تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

چطور مودبانه موضوع بحث را عوض کنیم؟

وقتی دوست ندارید در مورد مسئله ای با شما صحبت و از طرفی نمی‌خواهید رفتارتان باعث بی‌احترامی به حاضرین شود باید روش درست عوض کردن موضوع بحث را بلد باشید.

 آیا تا به حال برایتان پیش آمده که در یک مجلس باشید و دلتان بخواهد که سریعاً موضوع را عوض کنید، زیرا در مورد چیزی که صحبت می‌شود، احساس خوبی ندارید. راه‌های زیادی وجود دارد که شما بتوانید بحث را عوض کنید؛ بدون اینکه احساس خجالت داشته باشید.

اول تایید کنید و بعد جهت را عوض کنید

اگر شخصی شروع به صحبت در مورد چیزهایی کرد که مد نظر شما نبود، اول می‌توانید قبل از اینکه موضوع را عوض کنید، یک تایید ساده داشته باشید و سپس جهت صحبت را عوض کنید اما چگونه؟ فرض کنید که یک نفر بحثی را به میان کشیده که ممکن است باعث جر و بحث شود و شما می‌خواهید بحث را عوض کنید. می‌توانید اینگونه شروع کنید: عقاید متفاوتی در مورد این مسئله وجود دارد. به نظر شما بهتر نیست در مورد چیز دیگری صحبت کنیم که همه در مورد اتفاق نظر داریم؟

یا فرض کنید که نفر دوم از شما در مورد نامزدتان که از او جدا شده‌اید و شکست سختی خورده‌اید، از شما سوال می‌کند. می‌توانید اینگونه پاسخ دهید: جدایی خیلی سخت بود اما فرصت پیدا کردم تا با افراد جدیدتر آشنا شوم تا بتوانم در کنار آنها با علایقم مثل ورزش بیشتر آشنا شوم. نظرت راجع به ورزش تکواندو چیه؟

یا زمانی که شخصی از شما در مورد شغلی که آن را می‌خواستید اما به آن نرسیدید سوال می‌پرسد، می‌توانید بگویید: آره ناامید شده بودم اما این که در مصاحبه آن شرکت کردم، باعث شد تجربه پیدا کنم و برای شغلی دیگر اقدام کنم.

همه مثال‌هایی که در بالا گفتیم، نشان می‌دهد که شما می‌توانید از طریق یک راه ساده و جمله‌بندی مناسب، بحث را عوض کنید.

صحبت کردن در مورد دیدگاه‌ها

یکی از بهترین راه‍ها برای عوض کردن موضوع گفت و گو، این است که شما به طرف مقابل بگویید که ایده‌تان با او متفاوت است. به عنوان مثال اگر در مورد یک مسئله سیاسی اظهار نظر می‌کند که شما با آن موافق نیستید، می‌توانید بگوید که این دیدگاه تو است و من نظر دیگری دارم که بهتر است در موردش صحبت نکنیم.
جهت دادن بحث به موضوعی دیگر

گاهی اوقات اشخاص در مورد چیزهایی صحبت می‌کنند که خوشایند شما نیست و شما در آنها سررشته‌ای ندارید. در نتیجه می‌توانید از بحثی که اتفاق افتاده، یک کلمه را پیدا کنید و سپس یاد چیز دیگری بیفتید و بدون اینکه طرف مقابل متوجه شود، روی یک جنبه دیگر از موضوع تمرکز کنید.

به عنوان مثال اگر شخصی در مورد آخرین مدل لباس در فلان کشور صحبت می‌کند، شما می‌توانید موضوع را به راه‌های تناسب اندام برسانید.

طوری بحث را عوض کنید که انگار متوجه نبودید

فرض کنید که طرف مقابل به سمت شما می‌آید و در مورد چیزی صحبت می‌کند که به آن علاقه ندارید. می‌توانید به گونه‌ای که انگار صحبت او را نشنیده‌اید بحث را به جهت دیگری سوق دهید.

به عنوان مثال اگر پشت سر دیگران غیبت می‌کنند، شما جوری نشان دهید که این صحبت‌ها را نشنیده‌اید و در مورد برنامه‌ریزی‌هایتان صحبت کنید یا اگر در مورد شکستی که در محل کارش خورده است، صحبت می‌کند و شما را کلافه کرده؛ می‌توانید از او بپرسید چند فرزند دارد که انگار اصلا حواستان به بحث‌های قبلی نبوده است.

مستقیم بگویید

گاهی اوقات شرایط سخت می‌شود و شما نمی‌توانید به شکل نامحسوس موضوع را تغییر دهید. در چنین حالتی باید مستقیماً به او بگویید که علاقه‌ای به این مسئله ندارید و اگر می‌تواند موضوع را عوض کند.

البته به شرطی که مودبانه این موضوع را بیان کنید. به عنوان مثال می‌توانید بگویید که در مورد چیزی که می‌گویی سررشته ندارم و احساس می‌کنم که صحبت کردن با من فایده ندارد. پس بهتر است که راجع به چیز دیگری صحبت کنیم.
آماده باشید

اگر احساس می‌کنید شخصی که به سمت شما می‌آید، قرار است مثل همیشه موضوعاتی را مطرح کند که به آن علاقه‌ای ندارید، می‌توانید از قبل بحث‌هایی را آماده کنید و در مورد آنها صحبت کنید.



منبع: ایرنا

این ویژگی ها دیگران را از دورتان می‌پراند!

تا حالا فکر کردید که چرا دوستی‌های‌تان مدام به هم می‌خورد یا چرا همکاران‌تان ظاهرا تمایلی به تعامل با شما ندارند؟

همه ما مراحلی در زندگی داریم که بهترین نسخه از خودمان نیستیم و بدون اینکه متوجه باشیم، تبدیل به آدم‌هایی می‌شویم که در کنارشان بودن برای دیگران کار دشواری است.

این از آن قرص‌هایی است که بعلیدن‌اش سخت است اما نخستین گام برای تبدیل شدن به آدمی بهتر آن است که خودآگاه شویم.

نگران نباشید این مقاله قرار نیست که شما را قضاوت کند. این مقاله نوعی دعوت است. دعوت از شما که به رفتارتان توجه کنید و ببینید که آیا ویژگی‌هایی را دارید که باعث دور شدن آدم‌ها می‌شود یا خیر. با راهنماتو همراه باشید تا این ویژگی‌های آدم-پران را با هم مرور کنیم:

۱.یک‌دندگی

اینکه روی مواضعی که برای‌تان مهم است بمانید فرق می‌کند با اینکه یک‌دندگی در همه تصمیم‌ها و بحث‌های‌تان مشاهده شود.  انعطاف‌ناپذیری به دیگران این سیگنال را ارسال می‌کند که فقط عقاید خودتان برای‌تان محترم شمرده می‌شود و این کار باعث می‌شود که تعامل با شما بیش‌تر از آنکه شبیه به گفت‌وگو باشد، شبیه به نبرد به نظر برسد.

درنتیجه، افراد ترجیح می‌دهند از باز کردن باب گفت‌وگو با شما بپرهیزند زیرا می‌توانند کاملا پیش‌بینی کنند که این گفت‌وگو تنش‌آلود و استرس‌زا خواهد بود و شما نگرش منعطفی نخواهید داشت.

توصیه‌: نخست بدانید که یک‌دندگی همیشه به معنای غلط بودن موضع‌تان نیست، اما معنایش این است که شما یک مسئله را از زوایای مختلف نگاه نمی‌کنید.

خودتان را درگیر هر نبردی نکنید؛ هر موضوعی ارزش دفاع جانانه را ندارد. هر وقت که احساس کردید دارید با حرارت از موضوعی دفاع می‌کنید، مکث کنید از خودتان بپرسید چرا؟ آیا واقعا این موضوعی اساسی است؟ یا اینکه فقط با تغییر دیدگاه‌تان مخالف هستید؟

۲.بدبینی

همه ما روزهای بد داریم اما اگر پیش‌فرض ذهنی‌تان این است که همیشه منتظر بدترین‌ها هستید، این پیش‌فرض می‌تواند روی دیگران اثر منفی بگذارد. بودن در کنار فرد همیشه‌بدبین انرژی عاطفی و احساسی ما را تخلیه می‌کند.

احساس شور و هیجان و امیدواری نسبت به چیزها یا حتی لذت از زندگی درحالیکه یک نفر مدام فقط به نقص‌ها و خرابکاری‌ها اشاره می‌کند، کار سختی است.

مردم در طول زمان از شما فاصله می‌گیرند تا از وزن سنگین بار احساسی‌ منفی‌گرایی‌تان در امان بمانند.

از خودتان بپرسید: «این فکر به من یا دیگران کمکی می‌کند؟» اغلب اوقات پاسخ منفی است.

سعی کنید چشم‌اندازتان را با پیدا کردن کوچک‌ترین نقاط مثبت در هر رویدادی متعادل کنید. لذت بردن از یک فنجان قهوه یا تأیید کاری که خوب انجام شده است، می‌تواند در طی زمان نگاه شما را به سمت مثبت‌اندیشی و ادراک دیگران از شما را تغییر دهد.

۳.کنترل طبیعت

آیا تا کنون رئیسی داشته‌اید که ریزترین وظایف‌تان را با نگاهی جزئی‌نگر مدیریت کند یا والدی داشته‌اید که بر همه تصمیم‌هایی که می‌گیرید نظارت داشته باشد؟

اگر پاسخ‌تان مثبت است پس اثر منفی کنترل‌گری را می‌شناسید. کنترل‌گری باعث می‌شود احساس محدودیت و حتی خفگی کنید و باعث می‌شود دل‌تان نخواهد با کسی که این احساس را در شما ایجاد می‌کند مراوده داشته باشید.

پس وقتش رسیده که به خودتان بنگرید و ببینید آیا گاهی این رفتار را در قبال دیگران نداشته‌اید؟ قابل درک است که بخواهید روی زندگی  خودتان کنترل داشته باشید، اما این میل هرگز با کنترل کردن دیگران ارضا نمی‌شود.

توصیه: میل به کنترل دیگران را با میل و اشتیاق برای حمایت از آن‌ها جایگزین کنید. به جای اینکه به دیگران دیکته کنید که چه کنند، به آن‌ها توصیه و راهنمایی بدهید، آن‌ هم وقتی از شما توصیه و راهنمایی خواستند.

یادتان باشد رها کردن کنترل‌گری به معنای بی‌اهمیتی نیست، بلکه معنایش آن است که به دیگران و تصمیم‌هایی که می‌گیرند اعتماد دارید.

4.تدافعی عمل کردن

وقتی کسی به شما می‌گوید که می‌توانستی کاری را بهتر انجام بدهی یا به شما انتقاد سازنده‌ای می‌کنند چگونه واکنش نشان می‌دهید؟

هیچ‌کس دوست ندارد چنین چیزهایی بشنود اما اگر می‌خواهیم در جامعه و در حلقه دوستان‌مان بهتر عمل کنیم، باید بلوغ کافی برای مواجه شدن با بازخوردها را داشته باشیم.

اگر همیشه تدافعی عمل می‌کنید و تلاش می‌کنید تا بازخوردهای کوبنده بدهید، ناخواسته دیگران را به نقش «مهاجم» سوق می‌دهید، حتی اگر آن‌ها نیت خوبی داشته باشند.

شما خودتان را به مثابه فردی بازنمایی می‌کنید که هیچ خطا و اشتباهی نمی‌کند و همه تقصیرها و خطاها گردن دیگران است. دیگران هم باید مراقب باشند که واژگان درستی در قبال شما استفاده کنند و ماشه واکنش‌های تدافعی شما را کم‌تر بچکانند. این باعث می‌شود که دیگران تا حد ممکن به حریم خصوصی شما وارد نشوند و فاصله امن را با شما حفظ کنند.

توصیه: تدافعی بودن را با کنجکاوی تعویض کنید. وقتی احساس کردید می‌خواهید از خودتان دفاع کنید، پرسش‌های کنجکاوانه مطرح کنید.

مثلا «می‌شود کمکم کنی بفهمم که منظورت چیست؟»

یادتان باشد هیچ ایرادی در خطا کردن یا تصحیح اشتباه وجود ندارد. این اتفاقی است که حتی برای بهترین آدم‌های روی کره زمین رخ می‌دهد. هویت ما را واکنش‌های‌مان به آن لحظات تعریف می‌کنند.

۵.تکبر

همه ما با آن آدمی که فکر می‌کند باهوش‌ترین فرد اتاق است و از اینکه این را به همه اعلام کند ابایی ندارد، ملاقات کرده‌ایم. مطمئنا اعتماد‌به‌نفس مهم است اما خط ظریفی بین خود-اطمینانی و تکبر وجود دارد.

وقتی طوری رفتار می‌کنید که انگار همه پاسخ‌ها را می‌دانید و عقاید یا احساسات دیگران برای‌تان اهمیتی ندارد، این پیام را ارسال می‌کنید که باور دارید از هر کس دیگری بهتر می‌فهمید و می‌دانید.

این کار نه تنها دیگران را معذب می‌کند بلکه باعث می‌شود که اشتیاق کمی برای برقراری روابط معنادار با شما داشته باشند. ممکن است فکر کنید که با تخصص و موفقیت‌های‌تان در حال اثرگذاری روی دیگران هستید، اما در واقعیت، شما دارید محیطی را ایجاد می‌کنید که مردم در آن احساس می‌کنند نمی‌توانند در کنار شما خودشان باشند.

توصیه: نکته‌‌اش آن است که تکبر را به فروتنی تبدیل کنید. تأیید کنید که هر کسی ایده‌های ارزشمندی دارد. شما تنها فردی نیستید که ایده‌های ارزشمند و خوب و کارشناسی‌شده و تجربه دارد.

و دوم، تمرین کنید که شنونده فعال باشید. معنایش این نیست که منتظر بمانید و مدام سرتان را به نشانه تأیید حرف دیگری تکان دهید، بلکه معنایش این است که بشنوید دیگران چه می‌گویند و نقطه‌نظرات آن‌ها را به حساب بیاورید.

۶.خودمحوری

گاهی ما چنان در دنیای خودمان غرق می‌شویم که فراموش می‌کنیم دیگرانی هم هستند. هیچ ایرادی ندارد که برای خودتان وقت بگذارید. درحقیقت، خودمراقبتی برای سلامت روانی بسیار حیاتی است.

اما وقتی که خودمراقبتی تبدیل به خودمحوری و خودخواهی می‌شود، داستان فرق می‌کند.

خودمحوری یعنی مدام نیازها، خواسته‌ها و احساسات‌ خودتان را ورای نیازها و خواسته‌ها و احساسات دیگران می‌بینید.

چه تسلط بر گفت‌وگو یا برنامه‌ریزی‌ای باشد که به نفع شماست، این رفتارها باعث می‌شوند دیگران با شما احساس غریبگی کنند. این باعث می‌شود دیگران نتوانند در سطوح عمیق‌تر با شما ارتباط برقرار کنند که منجر به روابط سطحی و از دست دادن فرصت‌های ارتباط واقعی می‌شود.

توصیه: اول از همه نیازها و احساسات دیگران را تأیید کنید. معنایش این نیست که باید نیازهای خودتان را قربانی کنید اما تلاش کنید تعادلی کشف کنید که نظرات همه محترم دانسته شود.

همدلی را تمرین کنید. خودتان را جای دیگران بگذارید و تلاش کنید که بفهمید هر کسی چه پیشینه‌ای دارد. این کار نه تنها روابط شما را غنی می‌کند بلکه چشم‌اندازتان را نیز توسعه می‌بخشد. و آخر، تلاش کنید که نورافکنی را که روی‌تان تابیده شده با دیگران هم قسمت کنید. چه در حال گفت‌وگو هستید و چه در یک فعالیت مشارکت دارید، سعی کنید یادتان بماند آدم‌های دیگری نیز هستند.

به دیگران هم فرصت صحبت و انجام کارها را بدهید. این رفتا ساده باعث می‌شود دیگران هم به شما احترام بگذارند و برای‌تان ارزش قائل شوند.

۷.معتمد نبودن

این احساس را می‌شناسید ـ منتظر کسی باشید که همیشه دیر می‌کند، روی کمکی حساب کنید که هرگز نمی‌رسد یا شنیدن قول‌هایی که به ندرت محکم می‌مانند.

خودتان تا چد حدی در زندگی معتمد بوده‌اید؟

وقتی افراد نتوانند روی‌تان حساب کنند، رابطه بهم می‌خورد. این الگو باعث می‌شود که دیگران در طی زمان در مورد برقراری رابطه با شما تعلل کنند یا دیگر رابطه معناداری با شما نداشته باشند.

بدترین قسمتش این است که حتی اگر نیت‌های‌تان خوب باشد، رفتار شما ـ یا فقدان رفتار شما ـ است که دیگران به یاد می‌آورند. غیرقابل اعتماد بودن شهرت شما را تار می‌کند و باعث می‌شود دیگران نتوانند روی شما به لحاظ حرفه‌ای و احساسی سرمایه‌گذاری کنند.

توصیه: لازمه قابل اعتماد بودن خودآگاهی است. اگر همیشه دیر می‌رسید یا ضرب‌الاجل‌ها را از دست می‌دهید، باید این الگو را شناسی کنید و دلایل پنهانی آن را کشف کنید.

مدیریت زمان را یاد بگیرید. همیشه دیر رسیدن به معنای برنامه‌ریزی ضعیف است. سعی کنید از تقویم، یادآوری و فهرست کارهایی که باید انجام شود استفاده کنید تا زمان را از دست ندهید.

درباره تعهدهای‌تان هم واقع‌گرا باشید و قول کاری که از عهده‌تان برنمی‌آید را به کسی ندهید.

سخن آخر

همه ویژگی‌ها را گفتیم اما گاهی اصلا مسئله شما نیستید. بنابراین سعی کنید صدای منتقد درون‌تان را واکاوی کنید زیرا گاهی آنقدر یقه خودمان را سفت می‌گیریم که باعث می‌شود اعتماد به نفس‌مان پایین بیاید و آنجایی که باید مواضح جرئت‌مندانه و مخالف اتخاذ نمی‌کنیم. این بستگی به شما دارد که تعادل را در روابط خودتان و دیگران حفظ کنید و رابطه را بده و بستانی در نظر بگیرید که گاهی نیاز دارد در آن کوتاه بیایید.



منبع: بهداشت نیوز

دور این رفتارهای اشتباه را خط بکشید تا به موفقیت برسید

خواسته اصلی‌تان موفقیت در زندگی و کار است، غافل از آن که به واسطه داشتن برخی از افکار و رفتار موفق شدن شما مدام به تاخیر خواهد افتاد و از شما دور خواهد شد. بسیاری از مردم فکر می‌کنند که بهترین راه‌های موفقیت کسب مهارت‌ها و عادت‌هاست ولی کدام یک؟ بهترین راه دوری از چیزهایی است که شما را از هدفتان دور می‌کند، به جای اضافه کردن چیزهایی به زندگیتان فاکتورهای منفی را از زندگی خود حذف کنید.

تسلیم شدن در برابر خیلی از آنها آسان است اما برخی دیگر احتیاج به زمان دارد. در ادامه این بخش با رفتارهایی که باید از زندگی خود حذف کنید تا به موفقیت برسید، آشنا خواهید شد. عناوین اصلی که رفتارهای شما را تحت تاثیر قرار می‌دهند:
۱- بهانه‌های بی‌منطق

 افراد موفق خانواده، دوستان، رئیس و همکار خود را سرزنش نمی‌کنند و خود را مسئول زندگی آنها می‌دانند و زندگی خود را توسعه می‌دهند.
۲- حذف کمال گرایی برای رسیدن به موفقیت

کمال گرایی باعث هدر رفتن زمان می‌شود و به جای ناراحتی در مورد اشتباهات و یا نقص‌های فیزیکی که اذیتشان می‌کند سعی کنید به گام‌های کوچک که باعث پیشرفتتان می‌شود، فکر کنید. هیچ کس کامل نیست و همه می‌تواند برای سایرین تصمیم بگیرند.
۳- حذف ترس برای رسیدن به موفقیت

بسیاری از مردم بدون آگاهی خود را کوچک می‌کنند. آنها در طول مذاکره ساکت هستند و از ریسک کردن اجتناب می‌کنند. این ترس افراد را از موفقیت باز می‌دارد.
۴- کنترل کردن همه چیز

شما نمی‌توانید همه چیز را کنترل کنید و سعی بر انجام اینکار بی‌فایده است و کمکی به موفقیت نمی‌کند. اما بیشتر باعث استرس، ناراحتی و خستگی می‌شود. به جای کنترل همه چیز سعی کنید بی‌خیال باشید.
۵- حذف طرز فکر ثابت برای رسیدن به موفقیت

بسیاری از افراد طرز فکر ثابت دارند و هیچ سعی برای یادگیری یا تغییر نظر ندارند و این طرز فکر کار را برای موفقیت بیشتر آنها سخت می‌کند چون در گذشته مانده‌اند.
۶- آرزوهای یک شبه

بعضی‌ها فکر می‌کنند افرادی که به آرزوهایشان رسیده‌اند یک شبه و شانسی موفق شده‌اند اما نمی‌توانید به شانس برای موفقیت تکیه کنید. موفقیت نیازمند زمان و وقف است و باید برای آینده برنامه‌ریزی کنید.
۷- افراد منفی نگر

اگر اطراف شما افراد منفی‌نگر هستند که فقط نیمه خالی لیوان را می‌بینند. جای خالی آنها را با افراد خوش‌بین و مثبت عوض کنید چون این افراد حامی شما هستند و شما را برای رسیدن یه اهدافتان کمک می‌کنند و انگیزه و خوشحالی بیشتری را برای شما به ارمغان می‌آورند.
۸- نه گفتن برای رسیدن به موفقیت

بسیاری از افراد در نه گفتن مشکل دارند و نمی‌توانند نظرات خود را آزادانه بیان کنند که این امر باعث می‌شود فرد از موفقیت‌های خود باز بماند.


منبع: بهداشت نیوز

با این 3 روش پیروز مذاکره شوید!

در حوزه تجارت، هنر مذاکره یک مهارت اصلی است که باید برای اطمینان از موفقیت و رشد آن را تقویت کرد. مذاکره چیزی فراتر از رسیدن به توافقات است. این در مورد ایجاد راه حل هایی است که یک سناریوی برد-برد برای همه طرف های درگیر ایجاد می کند. برای برتری در این حوزه، ما سه روش عمیق را معرفی می‌کنیم که نه تنها مهارت‌های مذاکره شما را بهبود می‌بخشد، بلکه شما را قادر می‌سازد در بحث‌ها دست بالا را به دست آورید.
1. روش مذاکره اصولی هاروارد

روش مذاکره اصولی که از دانشگاه معتبر هاروارد سرچشمه می گیرد، ریشه در چهار نکته اساسی دارد: جدا کردن مردم از مشکل ، تمرکز بر علایق و نه موقعیت ها ، اختراع گزینه هایی برای سود متقابل ، و اصرار بر استفاده از معیارهای عینی .
مردم را از مشکل جدا کنید :

حفظ رفتار حرفه ای و عدم اجازه دادن به تعصبات یا احساسات شخصی در روند مذاکره بسیار مهم است.
بر علایق تمرکز کنید نه موقعیت ها :

به جای تمرکز بر موقعیت اولیه طرف مقابل، برای درک منافع اساسی طرف مقابل، عمیق تر کاوش کنید.
اختراع گزینه هایی برای سود متقابل :

سعی کنید به جای تقسیم کردن آن، راه حل هایی را ایجاد کنید که همه طرف ها از آن سود ببرند.
اصرار بر استفاده از معیارهای عینی :

معیارها یا استانداردهای عینی را برای اطمینان از نتیجه عادلانه مذاکره تعیین کنید.
2. تکنیک مذاکره برد-برد

ماهیت تکنیک مذاکره برد-برد در یافتن راه حلی است که به نفع همه طرف های درگیر باشد. این روش ارتباطات باز، تفاهم و همکاری را برای رسیدن به راه حل های سودمند دوجانبه تشویق می کند.
ارتباط باز :

با شفاف بودن و تشویق دیگران به بیان نظرات خود، محیطی از اعتماد را ایجاد کنید.
درک طرف مقابل :

زمانی را صرف درک نگرانی ها و اهداف طرف مقابل کنید که به نوبه خود به یافتن زمینه های مشترک کمک می کند.
حل مسایل مشارکتی :

در حل مشترک مشکل شرکت کنید تا راه‌حل‌های بدیعی را که منافع همه طرف‌های درگیر را تامین می‌کند، جستجو کنید.
3. رویکرد BATNA (بهترین جایگزین برای توافقنامه مذاکره).

یک استراتژی مذاکره قوی است که به شما قدرت می‌دهد تا در صورت شکست مذاکره به نتیجه مطلوب، گزینه‌های جایگزین خود را شفاف کنید.
BATNA خود را شناسایی کنید :

قبل از ورود به مذاکره، تمام گزینه های موجود در دسترس شما را به طور کامل بررسی و ارزیابی کنید.
BATNA خود را تقویت کنید :

به دنبال راه هایی برای بهبود گزینه های خود باشید که به نوبه خود موقعیت مذاکره شما را افزایش می دهد.
با BATNA خود ارتباط برقرار کنید :

در صورت لزوم، BATNA خود را به طرف مقابل در میان بگذارید زیرا می تواند اهرمی را در مذاکره ایجاد کند.
نتیجه

استفاده از این روش ها در شیوه های مذاکره به طور قابل توجهی توانایی شما را برای دستیابی به توافق نامه هایی که برای همه طرف های درگیر سودمند است، افزایش می دهد. هر روش یک دیدگاه منحصر به فرد و مجموعه ای از ابزارها را ارائه می دهد که می تواند برای اطمینان از یک نتیجه مذاکره موفق به کار گرفته شود. با تسلط بر این تکنیک ها، نه تنها در مذاکرات برتر خواهید بود، بلکه روابط قوی تری ایجاد می کنید و راه را برای همکاری های آینده هموار می کنید.



منبع: مدیر منتور

برای موفقیت در زندگی این ۸ رفتار را حذف کنید

خواسته اصلی‌تان موفقیت در زندگی و کار است، غافل از آن که به واسطه داشتن برخی از افکار و رفتار موفق شدن شما مدام به تاخیر خواهد افتاد و از شما دور خواهد شد.

 بسیاری از مردم فکر می‌کنند که بهترین راه‌های موفقیت کسب مهارت‌ها و عادت‌هاست ولی کدام یک؟ بهترین راه دوری از چیزهایی است که شما را از هدفتان دور می‌کند، به جای اضافه کردن چیزهایی به زندگیتان فاکتورهای منفی را از زندگی خود حذف کنید.

تسلیم شدن در برابر خیلی از آنها آسان است اما برخی دیگر احتیاج به زمان دارد. در ادامه این بخش با رفتارهایی که باید از زندگی خود حذف کنید تا به موفقیت برسید، آشنا خواهید شد.
 8 رفتاری که باید از زندگی خود حذف کنید تا موفقیت را به دست آورید

عناوین اصلی که رفتارهای شما را تحت تاثیر قرار می‌دهند:

۱- بهانه‌های بی‌منطق

 افراد موفق خانواده، دوستان، رئیس و همکار خود را سرزنش نمی‌کنند و خود را مسئول زندگی آنها می‌دانند و زندگی خود را توسعه می‌دهند.

۲- حذف کمال گرایی برای رسیدن به موفقیت

کمال گرایی باعث هدر رفتن زمان می‌شود و به جای ناراحتی در مورد اشتباهات و یا نقص‌های فیزیکی که اذیتشان می‌کند سعی کنید به گام‌های کوچک که باعث پیشرفتتان می‌شود، فکر کنید. هیچ کس کامل نیست و همه می‌تواند برای سایرین تصمیم بگیرند.

۳- حذف ترس برای رسیدن به موفقیت

بسیاری از مردم بدون آگاهی خود را کوچک می‌کنند. آنها در طول مذاکره ساکت هستند و از ریسک کردن اجتناب می‌کنند. این ترس افراد را از موفقیت باز می‌دارد.
۴- کنترل کردن همه چیز

شما نمی‌توانید همه چیز را کنترل کنید و سعی بر انجام اینکار بی‌فایده است و کمکی به موفقیت نمی‌کند. اما بیشتر باعث استرس، ناراحتی و خستگی می‌شود. به جای کنترل همه چیز سعی کنید بی‌خیال باشید.
     تکنیک وارونه‌سازی چیست و چطور مسئله را حل می‌کند؟

۵- حذف طرز فکر ثابت برای رسیدن به موفقیت

بسیاری از افراد طرز فکر ثابت دارند و هیچ سعی برای یادگیری یا تغییر نظر ندارند و این طرز فکر کار را برای موفقیت بیشتر آنها سخت می‌کند چون در گذشته مانده‌اند.

۶- آرزوهای یک شبه

بعضی‌ها فکر می‌کنند افرادی که به آرزوهایشان رسیده‌اند یک شبه و شانسی موفق شده‌اند اما نمی‌توانید به شانس برای موفقیت تکیه کنید. موفقیت نیازمند زمان و وقف است و باید برای آینده برنامه‌ریزی کنید.
۷- افراد منفی نگر

اگر اطراف شما افراد منفی‌نگر هستند که فقط نیمه خالی لیوان را می‌بینند. جای خالی آنها را با افراد خوش‌بین و مثبت عوض کنید چون این افراد حامی شما هستند و شما را برای رسیدن یه اهدافتان کمک می‌کنند و انگیزه و خوشحالی بیشتری را برای شما به ارمغان می‌آورند.

۸- نه گفتن برای رسیدن به موفقیت

به گزارش وب گاه نمناک، بسیاری از افراد در نه گفتن مشکل دارند و نمی‌توانند نظرات خود را آزادانه بیان کنند که این امر باعث می‌شود فرد از موفقیت‌های خود باز بماند.




منبع: ایرنا

خستگی ذهنی چیست و چطور بر آن غلبه کنیم؟

نبودن تعادل میان کار و زندگی، به‌اندازه کافی نخوابیدن و دل‌زدگی‌های شغلی تنها سه مورد شایع از دلایل مه مغزی و خستگی ذهنی هستند که در صورت عدم درمان و کنترل می‌توانند فرد را درگیر فرسودگی هیجانی و استرس مزمن کنند.

 خستگی ذهنی نوعی فرسودگی و ازپادرآمدن در اثر کار زیاد و استرس‌های مداوم است که انجام کارها و شفاف فکرکردن را سخت و چالش‌برانگیز می‌کند. خستگی ذهنی می‌تواند برای هرکسی روی بدهد و معمولاً موجب بی‌انگیزه شدن و تحلیل انرژی فکری می‌شود. زیاد با کامپیوتر کارکردن، کارهای تحلیلی و پردازشی انجام‌دادن یا مرتباً درگیر انواع استرس‌ها و اضطراب‌ها بودن می‌تواند موجب خستگی ذهنی شود.

فرسودگی ذهنی می‌تواند جسم را نیز خسته کند. اولویت‌دادن به مراقبت‌های فردی برای سلامت روان لازم است تا ذهن دچار خستگی و فرسودگی نشود. انجام تمرینات ریلکسیشن، وقت گذراندن با دوستان و عزیزان و ورزش‌کردن برخی از راه‌های مبارزه با خستگی ذهنی‌اند.
چه چیزهایی باعث خستگی ذهنی می‌شوند؟

خستگی ذهنی چندین دلیل دارد؛ کمبود خواب و بیش از حد کارکردن دو تا از علت‌های کوتاه‌مدت خستگی ذهنی‌اند. تغییرات بزرگ در زندگی یا استرس‌ها نیز می‌توانند موجب خستگی مزمن شوند. جدایی، شغل جدید با فشارهای کاری زیاد، تغییر محل زندگی یا درگیرشدن با مشکلاتی در سلامتی می‌توانند این عارضهٔ ذهنی را طولانی‌تر کنند.

علائم خستگی ذهنی را بشناسید

خستگی ذهنی می‌تواند جنبه‌های گوناگون زندگی را تحت‌تأثیر قرار دهد. علائم رفتاری، فیزیکی و هیجانی خستگی ذهنی شامل موارد زیر می‌شود:

. حساسیت زیاد: وقتی درگیر خستگی ذهنی هستید، واکنش‌های جنگ یا گریزتان تشدید می‌شوند و این می‌تواند شما را بیشتر در معرض اضطراب یا ترس قرار دهد و به‌راحتی عصبی شوید و حساسیت نشان دهید و تصمیم‌های غیرمنطقی بگیرید.

. بیماری و ناخوشی: خواب، سیستم ایمنی بدن را شارژ می‌کند. مثلاً وقتی شما به‌اندازه کافی نمی‌خوابید بیشتر احتمال دارد دچار سرماخوردگی و دیگر بیماری‌ها و ناخوشی‌هایی چون دردهای عضلانی، سردردهای میگرنی و مشکلات گوارشی شوید. به مراقبت‌های فردی اهمیت دهید و برای استراحت، خواب، ریلکس کردن و آرام‌کردن ذهنتان وقت بگذارید.

. عملکرد نامناسب مغز: مه مغزی می‌تواند عملکرد ادراکی‌تان را نیز تغییر دهد. اگر به دلیل تغییراتی در سبک زندگی‌تان یا ساعت‌های طولانی کارکردن احساس استرس و ناآرامی کنید بیشتر احتمال دارد کارها را به تعویق بیندازید و انجام مسئولیت‌ها یا حتی کارهای روزمره برایتان سخت شود.

. پایین‌بودن سطح انرژی: خستگی ذهنی می‌تواند سلامت جسمتان را واقعاً تحت‌تأثیر قرار بدهد، خصوصاً وقتی کمبود خواب، دلیل مه مغزی‌تان باشد. در این شرایط احساس می‌کنید کُند شده‌اید و انرژی ندارید.

. نوسانات خلقی: خستگی ذهنی می‌تواند فرسودگی هیجانی ایجاد کند که به این معنی است که با اعضای خانواده و دوستان و عزیزانتان بدخلق و دم‌دمی مزاج رفتار خواهید کرد.

. خستگی جسمی: خستگی ذهنی با خستگی شدید جسمی نیز می‌تواند خودش را نشان بدهد. به نظرتان می‌رسد انجام و تکمیل کارها برایتان سخت و پیچیده است و تمایل کمتری برای باشگاه رفتن و ورزش‌کردن دارید، حوصله پیاده‌روی‌کردن یا بیرون آمدن از رختخواب ندارید و همهٔ فعالیت‌های بدنی که زمانی برایتان شدنی و راحت بودند اکنون سخت شده‌اند.

. ضعف در تصمیم‌گیری: منطق و احساس نقش‌های مساوی در تصمیم‌گیری‌های ما دارند. اما خستگی ذهنی اجازه نمی‌دهد خوب و شفاف فکر کنید و تصمیم درستی بگیرید.

. عادت‌های نادرست غذایی: عادات ناسالم غذایی با کاهش وزن یا افزایش وزن همراه است.
چگونه بر خستگی ذهنی غلبه کنیم؟

خستگی ذهنی بر وضعیت روان و جسم اثر می‌گذارد، بنابراین لازم است مراقبت‌های فردی را جدی بگیرید:

. به فعالیت‌هایی بپردازید که دوست دارید و لذت می‌برید. سرگرمی‌هایی که می‌توانند فکرتان را از استرس و نگرانی دور کنند باعث می‌شوند احساس انرژی کنید و ذهنتان پاک‌سازی شود.

. بین کار و زندگی‌تان تعادل برقرار کنید. برای کارتان حدومرز بگذارید و تعادل سالمی میان کار و زندگی‌تان برقرار نمایید. شما باید بعد از ساعات کاری‌تان زمانی را برای استراحت و آرامش در نظر بگیرید.

. بیرون بروید. بیرون بروید و در هوای تازه قدم بزنید تا فکرتان استراحت کند و سبک شود. در طبیعت وقت گذراندن واقعاً نشاط‌آور است.

. تنفس عمیق را تمرین کنید. ذهن‌آگاهی یا مدیتیشن می‌تواند کمک کند درونتان آرام شود و در پایان یک روز کاری به ذهنتان آرامش بدهید. تنفس عمیق برای کنترل استرس در طول روز عالی است.

. به پزشک مراجعه کنید. اگر خستگی ذهنی‌تان مزمن شده و مدت‌هاست درگیر آن هستید، پس‌نیاز به مداخلات پزشکی دارید. درمانگر می‌تواند کمکتان کند راه‌های غلبه بر خستگی ذهنی را یاد بگیرید.

. با دیگران بیشتر ارتباط داشته باشید. داشتن حامی و جمعی که پشتیبان شما باشد کمک بزرگی به‌سلامت روانتان است. با دوستان و خانواده و همکاران خود وقت بگذرانید و از این طریق به خودتان استراحتی بدهید. گپ‌زدن با کسانی که از بودن در کنارشان لذت می‌برید واقعاً انرژی‌بخش است.

. غذاهایی بخورید که مغزتان را تغذیه می‌کنند. حتماً می‌دانید که تغذیه یک فاکتور اساسی در سالم ماندن و بهترین عملکرد را داشتن است. معادلهٔ ساده‌ای است: خوردن غذاهای خوب احساس خوبی به شما می‌دهد و ناسالم غذاخوردن حالتان را بد می‌کند.

بهتر است از قندها تصفیه شده و غذاهای بسیار فراوری شده کمتر استفاده کنید. مصرف کافئین را کاهش بدهید و در وعده‌های غذایی‌تان به پروتئین و فیبر و چربی‌های سالم بیشتر توجه کرده و میان‌وعده‌هایتان را نیز هوشمندانه انتخاب نمایید. ضمناً آب زیاد بنوشید. کم‌آبی بدن علاوه بر سردردی که ایجاد می‌کند، بر توانایی فکرکردن و پردازش اطلاعات و منطقتان هم اثر می‌گذارد. بدنتان را هیدراته نگه دارید تا انرژی خوبی داشته باشید و مغزتان خسته نشود.

. قدرت چرت‌زدن را دست‌کم نگیرید. اگر مغزتان خیلی فعالیت کند واقعاً نیاز دارد کمی راحتش بگذارید، دست از کار بکشید و چرت بزنید. چرت‌زدن خصوصاً چرت مرغوب، مثل این است که گوشی‌تان را به برق می‌زنید تا دوباره شارژ شود. شاید احساس کنید خیلی هم خسته نیستید و هنوز انرژی دارید؛ اما یک چرت مرغوب ۱۰تا سی‌دقیقه‌ای (نه بیشتر) می‌تواند انرژی مضاعفی به شما بدهد و بهتر به ادامهٔ کارهایتان برسید.
اگر خستگی مغز را جدی نگیرید و اقدامی نکنید چه خواهد شد؟

وقتی مغزتان خسته است، غلبه بر مشکلات و چالش‌های زندگی به نظرتان غیرممکن می‌رسد و این احساس ضعیف‌بودن و نداشتن اعتمادبه‌نفس، صبر و تحملتان را می‌گیرد. در نتیجه درگیر پیامدهای بدی می‌شوید: با دیگران درگیر می‌شوید، به کارتان لطمه جدی وارد می‌شود، ارتباطات عاطفی و اجتماعی‌تان آسیب می‌بیند، قدرت یادگیری و رشد را از دست می‌دهید و ...

 افسردگی نیز یکی دیگر از عواقب جدی خستگی مزمن مغز است و این دو عارضه ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. در واقع خستگی ذهنی می‌تواند یکی از علامت‌های افسردگی باشد و برعکس. افسردگی یک اختلال روحی و روانی است که علت‌های متعددی دارد، از جمله استرس‌های مداوم زندگی. افسردگی به شما احساس ناامیدی و کمبود انرژی می‌دهد و نمی‌توانید حتی زندگی روزمرهٔ خود را خوب پیش ببرید.



منبع: ایرنا