  •     ارتباطات و تعاملات اجتماعی بسیاری دارند.
  •     از کار گروهی لذت می‌برند.
  •     اگر زیاد تنها بمانند احساس منزوی بودن می‌کنند.
  •     به راحتی ابراز احساسات می‌کنند.
  •     برای انگیزه و خلاقیت از منابع بیرونی انگیزه می‌گیرند.
  •     از این که در مرکز توجه باشند بسیار لذت می‌برند.
  •     عاشق صحبت کردن هستند.
  •     تمایل دارند از طریق مباحثه مشکلات را پشت سر بگذارند.
  •     تعاملات اجتماعی به آن‌ها انرژی می‌دهد.
  •     در نظر اطرافیان آدم‌های پرصحبتی هستد.
  •     بسیار گشاده رو هستند و شناخت دنیای درونی آن‌ها کار آسانی است.


چگونه یک فرد درون‌گرا یا برونگرا می‌شود؟

بسیاری از نظریه‌پردازان روان‌شناختی علت‌های زیستی-بیولوژیکی یا ژنتیکی را مطرح می‌کنند زیرا دیده‌شده که در افراد درون‌گرا عملکرد سیستم عصبی از سطح انگیختگی بالاتری نسبت به برونگراها برخوردار است و درنتیجه آستانه حسی پایین‌تری دارند؛ به همین دلیل درون‌گراها معمولاً با حداقل تحریک برانگیخته می‌شوند و واکنش بیشتری به تحریکات نشان می‌دهند. مثلاً یک فرد درون‌گرا زمانی که در یک محیط پر سروصدا در حال درس خواندن یا خوابیدن باشد، سریع تمرکزش را از دست می‌دهد؛ به همین خاطر افراد درون‌گرا دوست دارند بیشتر در محیط‌های آرام قرار بگیرند تا تمرکز و توجه درونی‌شان پایدارتر باقی بماند.
تاثیر برون گرایی و درون گرایی در ازدواج

آیا درون گرایان و برون گرایان با یکدیگر کنار می‌آیند؟ با خوشحالی می‌خواهم بگویم: بله!

مطالعه‌ای در سال 2007 نشان داد که شباهت در 5 ویژگی شخصیتی، ویژگی‌هایی که به عنوان مهم‌ترین بخش شخصیت ما شناخته شده‌اند و یکی از آن‌ها برون گرا یا درون گرا بودن است، باعث افزایش کیفیت روابط می‌شود. اما با این حال شباهت احساسی که به معنای تجربه و بیان احساسات مشابه است، یک متغیر مهم در این رابطه است؛ بنابراین حتی اگر زوجی از لحاظ ویژگی‌های شخصیتی متفاوت باشند، برای مثال یکی درون گرا و دیگری برون گرا باشد، آن‌ها همچنان می‌توانند زوج خوبی برای یکدیگر باشند اگر هر دو در یک سطح عاطفی مشابه عمل کنند. این شباهت احساسی به طرفین رابطه کمک می‌کند که نسبت به وقایع شبیه به هم واکنش نشان دهند و همسر خود را درک کنند. این ارتباط عاطفی است که یک عامل مهم و بسیار عمیق در رابطه‌ای شاد به حساب می‌آید نه شباهت در ویژگی‌های شخصیتی.

بنابراین در رابطه با تاثیر برون گرایی و درون گرایی در ازدواج می‌توان گفت که به طور کلی افراد همسرانی با ویژگی‌های شخصیتی مشابه خودشان را انتخاب نمی‌کنند. اگر به شاخص شخصیتی مایرز-بریگز نگاه کنید (که درونگرایی و برونگرایی یکی از چهار بعد است) بسیار معمول است که زوج‌ها در دو بعد از این چهار بعد اشتراک داشته و در مورد بقیه‌ی جنبه‌ها متفاوت هستند.

شواهد قطعی وجود دارد که افراد بسیار متفاوت از یکدیگر زندگی پرشور و موفقی داشته‌اند.مطالعه کوچکی در این رابطه نشان داد که تفاوت در تیپ‌های شخصیتی با مشکلات زناشویی مرتبط نبوده و به طور خاص‌تر برونگرایی و درونگرایی هیچ مشکل خاصی را در ازدواج ایجاد نکرده است؛ و پس از آن مطالعات دیگری از این نتایج پشتیبانی کردند که تاثیر برون گرایی و درون گرایی در ازدواج اصلا قابل توجه نیست.

بنابراین اینطور که به نظر می‌رسد، درونگرایان و برونگرایان می‌توانند به خوبی با یکدیگر کنار بیایند. با این حال یک هشدار خیلی جالب وجود دارد. Moffit و Eisen دریافتند که سطوح روان رنجوری و بی ثباتی عاطفی در همسران – نه شوهران – به طور قابل توجهی با درجه‌ی تفاوت درونگرا و برونگرایی زوجین ارتباط دارد. بنابراین داشتن همسری که بسیار درونگرا بوده، موجب بی ثباتی عاطفی زنی که شدیدا برونگراست، می‌شود. شاید به این علت که زوج‌های بسیار متفاوت از این لحاظ، ممکن است ارتباطی نزدیک و با کیفیت پایینی را تجربه می‌کنند که می‌تواند باعث فشار عاطفی بر روی زن شود؛ و بازهم اگر تفاوت چشمگیری در ویژگی‌های شخصیتی وجود دارد، نگران نباشید. فقط کافیست کمی بر رابطه تان کار کنید و آن را بسازید.
چه چیز ازدواج یک برون گرا و درون گرا را موفق می‌کند؟

در اینجا یک تحقیق بسیار جالب بر روی 365 زوج که گفته بودند ازدواج شادی دارند انجام شده است. در این تحقیق ویژگی‌های مشترک ازدواج‌هایی که طرفین برونگرا و درونگرا یا هر دو از یک گروه بودند را بررسی کردند. ویژگی‌های زوج‌هایی که طرفین از لحاظ دورنگرا و برونگرا بودن متفاوت بودند، به شرح زیر است:

  •     رابطه عاطفی گرم و صمیمی با یکدیگر و سایر اعضای خانواده
  •     دوستان متفاوت
  •     مشاجرات با مذاکره و صحبت حل می‌شوند
  •     فعالیت‌های مشترک کم
  •     ابراز علاقه‌ی متوسط
  •     تصمیم گیری مشترک، اما فرد برون گرا مسئول مدیریت مالی خانواده است
  •     و در اینجا ویژگی‌های خانواده‌هایی بیان شده که هر دو ویژگی شخصیتی مشابه داشتند:
  •     رابطه عاطفی گرم و صمیمی با یکدیگر و سایر اعضای خانواده
  •     دوستان مشترک
  •     مشاجرات با مذاکره و صحبت حل می‌شوند
  •     ابراز علاقه زیاد
  •     همه‌ی تصمیمات و مدیریت مالی به صورت مشترک انجام می‌شود.


بنابراین چند تفاوت میان این دو گروه وجود داشت: زوج‌های متفاوت فعالیت‌های مشترک کمتری داشتند، بیان عشق کمتر و تقسیم وظایف جداگانه. این موضوع ممکن است بد به نظر برسد، اما به یاد داشته باشید که این زوج‌ها همه زندگی خود را شاد و خوب گزارش کرده بودند؛ بنابراین مدیریت‌ این مسائل به خوبی برای آن‌ها کار کرده و زندگی شاد و مثبتی را برایشان رقم زده است. این طور که پیداست تاثیر برون گرایی و درون گرایی در ازدواج آنقدر‌ها چشمگیر نیست و تنها با مدیریت همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت.



منبع: ساعد نیوز

راهکارهای جلوگیری از بازیچه‌ شدن !

در تعامل با دوستان و اطرافیان، نباید اجازه دهید خود دیگری، شما را وادار به انجام کارهایی کنند که دوست ندارید. بلکه با قدرت و اقتدار خود واقعی زندگی کنید.
همه ما به شیوه های مختلف می خواهیم بر رفتار دیگران تأثیر بگذاریم. با این حال ، برخی در این کار افراط می کنند. افراد سلطه جو تنها به تاثیرگذاری بر دیگران راضی نمی شوند بلکه می خواهند آنها را کنترل کرده و تحت تسلط خود درآورند. آنها این کار را به روش هایی انجام می دهند که شما متوجه نشوید.

بیشتر این روش ها رفتارهای "معمولی" و پیش پا افتاده هستند و از این رو مورد توجه قرار نمی گیرند اما به همین دلیل بسیار مشکل ساز می شوند چرا که بدون آنکه متوجه شوید تحت سلطه و کنترل آنها در می آیید. در همه این روش ها از احساسات اصلی ما مانند ترس، عصبانیت یا همدردی بهره می گیرند. افراد سلطه جو بدون آنکه دلیل موجهی وجود داشته باشد با تحریک احساسات شما را به دام می اندازند.
آیا بازیچه شده اید؟

اگر از جمله افرادی هستید که اجازه می دهید هرکس بر حسب میل و اراده خود احساسات و رفتار شما را تعیین کند، تردید نکیند که یک قربانی تمام عیار هستید.قربانی شدن به معنای از دست دادن امور زندگی است؛ طبیعی است که چنانچه بر اوضاع و شرایط زندگی خود تسلط کافی نداشته باشید، عنان اختیار از دست داده و موقعیت اجتماعی شما توسط دیگران تعیین خواهد شد.

شما در تمام روز با افرادی برخورد می کنید که می کوشند بر شما مسلط شده، شما را در چنگال خود گیرند و مجبورتان کنند تا مطابق میل و سلیقه آنان عمل کنید؛ با وجود این مادامی که خودتان چنین اجازه ای ندهید و شرایط آن را فراهم نکنید هیچ کس نمی تواند شما را ملعبه دست کند.

افراد بازیچه، اغلب مفلوک و هراسان و خجالتی هستند، از موضع ضعف عمل می کنند و خود را کوچک و حقیر می پندارند، تصور می کنند که از عقل و درایت کافی برخوردار نیستید و نمی توانند اوضاع و شرایط زندگی خویش را به طور کامل کنترل کنند.افراد دهن بین به سادگی تحت تاثیر قرار گرفته و آلت دست دیگران می شوند چرا که در واقع فردی که فرمانروای خود نباشد، آزاد نیست.

کودکان اغلب به تبع سن و موقعیت خاص خود بازیچه می شوند، آنان از نظر عاطفی و احساسی به بزرگترها وابسته بوده و برای کسب راحتی و آسایس محتاج والدین خویش هستند و اینگونه است که وقتی کودکان به مدت کوتاهی از خانه دور می شوند به عجز و ناتوانی خود و به ارزشمندی کمک و مساعدت برزگترها پی می برند.

افراد پس از رسیدن به سن بلوغ بخشی از عادت های کودکی خود را ادامه می دهند؛ به همین دلیل عادت هایی که تنها در دوران کودکی موجه و منطقی بود، پس از بلوغ موجب آلت دست قرار گرفتن آنان می شود.افرادی که در دوران کودکی به طور کامل توسط والدینشان کنترل و هدایت شوند، چه بسا به این حالت عادت کنند و به تدریج این عمل ملکه ذهنشان شود و پس از بلوغ و پیوستن به جامعه، طعمه خوب و مناسبی برای افراد سوء استفاده کننده باشند.
چگونه بازیچه دیگران نشویم؟

مردم چگونه با شما رفتار می کنند؟ آیا مدام مورد سوء استفاده قرار می گیرید؟ آیا حس می کنید به عنوان فردی مستقل از احترام کافی برخوردار نیستید؟ آیا دوستان و اطرافیانتان در برنامه های گروهی نیازی به مشورت با شما حس نمی کنند؟ آیا اغلب بر حسب میل و علاقه دیگران وظایفی که دوست ندارید به شما واگذار می شود؟ در ادامه راه های جلوگیری از بازیچه شدن را بررسی می کنیم.
1. نشانه‌ها را بشناسید

رفتار افراد دستکاری‌کننده و کنترلگر اغلب مشابه یکدیگر است. مراقب افرادی باشید که هنگام شروع رابطه رفتارهای بیش از حد دوستانه دارند، وعده‌های پوچ می‌دهند یا در تلاش‌اند که احساس گناه کنید. با آگاهی به این رفتارهای مشابه، می‌توانید برای انجام اقدامات پیشگیرانه و خروج از دام این افراد آماده شوید.
2. مرزهایتان را مشخص کنید

راهی بسیار مؤثر برای پس‌گرفتن قدرت‌تان این است که به افراد نشان دهید چه رفتاری را تحمل نمی‌کنید. مرزهایتان را مشخص و انتظارات و نیازهایی را که به شما کمک می‌کنند در رابطه‌تان با دیگران احساس امنیت و راحتی داشته باشید، تعیین کنید.
3. مسئله را شخصی نکنید

قطعا دستکاری روان‌شناختی آسیب‌زاست، اما تلاش کنید این موضوع را درونی کنید که رفتارهای فرد دست‌کاری‌کننده ربطی به شما ندارد. این رفتارها بیشتر با خود شخص دستکاری‌کننده و ناتوانی او در برآوردن نیازها و تمایلاتش به روشی سالم، در ارتباط است.
4. صحنه را بچرخانید

دستکاری‌کنندگان همه‌چیز را برای خود می‌خواهند. شما می‌توانید صحنه را بچرخانید و به آنها یادآوری کنید که شما انسانی با احساسات هستید و اجازه نخواهید داد که آنها احساسات‌تان را نادیده بگیرند. مثلا اگر او سعی دارد با گفتن «این موضوع مهمی نیست.» احساسات شما را نادیده بگیرد، شما بگویید «می‌دانم که ممکن است این مسئله را مهم ندانی، اما من از این وضعیت احساس بدی دارم و فکر می‌کنم این ناعادلانه است». تحقیقی در سال 2018 نشان داد که این روش می‌تواند راهی مؤثر برای کاهش تعارض و خصومت باشد.
5. شخص مورداعتمادتان را در جریان قرار دهید

درگیری و کنارآمدن با فرد دستکاری‌کننده و کنترلگر از نظر روحی و عاطفی خسته‌کننده و آزاردهنده است. در این شرایط، هم‌صحبتی با دوستی نزدیک یا یکی از اعضای خانواده درباره موقعیتی که در آن قرار گرفته‌اید، می‌تواند تنش و اضطراب شما را کم کند. دوستان نزدیک و افراد خانواده می‌توانند توصیه‌های خوبی کرده و شما را برای انتخاب برخورد درست با فرد دستکاری‌کننده راهنمایی کنند.
6. از مشاور یا درمانگر کمک بگیرید

گاهی اوقات دستکاری روان‌شناختی از طرف یکی از نزدیکان انجام می‌شود. در این شرایط، مقابله و کمک‌گرفتن کار دشواری است. دستکاری روان‌شناختی بر سلامت عاطفی شما تأثیرگذار است. بنابراین بسیار مهم است که راهی برای خروج از این موقعیت پیدا کنید.
سخن پایانی

گرفتارشدن در دام فردی که می‌خواهد شما را بازیچه قرار دهد، آزاردهنده است و رهایی از این موقعیت می‌تواند بسیار دشوار باشد. بااین‌حال، با افزایش مهارت‌های ارتباطی و تسلط بر احساسات خود می‌توانید از این موقعیت خارج شوید و بیش از این اجازه سوءاستفاده از خود را به دیگران ندهید.



منبع: ساعد نیوز

چه کنم تا اطرافیان مرا تحقیر نکنند؟

ترس از حقارت و یا خود کم بینی در افراد می تواند مانع از این شود که آن ها بتوانند فعالیت های اجتماعی خود را به درستی انجام دهند و هر فردی در بخش از زندگی خود این مشکل را احساس خواهد کرد. این موضوع گاها آن چنان در زندگی فرد غالب خواهد شد که تمامی جنبه های زندگی اش را تحت تاثیر قرار می دهد.
ترس از حقارت چیست؟

چقدر خود را کمال گرا می دانید؟ احتمالا زیاد. اما آیا تاکنون دقت کرده اید که پشت پرده ی این کمال گرایی چه چیزی وجود دارد؟ اگر مثل بیشتر مردم باشید جواب شما منفی است. اما اگر نگاه دقیقی به کمال گرایی داشته باشید چه چیزی پیدا می کنید؟ شما کشف خواهید کرد که کمال گرایی فرزند مقبول یک احساس ناهشیار است که ترس از حقارت نامیده می شود. چون کمال گرایی از نظر اجتماعی یک صفت مثبت پذیرفته شده است ما وجود آن را در خود ارزیابی می کنیم. اما در کمال گرایی سخت گیرانه ترس از حقارت است که به صورت مخفیانه کنترل اعمال شخص را در دست خود می گیرد. بنابراین حتی اگر کمال گرایی مورد پذیرش قرار می گیرد اما الگویی از رفتارهای فشارزا را به ما تحمیل می کند که این اجتناب به نوبه ی خود باعث ایجاد تعویق و خودتخریبی می شود.
ترس از حقارت چگونه روی ما تاثیر می گذارد؟

در واقع ترس منجر به اضطراب شده و اضطراب نیز به نوبه ی خود منجر به تولید گروهی از شرایط فیزیکی و روانشناختی نامطلوب همچون الکلیسم، سوءمصرف مواد و افسردگی می شود. هنگامی که از کامل نبودن می ترسیم با مشکل در خودانضباطی مواجه می شویم زیرا به صورت ناهشیار این پیام را به خود می فرستیم که: «ممکن است تلاش من ناکامل و یا حتی سطح پایین به نظر برسد»، پس بهتر است که تلاش زیادی را به خرج ندهم. در ضمن در حالیکه به صورت ناهشیار این پیام منفی را به خود می فرستیم با این واقعیت روبرو می شویم که کامل بودن ممکن نیست. بنابراین قبل از اینکه شروع به عمل کنیم خودانضباطی ما با آسیب و شکست روبرو شده است.

نتیجه اینکه بدون در نظر گرفتن تکلیف مورد نظر باید در هر قدمی که می خواهیم برای بهبود خودانضباطی برداریم با خود بجنگیم. «اگر کاری که به من محول شده است را کامل انجام ندهم، پس بهتر است اصلا آن را انجام ندهم»، این جنگ و تقلای درونی هرگونه تلاش و انجام تمرین های خودانضباطی را تحت الشعاع قرار خواهد داد و تا زمانی که ترس ناهشیار خود از حقارت را با این دیدگاه واقع بینانه و منطقی جایگزین کنیم که: دنبال کردن کمال گرایی همانند جستجوی زندگی جاوید است، و این یک ماموریت غیرممکن است. توصیه من این است که سریعا کاری کنید تا عزت نفس شما بر مبنای کمال گرایی قرار نگیرد.
علائم احساس حقارت چیست؟

  • لازم است که شخص علائم خود را بشناسد تا برای درمان اقدام کند.
  •     انزوای اجتماعی
  •     ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران
  •     ترس از قضاوت دیگران
  •     نگرانی در مورد ظاهر، موفقیت و خصوصیات خود
  •     یافتن نقص در خود
  •     نادیده گرفتن توانایی ها و موفقیت های خود
  •     بزرگ نمایی زندگی و موفقیت های دیگران
  •     اضطراب عملکرد
  •     نیاز به توجه افراطی از سوی دیگران
  •     حساسیت بیش از حد و زود رنج بودن

    احساس حقارت ناشی از چیست؟

روانشناسان معتقدند تجربیات منفی در دوران کودکی در احساس خود کم بینی یا حس حقارت بسیار مهم هستند. برخی از عواملی که باعث احساس حقارت و خودکم‌بینی در بزرگسالی و کودکی می‌شوند، عبارتند از:

  •     تجربیات بد اولیه: تنبیه‌های دوران کودکی، غفلت پدر و مادر یا سوء استفاده جنسی یا تنبیه‌های دوران مدرسه بسیار مهم است. کودکانی با این نوع تجربیات اغلب این باور را دارند که بد هستند و مستحق مجازات هستند.


  •     استاندارها و انتظارات غیر واقع‌بینانه والدین: کودکان با این نوع والدین مدام احساس می‌کنند به اندازه کافی خوب نیستند، زیرا نتوانسته‌اند انتظارات دیگران را برآورده کنند. والدین خودشیفته دارای کودکانی با حس حقارت درونی و خود کم بینی هستند. چرا که کودکان آن‌ها هیچ‌گاه نمی‌توانند تمایلات والدین خود را برآورده کنند.


  •     رفتارهای نامناسب گروه همسالان: باعث احساس حقارت و خود کم بینی در کودکان می‌شود. به خصوص در دوران نوجوانی، زمانی که هویت نوجوان شکل می‌گیرد. متفاوت بودن با همسالان موجب تمسخر شده و همین موضوع می‌تواند حس حقارت و حس خود کم بینی در نوجوان ایجاد کند که تا بزرگسالی نیز ادامه پیدا کند.


  •     تحسین بی‌رویه: والدینی که مدام از تشویق‌های کلامی و یا جایزه برای کنترل رفتارهای کودک خود استفاده می‌کنند کودک خود را شرطی می‌کنند. زمانی که کودک وارد اجتماع می‌شود احساس می‌کند مدام باید تشویق و تحسین دریافت کند و زمانی که محیط این شرایط را فراهم نمی‌کند باعث می ‌شود او احساس کند چیزی در وجودش کم دارد که باید آن را تغییر دهد و او به اندازه کافی خوب نیست که محیط به تحسین و یا پاداش نمی‌دهد.

    روش های کاهش و درمان ترس از حقارت

اگر نشانه های گفته شده را در خودتان می بینید وقت آن رسیده است که با استفاده از یک سری از راه کار ها و روش های درمانی ساده این مشکل را از بین برده و بتوانید در جامعه نقش خود را بهتر ایفا کنید.
فراموش کردن گذشته ها

یکی از مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد گذشته فرد می باشد. در واقع تروما ها و آسیب های گذشته می تواند منجر به ایجاد مشکلات شدید شود و همچنین این احساس را در شما افزایش می دهد و اولین قدم برای بهبودی این است که گذشته را فراموش کرده و سعی کنید با خاطرات خود کنار بیایید. پذیرفتن گذشته ها می تواند به شما کمک کند که زندگی بهتری در آینده داشته باشید.
مهربانی با خود

برای افرادی که این احساس را دارند مهربان بودن با خود کمی سخت می باشد و این موضوع را باید بپذیرید که شما نمی توانید در مورد گذشته ماری را انجام دهید از این رو نیاز است تا آینده بهتری برای خود بسازید.
برقراری ارتباط با دیگران

سعی کنید با افرادی که به شما احساس خوب می دهند بیش تر ارتباط برقرار کنید زیرا این افراد می دانند که چه چیزی را در این زندگی دوست دارند و با هدف بودنشان باعث می شود تا زندگی بهتری داشته باشند و این موضوع می تواند به شما نیز کمک کند.
نه گفتن

سعی کنید یاد بگیرید که به خواسته هایی که دیگران از شما دارند و نا به جا می باشد نه بگویید. این نه گفتن ها می تواند برای شما بسیار خوب باشد و برای مراقبت از خودتان لازم است و می توانید تا حدودی این احساس حقارت را از خود دور نمایید.
قاطع بودن در کار ها

یکی دیگر از کار هایی که باید در این زمینه انجام دهید این است که در کار های خود قاطع باشید و سعی کنید تا از اشتباهات و شکست های خود نترسید تا بتوانید ترس از حقارت را کنار بگذارید. سعی کنید خودباوری را در خود افزایش دهید در غیر این صورت نمی توانید به این ترس غلبه کنید.
شناسایی توانایی ها

سعی کنید با شناخت بهتر خود و توانایی هایتان ترس از حقارت را کنار گذاشته و برای داشتن یک زندگی بهتر تلاش کنید. در واقع برای این کار کافی است تا یک کاغذ بردارید و تمامی آن چه که دوست دارید و توانایی آن را دارید یادداشت کنید تا بتوانید متوجه توانایی های خود بشوید.
حرف زدن با خود

سعی کنید در طی روز گفتگو های کوتاهی با خودتان داشته باشید و از جملات بسیار مثبت و خوب در این میان استفاده کنید تا انرژی بسیار خوبی گرفته و کار های خود را بهتر انجام دهید.
دست کشیدن از انتظار ها

همه ما یک سری از انتظارات بی جا از خود داریم و این مورد یکی از مهم ترین دلیل های حس حقارت می باشد و اگر دوست دارید که این مشکل را از ببین ببرید می توانید با خودتان رو راست باشید و چیز هایی که از دست شما بر نمی آید را از خودتان نخواهید.
خود تشویقی

یکی از بر ترین راه ها برای غلبه بر ترس حقارت این است که خود را در یک سری از کار ها تشویق نمایید. در واقع این امر می تواند برای شما بسیار خوب باشد و شما را وادار خواهد کرد تا کار های دیگر را با جرات و شجاعت بیش تری انجام دهید.
مقایسه نکردن

شاید بایتان جالب باشد که بدانید مقایسه نکردن خود با دیگران می تواند به شما کمک کند تا این حساس را از خود دور کنید. همیشه مقایسه کردن زندگی خود با دیگران کار درستی نمی باشد و در بسیاری از شرایط می تواند بسیار آسیب زا باشد.بسیاری از افراد هستند که ظاهر زندگی آن ها بسیار خوب است ولی درون آن ها از هم پاشیده می باشد و شما درون آن ها را نمی بینید بنابراین بهتر است باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنید.
کمک گرفتن از روان درمانگر

کمک گرفتن از یک فرد آشنا در این زمینه می تواند به شما این اجازه را بدهد تا بتوانید با تمامی ترس های خود رو به رو شده و متوجه شوید که این مشکل که شما برای خود بزرگ کرده اید آنچنان هم بزرگ نمی باشد. روان درمانگر یکی از روش هایی که برای شما پیشنهاد می دهد گروه درمانی می باشد که در آن محیطی امن ایجاد می شو تا شما بتوانید به بی ارزشی های خود غلبه کنید و همچنین روش دیگر به کار گرفتن CBT یا همان رفتار درمانی شناختی می باشد و در این روش درمانگر تمامی ترس های شما پیدا خواهد کرد و آن ها را اصلاح می کند تا بتوانید با حس حقارت کنار آمده و ترسی از آن نداشته باشید.
سخن پایانی

برای خوب بودن نیازی به سخت‌گیری در مورد خود نیست. مراقبت از خود را تمرین کنید. خودتان را دوست داشته باشید. با خودتان مهربان باشید. بیش از حد موقعیت‌ها را تجزیه و تحلیل نکنید. انتظار نداشته باشید که یک شبه تغییر کنید. به خود زمان دهید تا کم کم احساس خود کم بینی در وجودتان از بین برود.



منبع: ساعد نیوز

چگونه خودم را باور کنم؟

خودباوری به معنای شناخت توانایی های فردی و اعتماد به آن ها می باشد. خودباوری ویژگی بسیار مهمی است که در پرتو آن می توان موفقیت های زیادی در زندگی کسب کرد.
آیا تا به حال این اتفاق برایتان افتاده است که با حال و هوایی خارق العاده از رختخواب بلند شوید؟ برعکسش چطور؟ احساسی که دارید نتیجه مستقیم وضعیت ذهنی شما است. اگر همیشه احساس استرس و اضطراب دارید، در یک حالت افسرده ای زندگی خواهید کرد و احساس می‌کنید که همه چیز در زندگی شما نابود شده است.

در چنین مواقعی ممکن است احساس کنید که نمی‌توانید کاری را به درستی انجام دهید و خودباوری شما ضربه مستقیمی خواهد خورد. اما اگر به طور مداوم احساس قدرشناسی، عشق و شادی کنید، در یک حالت مثبت و شگفت انگیزی زندگی خواهید کرد که هیچ چیز شما را آزار نمی‌دهد.

شما در طول روز خود با هدف حرکت خواهید کرد، کارهای خود را با اشتیاق کاملی انجام می‌دهید و در طول مسیر خودباوری کافی خواهید داشت. این‌ها همه بخشی از یادگیری چگونگی باور داشتن به خود است، مهارتی که با یادگیری چگونگی حفظ خودباوری ایجاد می‌شود.
خودباوری چیست؟

خودباوری یکی از ارکان مهم برای رسیدن به موفقیت است؛ اما بسیاری از افراد نقش خودباوری را در مسیر موفقیت خود نادیده می‌گیرند.خودباوری در هر فرد به معنای دیدن استعداد‌ها و توانایی شخصی در هر لحظه از زندگی است وهدف آن نادیده گرفتن کمبود‌های شخصی نیست. دانستن نقاط ضعف و تلاش برای بهبود آن‌ها‌‌ نقش بسزایی در مسیر موفقیت افراد دارد.

فردی دارای خودباوری است که در تمامی لحظات زندگی خود از توانایی‌ها و قابلیت‌های خود غافل نشود و در مواقع ضروری از آن‌ها استفاده کند. بسیاری از افراد زمانی که در مسیری به موفقیت دست پیدا نمی‌کنند؛ دچار ناامیدی و افسردگی می‌شوند و در کمال ناباوری خود و توانایی‌هایشان را نادیده می‌گیرند، این دسته از افراد نباید هرگز امید خود را از دست دهند و همواره باید توانمندی‌های خود را پرورش دهند تا مسیری که از دید آن‌ها پنهان مانده را پیدا کنند. بسیاری از ما شکست را پایان زندگی می‌دانیم؛ اما باید بدانیم که شکست در یک مسیر جدید به معنای این نیست که ما هیچ توانایی و قابلیتی نداریم و دیگر هیچ‌گاه موفق نخواهیم شد؛ بلکه به این معناست که ما باید اشتباهات خود را پیدا کنیم و مجددا از نو شروع کنیم.
چرا به خودباوری احتیاج دارید؟

خودباوری برای هر کسی ضروری است. تا حالا چند بار پیش آمده که کاری را که می‌خواستید نکرده‌اید یا چیزی را که دوست داشته‌اید حتی امتحان نکرده‌اید، فقط به این دلیل که به قدر کافی خودتان را باور نداشته‌اید؟خیلی‌ها نمی‌توانند توانایی‌های خودشان را باور کنند، چون دیگران آنها را باور ندارند. ولی همانطور که الینور روزوِلت، استادانه بیان کرده‌ است:

هیچ کس نمی‌تواند حس حقارت و ناتوانی را به شما القا کند، مگر این که خودتان با او موافق باشید.با این حال همیشه شک و تردید‌های ناخواسته، راه‌شان را به ذهن شما پیدا می‌کنند. مثل مهمان ناخوانده‌ای که چون یک بار از او پذیرایی کرده‌اید، دیگر دست از سرتان بر نمی‌دارند. تردیدهایی مثل:

  •     واقعا می‌توانم این کار را بکنم؟
  •     دیگران از من بهتر و باهوش‌ترند و صلاحیت بیشتری برای انجام این کار دارند.
  •     اگر من این کار رابکنم یا این حرف را بزنم، دیگران چه فکری می‌کنند؟
  •     نمی‌توانم خطر شکست را بپذیرم.
  •     موفقیت برای دیگران است، نه برای امثال من!


راه های تقویت روحیه خودباوری

اگر خودباوری کافی دارید چرا هیچ گونه اقدامی در راستای آن انجام نمی دهید؟ اینجاد دقیقا جایی است که خود باوری شما آسیب دیده است و به ضرر شما عمل می کند! و زمانی که به خودتان می گویید که فکر نکنم از پس این کار برآییم در واقع ترجمه این جمله این است که من به خودم باور ندارم!اگر در برخی لحظات زندگی دچار مشکل شدید، می توانید نکات زیر را بخوانید و با فکر کردن به آن ها شروع به تمرین کنید.
1. تقویت توانمندی ها به منظور افزایش روحیه خودباوری

با فکر کردن به قدرت های خارق العاده قهرمانان خود، پیش از آن که روز خود را شروع کنید، آن ها را یادداشت کنید. این قدرت ها می توانند هر موردی را شامل شوند. شما می توانید ذهن تان را با این ویژگی های خارق العاده مجهز کنید. خواهید دید که این کار چه تأثیری در رفتار شما خواهد داشت. حالا می توانید همه ویژگی های مثبتی را که سراغ دارید یادداشت کنید. ویژگی هایی مثل سخاوتمندی، آرامش، وقار، تیزهوشی، قدرت، کاریزما، هوش، اراده، شوخ طبعی و هزاران ویژگی دیگر. هدف از این کار توجه به کلمات و نوشتن است. هرروز چند دقیقه به این کلمات نگاه کنید و به معنای واقعی کلمات برای خودتان خوب فکر کنید.
2. تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت

خوب است بدانید خودباوری زمانی به وجود می آید که تمرکز بر توانایی ها و داشته ها جای تمرکز بر مشکلات و کمبودها را می گیرد. همه ما به خوبی می دانیم که هیچ انسانی کامل نیست و بی توجهی به ضعف ها و عدم اصلاح آن ها نیز راه به جایی نخواهد برد. سعی کنید تمام باورهای منفی در مورد خودتان را با چاشنی خلاقیت به یک ویژگی مثبت تبدیل کنید. خواهید دید که این کار بسیار جذاب و سرگرم کننده است.
3. نادیده گرفتن افکار منفی در ذهن

هنگامی که دچار تردید می شوید، به افکار منفی درون تان گوش کنید و توجه کنید که این صدای چه کسی است؟ صدای همکلاسی زورگو؟ خواهر یا برادر؟ والدین؟ چیزی که اهمیت دارد این است که این صدا، صدای شما نیست. فقط سعی دارد خودش را به جای شما جا بزند تا باورش کنید. به مقابله با او برخیزید. بگویید این صدا، صدای من نیست. سعی کنید به صدای درونی خود کاملا بی توجه باشید.
4. یادگیری خودباوری و کسب آن

همه ما توانایی تغییر در درجات خودباوری خود را داریم. در واقع خودباوری ما بر روی سنگ نوشته نشده که قابل تغییر نباشد. ما این توانایی را داریم که تا بی نهایت پرواز کنیم. هنگام تولد هیچ گاه درگیر می توانم و نمی توانم نبودیم. در حقیقت زندگی بایدها، نبایدها و انواع محدودیت را به شما آموخت. اگر دقت کنید متوجه خواهید شد که بچه ها درگیر توانستن و نتوانستن نیستند. به عبارت دیگر آن ها هنوز نمی توانند افق دیدشان را محدود کنند و از افراد منفی و بدبین زندگی تأثیر نمی پذیرند. گام نخست این است که تمام افکار محدود کننده و منفی نگر را در زندگی خود دور بریزید.
5. قرار دادن خود به جای قهرمانان مشهور

یکی از تمرین های مهم برای افزایش خودباوری، گذاشتن خودتان به جای قهرمانان مشهور است. زمانی که دچار کمبود خودباوری می شوید، قهرمان مورد علاقه تان را در آن موقعیت تصور کنید. فرقی نمی کند که قهرمان شما چه کسی باشد. فقط کافی است چشم های خود را بسته و نحوه کنار آمدن قهرمان زندگی تان با این موقعیت را تصور کنید. فکر کنید که به جای او هستید؛ با همان ظاهر و در همان شرایط. آنقدر این کار را تکرار کنید تا تمام ویژگی های او در شما شکل بگیرد.
6. مربی با انگیزه خود باشید

اگر در وجود شما شک و تردیدی است که اجازه گرفتن تصمیم درست را به شما نمی دهد، خودتان را همان مربی نگران تصور کنید. حالا با او صحبت کنید. از او مشاوره و راهنمایی بخواهید. تمام حرف هایی را که باید به شخصی که شما را باور ندارد بزنید، به مربی درونی خود بگویید.مربی وجودی خودتان را انسانی شریف، رک، دلسوز و موقر تصور کنید. همانند هر آدمی که دوست داشتید زمانی او را می شناختید. در واقع همین صحبت با خودتان در قالب شخصی دیگر، می تواند به بالا بردن اعتماد به نفس و تقویت روحیه خودباوری کمک کند.
7. روبرو شدن با ترس ها برای افزایش خودباوری

سعی کنید تمام ترس های خود را در هر زمینه بر روی کاغذ یادداشت کنید. به طور مثال اگر از صحبت در جمع واهمه دارید، کافی است از جمع های کوچک شروع کنید و به بیان نظرات خود بپردازید. با نوشتن این موارد از تمام کارهای در دست اقدام خود آگاه خواهید شد.
8. ساختن تصویری قوی از خودتان

برای رسیدن به خودباوری تنها متقاعد کردن خودتان کافی نیست. باید به آرامش اجتماعی که به دنبال آن بوده اید، برسید. اگر می خواستید کتابی بنوبسید، کاری را شروع کنید و همه این کارها را انجام دادید، در واقع به آدمی که می خواستید تبدیل شده اید. سعی کنید هرروز چند دقیقه برای خودتان وقت بگذارید. گوشه ای نشسته و چشم هایتان را ببندید. خودتان را خواهید دید که چگونه با قدرت و آرامش رفتار می کند. با ساختن تصویری قوی از خودتان، می توانید به تقویت اعتماد به نفس و افزایش خودباوری کمک کنید.
سخن پایانی

خودباوری ویژگی مهمی است که به کمک آن می‌توانیم بسیاری از کار‌ها را پیش برده و به موفقیت‌هایی بسیار دست پیدا کنیم، داشتن خودباوری موجب می‌شود تا شما به این باور برسیم که می‌توانیم دست به کار‌هایی بزرگ زده و پله‌های موفقیت را به پشتوانه قدرت درونی خود طی کنیم.



منبع: ساعد نیوز

طرحواره شکست Failure

در روانشناسی و علوم شناختی، طرحواره الگوی تفکر یا رفتاری را توصیف می کند که دسته بندی اطلاعات و روابط بین آنها را سازماندهی می کند. در واقع طرحواره ها خوشه ها و ارتباط بین مفاهیم هستند که به مرور زمان در افراد شکل میگیرد و جهان بینی افراد را تعیین می کند و مفاهیم و اطلاعات بعدی در این طرحواره ها جای می گیرند. همچنین می توان آن را به عنوان یک ساختار ذهنی از ایده های از پیش تعیین شده، چارچوبی که برخی از جنبه های جهان را نشان می دهد، یا یک سیستم سازماندهی و درک اطلاعات جدید توصیف کرد. طرحواره ها بر توجه و جذب دانش جدید تأثیر می گذارد: افراد بیشتر به چیزهایی توجه می کنند که با طرح آنها جور است، در حالی که تناقضات طرح را به عنوان استثناء دوباره تفسیر می کنند یا آنها را برازش می دهند. طرحواره ها تمایل دارند بدون تغییر باقی بمانند، حتی در مواجهه با اطلاعات متناقض. طرحواره ها می توانند در درک جهان و محیط در حال تغییر سریع کمک کنند. در واقع این طرحواره ها به طرعت عمل ما در تفسیرهای مختلف کمک می کند و البته که ممکن است گاهی طرحواره های ناسازگاری در ما شکل بگیرند که کارکرد واقعی ما را بگیرند.
تعریف طرحواره از دیدگاه یونگ

جفری یانگ یانگ (1990، 1999) فرض کرد که برخی از طرحواره ها، به ویژه طرحواره هایی که عمدتاً در نتیجه تجربیات بد و ناخوشایند دوران کودکی ایجاد می شوند، ممکن است در مرکز اختلالات شخصیت، مشکلات خفیف تر شخصیتی و بسیاری از اختلالات مزمن محور I باشد. قبل از اینکه به توضیح طرحواره های ناسازگار اولیه بپردازیم، ابتدا به تعریف و چارچوب بندی مفهوم طرحواره می پردازیم.

تعریف بازنگری شده و جامع ما از طرحواره ناسازگار اولیه این است:

    طرحواره یک موضوع یا الگوی گسترده و فراگیر شامل خاطرات، احساسات، شناخت ها و برداشت های جسمانی است، در مورد خود و روابط خود با دیگران که در دوران کودکی یا نوجوانی ایجاد شده است و در طول زندگی فرد ادامه دارد و به میزان قابل توجهی ناکارآمد است.

به طور خلاصه، طرحواره های ناسازگار اولیه از الگوهای شناختی که در اوایل رشد ما شروع می شوند و در طول زندگی تکرار می شوند، ایجاد می شود. توجه داشته باشید که طبق این تعریف، رفتار یک فرد جزء طرحواره ها نیست، بلکه به عنوان پاسخی به طرحواره است و توسط طرحواره ها هدایت می شود.
نکاتی مهم در رابطه با طرحواره ها

  •     طرح واره ها ابعاد مختلف زندگی افراد را تحت تاثیر قرار می دهند. و در طول زمان از کودکی تا نوجوانی و تا بزرگسالی افراد ادامه دارد و در روابط افراد با دیگران و هیجانات و احساسات آنها تاثیر گذار است.
  •     همه طرحواره ها مبتنی بر ضربه یا بدرفتاری دوران کودکی نیستند. در واقع، یک فرد می تواند طرحواره وابستگی / عدم صلاحیت را توسعه دهد. بدون تجربه حتی یک مورد از آسیب های دوران کودکی.
  •     طرحواره های ناسازگار اولیه برای بقا می جنگند. همانطور که قبلاً اشاره کردیم، این نتیجه تلاش انسان برای ثبات است. طرح واره ها رفتار پیش فرض ما هستن. و بسیار برای ما راحت است که طبق طرحواره رفتار کنیم و تغییر آنها در ابتدا دشوار است. افراد به طرحواره ها طرحواره ها به عنوان حقایق پیشینی نگاه می کنند، و بنابراین این طرحواره ها بر پردازش تجربیات بعدی تأثیر می گذارند.
  •     طرحواره ها در اوایل کودکی یا نوجوانی به عنوان نمایشی مبتنی بر واقعیت از محیط کودک آغاز می شوند. تجربه ما این است که طرحواره های افراد به طور دقیق لحن محیط اولیه خود را منعکس می کند. به عنوان مثال، اگر فردی به ما بگوید که خانواده اش سرد بوده و در جوانی بی محبت است، معمولاً درست می گوید.
  •     طرحواره های ناسازگار اولیه و روش های ناسازگارانه ای که در آن افراد یاد می گیرند که چگونه با آنها کنار بیایند، اغلب زمینه ساز علائم مزمن محور I بالینی، مانند اضطراب، افسردگی، سوء مصرف مواد و اختلالات روان تنی هستند.
  •     طرحواره ها یک طیف هستند، به این معنی که شدت و فراگیری آنها متفاوت است. هرچه طرحواره شدیدتر باشد، تعداد موقعیت هایی که آن را فعال می کند بیشتر است. بنابراین، برای مثال، اگر فردی از سمت هر دو والد خود انتقادهای مکرری را تجربه کند، ​​پس تماس آن فرد با هر کسی احتمالا این طرحواره را فعال خواهد کرد.
  •     طرحواره های هم مثبت هستند و هم منفی، تمرکز ما از نظر بالینی تقریباً بر روی طرحواره های ناسازگار است، بنابراین با طرحواره های مثبت فعلا کاری نداریم.


ریشه طرحواره ها کجاست؟ از کجا شکل می گیرند؟
نیازهای عاطفی اساسی

دیدگاه اصلی این است که طرحواره ها از نیازهای عاطفی اصلی برآورده نشده در دوران کودکی ناشی می شوند. پنج نیاز اساسی عاطفی برای انسان ها در دوران کودکی موارد زیر هستند.

  1.     دلبستگی ایمن به دیگران (شامل ایمنی، ثبات، پرورش، و پذیرش)
  2.      خودمختاری، شایستگی و احساس هویت
  3.     آزادی بیان نیازها و احساسات معتبر
  4.     خودانگیختگی و بازی
  5.     محدودیت های واقع بینانه و کنترل خود


ما معتقدیم که این نیازها جهانی هستند. هرچند همه افراد این نیازها را دارند، اما برخی از افراد نیازهای قوی تری نسبت به دیگران دارند. از لحاظ روانی فرد سالم کسی است که بتواند با این احساسات سازگار باشد. تعامل بین خلق و خوی ذاتی کودک و محیط اولیه منجر به ناامیدی و عدم ارضای این نیازهای اساسی می شود. هدف از طرحواره درمانی کمک به افراد برای یافتن سازگاری است.
تجربیات اولیه زندگی

تجربیات ناخوشایند دوران کودکی منشاء اولیه طرحواره های ناسازگار است. طرحواره هایی که به طور معمول زودتر ایجاد می شوند، قوی ترین هستند و معمولا هم در بستر خانواده شکل می گیرند. خانواده پویایی تمام دنیای اولیه کودک است. وقتی مراجعین، خود را در موقعیت های بالغی می بینند که سازگاری اولیه آنها را فعال می کند، طرحواره ها و رفتار آنها، نمایشی از دوران کودکی آنها است.

با این حال، طرحواره هایی که بعداً توسعه یافته اند عموماً چندان فراگیر و قدرتمند نیستند (مانند انزوای اجتماعی). ما چهار نوع تجربیات اولیه زندگی را مشاهده کرده ایم که به ایجاد طرحواره ها کمک می کند.
خلق و خو و هیجانات

عواملی غیر از محیط اولیه کودکی نیز نقش عمده ای در ایجاد طرحواره های ناسازگار ایفا می کنند. خلق و خوی کودک در توسعه طرحواره ها اهمیت ویژه ای دارد. همانطور که بسیاری از والدین به زودی متوجه می شوند، هر کودک دارای ویژگی های منحصر به فرد است و تفاوت های فردی در این سطح هم خود را نشان می دهد. در واقع این عامل را “شخصیت” یا خلق و خوی می نامیم. برخی از کودکان تحریک پذیر، برخی خجالتی تر و برخی تهاجمی تر هستند.


طرحواره شکست Failure

این طرحواره همراه با احساس شکست و بی‌کفایتی بروز می‌کند. بهترین تعریف از این طرحواره را می‌توان به این شکل بیان کرد: «طرحواره شکست از جمله طرحواره‌های ذهنی است که در آن، فرد همیشه احساس شکست می‌کند و تصور او این است که در آینده نیز شکست خواهد خورد و شکست برای او اجتناب‌ناپذیر است. فردی با طرحواره شکست همیشه این احساس را دارد که در مقایسه با هم‌سالان خود در حوزه‌های مختلف کاری، تحصیلی، ازدواج و … فرد بی‌کفایتی است.»

این طرحواره در بسیاری از افراد وجود دارد و باعث می‌شود که فرد خودش را به عنوان یک شخص بی‌کفایت شکست خورده شناسایی کرده و خود را شخصی نادان، بی‌استعداد و دیوانه خطاب کند.
ویژگی‌های افرادی با طرحواره شکست

  •     هر طرحواره ذهنی با ویژگی‌های مشخصی بروز می‌‌کند که در رفتارها و کنش‌های فرد موثر است. افرادی که با طرحواره شکست زندگی می‌کنند نیز ویژگی‌های خاصی دارند که با مشاهده آن‌ها تا حدودی می‌توان به وجود این طرحواره درونشان پی برد. از جمله نشانه های طرحواره شکست می‌توان به موارد زیر کرد:
  •     اشخاصی که طرحواره شکست را درون خود حمل می‌کنند، اغلب افراد کاملا موفقی هستند که کارهای خود را به خوبی انجام داده‌اند، اما همواره این احساس را دارند که موفقیت آن‌ها ساختگی است!
  •     این افراد همیشه این احساس را دارند که در مقایسه با دیگران بی‌کفایت‌اند و خودشان را نالایق، بی‌استعداد، نادان و بی‌کفایت می‌دانند. آن‌ها معتقدند که به طور ذاتی از استعداد و توانایی محروم هستند.
  •     افرادی با طرحواره شکست گاهی تلاش می‌کنند که روی دیگر جنبه‌های زندگی مانند زیبایی، خوش‌پوشی و خوش‌تیپی، ایثارگری، جذابیت و … تمرکز کرده و احساس شکست خود را جبران کنند. اما این احساس همواره با آن‌ها می‌ماند.
  •     معمولا شغل‌هایی را انتخاب می‌کنند که رسیدن به موفقیت در آن‌ها بسیار دشوار است و زمان مناسب برای رها کردن آن را نیز نمی‌دانند.
  •     این افراد معمولا موفقیت‌های خودشان را کوچک می‌شمارند و اشتباهاتشان را به شکل غیر واقعی بزرگ جلوه می‌دهند.
  •     از آنجایی که این افراد اعتقاد دارند همیشه شکست می‌خورند و کارهایشان به شکست و ناکامی منتهی می‌شود، از گام برداشتن متعهدانه به سمت موفقیت اجتناب می‌کنند.


دلایل شکل‌گیری طرحواره شکست

هر طرحواره به دلایل گوناگونی شکل می‌گیرد و ریشه‌های تحولی مخصوص به خودش را دارد. از جمله مهم‌ترین دلایل شکل‌گیری طرحواره شکست می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
پدر و مادر ناراضی

شاید بتوان گفت مهم‌ترین دلیل شکل‌گیری طرحواره و تله شکست والدینی هستند که به طور مداوم از فرزند خود ناراضی‌اند و از عملکرد او در زمینه‌های گوناگون تحصیلی، ورزشی و … رضایت ندارند. به همین دلیل به سرزنش و گاهی توهین به کودک روی می‌آورند و او را با عباراتی مانند کودن، کند ذهن و … خطاب می‌کنند.
والدین موفق

گاهی تله شکست به دنبال موفقیت بسیار خوب پدر یا مادر رخ می‌دهد. به این صورت که ممکن است یکی از والدین فرد بسیار موفقی باشد که فرد احساس کند در مقایسه با او و طبق معیارهای آن‌ها، هیچوقت نمی‌تواند فرد موفقی شود. به این ترتیب دست از تلاش نیز برمی‌دارد.
مقایسه با خواهر و برادر

کودکانی که به طور مداوم با خواهر و برادر خود مقایسه می‌شوند، این احساس در آن‌ها به وجود می‌آید که نمی‌توانند مانند خواهر و برادرشان به موفقیت برسند. این کودکان در بزرگسالی با طرحواره شکست روبه‌رو می‌شوند.
احساس بیگانگی با کودکان هم‌سال

از دیگر دلایل و ریشه‌های تحولی طرحواره شکست می‌توان به احساس بیگانگی با کودکان اطراف اشاره کرد. معمولا کودکانی که خود را در سطح پایین‌تری نسبت به همسن و سال‌های خود می‌بینند و از نظر اقتصادی، مالی و … احساس حقارت می‌کنند، بیش از دیگران به این طرحواره مبتلا می‌شوند.
عدم وجود محدودیت و نظم در کارها

والدینی که محدودیت و نظم مشخصی برای پیشرفت فرزند خود در نظر نمی‌گیرند، زمینه را برای رویارویی فرد با تله شکست فراهم می‌کنند. این کار ممکن است کودک را با این شرایط روبه‌رو کند که به محض برخورد با کوچک‌ترین ناکامی، دست از آن کار بردارد.
درمان طرحواره شکست

طرحواره شکست می‌تواند زندگی طبیعی فرد را مختل کرده و نوع روابط، کارها و فعالیت‌های روتین او را با مشکل مواجه کند. بنابراین درمان طرحواره شکست به صورت تخصصی، علائم و نشانه‌های آن را به خوبی کاهش می‌دهد و به فرد کمک می‌کند که استعداد خود را دوباره بازیابی کنند.

مهم‌ترین نکته برای درمان طرحواره شکست، خواست و تمایل خود فرد به بهبودی و یافتن درمانگر متخصص و کارآزموده در حوزه طرحواره درمانی است. درمان این تله در چند مرحله و به تشخیص درمانگر انجام می‌شود. این مراحل را می‌توان به این صورت بیان کرد:

1. تشخیص و تایید وجود طرحواره شکست در فرد و اطمینان از صحت آن.

2. ارائه راهکارها، روش‌ها و سبک‌های گوناگون برای تغییر و اصلاح الگوهای غلط.

3. برقراری ارتباط با کودک درون و پذیرفتن این مسئله که برخوردهای فرد با او سخت‌گیرانه و به دور از انصاف بوده است.

4. شناسایی استعداد، توانایی و مهارت‌های فرد و یادآوری آن‌ها برای استفاده مجدد در زندگی.

در روابط عاطفی و دوستی و کاری به صورت زیر هستند (سبک مقابله ای)

تسلیم: اصلا خود را قبول ندارند و یا همیشه فکر می‌کنند دیگران کارها را بهتر انجام می‌دهند.
اجتناب: سرگردان است و دنبال هدف و برنامه ریزی برای موفقیت نیست.
جبران افراطی: پیشرفت‌های دیگران را بی‌ارزش جلوه می‌دهند و یا تلاش می‌کنند به گونه‌ای بی‌نقص کارها را به سرانجام برسانند و چون نمی‌توانند دچار استرس فراوان می‌شوند.



منبع: جعبه ابزار ذهنی

مدل سبک های یادگیری VAK

اینکه شما در حال خواندن این مقاله هستید، خود گویای این مطلب است که شما انگیزه خوبی برای یادگیری دارید. آیا صرف دیدن یک سری کلمات بر روی صفحه مانیتور شیوه خوبی برای یادگیری است؟

آیا دوست دارید همین اطلاعات را به صورت بصری یا شفاهی دریافت کنید؟ به صورت یک اینفوگرافیک یا یک فایل صوتی چطور؟

در این مقاله ما به بررسی مدل سبک های یادگیری VAK و اهمیت آن و سبک های مختلف یادگیری بحث خواهیم کرد.
مدل سبک های یادگیری VAK چیست؟

این مدل در دهه 1920 توسط روانشناسان، برای توضیح و طبقه بندی سبک های یادگیری مطرح شد. با توجه به این مدل بسیاری از ما ترجیح می دهیم به یکی از سه روش: بینایی (visual)، صوتی (auditory) یا بصورت حرکتی و جنبشی (kinesthetic) یاد بگیریم، هر چند در عمل تفکیک این سه روش از هم بسیار سخت است ولی معمولا ما ترکیبی از این سه روش را استفاده می کنیم.
بینایی: افرادی که به سبک بینایی یاد می گیرند، زمانی که اطلاعات به صورت تصویری مانند نمودارها و اشکال ارائه می شود بهتر جذب و حفظ می کنند.

صوتی: افرادی که به سبک صوتی یاد می گیرند، زمانی که اطلاعات به صورت صوتی ارائه می شود یا به چیزی گوش فرا می دهند، مانند سخنرانی یا یک بحث گروهی یا یک فایل صوتی بهتر و راحت تر به خاطر می سپارند و یاد می گیرند.

جنبشی: یک فرد با سبک یادگیری جنبشی ترجیح می دهد یک تجربه فیزیکی از اطلاعات داشته باشد. آنها یک رویکرد لمسی یا حسی به چیزهایی که می خواهند یاد بگیرند دارند.

یک رویکرد جدید تر از رویکرد VAK که توسط نیل فلمینگ مطرح شده است VARK است که یک سبک دیر یادگیری به سبک های قبلی افزوده است. سبک R یا reading/writing

خواندنی/نوشتنی: یک یادگیرنده با سبم خواندنی و نوشتنی اطلاعات را تکرار می کند و با نوشتن آنها، یاد می گیرد. واضخ است که این سبک با سبک بینایی و صوتی هم پوشانی دارد.
سبک یادگیری و ترجیح یادگیری شما چیست؟

اگر هنوز در رابطه با سبک یادگیری خود اطلاعاتی ندارید، با در نظر گرفتن سناریوی زیر می توانید سبک یادگیری خود را شناسایی کنید.

تصور کنید می خواهید در رابطه با چیزی به یک فرد خاص شکایت کنید. به کدام یک از شیوه های زیر این کار را انجام خواهید داد: آیا دوست دارید به چشمان فرد نگاه کنید؟ (بینایی)، آیا دوست دارید با صدای بلند پشت تلفن با وی حرف بزنید؟ (صوتی)، دوست دارید با چکش روی میز بکوبید؟ (جنبشی)، یا یک ایمیل کوچک و تند می نویسید؟ (خواندنی و نوشتاری).

خودتان را در یک وضعیت ناراحت کننده در نظر بگیرید. اگر در یک روستای دور و غریب گم شده باشید چه کاری انجام می دهید؟ ازیک نقشه استفاده می کنید؟ (بینایی)، از کسی سوال می پرسید؟ (صوتی)، راه می روید تا مسیر را پیدا کنید؟ (جنبشی)

چه سبک از ارائه را ترجیح می دهید؟ به آخرین ارائه ای که داشتین رجوع کنید. ارائه نمودار آمار و ارقام (بینایی)، همانند مجریان صحبت کردن (صوتی)، یا مشارکت مخاطبان در بحث (جنبشی).
راهکارهای بهبود یادگیری

فهم و درک درست سبک های یادگیری و اینکه بدانید سبک یادگیری شما چیست، باعث می شود در هر سبکی هستید بتوانید به طور موثر یادگیری خود را ارتقا دهید و از سبک یادگیری خود به نحو احسن استفاده کنید.

نکته: این مقاله فقط یک نوع دل سبک یادگیری را توصیف می کند. سبک های دیگر یادگیری مانند مدل 4MAT نیز وجود دارد که می توانید به آن هم نگاهی بیاندازید.

مدل VAK در نزد معلمان و مربیان از محبوبیت خاصی برخوردار است. چیزی که مهم است این است که شما باید ترکیبی از این سبک ها را در آموزش های خود استفاده کنید تا برای همگان قابل فهم باشد.

یکی از انتقاداتی که به این رویکرد می شود این است که  تحقیقات جدید نشان داده اند که افراد به ندرت از یک کانال یاد می گیرند و معمولا در دنیای واقعی ما ترکیبی از این سبک ها را استفاده می کنیم. و شواهد بسیار کمی وجود دارد که نشان دهد ما با استفاده از سبک قالب بهتر یاد می گیریم. همچنین نباید از نقش دیگر عوامل مانند انگیزش، توانایی طبیعی یادگیری، علاقه به موضوع و محیط و … غافل شد. در جدول زیر روش هایی ارائه شده است که شما می توانید برای ارتقا یادگیری افراد با سبک های یادگیری مختلف به کار ببرید.


بینایی

صوتی

جنبشی

برای یادگیرندگان این سبک از نمودارها، تصاویر، نقشه ها و مفهوم سازی تصویری استفاده کنید.

برای یادگیرندگان این سبک کلمات کلیدی را تکرار کنید و برای مفهوم بیشتر از داستانها، حکایت ها و مثال های مختلف اسفاده کنید.

برای یادگیرندگان این این سبک از فعالیت های جنبشی، حرکتی و تمرین های عملی و نشان داده عینی استفاده کنید.


یک ابزار بسیار سودمند برای یادگیرندگان سبک بصری و خواندن و نوشتنی استفاده از تکنیک نقشه های ذهنی است که کمک می کند موضوعات پیچیده آسانتر هضم شوند. حتی این تکنیک را می توان با رنگ ها و تصاویر بیشتری غنی تر کرد.

ضرب المثل “یک تصویر خوب بهتر از هزار کلمه است” برای یادگیرندگان سبک بصری کاملا صادق است. برای آموزش به یادگیرندگان این سبک از ارائه تصویری استفاده کنید. برای این کار شاید مقاله ایجاد ارائه تصویری خلاقانه برای شما مفید باشد.

برای یادگیرندگان سبک صوتی، تماس تلفنی و ارائه کلامی و شرکت در بحث گروهی بسیار لذت بخش است. در این سبک تکنیک بارش ذهنی و داستان سرایی می تواند بسیار مفید باشد.

یادگیرندگان جنبشی بسیار علامند به کار گروهی هستند و تکنیک بازی نقش می تواند بسیار مفید باشد. ایجاد محیطی محرک و برانگیزاننده که بتوانند هر چیزی را تجربه کنند بسیار می تواند کمک کننده باشد. همچنین تجربیات تیم ساخته نیز می تواند بسیار کمک کننده باشد.



منبع: جعبه ابزار ذهنی