تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

شجاعت چیست؟

همه ی ما بارها و بارها دوست داشتیم کاری را انجام دهیم، حرفی بزنیم، جایی برویم و … اما ترس جلوی مان را گرفته و باعث شده در همان منطقه امن خودمان باقی بمانیم و درجا بزنیم در حالیکه اگر یه کم شجاع می بودیم می توانستیم به خواسته هایمان دست پیدا کنیم.برای اینکه بتوانیم شجاع باشیم باید ببینیم اصلا شجاعت چیست؟ ما در این مقاله کاری میکنیم تا شما بعد از خواندن آن دست به کارهایی بزنید که همیشه از انجامش ترس داشته اید.

شجاعت چیست؟


شجاعت چیست؟ تعریف شجاعت در روانشناسی معیاری است که مشخص می کند یک فرد چقدر توانایی مقابله با چالش های جسمی یا روانی را دارد. خیلی شنیده ایم که می گویند فلانی نترس است دل شیر دارد اهل ریسک است و … که اینها اصطلاحی برای نشان دادن شجاعت افراد می باشد. اما شجاعت به اینجا ختم نمی شود و در مواردی استفاده می شود که یک فرد با وجودیکه ترس دارد اما قدرت انجام کارهای ترسناک، خطرناک یا پر ریسک را داراست.

شجاعت یک ویژگی خوب است که همه دوست دارند آنرا در وجودشان پرورش دهند.اما در نظر داشته باشید که شجاعت فقط فیزیکی نیست.چراکه داستان های رنگارنگی را در طول تاریخ در مورد شجاعت افراد مختلف شنیده ایم از فعالان اجتماعی مثل نلسون ماندلا که علیه بی عدالتی صحبت کرده اند تا کارآفرینانی مثل استیو جابز که برای دنبال کردن رویای خود ریسک های مالی را به جان خریدند.

بنابراین شجاعت انواع مختلفی دارد، از قدرت بدنی و استقامت گرفته تا استقامت ذهنی و نوآوری.

افرادیکه اضطراب بالایی دارند اغلب شجاعت کمتری دارند که این با یادگیری راه های کنترل اضطراب تا حد زیادی بهبود می یابد و کمک می کند فرد به شیوه شجاعانه تری رفتار نماید.


چگونه شجاع باشیم؟


اگر می پرسید چگونه شجاع باشیم باید بدانید که شجاعت چیزی نیست که با آن متولد شده باشید.شجاعت با گذشت زمان و کسب تجربیات زندگی و با کار کردن روی خودمان بدست می آید.باید شجاع بودن را تمرین کرد.شاید کمی زمان ببرد اما در نهایت شما نسبت به قبل پیشرفت می کنید و خودتان را با تجربیات جدید به چالش می کشید.

در ادامه یاد می گیریم که چگونه نترس باشیم؟

  •     بپذیرید که می ترسید: شجاعت به این معنا نیست که شما هرگز نمی ترسید بلکه یعنی شما با وجود اینکه ترس دارید اما جلو میروید.وقتی سعی می کنید احساس ترس را از خود دور کنید این حس قوی تر می شود چراکه به هرچیزی توجه کنید به آن قدرت می بخشید. پس در مورد احساسات خود صادق باشید آنرا بپذیرید اما به آن بها ندهید.بد نیست که در یک جای تنها با خودتان بلند بگویید که من فلان چیز می ترسم اینطوری آنرا عادی و معمولی جلوه می دهید.یا اینکه یک دفتر بردارید و در مورد احساستان بنویسید.خودتان را قضاوت نکنید و از جملاتی مثل من خیلی ترسو هستم استفاده نکنید.فقط بنویسید چه احساسی دارید و در حال حاضر از چه چیزی ترس دارید مثلا من از امتحان فردا می ترسم، من از تنها خوابیدن می ترسم و ….
  •     داستان های افراد شجاع را بخوانید: باید درک کنید که احساس شما طبیعی است.ترس از آمیگدال منطقه ای در مغز که به آنlizard brain می گویند سرچشمه می گیرد و همه آنرا تجربه می کنند اما شما می توانید با خواندن داستان افراد شجاع که بر ترسشان غلبه کرده اند یا با تماشای فیلم های انگیزشی با ترستان روبرو شوید.احساس کنید تنها نیستید و اینطوری به پذیرش برسید.
  •     ببینید علت ترس شما چیست: گاهی ما حتی نمی دانیم از چه چیزی می ترسیم که این به خودی خود باعث اضطراب می شود.زمان بگذارید و بررسی کنید که چه چیزهای باعث ترس شما می شود.مثلا من اگر اینکار را شروع کنم تمام پس اندازم را باید بدهم و از اینکه بی پول شوم ترس دارم، برای اینکه شاید این کار بصرفه نباشد میترسم، اگر فروش نداشته باشم نمی توانم اجاره مغازه را بدهم پس می ترسم و ….


گاهی اوقات علت ترس ، خجالت است.

  •     بررسی کنید ترس شما مفید است یا مضر: بعضی وقتها ما در شرایطی قرار می گیریم که واقعا باید بترسیم چون ترس ما منطقی است.خوب است که ایندو را از هم تفکیک کنیم .مثلا من ترس از چتربازی دارم چون هیچوقت دوره آن را نرفته ام و آموزش ندیده ام خب مسلما این ترس منطقی است و اصلا نباید در چنین زمانی شجاعت به خرج بدهیم و جان خودمان را به خطر بیندازیم.اما در مقابل فردی می گوید من از تنها سفر کردن می ترسم.وقتی رسیدم کجا بروم، چطور از خودم در شرایط خطرناک دفاع کنم و … اینها ترس های غیر منطقی است و شما باید روی شجاعت خود برای تنها سفر کردن کار کنید.
  •     یاد بگیرید اهل ریسک باشید: خیلی وقتها ما بخاطر اینکه ممکن است در طی انجام کاری آسیب ببینیم از آن کناره گیری می کنیم اما یکی از راه های شجاع بودن این اس که بپذیریم همه چیز ریسک دارد.ترس از شکست یا آسیب مانع پیشرفت میشود.سعی کنید برچسب موفقیت یا شکست به چیزی نزنید.زیرا شکست معنا ندارد و در پی آن تجربه و آگاهی بدست می آید.
  •     الگوبرداری کنید: اگر میخواهید دست به کاری بزنید اما ترس اجازه شروع را نمی دهد دنبال الگویی بگردید که اینکار را کرده است.ببینید چطور شروع کرده، چطور با شرایط روبرو شده و … این باعث می شود انگیزه بگیرید تا شجاعانه تر عمل کنید.
  •     از منطقه امن خود خارج شوید: برای اینکه چیزهای جدید را امتحان کنید و بر ترستان غلبه کنید باید از منطقه امن خود خارج شوید.پرورش شجاعت مستلزم این است که کارهای تکراری را کنار بگذارید و اقدامی کنید که تابحال نکرده اید.


شجاعت در زندگی

برای کسب شجاعت در زندگی چکار کنیم؟ ما هرورز با ترس های زیادی در زندگی دست و پنجه نرم می کنیم.ممکن است مجبور به تغییر شغل شویم، بی عدالتی ببینیم و بترسیم حرف بزنیم، علاقه مان را ابراز نکنیم و ….

اما یک چیزی در درون ما می گوید که اینطوری نمی توانی زندگی کنی باید شجاع باشی و برای خواسته هایت تلاش کنی.

ما در زندگی به دنبال رشد شخصی هستیم.رشد شخصی معنای زیادی دارد:تعیین هدف و تلاش برای رسیدن به آن، افزایش عزت نفس، پیدا کردن رسالت یا هدف، و …بزرگترین رشد ما از غلبه بر مشکلات و روبرو شدن با چالش ها بوجود می آید.دقیقا همانجایی که ترس از شکست، ترس از ناشناخته ها و … باعث می شود از حرکت کردن خودداری کنیم.وقتی اجازه می دهیم این ترسها مثل یک سد در مسیر زندگی قرار بگیرند رشد شخصی مان را با دستان خودمان متوقف می کنیم.بجای اینکه شجاعانه در دل ترسهایمان برویم خود را در پوسته تکراری حبس کرده و عقب نشینی می کنیم.

ترس همچنین می تواند بر جنبه های مختلف رشد حرفه ای ما تأثیر بگذارد. یکی از چیزهایی که ما را از موفقیت باز می دارد ترس از شکست است.مثلا شما میدانید که باید شغلتان را تغییر دهید اما فکر شکست شما را منصرف می کند یا باعث می شود برای خود بهانه بیاورید.بعضی وقتها هم ترس از شکست با ترس از اینکه به اندازه کافی خوب نباشیم گره می خورد که این هم مانع رشد حرفه ای می گردد.

بحث دیگر رشد عاطفی است که اگر نداشته باشیم نمی توانیم با موقعیت های استرس زا و غیر منتظره روبرو شویم.مهارت های عاطفی مثل تاب آوری، نظم عاطفی، بهبود هوش هیجانی و گسترس خود آگاهی باعث می شود تا در موقعیت های چالش برانگیز زندگی شخصی و حرفه ای بهتر عمل کنید.
حال که با جنبه های رشد یک انسان آشنا شدیم باید یاد بگیریم چطور شجاع باشیم:
مثبت فکر کنید:

بجای اینکه افکار و باورهای منفی در مورد خود داشته باشید سعی کنید اندیشه مثبت را جایگزین کنید.مثلا من مطمئنم فردا در جلسه دسته گل به آب میدم را با من مطئنم فردا خیلی خوب در جلسه صحبت می کنم جایگزین کنید.
تو دل ترس بروید:

دیل کارنگی نویسنده امریکایی می گوید کاری را که میترسید انجام دهید را انجام دهید زیرا این سریعترین و مطمئن ترین راه برای غلبه بر ترس است.خود را در موقعیت هایی قرار دهید که شما را می ترساند.وقتی انجامش دادید میبینید که اونقدرها هم سخت نبوده و اینگونه شجاع تر خواهید شد.
شجاع بودن را تبدیل به عادت کنید:

اگر یکبار بر ترس خود غلبه کردید باز هم ادامه دهید.با مواجه منظم با ترسها به یک آدم جسور، بی باک و شجاع تبدیل می شوید.فهرستی از کارهایی تهیه کنید که اگر نمیترسیدید آنرا انجام میدادید.بعد از ساده ترین آنها شروع کنید.


معیارهای شجاعت چیست؟


شجاعت یعنی چه؟ همانطور که قبلا گفتیم شجاعت یعنی با وجود اینکه می ترسیم اما تو دل ترس می رویم و آن کار را انجام می دهیم.

اما ملاک و معیارهای شجاعت چیست؟

  •     می ترسم اما عمل می کنم: ترس و شجاعت با هم برادرند.شجاعت به معنای نترسیدن نیست بلکه یعنی پیروزی بر ترس ها.پس در درجه اول ملاک شجاع بودن این است که با وجود ترس حرکت می کنید.
  •     از قلب و احساسم پیروی می کنم: شور و شوق و انگیزه چیزی است که ما را وادار به انجام یک کار می کند.در واقع اینکه دوست داریم کارهای خارق العاده کنیم، خودمان را به چالش بکشیم و سرشار از اشتیاق برای جلو رفتن هستیم نشان دهنده شجاع بودن ماست.
  •     در برابر سختی ها مقاومت می کنم: هنگام مواجه شدن با ناملایمات نمی خواهم به خودم بگویم که هیچ چیزی برای ترس وجود ندارد هیچ اتفاقی نیفتاده و … بلکه به خودم انرژی می دهم که تصمیم های درست بگیرم و شجاعانه از این سختی ها عبور کنم.خسته می شوم اما پا پس نمی کشم.استراحت می کنم و فردا دوباره به تلاشم ادامه می دهم.
  •     حتی اگر نتوانم تلاشم را می کنم: گاهی وقت ها نمی توانم به نتیجه برسم اما بدون توجه به نتیجه و آینده تصمیم میگیرم تلاش کنم و آن کار را انجام دهدم.حداقل این است که حرفم را زده ام حتی اگر صدایم بلرزد، تلاشم را کرده ام حتی اگر نتیجه ندهد.
  •     از دایره امنم خارج می شوم: تا زمانیکه به مکان های جدید نروم و با افراد جدید در ارتباط نباشم نمی توانم چیزهای جدیدی کشف کنم.باید از آشناها و از محیط همیشگی ام دل بکنم.خودم را به خالق بسپارم و بدنبال ماجراجویی و خلق چیزهای نو بروم.


هورمون شجاعت

آدرنالین و نورآدرنالین دو هورمون شجاعت هستند که در شرایط استرس زا نقش حیاتی دارند.زمانیکه در شرایط تهدید، استرس یا موقعیت خطرناک هستیم مغز نورآدرنالین یا همان نوراپی نفرین ترشح می شود تا شما را برای عکس العمل مناسب آماده کند.در چنین موقعیتی تمرکز، توجه و انگیزه ما بالاتر می رود، ضربان قلب، سطح قند خون  و اکسیژن خون افزایش پیدا می کند و ما برای جنگ یا گریز مهیا می شویم.

آدرنالین هم در شرایطی که یک استرس کوتاه مدت می گیریم بسرعت زیاد می شود و هدف ان هم تامین انرژی مورد نیاز بدن برای واکنش به یک اتفاق است.آدرنالین در واقع اثر مثبت و خوبی دارد احتمالا شنیده اید که موقع سوار شدن ترن هوایی، چتربازی و … آدرنالین بالا می رود و خیلی از افراد هم برای اینکه این هورمونشان زیاد شود و هیجان داشته باشند سراغ اینطور تفریحات و کارها می روند تا شجاعت خود را بسنجند.البته ادرنالین بیش از حد باعث اضطراب و بی قراری شده و برای بدن خوب نیست.



منبع: روان آگاه

چگونه پشتکار داشته باشیم؟

فکر می کنید چرا خیلی از ماها یه کاری رو نصفه نیمه رها می کنیم.احتمالا برای اینه که پشتکار نداریم. توی این مقاله می خوایم یاد بگیریم چگونه پشتکار داشته باشیم؟

چگونه پشتکار داشته باشیم؟


شروع هر کاری کمی سخت است اما سخت تر از آن ادامه دادن و پشتکار داشتن در کارهاست که همه افراد ندارند.ما در زندگی با چالش های متعددی روبرو می شویم و برای رسیدن به اهداف و خواسته هایمان بایستی از یکسری مراحل عبور کنیم یا به اصطلاح تکاملمان را طی کنیم.در این مسیر ممکن است سختی هایی وجود داشته باش، احتمال دارد ناامید و خسته شویم اما این بخشی از مسیر است و باید پشتکار داشته باشیم و ادامه دهیم تا به هدف نهایی خودمان برسیم.

اما برویم سراغ راهکار ها تا ببینیم چگونه پشتکار داشته باشیم؟

  • دنبال علاقه تان بروید


برای اینکه پشتکار داشته باشیم در درجه اول باید هدفی را انتخاب کنیم که در راستای علایق ماست.یعنی اگر شما بدنبال عشق و علاقه تان بروید مطمئنا انگیزه بالاتری برای رسیدن به هدف خواهید داشت و همین انگیزه باعث می شود شما پشتکار داشته باشید و ادامه دهید.

  • هروقت خواستید کمک بگیرید


کمک گرفتن اصلا نشانه ضعف نیست.اتفاقا اینکه عزت نفس داشته باشید و در مواقع نیاز از دیگران کمک بگیرید بسیار خوب است.

ماندن در یک مساله و حل نکردنش باعث می شود از دنبال کردن هدفتان منصرف شوید.بنابراین اگر در طی مسیر یه مشکلی خوردید یا گیر کردید حتما از نظرات افراد متخصص کمک بگیرید.

  •  عجول نباشید


فکر نکنید با اولین تلاش باید به هدف برسید و برای رسیدن به نتیجه عجله نکنید.چون اینکار باعث می شود شما ناامید شوید.وقتی به خودتان می گویید باید تا اخر این هفته به هدفم برسم این ذهنیت را ایجاد می کنید که اگر به هدف نرسم دیگه فایده ندارد و از این کار دست میکشم.یعنی با دستان خودتان پشتکار را نابود می کنید.

به خود فرصت بدهید، یادتان باشد ادم های موفق با اولین شکست کنار نکشیدند، قوی تر شدند و باز هم با انرژی بیشتر ادامه دادند تا به هدفشان رسیدند.

  • بیاد بیاورید که از چه چالش هایی گذر کردید


وقتی احساس می کنید می خواهید همه چیز را رها کنید فورا از کار دست بکشید و به این فکر کنید که تا به امروز چه قدم هایی برای هدفتان برداشته اید.روزهای سخت و چالش برانگیزتان را بیاد بیاورید و به خودتان انگیزه بدهید که اینبار هم از پس مشکلات بر می آیید و به هدف می رسید.کافیست به تفریح مورد علاقه تان بپردازید و کمی تجدید قوا کنید.سپس با اشتیاق ادامه دهید.

  • چشم انداز روشنی داشته باشید


وقتی بدانید که دقیقا چه مسیری را باید بروید و از آنچه در زندگی شخصی و حرفه ای تان می خواهید نقشه ذهنی داشته باشید بهتر می توانید اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را برای رسیدن به مقصد سازمان دهی نمایید.و همین روشن بودن مسیر باعث پشتکار و دنبال کردن مسیر خواهد شد.

  • در خصوص هدفتان با کسی صحبت نکنید


معمولا ما به محض شروع کردن یک کار آنرا به همه ی اطرافیانمان اطلاع می دهیم.این کار هم می تواند جنبه مثبت داشته باشد هم منفی.خیلی وقت ها افراد با نظرات خاص خودشان شما را منصرف می کنند و شک به جانتان می اندازند.اما اگر فردی کنار شماست که همیشه حمایتتان می کند و در مواقع حساس شما را تشویق میکند تا به کارتان ادامه دهید بد نیست که این فرد را در جریان کار خود قرار دهید تا به محض اینکه خواستید پا پس بکسید حداقل انرژی و ساپورت های این شخص جلوی شما را بگیرد.


  • خودتان را تشویق کنید


جلوی افکار منفی را بگیرید چون فکر منفی اولین عاملی است که جلوی شما را میگیرد.منفی نگری باعث می شود شما مدام به خودتان بگویید که توانایی ادامه کار را ندارید، از پس مشکلات بر نمی آیید، خواسته شما غیر ممکن است و …

پس خودتان را تشویق کنید.هر قدمی که بر میدارید حتی اگر کوچک بود به خودتان بگویید دیدی توانستی پس بقیه راه را هم میروی و به مقصد میرسی.تشویق می تواند یک کادوی موردعلاقه تان باشد یا یک فیلم یک وعده غذا و …

خود تشویقی با خود شیفتگی متفاوت است.


پشتکار افراد موفق


همه ی ما می دانیم که پشتکار افراد موفق باعث شده انها الان در جایگاهی باشند که آرزوی خیلی هاست.وقتی زندگینامه افراد موفق را مطالعه می کنیم متوجه می شویم که انها با وجود سختی ها و ناملایمت ها هیچوقت تسلیم نشده اند و به کارشان ادامه داده اند.در زیر نمونه برخی از این افراد موفق اورده شده است:

استیو جابز در ۲۰ سالگی اپل را در گاراژ منزل راه اندازی کرد و در عرض یک دهه شرکت را به ۲ میلیارد دلار رساند اما در ۳۰ سالگی از همان شرکت اخراج شد و معتقد بود که اخراجش از اپل بهترین اتفاق زندگی اش بوده است چون این فرصت را به دست اورد تا خلاقانه تر فکر کند و لذت راه اندازی یک شرکت دیگر را تجربه کند.

جابز یک شرکت نرم افزاری با نام NeXT تاسیس کرد که این شرکت توسط اپل خریداری شد.این باعث شد جابز به شرکت سابق بازگردد و به محبوبیت این شرکت بیفزاید.

سایمون کاول فردی که نماد موسیقی پاپ است.او در سن ۱۵ سالگی مدرسه را رها کرد.شرکتی بنام E&S Music را تاسیس کرد اما بعد از مدتی با بدهی های زیاد مجبور شد به خانه والدینش برگردد.سایمون هیچوقت دست از رویاهایش برنداشت و در یک شرکت کوچک مشغول بکار شد.و در نهایت با راه اندازی American Idol  و X-Factor به شهرت رسید و به یک فرد ثروتمند در دنیای موسیقی مبدل شد.


پشتکار در روانشناسی


پشتکار در روانشناسی یعنی فرد با وجود مشکلات و موانع هدفش را دنبال می کند.به قول معروف می گویند”کار را که کرد آنکه تمام کرد”.پشتکار ارتباط نزدیکی با انگیزه، انعطاف پذیری، اراده، اشتیاق و مسئولیت پذیری دارد.


چگونه پشتکار و اراده قوی داشته باشیم


وقتی اسم پشتکار و اراده قوی به میان می آید همه ی ما یاد تلاش زیاد و سختی کشیدن میفتیم در صورتیکه اصلا اینطور نیست.ما از کودکی تفاوت بین ایندو واژه را خوب متوجه نشده ایم.خیلی از شما می پرسید چگونه پشتکار و اراده قوی داشته باشیم ؟ برای داشتن پشتکار و اراده قوی باید یک هدف با ارزش برای خودتان داشته باشید.هدفی که هر روز شما را تحریک کند که یک قدمی در جهت رسیدن به ان بردارید.در واقع پشتکار و اراده قوی از انگیزه بالا و علاقه می آید.مثلا من می خواهم یک مربی ورزشی بشوم و به رشته یوگا بسیار علاقه مندم.برای اینکه به هدف خودم که مربی شدن است برسم بایستی بصورت مداوم کلاس یوگا بروم و اموزش ببینم.برای من که این حرفه را دوست دارم هر روز کلاس یوگا رفتن اصلا سخت نیست اتفاقا لذت است.چون هر روز برای کاری که دوست دارم قدم برمیدارم و تلاش می کنم.این یعنی پشتکار و اراده قوی.یعنی برای هدفم اقدام عملی انجام دهم نه اینکه سختی بکشم.

پس پشتکار و اراده را مترادف با سختی کشیدن ندانید چون اگر سراغ چیزی بروید که دوست دارید هرگز از ان دست نمی کشید و خود به خود در آن پشتکار و اراده دارید.



منبع: روان آگاه

خودخوری چیست؟

احتمالا تا بحال چندین بار شده که بخاطر مسائل مختلف خودمون و سرزنش کردیم و هی با خودمون گفتیم کاش اینکارو نمیکردم و … توی این مقاله میخواهیم ببینیم خودخوری چیست و چطور باید درمانش کنیم؟


خودخوری چیست؟


از نظر روانشناسی خودخوری چیست؟خودخوری یا سرزنش خود یکی از مضرترین نوع سوء استفاده عاطفی است که چه واقعی باشد چه غیرواقعی در هردو صورت قدرت تصمیم گیری و انجام کارها را در طولانی مدت برای ما مشکل می کند.

یک عده از افراد هستند که وقتی اشتباه می کنند خیلی راحت آنرا فراموش کرده و تلاش می کنند که دیگر آن خطا را تکرار نکنند.در واقع درس می گیرند، تجربه کسب می کنند و میپذیرند که بلاخره همه آدمها در یک موقعیت هایی اشتباه می کنند.اما نقطه مقابل ، افرادی هستند که اگر یک کار غلطی از آنها سر بزند با خودخوری، خودتنبیهی، خودسرزنش گری زندگی را به کام خودشان زهر می کنند.

خودخوری در روانشناسی یک مکانیسم کنترلی بیهوده است چرا؟ چون ما نمی توانیم خودمان را مقصر بدانیم.همه ی انسان ها هر روز در شرایط غیر قابل کنترل قرار می گیرند و این طبیعی است که دچار اشتباه بشوند.

جالب است که ما در اکثر مواقع نسبت به خطای دیگران با محبت و احترام رفتار می کنیم اما زمانیکه نوبت به خودمان می رسد ناموفق عمل کرده و با سرزنش کردن، ذهن و جسممان را مریض می کنیم.


علت خودسرزنشگری


علت خودسرزنشگری چیست؟خودسرزنشگری دلایل متعددی دارد. اما بطور کلی خودسرزنشگری بخاطر این است که از سن پایین شرطی شده ایم که مسئولیت چیزهایی را بپذیریم که رخ دادن آنها خارج از کنترل ما بوده است.آسیب های عمیقی که در گذشته دیده ایم و بخاطرش سرزنش شده ایم زمینه ساز این باور خواهد شد که ما بی لیاقتیم، هرگز آدم بدردبخوری نیستیم و هیچوقت نمیتوانیم مثل بقیه افراد موفق و سربلند باشیم.

یکی دیگر از دلایلی که باعث می شود خودمان را سرزنش کنیم عدم شناخت است.ما اگر خودمان را خوب بشناسیم در موقعیت های مختلف با قدرت حرفمان را می زنیم و هرچیزی خلاف خواسته هایمان باشد را رد می کنیم.

پایین بودن عزت نفس هم دلیل دیگری برای خودسرزنشگری است که بایستی درمان شود.

همه ی ما انسان هستیم و جایز الخطا.هیچکس کامل نیست به همین خاطر ممکن است گاها اشتباهاتی از ما سر بزند که موجب خودخوری و خودسرزنشگری شود.اما یکسری از افراد نمی توانند براحتی بی خیال آن خطا بشوند و مدام خودشان را ملامت می کنند.

یکی از دلایل خودخوری به دلیل ضمسر ناخودآگاه ما می باشد.


درمان خودخوری

برای درمان خودخوری اول باید به این پذیرش برسید که همیشه اشتباه کردن بهتر از عدم تصمیم گیری و حرکت نکردن است. زمان هایی که می خواهید خودتان را سرزنش کنید این سوال را بپرسید با خودخوری چیزی درست می شود؟ وضعیت تغییری می کند؟ اینکار سودی به حال من و شرایط کنونی دارد؟پاسخ خیر است.پس بهتر است بجای اینکه نیرو و انرژی خود را صرف افکار منفی و خودخوری کنید از این اشتباه درس بگیرید و فکر کنید چطور می توانید در وضعیت های مشابه بهتر عمل کنید.

یک زمان هایی هست که فرد بخاطر خجالت یا عدم اعتماد به نفس خودش را دستی دستی در وضعیت بد قرار می دهد که موجب خودسرزنشگری خواهد شد.مثلا به خاطر رودربایستی حرفتان را نمی زنید یا یک پیشنهاد را قبول می کنید اما بعد هزار بارخودتان را می خورید که چرا خواسته دلم را نگفتم.اگر زیاد در این شرایط قرار می گیرید بهتر است برای بالا بردن عزت نفس خود اقدام کنید، مهارت نه گفتن را یاد بگیرید و حتما به یک روانشناس مراجعه نمایید.

در صورتیکه هیچ جوری نمی توانید ذهنتان را کنترل کنید و به قول معروف عادت به خودخوری و سرزنش کردن دارید هم حتما بایستی برای درمان خودخوری یک وقت مشاوره بگیرید.

 

برای درمان خودخوری راهکارهای زیر موثر است:

  •     مسئولیت کار خود را بپذیرید و سرزنش نکنید
  •     خودتان را دوست داشته باشید
  •     از مشاور کمک بگیرید
  •     از استعدادهایی که دارید در جهت کمک به دیگران استفاده کنید و هربار به خودتان یاد اوری کنید که با ارزش و با استعداد هستید
  •     بخشش را یاد بگیرید هم برای خودتان هم دیگران
  •     اشتباهات خود را بپذیرید و دیگر تکرار نکنید.تکرار یک اشتباه قابل قبول نیست.


علت خودخوری در روانشناسی

علت خودخوری در روانشناسی چیست؟ معمولا ضربه های روحی در دوران کودکی که بخاطر آزار جسمی و جنسی، عدم توجه، خیانت، طرد شدن، رها شدن، عدم اجازه برای ابراز احساسات و … ایجاد می شود می تواند باعث خودخوری در بزرگسالی گردد.

قطعا جملاتی مثل چیزی برای ناراحتی وجود ندارد، دروغ می گویی.اگر دست برنداری رهایت میکنم.هرچقدر میخواهی گریه کن و … را در کودکی شنیده اید.این حرف ها نوعی سرزنش محسوب می شود.چون کودک آسیب دیده به دلگرمی نیاز دارد نه این چیزها.این حرفها فقط باعث می شود کودک خودش را بیشتر سرزنش کند و احساسات واقعی اش را سرکوب نماید.


نشانه های سرزنش


سرزنش به شکل زیر خودش را نشان می دهد:

۱-خودانتقادی سمی: از آنجاییکه این فرد در دوران کودکی و رشد مورد انتقاد قرار گرفته و سرزنش شده به این باور رسیده که من بد هستم، بی ارزش هستم، ناتوانم، به اندازه کافی خوب نیستم و …

این افراد کمال گرا هستن و استاندارهای غیر واقعی را در سر می پرورانند.

۲-تفکر سیاه سفید: یعنی فرد نمی تواند بپذیرد که حد وسطی وجود دارد.برای او همیشه همه چیز صفر و یک است.فردی که دچار خودسرزنگری مزمن است می گوید من هرگز نمی توانم کاری را درست انجام دهد، همیشه شکست میخورم، دیگران بهتر از من می دانند و …

۳-شک به خود: افرادی که خودخوری می کنند همیشه شک دارند.ایا اینکار را درست انجام می دهم، آیا واقعا از عهده اینکار بر می آیم؟من بارها شکست خورده ام آیا می توانم اینبار موفق شوم؟ من همیشه به چیزهای بد فکر می کنم اما شاید اینبار واقعا درست فکر کنم و…

آنها همیشه بین بد و خوب می مانند و شک دارند که کارشان درست است یا غلط.

۴-خودآزاری: افرادی که یاد گرفته اند بخاطر آسیب دیدن باید سرزنش شوند مستعد خودآزاری هستند و نمی توانند از خودشان مراقب کنند.از آنجاییکه این افراد در زمان رشد عشق و محبت و مراقبت دریافت نکرده اند حس می کنند که ارزش برآورده کردن نیازهای خود را ندارند و با مجازات خودشان را ازار داده و تنبیه می کنند.

۵-روابط ضعیف: افراد خودسرزنشگر در روابط ناموفق هستند چون براحتی اجازه سوء استفاده می دهند.در محل کار بیش از حد کار قبول می کنند.در روابط عاشقانه سوء استفاده را عادی در نظر می گیرند.وابستگی، ناتوانی در نه گفتن، زندگی کردن برای رضایت مردم و … از نشانه های افراد مبتلا به خودخوری می باشد.

۶-احساس گناه و اضطراب: این افراد اغلب با احساسات دردناک و مزاحم  مثل گناه و اضطراب روبرو هستند.


درمان خودخوری و استرس


سرکوب خودخوری اگر درمان نشود منجر به استرس خواهد شد.زمانیکه فرد با هر اشتباهی خودش را سرزنش می کند به بدن استرس زیادی وارد می کند و این باعث بروز بیماری های روحی و جسمی خواهد شد.

استرس بتنهایی زندگی یک فرد را فلج می کند حال تصور کنید خودسرزنشگری هم به آن اضافه شود.

روش های درمانی زیادی در روانشناسی هست که به درمان خودخوری و استرس می پردازد.از رفتار درمانی شناختی گرفته تا روان درمانی همه در درمان این مشکلات کمک کننده هستند.



منبع: روان آگاه

5 دلیلی که افراد مغرور می توانند موفق شوند!

علیرغم اینکه متکبر بودن نزد دیگران کیفیت مطلوبی ندارد، رفتارهای غرور آمیز فوایدی دارند ـ متأسفانه، غرور و تکبر می تواند به نفع خود باشد. در اینجا پنج دلیل وجود دارد که نشان می دهد تکبر چگونه منجر به موفقیت می شود:

1. افراد مغرور ابراز خشم می کنند.

مشخص شده است که غرور با اظهار خشم رابطه ای  مثبت دارد. بنابراین افراد متکبر ممکن است به هر کسی ضربه بزنند، از جمله شما و این می تواند ترسناک و تهدید آمیز باشد. در حالی که تهدید و ترس متاسفانه یک شیوه ظالمانه برای رسیدن به موفقیت است.


2. آنها افرادی مسلط هستند.

طبق تحقیقات دریافتند که انسان های مغرور افرادی با نفوذ و مسلط هستند و در اقدامات اجتماعی از امتیاز بالایی برخوردارند و همچنین تسلط برای آنها می تواند فوایدی داشته باشد. متکبران حتی هنگام دستیابی به قدرت از تمام موانع بلند عبور می کنند و به سوی آن می شتابند. حتی شرایطی وجود دارد که نشان می دهد تسلط اجتماعی برای پیدا کردن همسر بسیار جذاب و کارآمد است!


3. اشخاص متکبر معمولا سخت گیر هستند.

با توجه به تحقیقات، پژوهشگران دریافتند که افرادی که از سمت سرپرستان و دوستان خود به عنوان فرد مغرور شناخته می شوند، تمایل کمتری نسبت به موافقت نشان دادن با دیگران دارند. به تعریفی دیگر آنها افرادی سخت گیر و مشکل هستند. در حالی که این نوع افراد همیشه محبوب و دوست داشتنی نیستند، سخت گیری می تواند مزایایی برای آنها داشته باشد. به آخرین باری که با یک شخص واقعا سخت گیر و مخالف مشاجره کرده اید، فکر کنید. چه دردی کشیده اید، درسته؟ گاهی اوقات بهترین کار این است که فقط تسلیم شوید و تغییر مکان دهید، در نتیجه افراد متکبر از نتیجه آن سود می برند.

4. افراد مغرور به دیگران حمله می کنند.

اشخاص متکبر متاسفانه بیشتر به جای حل مسائل به دیگران حمله می کنند. آیا تا به حال سعی کرده اید با کسی مشکلی را مطرح کنید و ناگهان او به شما با جملات حمله ور شود؟ خیلی نا امید کننده است! غرور در این نوع حرکت ناخوشایند نقش بسیار مهمی دارد و این در حالی است که ما چنین حملاتی را در طول زندگی زیاد می بینیم و با کوتاه آمدن در برابر آنها متاسفانه به قدرتمند کردن این صفت خطرناک و زشت کمک می کنیم.


5. اشخاص مغرور خود را از دیگران برتر می دانند.

در حالی که غرور با خودشیفتگی شبیه نیست، اما هر دو صفات دارای ویژگی های مشابهی هستند. در این مرحله محققان به این نتیجه رسیدند که اشخاص متکبر در حس برتر پنداری نسبت به دیگران از امتیاز بیشتری برخوردارند. بنابراین افراد مغرور به نظر می رسد که برتر هستند و این متاسفانه صحیح است! در اکثر مواقع این حس خود برتر پنداری، منافع اجتماعی زیادی برای شخص متکبر خواهد داشت.


در مقابل غرور و تکبر بایستید!

متکبران علاوه بر ویژگی های گفته شده، مشخصات دیگری که با قلدری در رابطه هستند، نیز دارند. آنها از تدابیر بدی برای پیشبرد کارهای خود استفاده می کنند که اغلب برای دیگران هزینه در بر دارد. در طول تاریخ، این موضوع همیشه معضلی بوده است که انسانها با آن روبرو بوده اند. هماهنگ شدن با بقیه افراد، ایستادگی و کوتاه نیامدن در برابر آنها می توانست یک راه مبارزه با این شرایط باشد.

اگر در زندگی با فردی زورگو و مغرور مواجه شدید که زندگی شما را سخت و دشوار کرده است، باید مانند اجدادمان با هم هماهنگ باشیم و برای مقابله با آنها کاری کنیم. در ضمن هر چه تعداد مخالفان بیشتر باشد، احتمال برنده شدن افراد متکبر کمتر می شود.


حرف آخر

غرور یک خصیصه ناخوشایند و نامطبوع است، اما با این وجود، افراد مغرور روی آن پافشاری می کنند. آنها می خواهند که شما را تضعیف کنند و خودشان پیشرفت کنند و قوی شوند. اگر با آدم های مغرور مشکل دارید بدانید که تنها نیستید و هماهنگ شدن با دیگران برای مقابله با این نوع افراد بهترین روش است تا به آنها اجازه ندهید که بر شما تسلط پیدا کنند.



منبع: پاپکو

این 10عبارت منفی را هرگز به خودتان نگویید.

برای انسان هایی که در مسیر موفقیت حرکت می کنند، داشتن یک نگرش مثبت نسبت به خود و به طور کلی مثبت اندیشی، حائز اهمیت بسیاری است. چرا که باور شما نسبت به خودتان تاثیر بسیاری در عملکردتان دارد. موفقیت ها و شکست هایی که در این مسیر تجربه می کنیم، حاصل همین نگاه ما به خودمان است. پس اگر تا به امروز با خودمان نامهربان بوده ایم، از همین حالا شروع کنید و عبارات منفی که در مورد خودتان به کار می بردید را دور بریزید. در ادامه به 10 نمونه از این باورهای غلط و جملات منفی اشاره خواهیم کرد.

           1. من نمی توانم این کار را انجام دهم.


           اینکه شما پیش از شروع کاری شکست را بپذیرید، اشتباهی است که صدمات جبران ناپذیری برایتان به همراه دارد. قبل از اینکه ناامید شوید و دست از تلاش بردارید، خوب به موفقیت های اخیرتان فکر کنید. به دستاوردهایی که در زندگی خود کسب کرده اید، به مسیری که تا به اینجا پیموده اید و قله هایی که فتح کرده اید. به عنوان مثال شاید فارغ التحصیلی و تمام کردن درستان خیلی بااهمیت به نظر نرسد، اما خیلی از افراد تا همین حد هم پیش نرفته اند. یا شغلی که به طور موفق در آن مشغول به کارید. افراد بسیاری هستند که هنوز نمی دانند می خواهند چه کاری انجام بدهند و هیچ تصمیم مهم و جدی ای در زندگی خود نگرفته اند. پس پیش از آنکه با خود بگویید نمی توانم، یک لیست از کارهایی که توانسته اید و انجام داده اید بنویسید تا از میزان توانایی خود مطلع شوید.

اینکه به خود اعتراف کنید که نمی توانید کاری را انجام دهید، لحظه ای است که انگیزه و انرژی انجام کار را در خود کشته اید و این اتفاق در میانه راه نیز بسیار رخ می دهد. شما می ایستید، به مسیری که طی کرده اید نه، بلکه به مسیر پیش رو نگاه می کنید و حس می کنید که هرگز موفق نخواهید شد. باور کنید در این شرایط ادامه راه بسیار سخت می شود و حتی شما را به شکست نزدیک می کند. پس باور خود را نسبت به توانایی خود قوی کنید.

           2. سن من برای انجام این کار مناسب نیست.


           فاکتور سن یکی از آن دلایل بازدارنده ای است که خیلی از ما حداقل یک بار با آن درگیر بوده ایم. بارها از اطرافیان خود شنیده ایم که دیگر از من گذشته و یا من برای این کار خیلی پیرم.باور کنید این موضوع تنها بهانه ذهنی ما برای انجام ندادن کاری یا شروع نکردن آن است. سن شما دارایی شماست و به واسطه آن تجربیات ارزشمندی در طول زمان کسب کرده اید. به آن به چشم یک موهبت نگاه کنید و به جای آنکه سد راه شما شود، از آن پلی بسازید برای پیشرفت و موفقیت. فراموش نکنید هیچ گاه برای شروع دیر نیست و آنچه که شما را از انجام کار یا فعالیتی باز می دارد تفکر بازدارنده شماست. پس از همین حالا به سن خود به چشم یک موهبت نگاه کنید.


          3.  من دوست داشتنی نیستم.


           از افراد خود را دوست داشتنی نمی دانند. وقتی هم که در محیط جدیدی قرار می گیرند، مدام با خود فکر می کنند که افراد حاضر در جمع من را دوست ندارند و خودشان به این باور می رسند که دوست داشتنی نیستند. یعنی به این که لایق دوست داشته شدن هستند، باور ندارند. اما واقعا باید از کجا به این موضوع پی برد؟ وقتی شما خود را در جامعه و محیطی خارج از خانه قرار نمی دهید، وقتی به عکس العمل اطرافیان دقت نمی کنید، وقتی خود را محدود به دایره کوچک اطراف خود کرده اید و به هیچ جمعی وارد نمی شوید، از کجا می خواهید مطمئن شوید که شخصیتی دلنشین و دوست داشتنی دارید و افراد بسیاری خواهان نزدیک شدن به شما و قرار گرفتن در دایره دوستانتان هستند؟ کمی به خود اعتماد کنید، اول از همه خودتان شروع به دوست داشتن خود کنید تا دیگران نیز متوجه ارزشی که برای خود قائل هستید، شوند و شما را دوست بدارند. پس از همین حالا اعتماد به نفس و عزت نفس خود را تقویت کنید تا متوجه شوید در چشم سایرین چقدر عزیز و دوست داشتنی هستید.


           4.  در مورد من چه فکری خواهند کرد؟


            فکر کردن به طرز فکر مردم در مورد خودتان یک باتلاق عمیق است که هر چه بیشتر در آن دست و پا بزنید و به آن اهمیت دهید، بیشتر شما را در خود فرو می کشد و غرق می کند. بخش عمده فشار روانی و استرسی که در ارتباط با دیگران متحمل می شویم، حاصل اهمیت دادن به طرز فکر آنها در مورد خودمان است. هرگز برای مورد پسند اطرافیان قرار گرفتن، دست از خودتان بودن و استانداردهایتان نکشید و اجازه دهید دیگران شما را به خاطر آنچه که هستید تحسین کنند و دوست داشته باشند. نه آنچه که دوست دارند شما باشید و شخصیتی خیالی که از شما در ذهن خود پرورانده اند.

بگذارید به شما رازی بگوییم. دیگران اصلا آنطور که شما فکر می کنید در مورد شما فکر نمی کنند. پس از همین لحظه ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن را پایان دهید و یک زندگی شاد و بدون استرس به خود هدیه کنید.


        5. من از ظاهر و بدنم متنفرم.


هرگز روح و روان خود را به خاطر نارضایتی از کالبد و بدنی که دارید، نیازارید. با ظاهر و بدنتان دوست باشید و با خود به صلح برسید. اصلا مهم نیست که شما زشت پنداشته می شوید یا زیبا، لاغر به چشم می آیید یا چاق. تمام این برچسب ها حاصل استانداردهای از پیش تعریف شده ای است که در نظر هر فرد متفاوت است. پس خودتان را به خاطر فاکتورهایی که هیچ نقشی در انتخاب آن نداشته اید، سرزنش نکنید. به جای بزرگ کردن یک ویژگی ظاهری در چشم خودتان و دیگران، آن را به چشم یک تفاوت ببینید که شما را از دیگران متمایز می کند. اگر شما بخواهید، می توانید از هر آنچه که به چشم یک نقص یا ضعف می بینید، یک قدرت شگفت انگیز و یک وجه تمایز جالب و خواستنی بسازید. پس همین حالا با بدن و ظاهر خود دوست شوید و باور خاص و متفاوت بودن خود را به دیگران تزریق کنید.


           6.  من شکست می خورم.


اگر شما باور داشته باشید که شکست می خورید، شک نکنید که یک بازنده اید. فراموش نکنید که پیروزی ها و شکست ها در زندگی همه ما اتفاق می افتد و بخشی از زندگی است که باید ظرفیت خود را برای پذیرش آن بالا ببریم. اگر قرار باشد با هر شکستی از پا درآییم و دست از تلاش برداریم، هرگز طعم موفقیت را نخواهیم چشید. شکست ها زمینه ساز رشد و پیشرفت هستند و هر شکست یک پل برای رسیدن به موفقیت. مهم این است که از هر شکست درس بگیریم و اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم. پس بیایید از همین حالا تفکر شکست خورده و بازنده بودن را از خود دور کنیم.

           7. صبر می کنم تا تمام شرایط برایم فراهم شود.


           اگر بخواهیم بنشینیم و دست روی دست بگذاریم تا یک روز خوب بیاید و اوضاع جهان رو به راه باشد، هرگز نخواهیم توانست به معنای واقعی زندگی کنیم و از لحظه های خود لذت ببریم. منتظر بهبود شرایط بودن جز اتلاف وقت و عقب افتادن از زندگی هیچ حاصلی برایتان نخواهد داشت. اتفاقات خوب و بد در کنار هم رخ می دهد و کنترل آن از اراده ما خارج است. تمرکز خود را روی اتفاقات خوب و شرایط مساعدی که در حال حاضر وجود دارد، بگذارید و با داشته هایتان پیش بروید. مطمئن باشید روزی که منتظرش هستید هرگز نخواهد رسید. پس همین حالا با شرایط موجود دست به کار شوید.

        8.   دیگران از من بهترند.


           یک روز و یک جا باید دست از مقایسه کردن خود با دیگران برداریم. هر انسانی ویژگی ها و قابلیت های متفاوتی دارد و قرار نیست خودمان را به خاطر تمایز و عملکرد متفاوتمان نسبت به دیگران نکوهش کنیم. تنها مقایسه ای که می توان در مسیر بهبود و پیشرفت انجام داد، مقایسه خود امروزمان با خود دیروز است. پس همین حالا وقت باور کردن خود و توانایی هایمان است. کافیست اراده کنیم تا بهترین نسخه از خودمان باشیم.

        9.   باید بدون نقص باشم.


           باور بی عیب و نقص بودن یک باور مخرب و بازدارنده است. این که خودمان را بدون عیب فرض کنیم، باعث می شود که هیچ تلاشی برای بهبود و بهتر شدن نکنیم و همان جایی که هستیم، بمانیم. یا حتی فکر کنیم چون کاستی یا نقصی نداریم، به موفقیت و پیروزی بسیار نزدیک هستیم و این خود یک اشتباه بزرگ است که ما را از مسیر دور می کند و ممکن است وارد بیراهه شویم. بپذیریم که هر انسانی کاستی هایی دارد که در مسیر زندگی برای رفع آن تلاش می کند و ممکن است این کاستی ها، شکست هایی را نیز برایمان به همراه داشته باشد. پس بیایید از همین امروز توقع بی عیب و نقص بودن را کنار بگذاریم و تمرکز خود را روی روز به روز بهتر شدن بگذاریم.

      10.  من بدشانس هستم.


       ذهنی که با عبارات منفی مختلف مسموم شده باشد، خیلی سخت می تواند راه درست را پیدا کند و در مسیر موفقیت قرار بگیرد. حال تصور کنید که این انسان پر از افکار مختلف، به شانس هم اعتقاد داشته باشد و بدتر از همه اینکه خود را بدشانس فرض کند. شاید باید کمی در باورمان به شانس بازنگری کنیم و انتظارمان از عوامل خارجی را کم کنیم. شانس ما در استفاده درست و به جا از فرصت هایی است که سر راهمان قرار می گیرد و میزان توانایی و عملکرد مثبت ما. کافیست هیچ موضوعی را به شانس نسپاریم و خودمان برای به حاصل رسیدنش تلاش کنیم.



منبع: پاپکو      

از کجا بفهمیم آدم نفهمی هستیم؟

آیا تا به حال درباره این موضوع که آدم نفهمی هستید یا نه از خود سوال کرده اید؟ شاید در ابتدا این پرسش به شدت عجیب به نظر برسد. حقیقت هم این است که عملا هیچ کسی در دنیا وجود ندارد که خود را یک آدم نفهم خطاب کند. اکثر افراد در زمانی که اشتباهی مرتکب می شوند، نیز خود را بی گناه و یا حداقل قربانی می دانند. با این حال باید بدانید اصطلاح نفهمی، یک فحش نیست. همه افراد همین حالا درجه ای را از نفهمی را دارند که باید برای اصطلاح آن اقدام کنند!

 
چطور بفهمیم که نفهمیم؟

بگذارید با شما روراست باشیم، در واقع هیچ جواب قطعی برای این موضوع وجود ندارد. در اصل هیچ نام علمی وجود ندارد که توصیف‌گر رفتار افراد نفهم باشد یا با نوع رفتار و عملکرد آن ها مطابقت داشته باشد. از این رو نمی توان گفت که به طور قطع یک فرد، نفهم است یا خیر.

برای مثال زمانی که از ویژگی های دیگری مثل پرحرف بودن یا کم حرف بودن صحبت می شود، افراد مختلف بدون هیچ ترس و قضاوتی اعتراف می کنند که کم حرف یا پرحرف هستند، ولی این موضوع برای نفهمی صدق نمی کند. اگر همین حالا از شما بپرسند که «آیا شما شخصی متکبر و نفهم هستید؟» چه جوابی می دهید؟ این سوال بار سنگینی دارد. از این رو افراد در مواجه با آن تنها به دنبال یک جواب مطلوب هستند. در اکثر مواقع این پاسخ، در واقع یک نوع اظهار بی گناهی است. برای مثال در همان لحظه می گویید «درست است که رفتار خوبی با آن صندوقدار نداشتم اما خب حقش بود! او بود که در ابتدا نوشیدنی من را در لیوان مخصوصش نریخت!» به این صورت رفتار خود را هر طور هم که باشد، توجیه می کنید.

باید بدانید حتی نخبگان دانشگاهی نیز از این موضوع مصون نیستند. بسیاری از افراد تحصیلکرده و متفکر نیز طبق پژوهشی که دن ام کاهان انجام داده است، مهارت بسیار زیادی در توجیه باورهای خود دارند. برای مثال آن ها می توانند شواهد پیچیده ای که درباره قانون منع حمل سلاح وجود دارد را به گونه ای تفسیر کنند که با علایق سیاسی شان منطبق باشد.

از طرفی هم هیچ ارتباطی بین نظر شخصی یک فرد و شخصیت واقعی او وجود ندارد. مثلا بعضی از افراد نفهم، کاملا به نفهمی خود آگاه هستند، اما عده ای دیگر خود را انسانی عالی و بی نقص می دانند. این موضوع برای انسان های فهمیده نیز صدق می کند. بعضی از انسان های فهمیده به فهیم بودن خود آگاه هستند، اما عده ای دیگر از آن ها فکر می کنند از نظر اخلاقی بسیار پایین هستند.

متاسفانه موانع زیادی وجود دارد که نمی گذارد انسان ها شخصیت واقعی خود را بشناسند. حال آن که شناخت حقیقی خود نه تنها به پیشرفت شخصی، بلکه به پیشرفت جامعه و جهان نیز کمک بزرگی می کند.

یک مشکل بزرگ در علم


یکی از بزرگ ترین موانعی که حقیقت انسان های نفهم را آشکار نمی کند، این است که در علم هیچ نامی برای توصیف این رفتار وجود ندارد. هنوز هم که هنوز است پژوهشگران نتوانستند یک اسم را انتخاب کنند که تمام رفتارهای افراد را نفهم را در بر بگیرد. این را هم باید بدانید که گستره رفتارهای نادرستی که افراد نفهم انجام می دهند به قدری زیاد است که شاید هر روز یک رفتار جدید در آن مشاهده شود.

شباهت نفهمی با نارسیسیسم، ماکیاولیسم و شخصیت روان‌رنجور


نفهمی شباهت های زیادی با هریک از این موارد دارد. البته در بسیاری از جهات نیز با آن ها متفاوت است، از این رو نمی توان گفت به طور دقیق نارسیسیسم، ماکیاولیسم و شخصیت روان‌رنجور با یک شخصیت نفهم یکی است.

نارسیست ها خود را مهم تر از اطرافیانشان می دانند، نفهم ها نیز همینطور هستند. اما تفاوت بزرگی که بین فرد نارسیست و فرد نفهم وجود دارد این است که نارسیست ها تمایل دارند همیشه در مرکز توجه باشند اما نفهم ها اینطور نیستند.

ماکیاولیسم ها با افراد رفتاری ابزاری دارند. در واقع آن ها با افراد مختلف مانند یک ابزار برای رسیدن به اهدافشان رفتار می کنند. نفهم ها نیز از این جهت شباهت زیادی با ماکیاولیسم ها دارند. تفاوت این دو گروه در میزان رفتار خودخواهانه و بدبینی آن ها است. شخصیت ‌های ماکیاولیایی، نسبت به بدبینی و خودخواهی خود کاملا آگاه است، اما افراد نفهم نسبت به تمایلات خودخواهانه خود، آگاه نیستند.

افراد روان رنجور نیز سنگدل هستند، این ویژگی بین آن ها و نفهم ها یکسان است. اما از نظر ریسک پذیری کاملا با یکدیگر متفاوت اند، زیرا روان رنجورها به شدت ریسک پذیر اما نفهم ها به شدت ریسک گریز و محاسبه گرند.

مهم ترین ویژگی های یک شخص نفهم چیست؟


اگر تا به اینجای مقاله همراه بوده باشید، به صورت کلی متوجه شده اید که افراد نفهم چه ویژگی هایی دارند. اما اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم، افراد نفهم، کسانی هستند که هیچ ارزشی برای دیدگاه اطرافیان خود قائل نمی شوند. این دسته از افراد، مردم را مانند ابزاری می بینند که باید به درستی با آن ها رفتار کنند یا احمق هایی می بینند که فقط برای سر و کله زدن آفریده شده اند. افراد نفهم دسته ای خاص از افراد نادان هستند. برنامه ها، ارزش ها، اهداف و ایده های دیگران هیچ اهمیتی برای افراد نفهم ندارد.

این افراد، هیچ یک از انسان ها را خوب نمی دانند. از نظر آن ها رفتار هیچ فردی انسانی نیست. اگر فردی، گذشته مناسبی داشته باشد یک ابزار مناسب برای رسیدن به اهداف آن ها است، یا شخص مناسبی است که می توانند خشم خود را بر سر او خالی کنند!

از نظر آن ها یک پیشخدمت رستوران هیچ گاه نمی تواند یک فرد جذاب باشد، یا تمام افرادی که در یک صف جلوتر از او هستند، شخصیت بدی دارند.

راه دیگری که با استفاده از آن می توانید به خوبی افراد نفهم را شناسایی کنید، در نظر داشتن ویژگی افراد فهمیده است. ویژگی ها و شخصیت یک فرد نفهم کاملا متضاد با شاخصه های یک فرد فهمیده است.


معرفی روش هایی مناسب برای تشخیص میزان نفهمی افراد


مناسب ترین راه برای تشخیص میزان نفهمی یک فرد، این است که ویژگی های شخصیتی او را با افراد فهیم مقایسه کنیم. در واقع اگر می خواهید این ویژگی را در خود تشخیص دهید، باید عینک نفهمی را پشت و رو کرده و آن را به عینک فهیم بودن تبدیل کنید.

افراد فهیم همان کسانی هستند که برای افکار و علایق دیگران ارزش قائل اند. آن ها نسبت به نیازهای دیگران واکنش نشان می دهند و همیشه در مشکلات مختلف، طرف مقابل خود را مقصر نمی پندارند.

به این موضوع هم توجه داشته باشید که یک فرد مطلقا فهیم یا نفهم نیست. اغلب افراد ترکیبی از ویژگی های مربوط به نفهمی و فهیم بودن را در خود دارند. اما آیا تا به حال فکر کرده اید که شما در کدام نقطه از گستره فهیم بودن و نفهمی هستید؟ در چه جنبه هایی و نسبت به چه موقعیت هایی نفهم بودنتان بروز می کند؟

اگر زمانی و بر اثر یک سانحه، رفتار نادرستی با شخص دیگری داشته باشید و از بابت رفتار خود نگران و دلواپس باشید، در واقع در آن زمان عینک نفهمی را از روی صورت خود برداشته اید.

روش دیگری که برای تشخیص نفهم بودن یک فرد وجود دارد، توانایی او در گوش دادن است. افراد نفهم توانایی گوش دادن ندارند. افرادی که فهیم هستند، به خوبی به انتقادات دیگران نسبت به خودشان گوش می کنند، اما یک فرد نفهم اینگونه نیست. او با خود می گوید چرا باید حرف یک ابزار یا یک فرد احمق را جدی بگیرم؟ در بیشتر مواقع واکنش این فرد در مقابل انتقاداتی که به او می شود، مقابله به مثل یا داد و هوار است. در بیشتر مواقع نیز با یک لبخند به کار خود ادامه می دهد.

چطور این مشکل را حل کنیم؟


در مرحله اول لازم است نفهمی خود را به رسمیت بشناسید. شاید خنده دار به نظر برسد اما واقعیت این است بدون به رسمیت شناختن این ویژگی اخلاقی نمی توانید آن را رفع کنید. بعد از به رسمیت شناختن ویژگی خود، لازم است در زمان های مختلف خود را بسنجید. مثلا چند ساعت بعد از اینکه از یک صف طولانی خرید یا جلسه کاری بیرون آمدید با خود فکر کنید که در آن جلسه یا صف چه احساسی به افراد دیگر داشتید. آیا آن ها را مانند یک ابزار یا شخصی احمق می دیدید؟ یا فردی دارای ارزش و اعتبار؟ در اصل باید دقت کنید که در چنین شرایطی عینک نفهمی به چشم دارید یا خیر؟ بعد از آن می توانید هربار روی احساسات خود بیشتر تمرکز و آن ها را اصلاح کنید.

به عنوان نکته اخر فراموش نکنید همه ما انسانیم و در بعضی از مواقع دچار خطای نفهمی می شویم. اما نباید بگذاریم، این ویژگی به یک خصیصه اصلی در ما تبدیل شود.



منبع: کلینیک پیروزی

روانشناسی رنگ: رنگ‌ها چگونه بر روحیه، احساسات و رفتارها تأثیر می‌گذارند؟

در اتاق زرد مضطرب هستید؟ آیا رنگ آبی باعث آرامش و آسایش خیال شما می‌شود؟ هنرمندان و طراحان داخلی مدت‌ها اعتقاد داشتند که رنگ می‌تواند به طرز چشمگیری بر خلق و خو و احساسات تأثیر بگذارد. پابلو پیکاسو یک بار اظهار داشت: “رنگ‌ها، مانند ویژگی‌ها، تغییرات عواطف را دنبال می‌کنند.” روانشناسی رنگ ابزار ارتباطی قدرتمند است؛ و می‌تواند برای نشان دادن عمل، تأثیر خلق و خو و حتی تأثیر بر واکنش‌های فیزیولوژیکی مورد استفاده قرار گیرد. برخی از رنگ‌ها با افزایش فشار خون، افزایش متابولیسم و فشار چشم همراه است. بنابراین روانشناسی رنگ دقیقا چگونه کار می‌کنند؟ روانشناسی رنگ چگونه بر خلق و خو و رفتار تأثیر می‌گذارد؟

روانشناسی رنگ چیست؟


در سال ۱۶۶۶، دانشمند انگلیسی سر ایساک نیوتن کشف کرد که وقتی نور سفید خالص از یک منشور عبور می‌کند، به همه رنگ‌های قابل مشاهده تجزیه می‌شود. نیوتن همچنین دریافت که هر رنگ از طول موج واحد تشکیل شده است؛ و دیگر نمی‌توان آن را به سایر رنگ‌ها تفکیک کرد. آزمایش‌های بعدی نشان داد که می‌توان از نور برای ایجاد رنگ‌های دیگر استفاده کرد. به عنوان مثال، چراغ قرمز، مخلوط با نور زرد، رنگ نارنجی ایجاد می‌کند. برخی از رنگ‌ها، مانند سبز و سرخابی، هنگام مخلوط شدن، یکدیگر را محو می‌کنند و منجربه ایجاد نور سفید می‌شوند. اگر تا به حال نقاشی کرده‌اید، پس حتماً متوجه شده‌اید که چگونه می‌توان رنگ‌های خاصی را برای ایجاد سایر رنگ‌ها مخلوط کرد.

محققان، اندرو الیوت و مارکوس مایر گفتند: “با توجه به شیوع رنگ، انتظار می‌رود که روانشناسی رنگ، خوب توسعه پیدا کند. جای تعجب است که تا به امروز کار تئوریک یا تجربی کمی در مورد تأثیر رنگ بر عملکرد روانشناختی انجام شده است؛ و کارهایی که انجام شده است بیشتر توسط نگرانی‌های عملی هدایت می‌شوند، نه سخت‌گیری علمی.” با وجود عدم تحقیق کلی در این زمینه، مفهوم روانشناسی رنگ به بازاریابی، هنر، طراحی و سایر زمینه‌ها به موضوع داغ تبدیل شده است. بخش عمده‌ای از شواهد موجود در این حوزه، در بهترین حالت حکایتی در حال ظهور است؛ اما محققان و متخصصان چند کشف و مشاهدات مهم را درباره روانشناسی رنگ و تأثیر آن بر خلق و خو، احساسات و رفتارها انجام داده‌اند.
اثرات روانشناسی رنگ

چرا رنگ چنین نیرویی قدرتمند در زندگی ما است؟ چه تأثیراتی می‌تواند بر بدن و ذهن ما داشته باشد؟ در حالی که برداشت از رنگ تا حدودی ذهنی است، برخی از جلوه‌های رنگی وجود دارند که معنای کلی دارند. رنگ‌ها در طیف قرمز به عنوان رنگ‌های گرم شناخته شده‌اند؛ و شامل رنگ قرمز، نارنجی و زرد می‌شوند. این رنگ‌های گرم احساسات را از احساس گرما و آسایش تا احساس خشم و خصومت بیرون می‌آورند.

رنگ‌هایی که در طیف آبی وجود دارد به عنوان رنگ‌های خنک شناخته می‌شوند؛ و شامل رنگ‌های آبی، بنفش و سبز می‌شوند. این رنگ‌ها اغلب به عنوان رنگ آرام توصیف می‌شوند؛ اما می‌توانند احساس غم و بی‌تفاوتی را به ذهن بسپارند. مردم چگونه به رنگ‌های مختلف پاسخ می‌دهند؟ برای کسب اطلاعات بیشتر درباره اثرات احتمالی و یافتن واکنش خوانندگان دیگر، رنگ‌های‌ زیر را انتخاب کنید:

    روانشناسی رنگ سیاه
    روانشناسی رنگ سفید
    رواشناسی رنگ قرمز
    روانشناسی رنگ آبی
    روانشناسی رنگ سبز
    روانشناسی رنگ زرد
    روانشناسی رنگ بنفش
    روانشناسی رنگ قهوه‌ای
    روانشناسی رنگ نارنجی
    روانشناسی رنگ صورتی

روانشناسی رنگ به عنوان درمان

چندین فرهنگ باستانی از جمله مصری‌ها و چینی‌ها، کروموتراپی یا استفاده از رنگ‌ها برای بهبودی را انجام می‌دادند. گاهی اوقات از کروتراپی به عنوان نور درمانی یا رنگ‌شناسی یاد می‌شود. امروزه از رنگ‌شناسی به عنوان یک درمان جامع یا جایگزین استفاده می‌شود.

  •     قرمز برای تحریک بدن و ذهن و افزایش گردش خون استفاده می‌شود.
  •     تصور می‌شود که رنگ زرد باعث تحریک اعصاب و پاکسازی بدن می‌شود.
  •     از نارنجی برای بهبود ریه‌ها و افزایش سطح انرژی استفاده می‌شود.
  •     اعتقاد بر این است که آبی باعث تسکین بیماری‌ها و درمان درد می‌شود.
  •     تصور می‌شود رنگ نیلی، مشکلات پوستی را کاهش می‌دهد.


تحقیقات نوین در روانشناسی رنگ

بیشتر روانشناسان رنگ درمانی را با شک و تردید می‌بینند؛ و خاطرنشان می‌کنند که تأثیرات فرضی رنگ اغلب به شدت اغراق‌آمیز است. رنگ‌ها همچنین در فرهنگ‌های مختلف دارای معانی مختلف هستند. تحقیقات در بسیاری از موارد نشان داده‌اند که اثرات تغییر دهنده خلق و خوی رنگ فقط ممکن است موقتی باشد. یک اتاق آبی در ابتدا ممکن است باعث ایجاد احساس آرامش شود، اما این اثر پس از مدت کوتاهی از بین می‌رود. با این حال ، تحقیقات موجود نشان داده است که رنگ می‌تواند افراد را به طرق شگفت‌آور مختلف متأثر کند:

  •     در یک مطالعه، قرص‌های دارونما با رنگ گرم نسبت به قرص‌های دارونما با رنگ خنک موثرتر بودند.
  •     چراغ‌های روشنایی با رنگ آبی، طبق شواهد حکایتی می‌توانند منجر به کاهش جرم شوند.
  •     قرمز باعث می‌شود افراد با سرعت و نیروی بیشتری واکنش نشان دهند؛ چیزی که طبق گفته محققان ممکن است در طول فعالیت های ورزشی مفید باشد.
  •     لباس‌های سیاه احتمالاً مجازات دریافت می‌کنند. علاوه بر این، با توجه به مطالعه‌ای که به داده‌های تاریخی تیم‌های ورزشی و آنچه در آن لباس پوشیده شده بود، دانش‌آموزان تمایل داشتند خصوصیات منفی را به کسی که لباس سیاه پوشیده است پیوند دهند.


رنگ می‌تواند بر عملکرد تأثیر بگذارد

مطالعات نشان داده‌اند که رنگ‌های خاص می‌توانند در عملکرد تأثیر بگذارند. هیچ کس دوست ندارد که یک تست درجه‌بندی شده را که با جوهر قرمز پوشانده شده است ببیند؛ اما یک مطالعه نشان داد که دیدن رنگ قرمز قبل از امتحان در واقع به عملکرد آزمون آسیب می‌رساند.

در حالی که رنگ قرمز اغلب به عنوان تهدیدآمیز، برانگیخته‌کننده یا هیجان‌انگیز توصیف می‌شود. بسیاری از مطالعات قبلی در مورد تأثیر رنگ قرمز تا حد زیادی بی‌نتیجه بوده‌اند. با این حال، این مطالعه نشان داد که قرار گرفتن دانش‌آموزان در معرض رنگ قرمز قبل از امتحان، تأثیر منفی بر عملکرد آزمون دارد. نتایج نشان داد دانش‌آموزانی که قبل از برگزاری آزمون با رنگ قرمز معرفی شده‌اند، بیش از ۲۰٪ کمتر از کسانی که با رنگ‌های سبز و سیاه به معرفی شده بودند، نمره کسب کردند.
خریدها و مصرف رنگ

روانشناسی رنگ نشان می‌دهد که رنگ‌های مختلف می‌توانند طیف گسترده‌ای از تأثیرات از تقویت روحیه تا ایجاد اضطراب را داشته باشند. اما آیا رنگ کالاهایی که خریداری می‌کنید می‌تواند در مورد شخصیت شما چیزی بگوید؟ به عنوان مثال، آیا رنگ اتومبیل شما می‌تواند به نوعی مربوط به برخی از ویژگی‌های شخصیتی اساسی و یا شخصیت‌های عجیب و غریب باشد؟

ترجیحات رنگی شما که چرا خرید اقلام ممکن است چیزی درباره نوع تصویری که ممکن است در حال طراحی آن باشید، بگوید. ترجیحات رنگ، از لباسی که می‌پوشید گرفته تا اتومبیلی که رانندگی می‌کنید، گاهی می‌تواند در مورد چگونگی درک دیگران از ما، بخواهد اظهاراتی کند. عوامل دیگری مانند سن و جنس نیز می‌توانند در انتخاب رنگی که انجام می‌دهیم تأثیر بگذارد.
انتخاب رنگ

  •     سفید: رنگ سفید می‌تواند احساس تمیز و تازگی ایجاد کند. این رنگ اغلب برای بیرون کشیدن حس جوانی و مدرنیته استفاده می‌شود.
  •     مشکی: غالباً، رنگ سیاه به عنوان یک رنگ “قدرتمند” توصیف می‌شود؛ که ممکن است به دلیل این باشد که رنگ سیاه محبوب‌ترین رنگ برای وسایل نقلیه لوکس است. مردم اغلب این رنگ را به عنوان سکسی، قدرتمند، اسرارآمیز و حتی شرور توصیف می‌کنند.
  •     نقره‌ای: این سومین رنگ محبوب برای وسایل نقلیه است و با حس نوآوری و مدرنیته مرتبط است. محصولات با تکنولوژی بالا اغلب نقره‌ای هستند. بنابراین این رنگ اغلب با چیزهایی جدید، مدرن و براق مرتبط است.
  •     قرمز: رویای یک وسیله نقلیه قرمز رنگ دارید؟ قرمز رنگ جسورانه و جلب توجه کننده است. بنابراین ترجیح دادن به این نوع ماشین ممکن است به معنای این باشد که می‌خواهید تصویری از قدرت، عمل و اطمینان را طراحی کنید.
  •     آبی: مردم اغلب رنگ آبی را به عنوان رنگ پایداری و ایمنی توصیف می‌کنند. رانندگی با اتومبیل آبی ممکن است نشانگر اعتماد به نفس شما باشد.
  •     زرد: به گفته کارشناسان، رانندگی وسیله نقلیه زرد ممکن است به این معنی باشد که شما به طور کلی یک فرد خوشحال هستید و شاید کمی متمایل‌تر از یک فرد متوسط ​​برای ریسک باشید.
  •     خاکستری: کارشناسان پیشنهاد می‌کنند افرادی که اتومبیل‌های خاکستری را رانندگی می‌کنند، نمی خواهند ایستادگی کنند و در عوض چیزی را کمی ظریف‌تر ترجیح می‌دهند.


عوامل تاثیرگذار دیگر در انتخاب رنگ

البته انتخاب‌های رنگی که ما می‌کنیم اغلب تحت تأثیر عواملی از جمله قیمت، پسند و سایر نگرانی‌های عملی است. نه تنها این، بلکه ترجیحات رنگ نیز می‌توانند در زمان تغییر کنند. ممکن است فرد در جوانی رنگ‌های روشن‌تر و توجه بیشتری را ترجیح دهد؛ اما با بزرگتر شدن خود را به سمت رنگ‌های سنتی‌تر متمایل می‌کند. شخصیت خریدار می‌تواند نقش مهمی در انتخاب رنگ داشته باشد؛ اما خریداران اغلب به شدت تحت تأثیر عواملی مانند قیمت و همچنین در دسترس بودن قرار می‌گیرند. به عنوان مثال، خرید وسیله نقلیه سفید ممکن است کمتر از این باشد که مردم بخواهند فکر کنند شما جوان و مدرن هستید؛ و در مورد اقلیمی که در آن زندگی می‌کنید بیشتر است. افرادی که در آب و هوای گرم زندگی می‌کنند معمولاً وسایل نقلیه با رنگ سبک را نسبت به وسایل تاریک ترجیح می‌دهند.


هنوز تحقیقات بیشتری مورد نیاز است


علاقه به موضوع روانشناسی رنگ در حال رشد است. اما تعدادی از سوالات، بی پاسخ مانده است. انجمن‌های رنگی چگونه توسعه می‌یابند؟ تأثیر این انجمن‌ها بر رفتارهای دنیای واقعی چقدر قدرتمند است؟ آیا می توان از رنگ برای افزایش بهره‌وری کارگران یا ایمنی در محل کار استفاده کرد؟ چه رنگ‌هایی در رفتار مصرف‌کننده تأثیر دارد؟ آیا انواع خاصی از شخصیت‌ها، رنگ‌های خاصی را ترجیح می‌دهند؟ همانطور که محققان همچنان به تحقیق در مورد چنین سؤالات می‌پردازند، ممکن است به زودی بیشتر درباره تأثیر رنگ بر روانشناسی انسان اطلاعات بیشتری کسب کنیم.

زنا اوکانر، عضو هیئت علمی گروه معماری، طراحی و برنامه‌ریزی در دانشگاه سیدنی، نشان می‌دهد که مردم باید نسبت به بسیاری از ادعاهایی که درباره روانشناسی رنگ می‌بینند، احتیاط کنند. اوکانر توضیح می‌دهد: “بسیاری از این ادعاها از نظر پشتیبانی تجربی فاقد استدلال هستند؛ نقص های اساسی را نشان می‌دهند (مانند بزرگنمایی علّی و اعتبار ذهنی) و ممکن است شامل فاکتوئیدهایی باشند که به عنوان واقعیت ارائه می‌شوند. علاوه بر این، چنین ادعاهایی اغلب به تحقیقات منسوخ شده بدون مراجعه به یافته‌های تحقیقاتی فعلی اشاره دارند.”

سخن پایانی

رنگ می‌تواند نقش مهمی در انتقال اطلاعات، ایجاد روحیه خاص و حتی تأثیرگذاری بر تصمیماتی که افراد می‌گیرند، داشته باشد. ترجیحات رنگی همچنین روی اشیاء افراد انتخاب شده، لباس‌هایی که می‌پوشند، و نحوه تزئین محیط خود تأثیر می‌گذارد. افراد غالباً اشیاء را با رنگ‌هایی انتخاب می‌کنند که حالت‌ها و احساسات خاصی را به وجود می‌آورد. مانند انتخاب رنگ خودرو که به نظر می‌رسد اسپورت، آینده‌نگر، براق یا قابل اعتماد است. از رنگ‌های اتاق نیز می‌توان برای بیرون کشیدن خلق و خوی خاص استفاده کرد. مانند نقاشی اتاق خواب با رنگ سبز نرم برای ایجاد روحیه‌ای آرام. بنابراین نتیجه نهایی چیست؟ کارشناسان دریافته‌اند که در حالی که رنگ می‌تواند در نحوه احساس و عمل ما تأثیر داشته باشد، این تأثیرات در معرض عوامل شخصی، فرهنگی و موقعیتی قرار دارد. برای به دست آوردن درک بهتر روانشناسی رنگ، تحقیقات علمی بیشتری لازم است.



منبع: ایده ال مگ