تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

چه زمانی به خواسته ها و اهدافمان خواهیم رسید ؟

اگر شما روی داشته های خود در زندگی تمرکز کنید و روی نکات مثبت توجه خاصی داشته باشید ، باورهاتون رو تغییر بدین در مورد هر چیزی ثروت و سلامتی و با توکل به خدای بزرگ میتونین خیلی راحت به همه رویاهاتون برسین باید ورودی های ذهن رو کنترل کنید و خواسته هارو جذب کنید البته رعایت این نکته بسیار مهم است که باید به همه نشانه ها توجه کنید از همون شروع تغییر باور این اتفاقات خوب برای شما پیش می اید هر اتفاق کوچکی هم باشد فرقی نمیکند
موفقیت یعنی اینکه شما در زندگی خود هدفی را دنبال کنید و رویاهایی در سر داشته باشید و باید تعهد و مسولیت داشته باشید که شما را به تکاپو و تلاش بیندازد چه چیزهایی از این زندگی و در دنیا می خواهید به جای اینکه جاهل باشید و بدون اهداف باشید و مسیر زندگی خود را گم کنید مهارت لازم را یاد بگیرید و از ان برای هدف گذاری استفاده کنید
انسانی که هدف دارهدبه راحتی موانع از سر راه شما برداشته میشه باید این موضوع را برای خودتان مشخص کنین که هدفتان چیست و چرا می خواهید به هدف برسید سبک زندگیتونو عوض کنید و قانون جهان هستی رو رعایت کنین و وابسته به کسی یا چیزی نباشید فقط به خدا توکل کنید.


اصلاً این موفقیت چیست؟


باید بگوییم تعریف مشخص و جامعی برای موفقیت وجود ندارد. موفقیت از یک منظر بسیاری شخصی بوده و از فردی به فرد دیگر متفاوت است. دانشمندان، فلاسفه، ثروتمندان و افراد موفق بسیاری تعاریفی از موفقیت ارائه کرده‌اند که درخور توجه هستند. در جامعه و خانواده معیارهایی برای موفقیت وجود دارد که خود به خود به شما تحمیل می‌شوند. مفهوم موفقیت در دنیای امروز با خوشبختی و برخورداری از مواهب بسیار خلق شده است. در نظر بسیاری از مردم کسی موفق است که به آرزوهایش رسیده باشد و هرچه دلش می‌خواهد به دست آورد. اما آیا واقعاً موفقیت یعنی «داشتن» چیزهای بیشتر؟

آلفرد اوستن در تعریف موفقیت می‌نویسد : «آرامش و اطمینان، بهترین موفقیت است». این تعریف، موفقیت را امری درونی و معنوی می‌داند. در واقع رسیدن به آرامش یکی از روش زندگی افراد موفق است.

موفقیت از نگاه عموم مردم
در نظر عامه مردم سه نگاه به موفقیت وجود دارد:

_موفقیت شانسی است

_موفقیت ذاتی است

_موفقیت اکتسابی است


ویژگی های افراد موفق :


۱. برای سنجش موفقیت باید به انتظارات خود توجه کنید

  •     اگر از اکثر مردم بپرسید که چه چیزی از زندگی می خواهند؛ تقریباً همه به نوعی می‌گویند که می خواهند “موفق” باشند.
  •     آنها ماشین‌های لوکس و لاکچری، خانه ای در بهترین منطقه شهر، دوستان خوب و ارتباطات با کیفیت و… می‌خواهند.

                   موفقیت یک هدف ذهنی است؛ شما در ذهنتان برنامه‌هایتان را می‌چینید و به آن‌ها پر و بال می‌دهید ولی تا زمانی که آن‌ها را عملی نکنید، آن ایده‌ها و برنامه‌ها                      شما را به موفقیت نزدیک نمی‌کنند.

  •     از مهمترین عادات افراد موفق این است که برنامه‌هایشان را عملی کرده‌اند و توانسته‌اند آن قدر درآن عمل، خوب و مفید باشند که مردم بیشتری حتی در               سطح جهان آن‌ها را بشناسند. پس هرچه زودتر شروع به کار کنید.


۲. ابتدا بر روی سلامت عاطفی خود کار کنید

  •     چه بخواهیدچه نخواهید شما همانی هستید که دوستان و آشناهای شما هستند. همان‌هایی که وقتتان را با آن‌ها تقسیم می‌کنید و از تجربه‌هایشان استفاده می‌کنید.
  •     هیچ شخصی، از میانگین افراد دور و برش فراتر نخواهد رفت!

                    قطعا یک مسئله که بر روی روش زندگی افراد موفق بسیار تاثیرگذار بوده است، دوستان و افرادی که با آن‌ها روزگارشان را سپری کرده‌اند هستند.

  •     اگر می‌خواهید موفق باشید و به انتظاراتی که ازخودتان تعیین کرده‌اید برسیم باید بتوانید روان خود را کنترل کنید.

                       هر روز ۵ تا ۱۰ دقیقه از زندگی را به دور از هر خبر و فردی به خودتان اختصاص دهید، مهمترین عادات افراد موفق را در ذهن خود مرور کنید و اجازه دهید که                         احساس ارزشمند بودن را تجربه کنید. این کار، یکی از مهمترین درس های زندگی محسوب میشود.

۳. آیا باید با زمانۀ خودتان پیش بروید؟

  •     اگر به روش زندگی افراد موفق توجه کنید در می‌یابید چیزی که آن‌ها را برجسته و موفق کرده است، این است که فراتر از زمانۀ خود فکر کرده‌اند.

                    پس بسیار مهم است که با چه افرادی در ارتباط هستید و باید مهارت‌های مختلفی را در خود پرورش دهید. باید آنقدر انعطاف پذیر باشید که هر نکته‌ای را                                 دریابید و در نهایت آن را به روش خود در برنامه‌تان پیاده کنید.

  •     از مهمترین عادات افراد موفق این است که به طور مثال اگر در دهه ۶۰ زندگی می‌کنند به فراتر از آن فکر می‌کنند و یک انسان را در سال‌های ۸۰ و ۹۰ نیز متصور می‌شوند.


۴. صرفه جویی و سرمایه‌گذاری

  •     سرمایه گذاری نسبت به فعالیت های دیگر، در طول زمان سود بیشتری جذب میکند. پس باید هرچه زودتر شروع به پس انداز و سرمایه گذاری کنید و در دراز مدت سود شما بیشتر خواهد شد.
  •     قطعا اگر پس‌اندازتان را از ۲۵ سالگی شروع کنید بهتر از این است که در سن ۴۰ سالگی به فکر آن باشید.

                     اگر به روش زندگی افراد موفق نگاه کنید متوجه می‌شوید که آن‌ها اندوخته‌ای برای سالهای پیری دارند. چه اندوخته‌ای مالی و چه معنوی و… البته باید گفت                                هیچ زمانی برای شروع و انجام کاری دیر نیست.

  •     آزادی مالی زمانی اتفاق می‌افتد که پول به ابزاری برای کسب درآمد بیشتر تبدیل شود. این موضوع، یکی از بهترین روش های افزایش درآمد محسوب میشود و      هرچه زودتر تمرین این مهارت را شروع کنید، سریع‌تر به نقطه‌ای خواهید رسید که از نظر مالی امنیت داشته باشید.


۵. از دوستانی که هیچ ایده‌ای برای زندگی‌شان ندارند فاصله بگیرید

  •     این حرف ممکن است خشن به نظر برسد، اما واقعیت دارد. همانطور که اشاره کردیم، شما بازتاب مستقیمی از اطرافیان خود هستید.
  •     در یک نقطه خاص، این مهم است که بدانید دیگران در کجای زندگی‌تان قرار دارند و چه مدت می خواهید برای سرمایه گذاری در آن روابط ادامه دهید.

                    لازم نیست که صحبت با دوستان طولانی مدت را به طور کامل متوقف کنید. اما همچنین شما نباید دو شب در هفته را به مهمانی و وقت گذراندن با دوستانی                             صرف کنید که جهان را در امروز خود خلاصه می‌کنند و هیچ هدف و انگیزه‌ای ندارند.

۶. خواندن را ادامه دهید

  •     در روش زندگی افراد موفق کتاب چیزی است که نه تنها اولویت آن‌ها در مواجه با هر اتفاقی است بلکه برای گسترش عمق نگاه و تجربه‌هایشان از آن استفاده می‌کنند.
  •     ما در عصر نمایش ها و سریالهای Netflix، مصاحبه های YouTubeو IGTV زندگی می کنیم. اما حقیقت این است که خواندن یک تجربه کاملاً متفاوت است.

                   رسانه‌های دیگر سرعت موفقیت و پیشرفت شما را کند می کنند. برعکس کتاب شما را مجبور می کند تا عمیق‌تر فکر کنید.
                   بعلاوه، کتاب یکی از اشکال انتقال دانش است که به ما این امکان را می دهد تا از کسانی که دهه ها، حتی قرن ها پیش از ما آمده اند، بینش و نگاه به دنیا را یاد                        بگیریم.
                  باهوش ترین افراد، زیاد می خوانند و یکی از مهمترین عادات افراد موفق نیز خواندن است.

۷. ورزش کنید!

  •     موفقیت تقریباً همیشه در نوعی ورزش بدنی ریشه دارد. وقتی جوان هستیم، تمایل داریم فعالیت بدنی را فقط با “ورزش” مرتبط کنیم. اما هرچه پیرتر می شویم، ورزش بدنی به معدود راهکارهایی برای برقراری رابطه با خود تبدیل می شود.
  •     زمانِ ورزش، زمانِ شخصی ما است. به جای اینکه فقط ورزش کردن برای “تناسب اندام” را انجام دهید، به عنوان یک روال به آن فکر کنید تا شما را در همه ابعاد زندگی بهتر کند.


۸. از سرگرمی‌ها غافل نشوید

  •     همه شما چیزهایی دارید که دوست دارید صرفاً برای تفریح ​​انجام دهید. متأسفانه، با بالا رفتن سن، مشاغل همۀ وقت ما را می‌گیرند و جای کمی برای سرگرمی ها باقی می‌ماند.
                    خانواده تشکیل می‌دهید، بچه ها، صورتحساب، تعطیلات و… تمام وقت‌تان را پر میکنند، و در نهایت، می‌بینید که ده سال است که دست به گیتار نبرده‌اید یا                              دلنوشته‌ای در وبلاگتان منتشر نکرده‌اید.
  •     اما سرگرمی های شما همان چیزی است که در پایه و اساس وجودی شما حضور دارند. آنها به شما کمک می کنند تا به خودتان یادآوری کنید که زندگی را خیلی جدی نگیرید و باید همیشه وقت بگذارید تا از سفر زندگی لذت ببرید. غرق کردن خودمان در کار و توجه نکردن به جنبه‌های دیگر شخصی، جزو متداول‌ترین عادت های اشتباه در زندگی روزمره هستند.


۹. از پاداش‌های کوتاه مدت دست بکشید

  •     هر کس در ۲۰ سالگی خود این وسواس را دارد که در اسرع وقت و هرچه زودتر موفق شود. این نوع گرسنگی برای موفقیت خوب است، اما هرگز نباید باعث شود که شما تصمیمات کوتاه مدتی بگیرید.
  •     از مهمترین عادات افراد موفق این است که جوایز کوچک این دنیا دل خوش نمی‌کنند.
              هرچه بیشتر بتوانید از جوایز کوتاه مدت صرف نظر کنید و در خود سرمایه گذاری کنید، ممکن است کارها کندتر پیش رود، اما سقف شما بالاتر می رود و                                       موفقیت‌های بزرگتر در آینده را برای خود تضمین میکنید.


5عادت متفاوت افراد موفق که باید یاد بگیرید:

۱. خواندن و مطالعه

  •     مطالعه کردن یکی از شاخص‌ترین عادت‌های افراد موفق است. خواندن یکی از آسان‌ترین روش‌ها برای افزایش معلومات و یادگیری است. هر هفته برای خود برنامه‌ای مطالعاتی طراحی کنید. برنامه‌ریزی کنید تا بتوانید روزانه یک بخش یا تعداد صفحات مشخصی از کتاب را بخوانید. امروزه با وجود کتاب‌های صوتی و فایل‌های PDF، خواندن کتاب به‌ویژه در وقت‌های تلف‌شده مثل ترافیک و … هم مقدور شده است. بیل گیتس نمونه‌ی معروفی از کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای است. او سالانه بیش از ۵۰ جلد کتاب می‌خواند و معتقد است مطالعه، عامل اصلی پیشرفت او بوده است.


۲. انعکاس دانش و به‌کارگیری آن

  •     به‌کارگیری و انعکاس آنچه آموخته‌اید یکی از کلیدی‌ترین بخش‌های یادگیری است. وقتی مطالعه می‌کنید معلومات و اطلاعات شما تغییر می‌کند، سطح آنها بالاتر می‌رود و چیزهای بیشتری یاد می‌گیرید. اگر فقط در تلاش باشید اطلاعات گوناگون را بدون هدف در مغز خود ذخیره کنید، هیچ فایده‌ای نخواهد داشت بلکه حتی ممکن است موجب شود تا احساس ضعف کنید و از آموختن مهارت‌های جدید باز بمانید. اطلاعات خود را به‌کار بگیرید، سعی کنید با یافتن مطالب مرتبط با آنچه آموخته‌اید، میزان یادگیری خود را محک بزنید. اطلاعات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید و سعی کنید داده‌های کسب شده از طریق مطالعه را به اطلاعات و سپس به دانش تبدیل کنید.


۳. آزمون و خطا

  •     بسیاری از محصولات و اختراعات شگفت‌انگیز جهان، نتیجه‌ی تحقیق و آزمایش هستند. آزمایش‌هایی که طی آنها ایده‌های جدید و فکرهایی تازه خلق و بررسی شده‌اند. بحث فقط به دانشمندان و مخترعان محدود نمی‌شود، هر ایده‌ی تازه‌ای موجب رشد و شکوفایی بیشتر شما خواهد شد. مثلا اگر بانویی خانه‌دار هستید با امتحان کردن دستورهای جدید پخت و پز، دست به آزمایش بزنید و سعی کنید از یکنواختی روزانه فاصله بگیرید. در محل کار روش جدیدی برای پیش بردن کار خود امتحان کنید و از طریق آزمایش و تحقیق، به زندگی خود شادابی و پویایی هدیه بدهید.


۴. کار کردن با یادگیری فرق دارد

  •     به‌یاد داشته باشید که کار کردن با آموختن متفاوت است. مسیر این دو کاملا جداگانه است. شاید هفته‌ای ۴۰ ساعت کار می‌کنید و این احساس را دارید که به شدت در مسیر رشد و موفقیت هستید. یقینا کار کردنِ با انگیزه، بسیار خوب و پسندیده است اما فشار کاری اجازه‌ی رشد مهارت‌ها و تمرکز بر یادگیری را از شما می‌گیرد. بر اساس قانون ۵ ساعته، برای یادگیری باید زمانی جداگانه اختصاص بدهید. تصمیم بگیرید که چیز جدیدی بیاموزید تا ضمن ایجاد تنوع ذهنی، یادگیری مؤثرتری داشته باشید.


۵. تمرکز بر پیشرفت و نه بهره وری صرف

  •     همه فکر می‌کنند اگر بهره‌وری‌شان بالاتر برود یعنی موفق‌تر هستند. اما این کاملا درست نیست. بهره‌وری یکی از کلیدهای اصلی موفقیت محسوب می‌شود اما بحث آن با یادگیری و رشد کاملا متفاوت است. مثلا اگر به شدت غرق در کار روزانه‌تان شده‌اید و مسیر شغلی نسبتا خوبی را طی می‌کنید، حتما باید برنامه‌ای جداگانه برای یادگیری و پیشرفت شخصی در نظر داشته باشید. گاهی بهره‌وری، نتیجه‌ی اموری مشخص و کلیشه‌ای است که با پرداختن به آنها در مدت زمان طولانی حاصل می‌شود و هیچ ارتباطی با رشد شخصی و یادگیری مهارت‌های جدید ندارد.


۵ ساعت در هفته را به یادگیری اختصاص بدهید. کتاب بخوانید، برنامه‌های مستند ببینید و مهارت‌های جدید کسب کنید. با یادگیری در مدت کوتاهی به موفقیت‌های چشم‌گیر دست پیدا می‌کنید. از زندگی افراد موفق الگوبرداری کنید و مطمئن باشید پیشرفت در انتظار شما خواهد بود.
ویژگی و خصوصیات افراد موفق دنیا
چنانچه در این بخش از نمناک گفته شده است آدم های موفق خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند، متحد می کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می دانند و می توان گفت آدم های موفق چند فرق کلی با دیگران دارند که دانستن آنها بد نیست.


ویژگی های مشترک افراد موفق:


1. هدف گرا اما انعطاف پذیر هستند :

  •     افراد موفق رؤیاهای بلند دارند و اهداف بلندمدت و کوتاه مدت را برای رسیدن به رویاهای خود تنظیم میکنند ، آنها اهدافشان را می نویسند و به طور مداوم روی آنها کار می کنند.اگر می خواهید موفق شوید، یکی از ساده ترین عادت هایی که باید توسعه یابد، شروع کردن تنظیم اهداف و ایجاد یک برنامه عملی برای دستیابی به این اهداف است.افراد موفق نیز اهمیت سازگاری با تغییر شرایط را درک می کنند.
  •     آنها به طور دوره ای اهداف خود را دوباره ارزیابی می کنند و مطمئن می شوند که در مسیر حرکت درست قرار دارند و در حال حرکت هستند. آنها پیشرفت خود را تجزیه و تحلیل می کنند و اطمینان می دهند که اهداف آنها در طول زمان معنی دار است. آنها به اندازه کافی انعطاف پذیر هستند تا زمان تغییر دوره را تشخیص دهند. در صورت لزوم، آنها اهدافشان را تغییر داده و یا دوباره تنظیم می کنند.


2.افراد موفق بی رحمانه بلند پروازند:

  •     موفقیت های پی در پی فقط به راحتی بدست نمی ایند – شما باید تشنه آن باشید و مایل باشید به طور پیوسته برای رسیدن به آن تلاش کنید. افراد موفق، بدون خستگی دنبال اهداف خود هستند. آنها به سادگی تسلیم نمی شوند. اگر می خواهید موفق شوید، باید فوق العاده جاه طلب و پر انگیزه باشید ، شما باید تمایل بیشتری برای انجام کارهای سخت داشته باشید. افرادی که موفق هستند یک رشته رقابتی سالم دارند که آنها را بیشتر تحریک می کند و متعهد به پیروی از اهداف خود می کند اما آنها نمی خواهند دیگران را کپی کنند آنها مصمم به موفقیت در شرایط خود هستند و انگیزه درونی آنها الهام بخش دیگران است.


3. اعتماد بدون ترس از ویژگی های افراد موفق است:

  •     بزرگترین دشمنان برای موفقیت، ترس و تردید هستند. ما از ناشناخته ها می ترسیم و می ترسیم که شکست بخوریم. ما باید با شک و تردید خود به مبارزه بپردازیم. مردم تشنه به موفقیت یاد می گیرند چگونه این نگرانی ها و مشکالت و بدبینی های را کنار بگذارند. آنها بی سر و صدا اقدام می کنند و به سمت رویاهای خود می روند ، با اعتماد به نفس و انگیزه بالا به سمت اهداف خود حرکت می کنند.
  •     بی تفاوتی به این معنا نیست که شما احساس ترس نمی کنید؛ این بدان معنی است که شما اجازه ندهید ترس شما را به عقب برگرداند برای موفقیت، باید به اندازه کافی با اعتماد به نفس و شجاع باشید تا تلاش های جدید انجام دهید.


4. کنجکاوی افراد موفق دیدنی است :

  •     اکثر ما یاد گرفته ایم که با جریان روزگار پیش برویم اما افراد موفق این گونه نیستند ، آنها به طور طبیعی کنجکاو هستند و همه چیز را مورد سوال قرار می دهند. آنها دائما از خود می پرسند چی میشد اگر ؟ یا «چرا نه؟» .آنها می خواهند چرایی و چگونگی همه چیز را بفهمند. آنها از وضعیت فعلی راضی نیستند ؛ افرادی که موفق هستند ذهن های کنجکاوی دارند، که آنها را به پیشرفت های نوآورانه تبدیل می کند.


5.پرورش دادن ذهنیت از ویژگی های افراد موفق:

  •     مردم موفق به این باورند که قادر به انجام کارهای شگفت انگیز هستند و مایل به کشیدن سختی برای رسیدن به اهداف هستند. به جای دیدن نقاط ضعف ، آنها بر بهبود خود و غلبه بر چالش ها تمرکز می کنند. آنها ذهنیت خود را پرورش می دهند، یا اعتقاد دارند که با تلاش و کار سخت میتوانند توانایی و مهارت خود را بهبود بخشند و بر ناتوانی خود چیره می شوند. تصویب این دیدگاه به مردم اجازه می دهد تا در زمان های چالش انگیز رشد کنند ، یک ذهن رشد مرده، شکست را به عنوان یک روش برای رشد به حساب می آورد.


6.افراد موفق تعهد مشتاقانه دارند:

  •     مردم موفق به آرزوهایشان احترام می گذارند ، آنها در مورد اهداف خود عمیقا پرشور هستند و کاملا متعهد به دیدن آنها هستند. مردم موفق می دانند که اشتیاق کلید پیشرفت است و پیشرفت در نهایت به موفقیت تبدیل خواهد شد. اشتیاق چیزی نیست که بتوان آن را ظاهر سازی کرد ؛افرادی که به اهدافشان متعهد و پرشور هستند، زندگی و شرایط خود را برای حمایت از این جاه طلبی ها شکل می دهند. فقط کسانی که عمیقا به اهدافشان متعهد هستند، در واقع موفق خواهند شد.


7.افراد موفق زیر فشار کار و زندگی آرامش خود را حفظ می کنند:

  •     مواجهه با فشار بالا، می تواند شما را تحریک کند تا آنالیز و تصمیم اشتباه بگیرید به همین دلیل ما تحت فشار خرابکاری و اشتباه میکنیم اما افرادی که به شدت موفق بوده اند آموخته اند که ارام باشند و اثرات منفی فشار را کاهش دهند.هنگامی که فشار بیشتر می شوند این افراد روحیه مثبت خود را حفظ میکنند و آنها چالش را به عنوان یک فرصت، نه یک تهدید مرگ و زندگی می بینند. آنها یک وضعیت استرس زا را به عنوان فرصتی برای غلبه بر یک چالش تغییر می دهند. آنها بر روی وظیفه تمرکز می کنند و تصمیمات لازم را برای انجام کارها را می گیرند.


8. مسئولیت پذیر و قدرتمند از ویژگی های افراد موفق:

  •     برای موفقیت، باید باور داشته باشید که مسئولیت زندگی خود را بر عهده دارید. شما هرگز نباید این حس را از دست بدهید حتی در سخت ترین شرایط. موفق ترین افراد به خودی خود تصمیم می گیرند – آنها کاپیتان کشتی خود هستند. خودمختاری همچنین شما را به انعطاف پذیری می رساند، زیرا احساس قوی و توانایی برای مقابله با آنچه که در راه است را پیدا میکنید. این مجموعه شما را از هم جدا می کند و باعث می شود که دیگران بیشتر از شما قدردانی کنند و احترام بگذارند. هنگامی که با یک بحران مواجه شدید، افراد موفق از آن عبور میکنند، چون از خود و توانایی های خود اطمینان دارند. عزم و استقامت آنها را به قطبهای قابل اطمینان برای کسانی که اطراف آنها هستند، تبدیل میکند.


9. افراد موفق واقع گرایانه خوش بین هستند:

  •     مردم موفق، کاملا مثبت هستند، اما آنها نیز چیزها را منطقی و عینی می بینند. آنها خوش بینی واقع گرایانه دارند ؛ آنها معتقدند که موفق خواهند شد، اما باور دارند که موفقیت به راحتی بدست نمی آید. خوش بینی به آنها کمک می کند تا با انعطاف پذیری، در مسیر ناشناخته قدم بردارند.


10. ارتباط قوی از ویژگی های افراد موفق:

  •     توانایی مؤثر انتقال ایده های خود به دیگران یکی از مهم ترین صفات شناخته شده توسط افراد موفق مانند بیل گیتس و ریچارد برانسون است. در نهایت، همه اینها باعث می شود تا بر روی افکار و ایده های خود تکیه کنید .موفق ترین افراد می توانند در هنگام صحبت و نوشتن به طور موثر مذاکره و انتقال اطلاعات مربوطه را انجام دهند. آنها توانایی فعالانه گوش دادن و تعامل با دیگران را دارند.
  •     شما باید قادر به جمع آوری اطلاعات و درک آنچه که گفته می شود باشید، و سپس به طور موثر پاسخ دهید و اطمینان حاصل کنید که پیام شما درک شده است ، این همچنین شامل ارتباط غیر کلامی است، مانند اینکه چگونه ما خودمان را حفظ می کنیم و خودمان را به دیگران ارائه می دهیم حتی زمانی که صحبت نمی کنیم. موفق ترین افراد ارتباطات عالی دارند که به آنها این امکان را می دهد تا ایده ها را به اشتراک بگذارند و با انواع مختلفی از مردم همکاری کنند. و کلیدی برای جمع آوری بازخورد مشتریان و درک نیاز آنها است.


منبع: خانم اجازه

7 عادت کوچک که می تواند زندگی شما را تغییر دهد

بسیاری از عادت ها به صورت ناخوداگاه در ما ایجاد میشود اما ما میتوانیم عادت های بد را با تلاش و پشتکار در خودمان از بین ببریم و رفتارمان را عوض کنیم مثلا کودک ما ناخن جویدن یک عادت بد برای او شده ما این راه حل را انتخاب میکنیم که به ناخن هایش مواد تلخی میزنیم که هر وقت انگشت در دهان گذاشت این تلخی را حس میکند و کم کم این عادت حذف خواهد شد یا برای سحرخیز بودن اگر یک یا دوهفته به صورت مداوم صبح زود بیدار شوید از هفته های بعدتر به صورت ناخوداگاه از خواب بیدار میشوید در عادات هر انسانی یاداور،روال ،پاداش وجود دارد مثلا هنگام تماشای فوتبال تخمه خوردن یکی از عادت های شماست تا مسابقه فوتبال شروع میشود تخمه یاداور فوتبال برای شماست ،و زمانی که تخمه میخورید و فوتبال تماشا میکنید یک روال برای شماست ،و زمانی که مشغول هستید و اعصابتان با تخمه خوردن ارام میشود یک پاداش برای شماست

هر انسانی عادت های خوب خود را حفظ کند برایش بهتر است و میتواند پیشرفت زیادی در مسیر زندگی خود داشته باشد مثلا کار خیر کردن مهربانی کردن ارتباطات مثبت و …و عادت های بدی که در خود ایجاد کرده را با تدبیر میتواند به کلی از داستان زندگی خود حذف کند

 

منظور از عادت چیست ؟

  •     ما نباید همه عادت ها عادت نامطلوب بدانیم در زندگی نمیشود بدون عادت ها و رفتارها به ادامه زندگی پرداخت چون در این مسیر سختی های زیادی وجود دارد
  •     منظور از عادت های بد آنهایی هستند که دوستشان نداریم و از ته دل می خواهیم عوضشان کنیم مثل سیگار کشیدن ،ناخن جویدن و…
  •     بسیاری از عادت ها مفید هستند و باعث میشوند خیلی راحتتر زندگی کنیم مثلا یاد میگیریم که در محل کار خود همه مهارت های ضروروی را بیاموزیم و ضروریات را انجام دهیم
  •     عادت ها حاصل تکرار و یادگیری عمیق ما هستند اگر کاری را مکرر انجام دهید در شما عادت ایجاد میکند و با توجه به ویژگی های خوبی که انسان دارد میتواند همه این عادات بد را حذف کند


 
عادت های بد چگونه به وجود می ایند ؟


  • هر انسانی دو عادت دارد عادت های خوب که شما را به مسیر درست زندگی هدایت میکنند و همه چیز در زندگی شما به بهترین شکل ممکن به پیش میروند و عادت های بد که تمام مسیر زندگی شمارا در زیر سلطه خود می گیرند و ارتباط شما با اطرافیان کمتر میشود و تنهاتر میشوید و ممکن است دچار آسیب های زیادی در زندگی شوید و ممکن است اصلا فرد هیچ خبری از این عادات نداشته باشد اما در او به نمایش داده شود که البته با بررسی از دوستان و اشنایان میتواند این عادات را پیدا کرده و در خود رفع کند

عادت های کوچک که میتواند زندگی شما را تغییر دهند

  1.     تفکر مثبت را در خود ایجاد کنید
  2.     ورزش کنید و فعالیت های ورزشی را ترک نکنید
  3.     صبحانه بخورید
  4.     کتاب بخوانید
  5.     با دیگران مهربان باشید
  6.     صبح ها زود از خواب بیدار شوید
  7.     به خودتان اهمیت دهید


 
☑️ عادات خوب مربوط به بهبود فردی :

  •    

رویژگی افرادی که عزت نفس پایینی دارند چیست

چطور تشخیص دهیم عزت نفسمان پایین است؟

1) انتقاد زیاد از دیگران و قضاوت‌های افراطی: از ویژگی افراد با عزت نفس پایین این است که این افراد معمولاً روی همه یک عیب و ایرادی می‌گذارند. مثلاً در یک عروسی به لباس همه یک گیری می‌دهند. مدام در حال گله، شکایت، غر، اندوه و بهانه‌جویی هستند. قضاوت‌های تند و سیاه‌سفید دارند. مثلاً می گوید: «همه گرگ‌اند! به برادر خودت هم رحم نکن!»
کافی است دوستی که 10 سال به آن ها خدمت ارائه می‌داده یک اشتباه کند تا کلاً او را کنار بگذارند. از نگاه این افراد همه دزدند، همه گرگند، همه بی‌شعورند، اکثراً هم نمی فهمند! مدام دارد برچسب می‌زند، قضاوت می‌کند و انتقاد می‌کند.

2) برداشت منفی از همه رفتارها و بدبینی: معمولاً بدترین حالت ممکن را در نظر می‌گیرند. مثلاً به دوستش زنگ می‌زند و طرف جواب نمی‌دهد. حالا می‌گوید: «بیا! می دونم جواب همه رو میده ها! نمی دونم با من چه مشکلی داره!» حالا ممکن است طرف الآن گوشی‌اش را ندیده. اما این‌گونه افراد معمولاً بدبین هستند و حالات منفی را برداشت می‌کند. حتی ممکن است کسی از آن‌ها تعریف کند و فکر کنند طرف دارد مسخره‌شان می‌کند! پس بدترین حالت را در رفتارها و حرف دیگران برداشت می‌کنند و به نیت اکثر افراد شک دارند.

3) مقایسه دائمی خود با دیگران: ویژگی افراد با عزت نفس پایین می‌تواند این باشد که حتی مقایسه‌های بی‌ربط انجام می‌دهند! مثلاً نجار است اما خودش را با خیاط‌ها مقایسه می‌کند! و در همه‌جا در حال محاسبه است: «خب این چقدر درمیاره؟!» ماشینش را با ماشین دیگران، خانه‌اش را با خانه دیگران و کلاً خودش را با دیگران دائم مقایسه می‌کند. چه در فامیل چه در محیط کار.
حتی طرف خودش را با بچه‌اش مقایسه می‌کند! وقتی آدمی از بچه اش تعریف می‌کند نمی‌تواند تحمل‌کند و می‌گوید: «خب می دونی من چه امکاناتی به این دادم؟! این امکانات رو به من می‌دادن الآن بیل گیتس شده بودم والا!» پس معیار خوشبختی و بدبختی‌اش همین می‌شود که نسبت به دیگران پول کمتری دارد یا بیشتر؟ سفر خارجی بیشتری رفته یا کمتر؟

4) طلبکار بودن و افراط‌وتفریط در استفاده از قدرت: به یک گارسن در رستوران هم دوست داره یک اُرد و دستور اضافه‌ای بدهد! قدرت در دست افراد دارای عزت نفس پایین مثل یک چاقو در دست بچه است. کمی که پُستش بالا برود پایین‌دستی‌ها را اذیت می‌کند! یا مثلاً ظهر با همسرش دعوا می‌کند و فحش می‌دهد، شب می‌آید یک‌هو مهربان می‌شود! یا از این‌طرف پشت‌بام می‌افتد یا از آن طرف.
و همچنین آدم‌هایی که همیشه از دیگران طلبکارند. یک لیست بلندبالا دارند و از همه انتظار دارند که سرویس‌های مختلفی ارائه دهند. مدام منتظر دیگران‌ هستند و اگر یک کار کوچک برای کسی انجام دهند مدام منت می‌گذارند و طلبکارانه برخورد می‌کند، اما لطف و عنایت دیگران را زود فراموش می‌کنند.

5) نیازمند تأیید دیگران:
از انتخاب یک لباس تا انتخاب رشته، انتخاب همسر و… این افراد نیاز به تأیید دیگران دارند. احتمالاً یک نفر را با خود به لباس‌فروشی می‌برند و یا اگر تنها هم باشند تصویر دیگران در ذهنشان می‌آید. «اینو بخرم مامانم چی میگه؟ دوستم چی میگه؟ فلانی چی میگه؟!» و خلاصه که به خاطر این نیاز به تأیید، معمولاً در مسیرهایی قرار می‌گیرند که خیلی انتخاب خودشان نیست.

6) عدم توانایی تغییر باور (اصرار روی مواضع):
فرقی نمی‌کند که در چه حیطه‌ای باشد. مرغشان یک پا دارد! معمولاً یک ‌لایه ی تعصب هم روی شک خود می‌کشند و هر چقدر هم برایش توضیح بدهی که مسیرش یا حرفش یا باورش اشتباه است، تندتر و مصرانه تر آن را دنبال می‌کند. و در زندگی اش بسیار دچار لجبازی می شود.

7) خود مقصر پنداری بیش‌ازحد: مثلاً دارد با دوستش در خیابان پیاده‌روی می‌کنند، پایش به یک‌چیزی گیر می‌کند و تلو می‌خورد و ناگهان معذرت‌خواهی می‌کند! «عه!ببخشید!» خب این مسئله پیش می‌آید این‌که معذرت‌خواهی نمی‌خواهد.
در دعوای پدر و مادرش خود را مقصر می‌داند، در بد تربیت شدن برادرزاده‌اش خودش را مقصر می‌داند، در شرایط اجتماعی و فردی، در سوراخ شدن لایه اوزون! و … بیش‌ازحد خودش را مقصر می‌پندارد. درحالی‌که ممکن است برخی موارد اصلاً و ابداً ربطی به او نداشته باشد و یا اصلاً اشتباهی نبوده که معذرت‌خواهی نیاز داشته باشد.

8) دگر مقصر پنداری بیش‌ازحد:
در این‌که در تحصیل مردود می‌شده تقصیر ندارد، در انتخاب رشته و شغل هم همین‌طور، در ماجرای عشقی و ازدواج هم که گول‌خورده(!) و این‌که پولی ندارد هم یا به خاطر ضعف پدرش است یا دیگران دزدند! خلاصه که همیشه دیگران مقصرند و ایشان هیچ‌گونه اشتباهی در زندگی مرتکب نشده. و تازه اگر مثلاً در انگلیس به دنیا آمده بود قدرش را می‌دانستند و مجسمه‌اش را می‌ساختند!این مورد نیز از ویژگیهای افراد با عزت نفس پایین است.

9) عدم تحمل رشد و پیشرفت دیگران: حسادت در این افراد که دارای عزت نفس پایینی هستند ،در حد اعلای خودش یافت می‌شود! چشمِ دیدن رشد و ترقی دیگران را ندارند. بنابراین ممکن است زیرآبشان را بزنند تا کوتاه شوند. چرا؟ چون خودشان حال بلند شدن ندارند. ممکن است بسیار هم موفق باشند ولی مدام پول و انرژی خرج کنند برای زمین زدن دیگران. خلاصه از دیدن رشد دیگران بیشتر از این‌که خوشحال شوند حالشان گرفته می‌شود.

10) خجالت، شرم و احساس گناه:
یک شرم و احساس گناه سازنده داریم که موجب توبه و بازگشت می‌شود. اما یکسری احساس شرم‌ها و گناه‌ها بیخود و فقط خراب کننده ی عزت‌نفس است. فرد درباره ی خودش دچار پیش‌داوری منفی است. درنتیجه خجالتی است و حرف نمی‌زند. در دلش می‌گوید الآن این را بگویم ضایع است، فلانی چه می‌گوید؟ اصلاً شاید حرف مسخره‌ای باشد! و خلاصه آن‌قدر پیش‌داوری منفی دارد که خجالت باعث می‌شود اصلاً نتواند جایی ابراز وجود کند.

عوارض نداشتن عزت نفس

گر نگاهی عمیق و دقیق به زندگی و عادت‌های خود بیندازید، شاید متوجه جای خالی عزت نفس در زندگی خود شوید، اما دانستن این مسئله اولین گام برای بهبود عزت نفس و دست‌یابی به قدرت درونی خودتان است تا بتوانید زندگی خود را شادتر کنید.

۱. شما حتی برای زنده بودن خود هم معذرت‌خواهی می‌کنید

  •     اگر کسی در خیابان به شما تنه بزند، آیا شما از او معذرت‌خواهی می‌کنید؟ افرادی که عزت نفس پایینی دارند معمولا خود را مقصر می‌دانند و برای خودشان به‌اندازه‌ی کافی ارزش قائل نیستند و تقصیر تمام مشکلات و مسائل را به گردن می‌گیرند.


✳️پیشنهاد: وقتی که می‌خواهید معذرت‌خواهی کنید، به خودتان تذکر دهید که معذرت‌خواهی شما بیجاست و شما اشتباهی مرتکب نشده‌اید. مسلما در مواردی که واقعا مقصر هستید، عذرخواهی صحیح نشانه‌ی پذیرش اشتباه و بلوغ اجتماعی شماست.

۲. از نظر شما همه‌چیز به شانس بستگی دارد

  •     چقدر به شانس اعتقاد دارید؟ آیا دلیل همه‌ی موفقیت ها و اتقافات خوب زندگی‌تان را، فقط شانس یا لطف الهی می‌دانید؟ یا حتی کمی فراتر رفته و گاهی فکر می‌کنید که لیاقت کسب موقعیت‌های خوب فعلی‌تان را نداشته‌اید و فقط شانس آورده‌اید؟ واقعیت این است که موفقیت‌های شما حاصل دسترنج و تلاش شما هستند. هوش، استعداد و شخصیت شما نقش مهمی در پیشرفت شما بازی می‌کنند و انکار نقش خودتان در پیشرفت‌هایتان یعنی اینکه شما در مورد خودتان معقول و صادقانه قضاوت نمی‌کنید. این مسئله، خود را به صورت نپذیرفتن تعریف و تمجید یا انتقاد از دیگران نیز نشان می‌دهد.


✳️پیشنهاد: تمرین کنید تا وقتی کسی از شما تعریف می‌کند به‌جای رد کردن این تعریف، فقط از او تشکر کنید. چه اشکالی دارد که دیگران بدانند شما واقعا توانا و در کاری که انجام می‌دهید، فوق‌العاده هستید.

۳. چیزهایی می‌خرید که واقعا به آنها نیازی ندارید

  •     آیا هنگام خرید لباس یا لوازم دکوری منزل، دائما به اینکه دیگران چه نظری در مورد خرید شما خواهند داشت، فکر می‌کنید؟
  •     یا حتی بدتر، آیا رشته‌ی تحصیلی شما رشته‌ی موردتأیید و علاقه‌ی والدین شماست یا رشته‌ای را انتخاب کرده‌اید که به رؤیاهای شما نزدیک‌تر است؟ مقایسه‌ی خودتان با افراد دیگر و زندگی برای گرفتن تأیید دیگران، قاتل عزت نفس و مانع سرسخت شما برای لذت بردن از زندگی است.


✳️پیشنهاد: دست از مقایسه‌ی خود با دیگران بردارید. اگر این کار برایتان سخت است، برنامه‌ی «از آلیس بپرس» دانشگاه کلمبیا پیشنهاد می‌کند که روی شباهت‌های خود با دیگران تمرکز کنید.

۴. خودتان را پنهان می‌کنید

  •     آیا مردن را به هم‌اتاق بودن با کسی که از شما متنفر است، ترجیح می‌دهید؟ آیا عقاید خود را نادیده می‌گیرید و اظهارنظر نمی‌کنید تا مبادا دیگران از شما بدشان بیاید؟ دوری از بحث و تأیید بی‌مورد نظرات دیگران برای خوشایند آ‌نها، نشانه‌ی عزت نفس پایین است.


✳️پیشنهاد: باور کنید که نظر و عقیده‌ی شما مهم و محترم است و دائم خودتان و نحوه‌ی زندگی‌تان را برای خود زیرسؤال نبرید.

۵. یک عادت عجیب و غیرعادی دارید

  •     شاید به کندن زخم یا جویدن ناخن عادت داشته باشید یا اینکه نسبت به موهای زائد بدن و صورت‌تان بیش‌از‌حد حساس باشید. این مشکل خودآزاری عصبی نام دارد و در افرادی که اضطراب یا عزت نفس پایین دارند، بسیار دیده می‌شود. این رفتارها یک مکانیسم مقابله با احساسات ناراحت‌کننده هستند.


✳️پیشنهاد: احساسات خود را بنویسید و برای رهایی از آنها راه دیگری بیابید. در موارد حاد، بهتر از است از یک روان‌درمانگر کمک بگیرید.

۶. از کسی متنفرید اما او را به تمام مهمانی‌هایتان دعوت می‌کنید

  •     افراد با عزت نفس پایین معمولا بیش‌ازحد درگیر و نگران نظر دیگران هستند. این افراد به‌صورت افراطی به‌دنبال حفظ صلح هستند. شاید تحمل کسی که از شما نفرت دارد در کنار خودتان آسان‌تر از مقابله با رفتار نادرست آن فرد یا حذف او از زندگی‌تان به‌نظر برسد.


✳️پیشنهاد: برخی ماجراها را بیش از آنچه هستند برای خودتان بزرگ نکنید. فکر نکنید که همه برای ابد از شما متنفر خواهند شد و دوستی برایتان نخواهد ماند. دعوت نکردن کسی که با او راحت نیستید به مهمانی، فاجعه‌ی بزرگی نیست. خیلی ساده، او را دعوت نکنید.

۷. بیشتر از دوران کودکی‌تان چرت می‌زنید

  •     عزت نفس پایین عوارض و تأثیرات منفی زیادی مثل خستگی روی فیزیک بدن دارد. زمانی که کارهای زیادی برای انجام دادن دارید، خواب یک روش فرار به حساب می‌آید. تمایل افراطی به خواب ممکن است از نشانه های افسردگی باشد.


✳️پیشنهاد: با یک مشاور صحبت کنید تا اثرات منفی عزت نفس پایین را در زندگی خود به حداقل برسانید. همچنین می‌توانید با تغذیه مناسب، خواب کافی در شب و ورزش، انرژی خود را افزایش دهید.

۸. در روابط زناشویی عجول هستید

  •     ممکن است این رفتار شما نشانه‌ای از نداشتن اعتماد به نفس باشد، چراکه پیش خود فکر می‌کنید همسرتان لذت چندانی از بودن با شما نمی‌برد. افراد با عزت نفس پایین معمولا روابط عجولانه‌ای دارند و به‌دلیل اینکه احساس خوبی نسبت به خودشان ندارند، آن‌طور که باید با شریک‌شان راحت نیستند.


✳️پیشنهاد: با همسرتان بدون رودربایستی، در مورد انتظاراتش صحبت کنید و از علایق و نظرات او مطلع شوید.

۹. بی‌دلیل تلفن همراه خود را چک می‌کنید

  •     آیا زمانی که در یک مهمانی تنها می‌مانید، به‌جای صحبت با اطرافیان، سراغ گوشی خود می‌روید و مدام پیام‌های خود را چک می‌کنید؟ شاید حوصله‌تان سررفته باشد یا اینکه آن‌قدری اعتماد به نفس ندارید که بدانید دیگران مشتاق صحبت با شما هستند و از صحبت با شما خسته نمی‌شوند. ضعف مهارت‌های اجتماعی از نشانه‌های بارز نداشتن عزت نفس است.


✳️پیشنهاد: در مهمانی به‌دنبال افراد آشنا بگردید یا کنار کسانی بنشینید که برای صحبت با آنها راحت هستید. کسانی را برای هم‌صحبتی پیدا کنید که مثل شما تنها هستند. می‌توانید در بحث‌های گروهی شرکت کنید؛ شرکت در چنین جمع‌هایی معمولا آسان‌تر از صحبت تنها و رودررو با یک فرد خاص است.

۱۰. دروغ‌های عجیب و احمقانه می‌گویید

  •     شاید دوست دارید اوضاع را آرام نگه دارید یا گاهی حقیقت به نظرتان چندان جالب نیست و ترجیح می‌دهید کمی دروغ مصلحتی به آن اضافه کنید و بعد از آن به‌احتمال زیاد خودتان را به‌خاطر دروغی که گفته‌اید سرزنش می‌کنید. طبق مطالعات، این مورد رفتاری رایج در افرادی است که عزت نفس پایینی دارند. این افراد معمولا برای گرفتن تأیید دیگران، خود واقعی‌شان را پنهان می‌کنند و دست به تظاهر می‌زنند.


✳️پیشنهاد: شجاعانه عین حقیقت را بگویید و خودتان باشید، در این‌صورت دیگران از شما متنفر نخواهند شد. چه‌بسا حقیقت‌گویی و صداقت شما، باعث افزایش محبوبیت شما شود.

۱۱. نمی‌توانید غذا انتخاب کنید

  •     «چی میل داری؟ نمی‌دونم هرچی شما سفارش بدی!»، سناریوی رایجی است که طرف دوم آن معمولا فردی‌ است که به‌دلیل عزت نفس پایین از اتخاذ ساده‌ترین تصمیم‌ها نیز ترس و ابا دارد. چنین افرادی بعد از اینکه در مورد مسئله‌ای تصمیم می‌گیرند ممکن است بارها و بارها تصمیم خود را تغییر بدهند.


✳️پیشنهاد: با قاطعیت به خودتان بگویید «دنیا به آخر نمی‌رسد اگر فردی که همراه من است غذای موردنظر من را دوست نداشته باشد.»



افراد با عزت نفس پایین چه ویژگی‌هایی دارند؟

افکاری وجود دارند که عزت نفس شما را تا حد زیادی پایین می‌آورند اما شما می‌توانید با انجام کارهای ساده، از این افکار دوری کنید و راهی برای درمان عزت نفس پایین بیابید.
مطالعات نشان می‌دهد که عزت نفس پایین و تصویر ضعیف از خودمان باعث مشکلات زیادی برای‌مان می‌شود و می‌تواند همه‌چیز را تحت‌تأثیر قرار دهد. در ادامه، رایج‌ترین دلایل عزت نفس پایین را بررسی می‌کنیم و برای مقابله با آنها و درمان عزت نفس پایین راه‌حل‌هایی ارائه می‌کنیم.

چگونه روحیه شاد داشته باشیم ؟

ما در زندگی خود درگیر بسیاری از مشکلات چه به صورت روزمره و چه به صورت دائمی هستیم اما نباید فراموش کنیم که تنها هدف انسان خوشحال بودن و شاد زندگی کردن است کاملا درست است که شاد بودن امری راحت و اسوده نیست و بسیار برای بعضی از افراد سخت است به همین علت بسیاری از برنامه ها و یا مراکز تفریحی برای شاد زیستن طراحی میشوند اگر به این باور قطعی برسیم که داشتن انگیزه و زندگی پر از نکات مثبت داشتن در این امر مهم کمک حال ما خواهد بود و اگر مهارت شاد زیستن رو به خوبی یاد بگیریم با قدرت و توان بیشتری برای مقابله با انواع مشکلات ریز و درشت اماده میشویم چیزی که ما همیشه برای ان تلاش میکنیم همین شادی و خوشبختی است ممکن است فردی با خرید یک چیز کوچک هم شاد شود و فردی با داشتن میلیاردها میلیارد هنوز شاد زندگی کردن را یاد نگرفته باشد و مثلا پاس کردن چک یا خرید خانه یا به دست اوردن شغلی مناسب همه این ها زمینه را برای شاد بودن ما فراهم کنند اما نباید فراموش کنیم که پول خوشحالی می آورد و نه خوشبختی

باید از خود این سوال ها را بپرسید ایا من شاد هستم ؟ ایا مهارت های لازم را یاد گرفته ام ؟ اصلا سن و سال من چقدر است و چقدر زمان برای زندگی شاد دارم ؟ تا چه اندازه محیط اطرافم شاد هستند ؟ ایا مثبت اندیش و دارای انگیزه هستم ؟ چه تصوری از اینده دارم ؟ سهم من از زندگی چقدر است ؟ قصد دارم چهزندگی برای خودم بسازم و …..

باید بدانیم زندگی بسیار بسیار کوتاه است ما در مراحل مختلف زندگی سعی میکنیم شاد باشیم و بخندیم اما گاهی اوقات شاد بودن تحت تاثیر عواملی قرار میگیرد و خارج از کنترل فرد میشوند مثل ژنتیک امری بسیار مهم در زندگی ولی خارج از کنترل ما .در این مقاله ما سعی داریم نکاتی را به شما اموزش دهیم که چگونه شاد زندگی کردن را به عنوان یک مهارت اصلی در زندگی خود یاد بگیرید و به ان عمل کنید و شاد زندگی کنید .

 

چگونه همیشه بخندیم ؟


1. ورزش کنید

  •     ورزش به صورت کلی داروی هر دردی است هم شما میتوانید تناسب اندام لازم را داشته باشید هم در بدن خود اندروفین ترشح کنید و اینگونه خلق و خوی شما رفتار شما تغییر کرده و انرژی زیادی در خود حس میکنید و سرحال تر و شادتر هستید و حتی ورزش کردن باعث میشود اصلا و ابدا افسرده نشوید
  •     اما باید ورزش را به صورت مداوم ادامه داده و برای حفظ سلامتی خود تلاش کنید زمانی که شروع میکنید به تمرینات شاید در هفته های اول کمی سخت باشد اما تاثیرات آن را در همان روزهای اول خواهید دانست یک برنامه ریزی عالی برای کارهای روزانه خود داشته باشید و ورزش کردن را هم جزء برنامه های روزانه خود قرار دهید شاید بسیاری از افراد ورزش کردن را شروع کنند اما تداوم در ان ندشته باشند به همین علت ما تاکید میکنیم به تداوم و تمرکز در هرکاری از جمله ورزش کردن ، شاد زندگی کنید بهتر بخوابید سلامت جسمانی و روانی خود را تضمین کنید انرژی خود را حفظ کنید از ابتلا به خطرات قلبی جلوگیری کنید حافظه خود را تقویت کنید همه و همه فقط با ورزش کردن به صورت منظم و کنترل شده


2. مثبت فکر کنید

  •     تفکر مثبت یعنی دور کردن هر نوع استرس و اضطراب در فرد ، یعنی نگرانی ها و شرایط اقتصادی و روابط بد یا خوب را کنترل کنید و دیدگاهی خوب و مثبت نسبت به همه چیز داشته باشید این امر بسیار مهم است که شما با چه افرادی در ارتباط هستید برای رسیدن تفکری مثبت چه راهی را در پیش گرفته اید و چگونه دنیای اطراف خود را پردازش میکنید بسیار واضح است که فکر مثبت داشتن سطح انرژی و خلاقیت شما را زیاد کرده و طول عمری بیشتر خواهید داشت نه در زندگی خود دچار بیماری میشوید و اگر مشکلات یا شرایط سختی برایتان به وجود اید بسیار عالی با ان برخورد کرده و هیچ نگرانی در این زمینه ندارید


3. افکار منفی خود را حذف کنید

  •     منفی فکر کردن به چه معناست یعنی شما به محیط اطرافتان هم نگاهی کوتاه می اندازید صدها نکته منفی پیدا میکنید یا اصلا از خودتان راضی نیستید اصلا نمیتوانید تصور کنید که توانایی و قدرت شما تا چه حد است از عزت نفس و اعتماد به نفس به دور هستید از روزهای اینده خود میترسید از خودتان و اشتباهاتی که انجام میدهید انتقاد میکنید این یعنی شما منفی فکر میکنید و مهارت های ذهنی خودتان را کاهش میدهید اعتماد به نفس خودتان را تضعیف میکنید در نتیجه عملکرد خوبی در این زمینه ندارید باعث اسیب ما میشود مشکل اصلی این است که افکار منفی به ادراک ما رخنه می‌کنند، به آن‌ها آسیب می‌زنند و بدون این‌که ما متوجه شویم از ذهن خارج می‌شوند. از آنجا که ما افکار منفی را به چالش نمی‌کشیم، نادرست بودن آن‌ها دور از ذهن نیست. با این حال، اگر آن‌ها را به چالش بکشید، از اثر مخرب‌شان جلوگیری می‌کنید.

    آگاهی از افکار فرایندی است که به‌واسطه آن، افکارتان را بررسی می‌کنید و از چیز‌هایی که به ذهن‌تان خطور می‌کنند، آگاه می‌شوید.
    یک راه برای کسبِ آگاهی بیشتر از افکارتان این است که هنگام فکر کردن به موقعیتی استرس‌زا، به جریان سیال ذهن خود توجه کنید. هیچ فکری را سرکوب نکنید؛ بلکه بگذارید آن فکر به ذهن‌تان خطور کند و در صورت امکان، روی برگه‌ای بنویسید.

4. چیزهایی که بابت آن ها سپاسگزارید را بر روی کاغذ بنویسید

  •     احساس و فکر کردن در مورد چیز هایی که انگیزه ی شما برای بیدار شدن هستند راهی عالی برای شادی بیشتر در زندگی بوده و از افسردگی و ترس جلوگیری می کند.
  •     مهم نیست که کجا هستند و یا چه کاری انجام می دهند، افراد خوشبخت که زندگی شادی دارند همیشه چیزی برای سپاسگزاری پیدا می کنند، سعی کنید که هر شب سه چیز را برای سپاسگزاری پیدا کنید و آن ها را یادداشت کنید.


5. مدیتیشن انجام دهید

  •     تمرینات مدیتیشن به یکی از روش های محبوب در بین روان شناسان برای درمان افسردگی و شاد زندگی کردن تبدیل شده است، هنگامی که به طور مرتب مراقبه ی ذهنی انجام می دهید خوش اخلاق تر می شوید، استرس شما کاهش می یابد و در نتیجه زندگی شادتری خواهید داشت.


6. خواب کافی داشته باشید

  •     وقتی خواب کافی نداشته باشید، بیشتر سراغ افکار منفی می روید، محققان پس از چندین آزمایش به این نتیجه رسیدند که نداشتن خواب کافی باعث اختلال در بخشی از مغز که افکار مثبت را پردازش می کند، شده و در نتیجه فرد بیشتر دچار افکار منفی می شود.
  •     خواب ناکافی فرآیند شناختی ما را کاهش داده و خطر افسردگی را افزایش می دهد، سعی کنید هر شب 30 دقیقه زودتر بخوابید تا صبح ها زودتر از خواب بیدار شوید.


7. زمانی را برای کمک به دیگران اختصاص دهید

  •     محققان دریافتند زمانی که افراد به دیگران کمک می کنند بیشتر احساس شادی دارند تا زمانی که برای خود بهترین ماشین یا بهترین تلویزیون و لباس ها را می خرند. یک مطالعه در سال 2008 نشان داد که بخشیدن پول به دیگران، شما را شادتر و خوشبخت تر می کند.


8. بر روی نقاط قوت خود تمرکز کنید

  •     باید بپذیرید که ممکن است به عنوان یک انسان نقص هایی داشته باشید، هر شخصی با پیدا کردن نقاط قوت خود و تقویت آن ها می تواند بهتر و شادتر زندگی کند.


9. بیشتر بخندید

  •     اگر احساس می کنید یک روز سخت داشتید و خسته هستید سعی کنید بیشتر بخندید، تحقیقات روانشناسی نشان داده که حتی اگر ادای لبخند زدن را هم در بیاورید می تواند باعث شادتر شدن شما شود.
  •     دانشمندان هنوز نمی دانند که چرا ادای خندیدن می تواند شما را شاد کند اما به نظر می رسد که لبخند زدن جریان خون بیشتری را به لوب های جلویی مغز هدایت می کند که به نوبه خود باعث آزاد شدن دوپامین شده و شما را شاد می کند.


10. اشتباهات خود را بپذیرید

  •     بهتر است قبول کنید که شما انسان هستید و انسان هم جایز الخطاست، با پذیرش اشتباهات خود می توانید خودتان را ببخشید و بیشتر دوست داشته باشید.
  •     هنگامی که خودتان را دوست داشته باشید می توانید شاد باشید و زندگی شادی داشته باشید.


11. یاد بگیرید نه بگویید

  •     اگر از آن دسته افرادی هستید که قدرت نه گفتن ندارید و به همه چیز بله می گویید بهتر است بدانید که این عمل استرس بیشتری را برای شما به همراه دارد و باعث می شود که زمان کمتری را برای خودتان و منافع خودتان صرف کنید.


12. وقت بیشتری را در طبیعت سپری کنید

  •     محققان دانشگاه اسکس می گویند زمانی را که در طبیعت سبز می گذرانید حتی اگر پنج دقیقه باشد، می تواند منجر به بهبود روحیه و افزایش عزت نفس شما شود.
  •     یک مطالعه نشان داده که پیاده روی کوتاه مدت در طبیعت یا حیاط خانه می تواند به بهبود خلق و خوی شما و کاهش استرس کمک کند.


13. دیگران را ببخشید

  •     بخشش به این معنا نیست که آنچه اتفاق افتاده درست است فقط به این معنی است که شما دیگر نمی خواهید درد ناشی از آن را تحمل کنید.
  •     هنگامی که ما از دست کسی عصبانی باشیم همواره با خشم و کینه رفتار می کنیم و این باعث می شود که نتوانیم شاد باشیم و شادتر زندگی کنیم.


14. چیزهای جدید را امتحان کنید

  •     بیشتر مردم از اینکه چیز های جدید را امتحان کنند می ترسند اما تحقیقات روانشناسی نشان داده که افرادی که در تجربه های گوناگون شرکت می کنند و خود را به چالش می کشند احساسات مثبت تری دارند و شادتر زندگی می کنند.
  •     دکتر الکس لیکرمان می گوید که انجام دادن کار های جدید نیازمند شجاعت است و شرایطی را برای شما فراهم می کند که از چیز های جدید لذت ببرید بدون اینکه خسته شوید.


15. هر روز در آینه نگاه کنید و بگویید: من عاشقت هستم

  •     شاید با خود فکر می کنید که من به اندازه کافی خوب نیستم، به اندازه کافی موفق نیستم، به اندازه کافی جذاب نیستم و به اندازه کافی توانایی ندارم همه ی این ها از عدم عشق کافی در زندگی ناشی می شوند.
  •     حقیقت این است که مهم نیست که چه کسی هستید و چه چیزی در زندگی شما اتفاق افتاده است، هر روز صبح که از خواب بیدار می شوید در آینه نگاه کنید و بگویید من عاشقت هستم، این روش عزت نفس شما را تقویت کرده و باعث می شود که شادتر زندگی کنید.


16. با حیوانات خانگی خود بازی کنید

  •     بازی کردن با حیوانات خانگی مانند سگ و گربه باعث آزاد شدن اکسیتوسین در مغز شما شده و باعث احساس خوشبختی و شادی در زندگی می شود.


17. با مادر خود در ارتباط باشید

  •     تحقیقات نشان داده که شنیدن صدای مادر می تواند به کاهش استرس کمک کند و باعث می شود که شما زندگی شادتری داشته باشید.


18. موسیقی گوش کنید

  •     تحقیقات نشان می دهد که گوش دادن به موسیقی خلق و خوی شما را بهبود بخشیده و به شما کمک می کند که مثبت تر فکر کنید و زندگی شادتری داشته باشید.
  •     مطالعات همچنین نشان می دهد که گوش دادن به موسیقی غمگین می تواند باعث افزایش احساسات مثبت در افرد شود.


19. با افراد شاد معاشرت کنید

  •     شادی واقعا مسری است، تحقیقات نشان می دهد که زمانی که افراد بیشتر با دوستان شاد خود زمان می گذرانند خوشحال تر و شادتر می شوند.


20. برای تعطیلات برنامه ریزی کنید

  •     نیویورک تایمز گزارش داده که برنامه ریزی برای تعطیلات هم می تواند شما را شاد کند.


21. آشپزی کنید

  •     محققان می گویند روش های خلاقانه و کوچک مانند آشپزی کردن باعث شادتر شدن افراد می شود شما می توانید زمانی را به پختن یک غذای خوشمزه برای اعضای خانواده اختصاص دهید.


22. دوستان جدید پیدا کنید

  •     تحقیقات نشان می دهد که دوستان زیاد داشتن شادی و رفاه ما را افزایش می دهد، برای اینکه دوستان جدید پیدا کنید می توانید در یک باشگاه ثبت نام کنید و یا با همکاران خود وقت بیشتری سپری کنید.


23. دوش آب گرم بگیرید

  •     تحقیقات نشان می دهد که دوش آب گرم باعث افزایش احساس شادی در افراد می شود.


24. گریه کنید

  •     تحقیقات نشان می دهد که گریه کردن می تواند منجر به بهبود خلق و خوی و باعث افزایش احساس شادی شود.


25. گل ها را ببویید

  •     یک مطالعه در مورد چگونگی تاثیر بوییدن گل بر روی شاد بودن نشان داده که شرکت کنندگان در اتاق عطر گل، سه برابر بیشتر از افراد دیگر شاد بودند.


26. رابطه جنسی داشته باشید

  • تحقیقات نشان می دهد که داشتن رابطه جنسی می تواند استرس را کاهش داده و باعث احساس شادی در افراد می شود.


27. موفقیت های کوچک را جشن بگیرید

  •     مطالعات نشان داده زمانیکه موفقیت های کوچک و بی اهمیت را جشن می گیرید روحیه شما تقویت شده و بیشتر احساس شادی در زندگی دارید.
  •     موفقیت کلید شادمانی نیست، شادمانی کلید موفقیت است، اگر عاشق کاری که انجام می‌دهید باشید، موفق خواهید شد. – آلبرت شوایتزر


28. خاطرات شاد خود را فراموش نکنید

  •     تحقیقات نشان می دهد یادآوری خاطرات شاد قدیمی می تواند باعث افزایش احساس شادی در افراد شود.


29. شنونده ی خوبی باشید

  •     محققان می گویند افرادی که بیشتر شنونده هستند تا گوینده زندگی شادتری دارند. اپیکتتوس می گوید : ما دو گوش داریم و یک دهان پس باید دو برابر گوش کنیم.


30. عکس سلفی بگیرید

  •     یک مطالعه در سال 2016 نشان می دهد که سلفی گرفتن در واقع اعتماد به نفس افراد را افزایش می دهد و آن ها را خوشحال تر و شادتر می کند.


31. انتظارات خود را پایین بیاورید

  •     اگر توقع زیاد از خودتان و دیگران داشته باشید ممکن است نرسیدن به آن ها موجب نا امیدی شما شود، انتظارات خود را کاهش دهید تا زندگی شادتری داشته باشید.


شادی چیست ؟

  •     تحقیقات نشان می‌دهد، شادی در واقع مجموع کیفیت دو احساس درونی ماست، یکی حس‌ رضایت ما (مثلا وقتی معنای واقعی کار یا عملکردمان را درک می‌کنیم) و دیگری کیفیت احساسات خوبی است که در طول زندگی دریافت می‌کنیم، که هردوی اینها منجر به شادی می‌شوند و هردو پدیده‌های نسبتا پایداری در زندگی هر فرد هستند. زندگی ما ممکن است تغییر کند و خلق و خوی ما شاید مدام در نوسان باشد، اما احساس شادی به‌صورت ژنتیکی پایدارتر از هر حس دیگری عمل می‌کند. پس خبر خوب این است که با تلاش مداوم می‌توان در این مورد تعادل برقرار کرد.
  •     بیایید به این قضیه هم مانند تنظیم وزن‌مان فکر کنیم: اگر هر چیزی که نیاز دارید بخورید و فعالیت‌تان در حد نیاز باشد، بدن‌تان در یک وزن معین، ثابت می‌ماند. حالا اگر کمتر از نیاز بدن‌تان غذا بخورید و بیشتر ورزش کنید، خوب وزن‌تان بر همین مبنا تنظیم می‌شود. در صورتی که رژیم غذایی یا برنامه‌ی ورزشی تازه‌ی شما به بخشی از زندگی روزمره‌تان تبدیل شود، وزن بدن‌تان در وضعیت جدید ثابت می‌ماند و کم و زیاد نمی‌شود اما اگر دوباره شروع کنید به خوردن و ورزش کردن طبق برنامه‌ی قبلی، سرجای اول‌تان برمی‌گردید. خوب شادی هم همین‌طور است.
  •     شما توانایی این را دارید که کیفیت، چگونگی و میزان شادی‌تان را در اختیار خودتان بگیرید و عملکردی متناسب با آن داشته باشید. می‌توانید عاداتی بلندمدت در زندگی‌تان ایجاد کنید، عاداتی که زندگی و روزهای رضایت‌بخش‌تر، کامل‌تر و شادتری را برای‌تان به ارمغان بیاورند.                                                                                        
  • در دوران مختلف، افراد این سوال را پرسیده‌اند. افراد سردرگم هستند که این احساس شادی چیست و چه چیزی باعث به وجود آمدن آن می‌شود و چگونه آن را به مدت طولانی داشته باشند.
  •     آیا شادی یک کنش فیزیکی یا تاثیر هورمون‌های خاصی در بدن است؟ آیا شادی وابسته به شرایط خارجی خاصی است؟ یا به نوعی درونی، ذهنی یا احساسی است؟
  •     همه این موارد می‌تواند عواملی باشند که منجر به تجربه شادی می‌‌شود. شادی اغلب می‌‌آید و می‌رود. می‌‌آید برای مدت کوتاهی می‌ماند و بعد احساسات منفی جایگزین آن می‌شود و می‌رود. آیا این بدان معناست که ما هیچ کنترلی بر شادی نداریم و نمی‌توانیم مدت آن را افزایش دهیم؟
  •     چیزی که توانایی برده کردن شمارو داره همین غم و غمگین بودنه .چرا ما دوست داریم همیشه غمگین باشیم یک عمر داریم این غم هارو حمل میکنیم این زندگی بسیار کوتاه تر از اون چیزی هستش که براتون ارزشمند جلوه میده مثل ناراحتی و کل زندگی مارو تحت تاثیر قرار میده


عوامل شادی چیست ؟


1. چشم انداز خود را برای ایجاد شادی تغییر دهید

  •     دلایل زیادی برای ایجاد شادی و خوشحالی وجود دارد. چیز جالبی در مورد ایجاد شادی و احساس خوشحالی که وجود دارد ،وقتی که این اتفاق می افتد شما در کنترل نیستید. منتظر نباشید تا شادی به دنبال شما بیایید بلکه شما به دنبال انجام کارهایی باشید که به زندگیتان نشاط هدف و معنا بدهد. مثلا خوب است که به فکر نوشتن یک برنامه زندگی برای خود باشید. برنامه ای که در آن نکاتی درج شده که رعایت آن ها انگیزه ی شادی و نشاط را در شما زنده میکند.مواردی از این قبیل عشق ورزیدن بالا بردن سطح سلامتی و نشاط بچه ها تحکیم روابط دوستانه بودن فردی مجرب و قابل اعتماد تکیه گاهی مطمئن برای افراد کم تجربه و نا آزموده و بدین ترتیب داشتن زندگی پر محتوا..


2. ایجاد شادی در نور خورشید

  •     نور خورشید سبب ایجاد شادی و ما را خوشحال می کند اشعه ماوراء بنفش به پوست آسیب می رساند و بدن شروع به تولید ویتامین D می کند (کمبود ویتامین D با افسردگی همراه است. هنگامی که نور خورشید به چشم شما می رسد، آن را به مغز شما نشان می دهد تا ترشح ملاتونین (هورمون ای که به خواب شما کمک می کند) را کاهش دهد و ترشح سروتونین (هورمون مرتبط با شادی و بیداری) را افزایش دهد. همه اینها به چه معنی است؟ گرفتن خورشید بیشتر باعث ایجاد شادی و خوشحالی شما خواهد شد. اگر حداقل روزی 15 دقیقه در معرض تابش خورشید قرار نگیرید، بهتر است که سعی کنید بیشتر از آن برای ایجاد شادی استفاده کنید.
  •     اگر شما برنامه ای داشته باشید که مشتاقانه در انتظار انجامش باشید، انتظار انجام آن می تواند روز شما را تا موقع انجام آن کار با نشاط و پر کند(انرژی مثبت). این برنامه نباید حتما برنامه شلوغ و حجیمی باشد بلکه می تواند در یک پیک نیک خانوادگی با غذا خوردن با یک دوست خوب خلاصه شود. حداقل هر سه هفته یک بار یک برنامه تفریحی این چنینی در تقویمتان ثبت کنید شما می توانید در انتظار شادی بودن را تجربه کنید.


3. یک لیست زندگی برای ایجاد شادی ایجاد کنید

  •     لیست های زندگی بسیار جذاب هستند. در واقع زندگی متغییر و الهام بخش است. تغییر ممکن است ترسناک به نظر برسد. مخصوصا زمانی که فکر می‌کنید فرآیند تغییر و تبعات آن را به خوبی می‌شناسید. اما تغییر خود نوعی ثبات است. تغییر چیزی است که همواره در سراسر زندگی وجود دارد و می‌شود روی آن حساب باز کرد.به یاد داشته باشید که زندگی جریانی از تغییرات دائمی است. برنامه‌های زندگی خود را با تغییرات هماهنگ کنید و اساسا خود مولد تغییر باشید. از تغییر نهراسید. ما در دنیایی سرشار از تغییرات زندگی می‌کنیم. به اهداف خود فکر کنید و زندگی‌تان را در راهی صرف کنید که از آن احساس سربلندی و موفقیت می‌کنید. همین حالا دست به تحولی بزنید که نیاز دارید.


4. یک سرگرمی جدید برای ایجاد شادی بیاموزید

  • سرگرمی راه های سرگرم کننده برای تجربه و ایجاد شادی است. سرگرمی‌های شما می‌توانند موارد زیادی درباره آن چیزی که واقعا موجب شادی شما می‌شود، نشان دهند.این که آیا شما عاشق آشپزی، بازی، رنگ، و یا هر چیز دیگری هستید، لذت یادگیری یک سرگرمی جدید یکی از لذت بخش ترین تلاش هایی است که می توانید انجام دهید. هنگام شروع یک سرگرمی جدید، تمرکز بر ایجاد شادی فقط تجربه جدید است. زمانی که پیاده‌روی می‌کنید، به ورزش مشغول هستید و یا به کارهای دیگر در اوقات فراغت خود می‌پردازید، به این فکر کنید که چه چیزی می‌تواند برای شما شادمانی را به ارمغان آورد. خوشبختی خود را در چه چیز می‌یابید. اوقات فراغت خود را با چه کاری پر می‌کنید؟ شاید آن کار، منبع انگیزه و الهام شما برای زندگی توام با نشاط و سرزندگی باشد.


5. تمرکز بر قدردانی و ایجاد شادی

  •     یادگیری برای نشان دادن تقدیر و تشکر از آنچه که دارید، به خودی خود پاداش است. افرادی که قدردانی می کنند ، سپاسگزار هستند و شادتر هستند و چشم انداز مثبتتری در زندگی دارند. با یک آزمایش ساده شروع کنید. هر شب قبل از رفتن به رختخواب، چیزی را که در طول روز برای شما ایجاد شادی می کند را بنویسید.
  •     خبر خوب این است که همیشه فرصت‌های تازه‌ای برای خوشحالی وجود دارد. تصور کنید که زندگی همانند یک ایستگاه مرکزی بزرگ است و در این ایستگاه شاد شدن در زمان خاصی به جایگاه می‌آید. احتمال این وجود دارد که فرصت برای خوشحال شدن قبلا فرا رسیده باشد. گاهی اوقات خوشحالی در مقابل چشمان شما است و شما به هر دلیلی نمی‌توانید تمرکز خود را بر روی آن متمرکز کرده و از آن قدردانی کنید.
  •     صرف نظر از آنچه در اطراف شما اتفاق می‌افتد، شما می‌توانید خوشحال‌تر، بهره‌ورتر بوده، موفقیت را به سمت خود جذب کرده و در طول فرایند از زندگی خود لذت ببرید. هنگامی که شما تمرکز و شیوه تفکر خود را تغییر دهید، هنگامی که این تغییر اتفاق بیافتد، زندگی تغییر می‌کند.


6. مراقبه و مدیتیشن برای ایجاد شادی

  •     من مراقبه را به عنوان معنوی نمی بینم. من آن را به عنوان درمانی می بینم.
  •     در این عصر مدرن ، مدیتیشن ابزار کمکی است. چگونه مدیتیشن به شما کمک کند ؟” ” شما را آرام می کند احساس می کنید بیشتر از محیط اطراف خود آگاه هستید،” تمرین مدیتیشن باید به طور منظم انجام گیرد.محققان همچنین نشان می دهند که مدیتیشن یک ابزار بسیار قدرتمند شفا دهنده ای است.آیا می دانید که دانشمندان ادعا می کنند که با مدیتیشن می توانید فعالیت مغز خود را تغییر دهید و ایجاد شادی کنید


7. با ترس خود ایجاد شادی کنید

  •     شروع به مقابله با ترس های خود کنید. شما خودتان را قوی تر، با اعتماد به نفس و شادتر با هر گونه ترس بگیرید.این مشکل و اختلال در افراد باید به‌صورت دقیقی بررسی شود.برای مثال، فردی ممکن است خنده‌های ناگهانی و خوشحالی‌های گاه گاهش به دلیل مکانیزم دفاعی و ایجاد سدی در برابر غم بزرگی باشد که ممکن است روان او را متلاشی کند. این مکانیزم دفاعی که تمام می‌شود و فرد از لاک دفاعی خود خارج می‌شود، ممکن است غم بازگردد و فرد این حس را داشته باشد که جزو تقدیر اوست که پس از هر شادی‌ای غمی را تجربه کند


8. لبخند بیشتر برای ایجاد شادی و نشاط

  •     بخندید تا دنیا به شما بخندد. اخلاق شوخ و روح شاد، جسم انسان را همیشه جوان و سالم نگه می دارد. زیرا شوخ طبعی و سبک روحی برای بدن آدمی در حکم نور خورشید برای گیاهان است و همانگونه که آفتاب جان تازه به گیاه می دهد سرخوشی و نشاط هم روح تازه در کالبد بشر می دمد. هر روز که از درب منزل خارج می شوی، چند نفر را می بینی که لبخند بزنند؟ یا جایی که آدمها از شادی قهقهه بزنند.. می دانم که مشکلات و فشارهای مالی و عاطفی برای همه ما به نوعی وجود دارد، اما این میان نباید از یاد ببریم، که شادی یک نعمت بزرگ است. شادی و لبخند حق همه ما و بخصوص کودکان است و این شاد بودن می تواند به رها شدن گره مشکلات کمک کند. هر روز با کمی لبخند و اندیشیدن به نکات مثبت می تواند شروع خوبی برای یک روز خوب باشد


9. ورزش منظم برای ایجاد شادی

  •     مزایای زیادی برای ورزش وجود دارد. من مطمئن هستم که من مجبور نیستم شما را متقاعد کنم. تسکین استرس، مزایای بهداشتی و آزادی اندورفین از مزایای ورزش است. ورزش باعث می شود احساس خوبی داشته باشید. محققان معتقدند که ورزش با افزایش ترشح آندروفین باعث شادی افراد شده و می تواند افسردگی را درمان کند. ورزش متعادل می‌تواند با تغییرات شیمیایی که در بدن ایجاد می‌کند، احتمال افسردگی را کاهش دهد و باعث شادمانی بیشتر شود. انجام مداوم ورزش باعث افزایش سلامت می‌شود. بعضی تحقیقات نشان داده‌اند که ارتباطی بین آمادگی جسمانی و زندگی شادتر وجود دارد.


10. نفی سنجی خود را در آغوش بگیرید

  •     افکار منفی در طبیعت فراگیر هستند و اغلب باعث ایجاد زندگی منفی می‌شوند. فکرهایی که ما می‌کنیم دو برابر رشد می‌کنند و افکار ما بر سلامت ما تأثیر می‌گذارند. پس باید برای رهایی از افکار مزاحم چاره اندیشید. ما قطعاً نمی‌توانیم یک زندگی مثبت را با چهارچوبی از افکار منفی در ذهن خود داشته باشیم. در برخی موارد، برای چنین افرادی که دارای افکار منفی هستند، ممکن است آرزوی خوبی برای ما نداشته باشند.


11. چالش برای ایجاد شادی

  •     با به چالش کشیدن خود در راه هایی که قابل دستیابی است اما نیاز به کار دارند، شما همچنان به سختی کار می کنید و خود را بهبود می بخشید. اهداف چالش برانگیز را تنظیم کنید و سپس برنامه های واقع گرایانه ای را برای رسیدن به آنها ایجاد کنید. هر دستاوردی گامی دیگر بر روی پله ها به سوی ایجاد شادی می باشد.


12. وقت برای ایجاد شادی و خوشحالی

  •     خوشحال بودن و زندگی شاد داشتن هدف همه‌ی انسان‌هاست، هرچند گاهی آن‌قدر درگیر مشکلات و سختی‌های زندگی روزمره می‌شویم که فراموش می‌کنیم کمی هم شاد باشیم! شاد بودن کار سختی نیست ولی آن‌قدرها هم آسان نیست. اگر به این باور برسیم که داشتن روحیه‌ی خوب و نگاه مثبت به زندگی به ما کمک می‌کند با توان و قدرت بیشتری با مشکلات مقابله کنیم، آن‌وقت تمام تلاش خود را برای رسیدن و ایجاد شادی به‌ کار می‌گیریم.


13. تاثیر وضعیت و تنفس عمیق بر ایجاد شادی

  •     شانه های خود را باز کنید و نفس عمیق بکشید. چند بار دیگر آن را انجام دهید.وضعیت و تنفس تأثیر عمیقی بر چشم انداز شما در زندگی دارد. در عرض چند لحظه، تنفس های ضعیف می توانند زندگی شما را از بین ببرند. تمرکز خود را بر روی شانه های خود قرار دهید و در هر زمانی که ممکن است نفس های عمیق بکشید و در طول روز شادتر باشید.


چگونه شاد باشیم و از زندگی لذت ببریم ؟


۱. نیمه‌ی پُر لیوان را ببینید

  •     روان‌شناسان معتقدند افراد خوش‌بین، شادتر هستند. در واقع افرادی که نیمه‌ی پُر لیوان را می‌بینند نسبت به کسانی که واقع‌بینی شدید دارند، زندگی شادتری را تجربه می‌کنند. در روان‌شناسی فرایندی به نام «فرایند نوسازی» وجود دارد. طبق این فرایند، اگر به وقایع ناخوشایند با خوش‌ بینی و نگرشی مثبت نگاه کنید، می‌توانید پایان شب سیه را ببینید و موقعیت‌های بد و نامطلوب را به لذت و شادی تبدیل کنید.
  •     نمونه‌های متعددی برای به‌کارگیری این فرایند وجود دارد. فرض کنید خانمی از حواس‌پرتی همسرش در کارهای خانه می‌نالد. این خانم عزیز در بیرون از خانه شاغل است و همسر گرامی او در منزل برای شرکت‌شان کار می‌کند. شوهر در انجام کارهای منزل ضعیف است و دسته گل به آب می‌دهد. این خانم همیشه شاکی است و از ندانم‌کاری‌های همسر خود ناراحت می‌شود. اما یک روز دوستی به این خانم می‌گوید، دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد، فرض کنیم که آقا لباس‌های رنگی و ساده را با هم داخل ماشین لباس‌شویی می‌اندازد، این مسئله آن‌قدر هم مهم نیست. مهم این است که او قصد کمک کردن دارد و با وجود اینکه او هم کارش زیاد است به تقسیم وظایف اعتقاد دارد. بعد از این تغییر نگرش، فرایند نوسازی در خانم شکل می‌گیرد و می‌آموزد به‌جای غصه خوردن به‌خاطر چند لباس بی‌ارزش با دیدی جدید به مسئله نگاه کند. قطعا مهارت‌های خانه‌داری قابل تغییر و تقویت هستند. پس چرا بیهوده حرص بخورید و ناراحت بشوید؟
  •     ام. جی. رایان (M.J. Ryan) نویسنده‌ی کتاب «۳۶۵ تقویت‌کننده برای شادی و سلامتی»، معتقد است: «اگر همه‌ی تمرکزتان را روی اشتباهات بگذارید، لذت زندگی را درک نخواهید کرد. نتیجه‌ی منفی‌نگری چیزی جز افسردگی، دل‌سردی و کاهش اعتمادبه‌نفس نیست. اما وقتی با نگاهی واقع‌بین و مثبت به موقعیت‌ها نگاه می‌کنید، امکان تجربه‌ی لذت و شادی را چند برابر می‌سازید.»


۲. شکرگزار باشید

  •     همه‌ی ما می‌دانیم باید به‌خاطر نعمت‌ها و داشته‌هایمان شکر‌گزار باشیم، اما گاهی فراموش می‌کنیم که همین شکرگزاری و سپاس، منبع عظیمی از شادی و لذت زندگی را در اختیارمان می‌گذارد. تحقیقات نشان می‌دهد، افرادی که شکرگزارتر هستند و کسانی که دفترچه‌ی خاطرات دارند و در آن نعمت‌ها و زیبایی‌های زندگی‌شان را مکتوب می‌کنند، افراد خوش‌بین‌تر، پُرشورتر، باارزش‌تر و هوشیارتری هستند و در مجموع نسبت به زندگی خود احساس بهتری دارند.


۳. کودکی‌تان را به‌خاطر بیاورید

  •     غروب جمعه معمولا کمی دل‌گیر است، شخصی تعریف می‌کرد که در یکی از همین غروب‌های جمعه، مشاهده‌ی شادیِ وصف‌ناپذیر کودکانش از بازی‌های ساده و کودکانه، چقدر او را خوشحال کرده است. شادی و لذت یکی از احساسات پُربرکت کودکان است. پاملا گیل جانسون (Pamela. Gail. Johnson)، مؤسس گروهی به نام «انجمن مخفی افراد شاد» است. او این گروه را از طریق راه‌اندازی یک وب‌سایت مدیریت می‌کند. در این وب‌سایت، انجمن‌هایی برای گفت‌وگوی افرادی که مشوق ابراز شادی هستند، وجود دارد. پاملا می‌گوید: «ما آدم‌بزرگ‌ها، کِی و چگونه شادی‌های کودکانه و طبیعت لذت بردن را از دست می‌دهیم؟»
  •     در کتاب «ریشه‌های کودکی در شادی بزرگ‌سالی» نوشته شده است که ریشه و منبع شکل‌گیری شادی و احساسات مختلف ما، از کودکی نشئت می‌گیرد. اگر در بزرگ‌سالی به دنبال کارهایی هستید که می‌توانید و می‌خواهید انجام بدهید یا ترتیب‌دادن برنامه‌ای برای دیدن دوستان و هر فکر و برنامه‌ی دیگری که در ذهن‌تان می‌آید، همه و همه نتیجه‌ی مستقیم تجربه‌های شکل گرفته‌ی شما در کودکی‌تان است.
  •     هالوول پی‌برده است که ظرفیت بزرگ‌سالان برای تجربه‌ی لذت زندگی و اشتیاق و نشاط‌شان، ریشه در کودکی آنها دارد. او ۵ گام اصلی و لازم را برای کمک به افزایش لذت و شادی در بزرگ‌سالی این طور معرفی می‌کند:
  •     تجربه‌ی عشقی بی‌قید و شرط از سوی افراد بزرگ‌سال کلیدیِ اطراف کودک مانند والدین؛
کشف شور و اشتیاق در خلال بازی؛
    تمرین و تکرار و به‌کار بردن شور و شوق شکل گرفته؛
    نهادینه‌سازی و تسلط بر شور و شوق و در نتیجه تقویت اعتماد به‌ نفس و عزت؛
    تجربه‌ی کسب شناخت از دنیای پیرامون.
    هالوول معتقد است، هیچ‌گاه برای کشف لذت زندگی دیر نیست. حتی اگر این گام‌ها در کودکی به‌درستی برداشته نشده‌اند، همچنان می‌توانید با الگوبرداری از دنیای کودکی، برداشتن قدم‌ها به‌سمت شادی و لذت را آغاز کنید.


۴. مهربان باشید

  •     طبق پژوهش‌ها، مهربانی، شادی و رضایت را افزون می‌کند. نتایجی که مهربانی بر جای می‌گذارد در شاد بودن و شاد ماندن تأثیر فوق‌العاده‌ای دارد. مطالعه‌ای که در دانشگاه ویرجینیا صورت گرفت، نشان می‌داد که حتی مشاهده‌ی مهربانی و اعمال قهرمانانه توأم با فداکاری، در تغییر خلق‌وخو و میل به انجام کارهای خیر مؤثر است.


۵. با دوستان‌تان معاشرت کنید

  •     شاید داشتن زندگی سرشار از ارتباطات اجتماعی و روابط عاشقانه و احساسی، شادی را تضمین نکنند اما تأثیری شگرف و چشم‌گیر بر لذت بردن از زندگی می‌گذارند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد، دانشجویانی که روابط اجتماعی قوی‌تری با دوستان و خانواده‌ی خود دارند، کمتر اوقات‌شان را در تنهایی می‌گذرانند، روابط احساسی را تجربه می‌کنند و در نتیجه شادتر و پُرانرژی‌تر هستند.



۶. زیاده‌روی نکنید


  • لذت زندگی طعم شیرینی دارد. آدمی از چشیدن این طعم سیر نمی‌شود. اما همیشه چیزی که یک‌بار خوشایند بوده است در دفعات بعدی همان طعم و لذت اولیه را نخواهد داشت. نورون‌های مغز ما نسبت به وقایع جدید واکنش‌های تازه و عجیب‌و‌غریبی بروز می‌دهند. هرچه وقایع تکراری‌تر بشوند امکان ادغام آنها با پیش‌زمینه‌ی ناخودآگاه گذشته، بیشتر می‌شود. شادی‌های لذت‌بخش را همیشه تروتازه نگه دارید و نگذارید در ورطه‌ی تکرار بیفتند.


۷. طعم لحظات را مزمزه کنید

  •     با توجه کردن به دل‌خوشی‌های لحظه‌ای، می‌توانید بیشتر از زندگی لذت ببرید. شاید واضح به‌نظر برسد اما پژوهش‌ها نیز به زمینه‌ی جدیدی از مطالعات رسیده‌اند و دریافته‌اند که تجربه‌ی شادی در لحظه لحظه‌ی زندگی و به‌عبارت دیگر در لحظه‌ی زیستن، بسیار مهم و شادی‌بخش است. برای تقویت این احساسات می‌توانید تجربه‌های لذت‌بخش خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، از تمجیدهای دیگران نسبت به خودتان لذت ببرید، تمرکزتان را نسبت به چیزی که دوست دارید بالا ببرید، مثلا وقتی به موسیقی مورد علاقه‌تان گوش می‌دهید، چشم‌های خود را ببندید. خود را با تمام وجود در چیزی که دوست دارید غرق کنید تا بیشتر و بیشتر لذت ببرید.


۸. تحرک داشته باشید

  •     شاید لذت بعد از دویدن یا نشاط پس از ورزش کردن را تجربه کرده باشید، ورزش کردن واقعا لذت‌بخش است. مطالعات نشان می‌دهند که ورزش، خلق‌وخو را به شکل مثبتی تغییر می‌دهد. حتی در تحقیقی آزمایشی ثابت شد که ۳۰ دقیقه ورزش هوازی در روز بیشتر از داروها، شما را از استرس و نگرانی خلاص می‌کند.


۹. استراحت کنید

  •     آرامش، سکوت و تنهایی هم می‌توانند موجب لذت و شادی بشوند. همه ما گاهی به‌تنهایی و آرامش نیاز داریم و باید با خودمان خلوت کنیم. طی تحقیقی که بر روی ۳ نوزاد صورت گرفت، مشخص شد که آرامش برای کودکانی که نسبت به محرک‌های مختلف و متعدد واکنش‌هایی مانند روی برگرداندن و بستن چشم‌ها دارند، موجب خوش‌خلق‌تر شدن و شادابی آنها می‌شود.


۱۰. خوش‌رو باشید

  •     حتی اگر واقعا خوشحال نیستید، باز هم لبخند بزنید. لبخند زدن شما را شادتر می‌کند. از نظر علمی هم، تغییرات ماهیچه‌ای به‌هنگام لبخند زدن می‌تواند شادی شما را افزون کند. وقتی می‌خندید جریان خون به‌‌سمت گونه‌های شما به‌حرکت در می‌آید و احساس شادابی بیشتری خواهید کرد. در اجتماع نیز نتایج مثبت این رفتار را خواهید دید؛ دوستان بیشتری پیدا می‌کنید و دیگران با شما بهتر رفتار می‌کنند.


۱۱. اهداف‌تان را دنبال کنید

  •     مشخص کردن اهدافی که برای شما مهم هستند، با ارزش‌هایتان هم‌خوانی دارند و تلاش کردن جهت رسیدن به آنها برای‌تان خوشایند است، سطح خوشحالی و نشاط را در شما بالا می‌برند. از نظر علمی نیز هدف‌ گذاری و تلاش برای رسیدن به هدف‌ها حتی اگر واقعا هم محقق نشوند، شما را شادتر خواهد کرد و لذت زندگی کردن را برای‌تان افزایش می‌دهد.


۱۲. جاری شوید

  •     وقتی در کاری که دوست دارید، غرق می‌شوید لذت زندگی را حس خواهید کرد. در اصطلاح به این حالت جاری شدن می‌گویند. یعنی وقتی در کاری که می‌کنید غرق می‌شوید و از به‌چالش کشیدن خود لذت می‌برید، به نوعی به رضایت غیرقابل وصف می‌رسید. تجربه و برداشت افراد از جاری شدن متفاوت است. شاید شما با نوشتن، نقاشی کردن، گوش دادن به موسیقی، دویدن، کوهپیمایی و … به این احساس برسید.


۱۳. به نقاط قوت‌تان بپردازید

  •     بهترین راه برای جاری شدن در فعالیت‌ها و لذت بردن از آنها، شناسایی و فهم نقاط قوت و توانایی‌هایتان است. نقاط قوت خود را بشناسید و از آنها استفاده کنید. ابتدا باید توانایی‌های خود را شناسایی کنید، سپس زندگیِ کاری و احساسی و فراغت خود را از هم تفکیک کنید. تا به هر بخش به‌اندازه‌ی کافی رسیدگی و توجه بشود.
  •     سلیگمن در این زمینه خاطره‌ای از فردی به نام ژیل نقل می‌کند. ژیل از شغلش رضایت کافی نداشت و تصمیم گرفته بود که هر طور شده سبک کار خود را عوض کند. پس قبل از هر اقدامی سعی کرد، مهارت‌های بارز خود را شناسایی و تعریف کند. مهارت بارز ژیل، ارتباط برقرار کردن با دیگران بود. او در یک کافه تریا کار می‌کرد و مطمئن بود که ارتباط برقرار کردن با مشتریان کافه می‌تواند سبک کاری او را لذت‌بخش‌تر کند. او تمام افراد را با اسم کوچک صدا می‌زد، با لبخند و خوش‌رویی سفارش مشتریان را دریافت و با آنها احوال‌پرسی می‌کرد و خستگی کار روزانه را از مشتریان با برخورد خوب خود دور می‌ساخت. وقتی به نقاط قوت خود واقف باشید، می‌توانید به کمک آنها وظایف و امور خسته‌کننده را به تجربه‌های لذت‌بخش تبدیل کنید.


۱۴. رسالت شما در زندگی چیست

  •     بعضی از افراد معنای زندگی را در معنویات و امور مذهبی می‌جویند و برخی دیگر در رسیدن به اهداف کاری و شغلی و غیره. رسالت شما در زندگی چیست؟ یافتن رسالت شخصی و زندگی، چیزی فراتر از مسئله‌ی لذت زندگی و شادی است. اما فکر کردن به آن و دانستن اینکه شما به دلیل محکم و مهمی روی این کره‌ی خاکی قرار گرفته‌اید، به افزایش شادی و لذت بردن از زندگی کمک می‌کند.


 
چگونه روحیه شاد داشته باشیم ؟


سفر یک روزه

  •     این روزها سراغ هر آژانس مسافرتی که بروید، فهرستی از تور های یک روزه طبیعت گردی یا تاریخی را به شما نشان می دهد. کافی است بدانید دنبال چه سبکی از سفر هستید تا یکی از آنها را انتخاب کنید و یک روز متفاوت را بگذرانید، قالیشویی در کاشان، طبیعت گردی در سوادکوه یا ستاره بینی در کویر شهداد؟ سخت نگیرید و یکی از این گزینه ها را انتخاب کنید. محققان می گویند گشت و گذار و سفرهای کوچک شما را از آنچه هستید، شادتر می کند.


به شکاف دیوار بخندید

  •     این توصیه را حتی اگر بارها و بارها شنیده باشید، باز هم تا آخر بخوانید. روانشناسان می گویند گرچه خلق و خوی شما بر حالت چهره تان هم اثر می گذارد اما گاهی این چهره شماست که حال تان را بهتر می کند و خلق تان را تغییر می دهد، پس حتی اگر در انبوه مشکلات غرق شده اید، بهانه های کوچکی برای خندیدن پیدا کنید و تا می توانید لبخند بزنید. خنده واقعا بر هر درد بی درمانی دواست.


گناهکار را ببخشید

  •     محققان می گویند بخشیدن، درست مثل پیروی از رژیم سالم برای سلامت ما مفید است و بر سلامت قلب و بالاتر رفتن خلق اثر می گذارد. اما شاید تاثیر انتخاب رژیم غذایی درست در 100 ساعت چندان واضح نباشد. پس می توانید میانبر بزنید و با بخشیدن یکی از کسانی که تصور ناخوشایندی در ذهن تان حک کرده شروع کنید.

    کار ساده ای نیست اما می توانید به بستری که او در آن زندگی می کند، سن و سالش، ویژگی های شخصیتی و بسیاری از عوامل دیگر توجه کنید و برای گذشتن از اشتباه او تلاش کنید.

رفتن به طبیعت

  •     نمی خواهیم صحبت های کلیشه ای در مورد طبیعت گردی و معجزه کوه را تکرار کنیم اما از شما می خواهیم که چند دقیقه ای خودتان را در دمای9/13°C قرار دهید. محققان می گویند هوای تازه به ویژه اگر تا این اندازه خنک باشد، حال شما را خوب می کند. نگران نباشید این بار نیازی به چند ساعت وقت گذاشتن برای خوشحال تر شدن ندارید. کافی است 20 دقیقه در هوای پاکی که تا این اندازه خنک است قرار بگیرید تا شادتر شوید. خوشبختانه صبح های پاییزی، پیدا کردن جای خنک برای نفس تازه کردن کار سختی نیست.


کمی میکروب لازم است

  •     آلودگی همیشه هم بد نیست. محققان می گویند، بعضی باکتری های موجود در خاک دوست شما هستند و باعث ترشح بیشتر سروتونین در مغز شما می شوند. از آنجا که سروتونین هورمونی شادی آور و ضدافسردگی است، ترشح بیشتر آن می تواند حال شما را بهتر کند، پس اگر در خانه باغچه دارید، بیلچه را بردارید و یک خانه گلی درست کنید. اگر هم آپارتمان نشین هستید، بازی در ساحل یا طبیعت خاک آلود اطراف شهر را انتخاب کنید.


یاد گرفتن یک نکته هم حال تان را خوب می کند

  •     اگر می خواهید حال تان بهتر شود، یک چیز تازه یاد بگیرید. محققان می گویند یادگرفتن نه تنها تصور شما را نسبت به خودتان بهتر می کند بلکه به خوشحال تر شدن شما هم کمک می کند. بد نیست قبل از شروع شدن این 100 ساعت در یک نشست یا کارگاه آموزشی ثبت نام کنید و چند ساعتی را به یادگرفتن مهارت یا دانش تازه اختصاص دهید.


روزی 2ساعت برای خانه تان وقت بگذاریدپ

  •     از خستگی نترسید و به جان خانه بیفتید. نگذارید هیچ گوشه ای آلوده بماند. اگر دست تنها از پس تمیز کردن همه خانه برنمی آیید، از همسر یا شرکت های خدماتی کمک بگیرید تا در چند ساعت همه جا برق بیفتد. محققان می گویند تمیز کردن خانه از هر فعالیت دیگری شما را شادتر می کند. از نظر پژوهشگران اگر تنها 17 ساعت در هفته برای نظافت خانه وقت بگذارید، رضایت تان از زندگی بیشتر شده و آرام تر می شوید.


دوباره عاشق همسرتان شوید

  •     اگر مسئولیت های بی شمار و روزهایی که پی درپی هم می گذرند شما را سرد و خسته کرده، از این 100 ساعت برای احیای عشق تان کمک بگیرید. خاطراتی که با همسرتان داشته اید را بیرون بکشید؛ نامه ها، کارت پستال ها و یادگاری ها. در کنار هم روزهایی که برای تان ماندگار مانده اند و این یادگاری ها را از خود بر جا گذاشته اند را مرور کنید. سری به خیابان های خاطره های تان بزنید و سعی کنید روزهای خوشی که کم کم رو به فراموشی هستند را زنده کنید.


کار خیر بکنید

  •     اگر گشتی در فضای مجازی بزنید، حتما از نمایشگاه ها و فروشگاه هایی که خیریه ها در گوشه و کنار شهر برپا کرده اند با خبر می شوید. سر زدن به بازارچه های خیریه، یکی از بهترین راه ها برای شادتر شدن است. محققان می گویند، کمک کردن به دیگران شما را شادتر می کند و اگر تنها 100ساعت از سال تان را وقف نیازمندان به کمک کنید، حال تان از این رو به آن رو می شود.


بخوابید

  •     تصور نکنید تمام این 100 ساعت باید فعالانه به دنبال شادی و آرامش باشید. اگر می خواهید حال تان خوب شود از خواب تان نزنید. خواب کافی احساسات منفی را از شما دور می کند و تمرکز و خلاقیت تان را بالاتر می برد. محققان می گویند خوش خوابی شما را شادتر هم می کند. پس برنامه 4 روزه را طوری بچینید که خواب تان کم و زیاد نشود.


منبع: خانم اجازه

علت موفقیت یک مرد یا زن موفق چیست ؟

افراد موفقی که رد سرتاسر جهان وجود دارند بدون برنامه ریزی و تلاش به جایی نرسیده اند در کار و زندگی خود سخت کوش بوده اند و رازهای زیادی برای موفقیت در زندگیشان دارند که ما در این مقاله رازهای موفقیت افراد موفق را برای شما دوستان عزیز عنوان میکنیم و امیدواریم این مقاله برای شما  مفید بوده باشد .

ما انسان ها نمیتوانیم زندگی یکنواختی داشته باشیم و در زندگی و یا حتی شغل خود و یا مسائل احساسی شکست میخوریم و به موفقیت های دیگران غبطه خورده و میخواهیم راز موفقیتشان را تمام و کمال بدانیم در واقع افرادی موفق هستیند که تمام افکار خود را عملی کرده و به مرحله بهره برداری برسانند درحالی که بعضی از افراد فقط و فقط در این رابطه می اندیشند و به صورت عملی انجام نمیدهند تا در مسیر موفقیت گام برداشته و موفق شوند .


معنی موفقیت چیست ؟ تعریف علمی موفقیت چیست ؟

موفقیت معادل انگلیسی واژه success است که در دیکشنری کمبریج اینگونه تعریف شده است :

موفقیت به انگلیسی (Success)

the achieving of the results wanted or hoped for

کسب نتایج مورد نظر فرد و یا نتایجی که امید دست یابی داشته است

آیا شما دوست عزیز نیز مثل بسیاری از ایرانیان سرتاسر جهان تصور می کنید موفقیت یعنی :

موفقیت مالی و ثروتمند شدن ؟!
موفقیت در ازدواج عاشقانه ؟!
موفقیت در کسب و کار ؟!
موفقیت در کار و شغل ؟!
موفقیت در ارتباطات ؟!
موفقیت در معنویات ؟!
موفقیت در زندگی ؟!
موفقیت در کنکور ؟!
یا شاید موفقیت در کسب اهداف بزرگ زندگی و یا هر تعریف مشابه دیگری است ؟


هر فرد در این کره خاکی یک تعریف خاصی از موفقیت دارد و به این سوالات به نحوی پاسخ میدهد که خط و مسیری که در زندگی خود انتخاب کرده است کیفیت پاسخ دهی به این سوالات نشان داده میشود مهم این است که در ذهن خود موفقیت را چگونه معنا کرده باشید و جواب این پرسش ها را میتوان در این مقاله پیدا کرد.


عادت های افراد موفق


مطالعه

  •     اگر افراد بتوانند اطلاعات خود را در بشتر زمینه ها افزایش دهند در اکثر موارد افراد بسیار موفقی خواهند شد مارک کوبا، بیل گیتس، پرزیدنت اوباما، شریل سندبرگ و آلبرت اینشتین، همگی دوستداران کتاب هستند.
  •     این افراد تنها نمونه ای از افراد موفق هستند که بخش عمده ای از زندگی خود را به مطالعه و کسب اطلاعات گذرانده اند. خواندن، به شما کمک می کند از اشتباهات و موفقیت های دیگران تجربه کسب کنید. با این کار ذهن و انگیزه شما برای هدایت کردن شما، نقشه ای ذهنی برای دورزدن اشتباهات زندگی ایجاد می کند.


سازماندهی اطلاعاتی برای برنامه کاربردی آینده

  •     زمانی اطلاعات کسب میکنید و مطالعه دارید باید قسمت های مهم آن را علامت گذاری کنید و از نتیجه کار خود بسیار هیجان زده میشوید و بعد از مدت ها شاید چند روز یا چند هفته زمان ببرد تا چیزهایی که یاد گرفته اید را به خاطر بسپارید
  •     این قانون یک روش عالی برای سازماندهی و حفظ اطلاعات است. سعی کنید فضای کافی برای توضیح و دریافت اطلاعات ایجاد کرده و در صورتی که از کتاب های همیشگی خسته شده اید می توانید از کتاب های عادی دیجیتال استفاده کنید.


صبح زود از خواب بیدار شوید

  •     مهمترین تکنیکی برای سازمان دهی به برنامه ریزی خودتان باید اجرا کنید استفاده بهینه از زمان است و به موقع خوابیدن و به موقع بیدار شدن اصل موفقیت است مثلا کافیست یک ساعت زنگ دار بخرید و از ان استفاده کنید
  •     سعی کنید پیش از خواب، هیچ صفحه روشن یا نوری (حتی یک نور آبی کوچک) در خواب شما اختلال ایجاد نکند. نورهای مزاحم می تواند بر روی ریتم شبانه روزی و تولید ملاتونین(هورمون خواب) تاثیر گذارد. برنامه های خود را برای روز بعد آماده کنید.


لبخند بزنید و از استرس دور باشید

  •     افراد موفق برای حفظ سلامت بدن و روح خود از هر عاملی مثل ورزش و تغذیه مناسب استفاده میکنند و مثلا ورزش کردن جزئی از عادت های روزانه ان هاست ورزش، شما را متناسب و باعث حفظ تعادل می شود.
  •     ورزش و فعالیت بدنی مغز شما را سالم نگه می دارد، استرس را کاهش داده و حافظه را بهبود می بخشد. در واقع عملی کردن اهداف و برنامه ریزی برای موفقیت؛ بدون سلامت فکری و جسمی غیر ممکن است.
  •     مطالعات نشان می دهد که ورزش می تواند میزان خلاقیت و بهره وری را تا دو ساعت بیشتر افزایش دهد. این موضوع باعث می شود که شما هم دقیق تر و هوشمندانه تر رفتار کنید.


بازیابی اطلاعات

  •     موفقیت در تمام ارکان زندگی افراد موفق مشاهده میشود چون این افراد اول از همه شیوه های رسیدن به موفقیت را یاد گرفته و از ان پیروی میکنند پس این عامل موفقیت افراد موفق است
  •     گاهی اوقات شما مدت زمان زیادی را صرف دریافت اطلاعات و ایده های جدید می کنید. پس از صرف این مدت زمان طولانی، مغز شما نیاز به استراحت دارد. شما می توانید 15 دقیقه از وقت خود را به استراحت اختصاص داده و پس از آن بازیابی اطلاعات را به راحتی انجام دهید. پس از استراحت، بازخورد کار به مراتب بالاتر است.


آرامش مغز

  •     مطالعات نشان می دهد که آرامش و مراقبه، باعث کاهش اضطراب، درد و جلوگیری از افسردگی می شود. همچنین می تواند توانایی شما را برای تمرکز بر کار بهبود بخشد.
  •     متاسفانه آرام کردن ذهن به طور طبیعی شکل نمی گیرید و شما می توانید با تمرکز و تمرینات ذهنی، فرایند آرامش مغز را فراهم کنید. بنابراین اگر ایده های تصادفی در سر راه شما قرار گیرند، به مراتب بهتر می توانید آن ها را به مرحله اجرا برسانید.


کاهش حواس پرتی و ایجاد دسته بندی ایمیل ها

  •     به منظور کاهش حواس پرتی و تمرکز بیشتر در کارها سعی کنید برنامه های خود را دسته بندی کرده و وقت کافی برای بررسی ایمیل ها و برنامه های خود اختصاص دهید.
  •     برای به حداقل رساندن حواس پرتی، پس از اتمام کار حداقل یک مورد مهم را در لیست کارهای خود علامت گذاری کرده و دیگر عناوین را هم بررسی کنید.


مشارکت و عادات خوب

  •     مردم موفق، وقت خود را صرف همکاری با موسسات خیریه، داوطلبانه و اهدای جوایز می کنند. تام کورلی، نویسنده عادت های افراد موفق می گوید: عادت های روزانه افراد موفق ثروتمند، نشان می دهد که 73 درصد از 233 ثروتمند و فرد موفق، در امور داوطلبانه شرکت می کنند.
  •     این امور می تواند شامل هر موردی شود از کمک به خانه سالمندان گرفته تا آموزش بچه ها. به خاطر بسپارید که حتی حضور شما هم کافی است.


تمرین دقیق و سخت کوشی

  •     سرنا ویلیامز ، ساعت 6 صبح از خواب بیدار می شود تا تمرین تنیس انجام دهد و از زمان کودکی این کار را انجام داده است.
  •     مالک و سرمایه گذار دالاس موریکس، تا هفت سال از افتتاح و شروع کار خود تعطیلات نداشت. این همان تعهد و سخت کوشی در کار است. شما می توانید کلید های میانبر همه چیز را در زندگی پیدا کنید، اما هرگز نمی توانید سخت کوشی های لازم را برای مستحکم کردن پایه اولیه موفقیت خود کنار بگذارید.


زنجیره موفقیت را حفظ کنید

  •     با استفاده از یک تقویم کوچک دیواری اهداف خود را در روز های معین علامت گذاری کرده و سپس آن ها را به صورت زنجیر وار به یکدیگر متصل کنید.
  •     به این ترتیب ظرف مدت دو هفته، یک زنجیره طولانی برای پیشرفت خواهید داشت. این کار باعث خواهد شد که شما همچنان امیدوارانه مسیر خود را ادامه دهید و تمام این عادت ها را به یکباره اعمال کنید.
  •     ممکن است در ابتدا کمی مشکل به نظر برسد اما در عوض، به ساده ترین عادت روزانه شما تبدیل خواهد شد. پس از آن تمام اهداف را بررسی کرده و مهم ترین آن ها انتخاب کنید. از عادت 1 به عنوان یک تلنگر استفاده کنید تا شما را به انجام عادت جدید هدایت کند.
  •     به عنوان مثال، اولین عادت شما، به شما قدرت می دهد تا صبح زود از خواب بیدار شوید و به این ترتیب فرمول عادت شما می تواند چنین باشد: ساعت 6 صبح بیدار می شوم، تمرین و فعالیت بدنی داشته و برنامه های امروز را مرور می کنم.
  •     بیدار شدن به موقع از خواب به شدت بر نورون های مغز تاثیر گذاشته و مغز شما بهتر می تواند برای برنامه ریزی ها فرمان مناسب دهد. بنابراین ترکیب عادت های دیگر به عادت اول، باعث ارتباط سریع و پایدار نورون ها در مغز و در نتیجه پایداری برنامه ها می شود.


راز موفقیت و توصیه های 4 مرد موفق دنیا


افراد موفق جهان هیچ یک بدون برنامه ریزی و تلاش به موفقیت نرسیده اند. علاوه بر سخت کوشی آنها هریک رازهایی برای موفقیت و پیروزی خود دارند که در نگاهی کوتاه رازهای موفقیت این مردان موفق را خواهیم گفت. شاید به نظر ساده باشند اما این رازها را خودشان دلیل موفقیت می دانند.

1 – بیل گیتس / یک ساعت مطالعه :


راز موفقیت ثروتمندترین فرد جهان
بیل گیتس رئیس شرکت مایکروسافت هر شب قبل از خواب حدود یک ساعت درباره تمامی مسائل نظیر سیاست و اخبار اقتصادی روز مطالعه می کند. دانشگاه اسکز در سال 2009 مطالعاتی انجام داد که بر اساس آن 6 دقیقه مطالعه روزانه می تواند استرس را تا 68 درصد کاهش دهد. از دیگر خواص مطالعه در بلند مدت، به تاخیر انداختن ابتلا به آلزایمر گزارش شده است.


 

2 – دکتر چارلز چیسلر / خاموش کردن تلفن همراه و وسایل الکترونیکی :


دکتر چارلز چیسلر رئیس دانشگاه هاروارد آمریکا بر این باور است که نور آزاد شده از صفحه تلفن های همراه باعث فرستادن پیام هایی به ذهن ما می شود که ذهن ما را فعال نگاه می دارد و باعث می شود دستور آزادسازی مواد شیمیایی به هنگام خواب در بدن به تعویق بیفتد که برای خواب ما مشکل آفرین می شود. اگر می خواهید شب ها راحت و آسوده بخوابید تلفن همراه خود را در اتاق دیگری و دور از دسترس قرار دهید.
 

3 – ورا وانگ / انجام فعالیت های خلاقانه :


ورا وانگ که باید لقب معروف ترین طراح مد و لباس جهان را به او داد، همواره قبل از خواب به طراحی می پردازد. شاید بهترین زمان برای انجام فعالیت های خلاقانه در سکوت و آرامش شب باشد. مطالعات نشان می دهد که افرادی که سحر خیز هستند به هنگام شب در انجام فعالیت های خلاقانه موفق تر عمل می کنند. این گونه افراد به هنگام شب بهتر می توانند مسائل منطقی را تحلیل کنند و همچنین راحت تر به ارتباطات بین 2 موضوع پی می برند و در نتیجه در فعالیت ها و عملیات های خلاقانه موفق تر ظاهر می شوند.

 

4 – فردریک اسمیت / برنامه ریزی برای روز بعد :


برنامه فردای خود را بچینید
مدیر شرکت اکسپرس آمریکا که بزرگ ترین شرکت های هواپیمایی باری دنیا شناخته می شود، همواره قبل از خواب به بررسی برنامه روز بعد خود می پردازد و بنابراین صبح ها به راحتی می تواند بعد از بیدار شدن بلافاصله به سراغ فعالیت روز و آن چه باید انجام دهد برود. مطالعات صورت گرفته نشان می دهد که آن دسته از کسانی که شب ها قبل از خواب برنامه روز بعدی خود را آماده می کنند می توانند به مراتب انسان های موفق تری باشند و بعد از مدتی پیشرفت ها و قدم های بزرگی در زندگی برمی دارند.


5 علت موفقیت یک زن یا مرد موفق چیست؟


  •     متاسفانه حتی امروزه نیز برخی از افراد علت موفقیت یک زن را شانس و بروز اتفاقات گوناگون می‌دانند. برخی از افراد تصور می‌کنند که خانم‌ها نمی‌توانند به اندازه آقایان به اهداف خود در زندگی برسند. این در حالی است که امروزه می‌توانیم بانوان زیادی را در صنایع و زمینه‌های مختلف مشاهده کنیم که با تلاش و پشتکار مداوم به جایگاه‌های والایی دست پیدا کرده و امیدبخش میلیون‌ها فرد دیگر در این کره خاکی هستند.
  •     راز موفقیت افراد موفق این است که هیچگاه به حد وسط راضی نمی‌شوند و همواره برای رسیدن به شرایط بهتر و موفقیت‌های بیش‌تر در تلاش و تکاپو هستند. بانوان موفق می‌دانند که رسیدن به اهداف والا در زندگی یک شبه میسر نمی‌شود و برای رسیدن به موفقیت باید از محدودیت‌های نادرست فرهنگی، زمانی، و همچنین موانع بازدارنده موجود در خانواده و اجتماع گذر کرد. عامل‌های زیادی وجود دارند که با نگاهی بر زندگی مردان و زنان موفق می‌توان آن‌ها را به وضوح مشاهده کرد.
  •     توجه به این عوامل و تلاش برای فراهم آوردن آن‌ها در زندگی می‌تواند به شکل‌گیری نسل بعدی زنان و مردان راهبر کمک کرده و مسیر رسیدن به موفقیت را برای آن‌ها هموارتر کند. موفق‌ترین افراد در جهان از هر فرصتی که برایشان به وجود آمده به خوبی استفاده کرده و حتی در شرایطی خودشان برای خودشان فرصت خلق کرده‌اند.
  •     بسیاری از بانوان در سرتاسر جهان تصور می‌کنند که به دلیل محدودیت‌های برخواسته از یک فرهنگ غلط نمی‌توانند به اهداف و آرزوهای خود دست پیدا کنند. در حالی که بسیاری از بانوان موفق از ترس‌ها و تردیدهای خود به عنوان پله‌هایی برای رسیدن به بزرگ‌ترین افتخارات خود استفاده کرده‌اند و خود را از ترس از موفقیت دور کرده‌اند. ممکن است برخی از ویژگی‌های افراد موفق مانند شجاعت، انگیزه، هوش و ذکاوت، خلاقیت، اشتیاق، پایداری، اراده‌ی قوی، و همچنین مدیریت خود ذاتی باشند، اما بدون شک همان ویژگی‌ها را نیز باید تقویت کرد و پرورش داد. در ادامه 5 علت موفقیت یک مرد یا زن موفق را بررسی خواهیم کرد:


توجه به آموزش

  •     آموزش یکی از مهم‌ترین عواملی است که نقشی بسیار مهم در توسعه‌ی فردی و حرفه‌ای دارد. هر شخصی در تمام مراحل مختلف در زندگی شخصی و حرفه‌ای خود به آموزش‌ در زمینه‌های مختلف نیاز دارد. این نیاز به آموزش می‌تواند از سال‌های دانشجویی تا آخرین مراحل دوره شغلی و حتی بالاترین مدارج حرفه‌ای متفاوت باشد. بدین ترتیب توصیه می‌شود که پس از تشخیص هدف خود، در تمام مراحل زندگی به آموزش اهمیت داده و از تاثیر آن بر زندگی و موفقیت‌های خود غافل نشوید.

    کسب مهارت

  •     علت موفقیت یک زن می‌تواند علاوه بر آموزش، به مهارت‌های وی نیز وابستگی داشته باشد. مهارت‌های زیادی وجود دارند که باید ورای آموزش‌های لازم به آن‌ها توجه شود. کسب این مهارت‌ها کمک می‌کند که افراد بتوانند به اولین موفقیت‌های خود در دوران حرفه‌ایشان دست پیدا کنند. برخی از مهم‌ترین این مهارت‌ها را می‌توان مهارت سخنوری، نوشتن، مذاکره، و همچنین ایجاد و مدیریت ارتباطات شبکه‌ای موثر دانست. البته بسیاری از افراد ممکن است برخی از این مهارت‌ها را به صورت ذاتی داشته باشند. در هر صورت، هر شخصی که برای رسیدن به اهداف والا در زندگی خود تلاش می‌کند باید این مهارت‌ها را در خود تقویت کرده و آن‌ها را پرورش دهد. برای تقویت این دسته از مهارت‌ها می‌توان از دوره‌های آموزشی مناسب نیز استفاده کرد و اصول موفقیت را شناخت.
  •     علاوه بر این برخی از کارفرمایان نیز گاهی شرایط لازم برای آموزش و تقویت‌ مهارت‌های کارمندان خود را فراهم می‌آورند. البته این شرایط معمولاً در اواسط دوران شغلی ایجاد می‌شود؛ در حالی که اگر پیش از ورود به بازار کار فراهم شوند تاثیر بهتری خواهند داشت. در هر صورت توصیه می‌شود که افراد خود به دنبال تقویت این دست از مهارت‌ها باشند تا بتوانند در مسیر رسیدن به اهداف خود بهتر عمل کنند.


تقویت عادات کاری مناسب

  •     از دیگر علت‌هایی که در کسب موفقیت زنان و مردان تاثیر زیادی دارد، تقویت عادات کاری مناسب است. منظور از عادات کاری عاداتی هستند که افراد می‌تواند با برخورداری از آن‌ها میزان بهره‌وری و بازدهی خود را افزایش داده و بیش‌ترین کارها را در کم‌ترین زمان به پایان برسانند. علت موفقیت یک زن یا مرد، تقویت عادات کاری صحیح و خوب است تا بتواند تمام فعالیت‌ها را به درستی اولویت‌بندی کرده و به درستی از زمان و انرژی خود استفاده کند. از میان برخی از عادات کاری بسیار مهم و البته تاثیرگذار می‌توان به نظم و دقت، برنامه‌ریزی، و همچنین استفاده صحیح از زمان اشاره داشت.


افزایش خلاقیت

  •     خلاقیت را می‌توان یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت و دست یافتن به اهداف در زندگی هر شخصی دانست. خلاقیت به معنای تفکری متفاوت به شیوه‌ای است که بتواند مشکل یا مسئله‌ای را بهتر و سریع‌تر رفع کند. داشتن خلاقیت تنها راهی است که با آن می‌تواند به همراه کار مداوم، در سریع‌ترین زمان ممکن به اهداف خود دست پیدا کنید.
  •     همواره به یاد داشته باشید که گاهی داشتن تنها یک ایده و استفاده از آن می‌تواند موجب ثروت‌آفرینی شود. سعی کنید بخشی از روز را به تمرکز و نظم دادن به افکار خود اختصاص دهید. در این زمان است که می‌توانید علاوه بر بهبود فعالیت‌های خود، متوجه ایده‌های ناب درون ذهن خود شده و از آن‌ها برای دست یافتن به موفقیت استفاده کنید.


مدیریت دارایی‌ها

  •     خوشبختانه یا متاسفانه در عصر امروزه با داشتن پول و دارایی می‌توان بسیاری از موانع را از سر راه خود برداشت. با این وجود تنها پولدار بودن نمی‌تواند به موفقیت شما بینجامد. علت موفقیت یک زن یا مرد را در بسیاری از شرایط می‌توان نحوه مدیریت دارایی‌ها و اموال دانست. امروزه بسیاری از افراد موفق را مشاهده می‌کنید که در ابتدای مسیر خود هیچ دارایی در اختیار نداشتند، اما به مرور و با مدیریت صحیح داشته‌های خود، به هر چه که می‌خواستند دست پیدا کردند. سعی کنید از تمام منابع و دارایی‌هایی که در اختیار دارید به درستی استفاده کرده و در زمان مناسب تصمیمات درستی بگیرید.


گسترش دایره ارتباطی


  •     آخرین موردی که در این مقاله آن را بررسی می‌کنیم گسترش دایره ارتباطی است. گسترش دایره ارتباط ارزش بسیار زیادی دارد. البته این کار به تلاش و زمان زیادی نیز احتیاج دارد و شما باید بتوانید همواره و در هر شرایطی در جهت افزایش ارتباطات خود تلاش کنید. با این کار با افرادی آشنا خواهید شد که هر یک می‌توانند در مواقع لازم به یاری شما آمده و به شما در مسیر رسیدن به اهدافتان کمک کنند. گسترس دایره ارتباطی جزو رازهای موفقیت در کار است که امروزه در رشد و کسب موفقیت تاثیر بسیاری دارد.


به طور خلاصه
همانطور که در این مقاله خواندید، امروزه موفقیت بسیاری از افراد را برگرفته از خوش‌شانسی آن‌ها می‌دانند. در حالی که برای رسیدن به موفقیت به تلاش و پشتکار زیادی احتیاج است. افراد موفق برای رسیدن به اهداف خود برنامه‌ریزی داشته و هیچ‌گاه از آن‌ها غافل نبوده‌اند. در این مقاله به بررسی 5 علت موفقیت یک زن یا مرد پرداختیم که با توجه به آن‌ها می‌توانید زندگی خود را بهبود داده و به موفقیت نزدیک‌تر شوید.


عادات روزانه در راز موفقیت افراد موفق چیست ؟


راز موفقیت تنها در عادات و رفتار افراد وجود دارد و اگر بتوانبم در رفتار و عملکردهای روزانه خود تغییراتی ایجاد کنیم به سمت موفقیت کشیده خواهیم شد به عادات زیر دقت کنید این ها عواملی هستند که افراد موفق در زندگی خود داشته اند

✔️افراد موفق صبح زود بیدار می شوند

زمانی که شما صبح زود بیدار می شوید از هر لحاظ موفق تر هستید. جادویی در اولین ساعت های صبح وجود دارد که نمی شود وصف کرد. فقط باید امتحان کنید! جا انداختن این عادت مدتی زمان لازم دارد و اولش سخت است. شما باید شب زودتر بخوابید که استراحت کافی داشته باشید. قبل از خواب نباید با وسایل الکترونیکی مثل گوشی همراه کار کنید (چون نور صفحه باعث بی خوابی می شود) و مجبور می شوید اغلب تفریحات آخر شب را لغو کنید. نگران نباشید! ارزشش را دارد!

✔️افراد موفق دوستان خود را با دقت انتخاب می کنند

شما هم می دانید که رفتار و عادات ما، میانگین پنج نفری است که بیشترین ارتباط را با آنها داریم. افراد ثروتند به شدت از اشخاص تنبل، منفی باف، بی خلاقیت و بدون هدف دوری می کنند. آشنایان آنها همگی افرادی هدفمند و تلاشگر هستند. این افراد به هم کمک می کنند، ایده می دهند، همدیگر را تشویق می کنند و گاهی الگوی یکدیگر می شوند. چنین دوستانی شبیه یک شبکه هستند که دانش، تجربیات و امکانات خود را در اختیار همدیگر قرار می دهند. خبر خوب بعدی این است که شرکت‌کنندگان دوره مدیران برتر، خودشان تبدیل به چنین جمع مثبتی می شوند. اگر دوست دارید در مصاحبه رایگان این دوره شرکت کنید، زمان را از دست ندهید! روی بنر زیر کلیک کنید تا کارشناسان ما به شما نوبت بدهند.

✔️افراد موفق انگیزه خود را حفظ و تقویت می کنند

انگیزه مانند یک موجود زنده است که برای قوی و زنده ماندن به غذا و مراقبت نیاز دارد. اگر امروز شما اشتیاق زیادی برای یادگیری یک زبان یا مهارت جدید در خود حس می کنید و آن را به عنوان هدفی تازه قرار می دهید، بدون شک هفته ها و ماه های بعد این شوق و ذوق کمرنگ و ضعیف می شود. چاره کار چیست؟ باید انگیزه خود را تغذیه کرده و از آن مراقبت کنید. همین موضوع یک راز موفقیت مهم است. حفظ انگیزه وقتی تنها هستید ممکن است سخت باشد. شاید شما هم به حمایت یک مربی نیاز داشته باشید. کسی که پیش از شما، ده‌ها نفر را از جاده هدف تا موفقیت همراهی کرده است.

✔️افراد موفق برای موفقیت هرگز تسلیم نشوید!

شما هیچ چیز از افراد موفق دیگر کم ندارید! فقط شاید راه عملی کردن دانسته ها را بلد نیستید. آیا شما روشی را برای موفقیت می شناسید که به نظر ساده و کارآمد می آید، اما در عمل فایده ای ندارد؟ برای ما بگویید آن روش چیست….شاید ما بتوانیم در عملی کردن آن به شما کمک کنیم! برای مطالعه سایر موارد لازمه برای رسیدن به موفقیت پیشنهاد میکنیم حتما لینک های زیر را مطالعه کنید مباحث تکمیلی در حوزه راز موفقیت افراد موفق برای موفق شدن شما در پست های زیر عنوان شده است

نتیجه گیری :

اگر در مسیر موفقیت قرار بگیریم در این راه سختی های زیادی خواهیم داشت اما با یادگیری این مسیر و عملی کردن اهداف خود قطعا موفق خواهیم شد.



منبع: خانم اجازه

کودک درون فعال است یعنی چه ؟ درمان کودک درون آزرده

کودک درون برای بسیاری از بزرگسالان مفهومی مبهم و ناشناخته است. تقریبا همه‌ی آدم‌ها در دوران کودکی خود آرزوهای بسیار داشته و سرشار از رویاهای دور و دراز و حتی دست نیافتنی بوده‌اند. اکثر این امیال و رویا‌ها تحت تاثیر هنجارها و باید و نبایدهای دنیای بزرگسالی، سرکوب می‌شود. توقع انسان‌ها از خودشان و از زندگیشان پایین می‌آید و اسیر دنیای روزمره می‌شوند. برقراری ارتباط دوباره و احیا کردن کودک درون همان چیزی است که شما را از این روزمرگی‌ها و تنش‌های روانی رها می‌کند.


کودک درون چیست ؟


  •      کودک درون مانند هر کودک دیگری نیازمند است و از پس رفع احتیاجاتش برنمی آید. به علاوه، این کودک آسیب دیده و آسیب پذیرتر هم شده است. واقعیت این است که بسیاری از ما کودک درونمان را فراموش می کنیم. درمان کودک درون طولانی و سخت است که به هدایت و مشاوره یک درمانگر ماهر در درک این موضوع نیاز دارد.


قوانین تربیتی کودک درون :

  •     در گذر زمان کودک درون یا بیش از حد منظم و آداب دان شده که هیچ کاری روی نظم و ترتیب انجام نمیده یا بیش از حد شلخته و بی نظم تربیت شده است حال که قصد دارید کودک درون خود را به سمت عادات و خلق و خوی مثبت جهت بدهید و متعادل کنید لازم است قوانینی را برای تربیت کودک درون در نظر بگیرید
  •     از موضع من بالغ و والد نوازشگر مفاهیم و قوانینی جدید را به زبان نرم و قاطع به او بیاموزید تا امکان رشد و بالندگی دوباره فراهم شود و بتوانید زیر نظارت من بالغ فعال و خلاق خود واقعی وکودک شگفت زده دورن را بازیابی و بازافرینی کند


   1-  ابراز احساسات : به کودک درونتان اجازه دهید احساساتش را بروز بدهد و احساسش را به زبان خودش بیان کند بگویید ،بنویسید ،بخوانید و یا در قالب جمله یا شعری کوتاه یا آواز درد و دل کنید اجازه دهید خاطرات تلخ و شیرین را بنویسد و احساساتش را نقاشی و طراحی کند و هر طوری که دوست دارد با حفظ حریم خصوصی دیگران خود را بیان کند به کودک رها و آزاد به مرور به کودکی خلاق و نوآور تبدیل میشود پس از هرگونه محدود و مسدود کردن او بپرهیزید از من بالغ خود یاری بگیرید تا دورادور کودک درونتان را نظاره کند چون کودک اساسا حد و مرز را نمیتواند به طور دقیق تشخیص دهد
    2- توجه به نیازها و خواسته های کودک درون : او می خواهد و بهانه می گیرد دلتنگ خواسته هایش میشود میایل است به دست بیاورد آرزو و رویا بافی میکند و برای بازسازی و شفای کودک درون خود به خواسته ها و نیازهایش گوش بدهد بگذارید هرچه دلش می خواهد آرزو کند جلوی او را نگیرید اگر نمیتوانید کاری برایش انجام دهید دست کم به حرف هایش گوش کنید او حق دارد بهترین ها را برای خود بخواهد اگر چه شرایط اجتماعی و اقتصادیتان خوب نباشد او حق دارد آرزو و رویا بافی کند زیرا این رویاها انرژی کودک درون را بارور میسازد

 

5 علامتی که نشان میدهد خودتان را دوست ندارید ؟

    با خودتان خلوت نمیکنید
    به سلامت خود اهمیت نمیدهید
    همیشه از خودتان فرار میکنید
    روابط ناسالمی دارید
    شور و وق به زندگی ندارید


رابطه‌ی کودک درون و بزرگسالی چیست؟


  •     تمام ترس‌ها و نگرانی‌های کودک درون، همراه با شادی‌ها و نقاط مثبت در بزرگسالی هم وجود دارند. اما برخی از بزرگترها خیال می‌کنند که دیگر خبری از تجربه‌های قدیم کودکی‌شان وجود ندارد. بسیاری از مواقع، این کودک کم‌سن درون افراد است که زندگی‌شان را کنترل می‌کند؛ کودکی زخم‌خورده که در جلد بزرگسالی ظاهر می‌شود و سکان را به‌دست می‌گیرد. برای مثال بچه‌ای ۵ ساله سکان اراده‌ی فردی ۴۰ ساله را در دستان خود می‌گیرد. در چنین وضعیتی دیگر آن آدم بزرگ ۴۰ ساله نیست که تصمیم می‌گیرد. بلکه با کودکی ۵ ساله طرف هستیم که ترسیده، عصبانی، زخم‌خورده و آسیب‌دیده است. چنین کودکی با این ویژگی‌ها به دنیای بزرگسالان فرستاده می‌شود تا مسئولیت‌های بزرگسالانه را تجربه کند. شما چه فکر می‌کنید؟ کودکی ۵ ساله می‌تواند وارد روابط آدم‌بزرگ‌ها بشود؟ حرفه و شغل پیشه کند و مستقل باشد؟ این چیزی است که در زندگی روزانه بسیاری از ما اتفاق می‌افتد و مدام بی‌آنکه دلیلش را بدانیم از خود می‌پرسیم: چرا همیشه احساس ناامنی می‌کنم؟ عصبی هستم و می‌ترسم؟ چرا احساس گمگشتگی و تنهایی وجودم را در برمی‌گیرد؟
  •     همه‌ی اینها به‌خاطر این است که کودکی کنترل شما را برعهده گرفته که بدون حمایت و مراقبت در دنیای بزرگسالان پرسه می‌زند. چنین مشکلی که در بیشتر مراجعان به روان‌درمانگران دیده می‌شود، با اختلال چندشخصیتی متفاوت است. این مشکل، مشکلی رایج و آزاردهنده است که با بهره‌مندی از علم روانشناسی و بدل‌شدن به بزرگسالانی که علاوه بر گذر از مرزهای سنی، شناخت خوبی هم از خود دارند، می‌توان آن را حل کرد.


 

چگونه با کودک درون خود ارتباط برقرار کنیم؟

  •     ذکر این نکته لازم است که منظور ما از کودک درون، رفتار و خلق و خوی بچه گانه نیست؛ بلکه ماهیت آرام و رویا پرداز یک کودک، به عنوان یک وجود سالم، می‌تواند در بهبود مشکلات خلقی و حال بهتر افراد مؤثر باشد. در ادامه راه‌های ارتباط با کودک درون و در آغوش گرفتن آن را مفصل توضیح می‌دهیم.


گام اول: با کودک درون خود ملاقات کنید

1. با کودکی خود دوباره ارتباط بگیرید

  •     یک راه برقراری ارتباط با کودک درون این است که در زمان سفر کنید و به دوران کودکی باز گردید. با تهیه یک فهرست از چیزهایی که در دوران کودکی از آن لذت می‌بردید، می‌توانید شاد شوید. جستجو در این خاطرات و لحظات دوست داشتنی و حتی خراب کاری‌ها و کارهای عجیبتان، یک ایده خوب است. ورزش‌ها، بازی‌ها، وسایل و تفریحات دوران کودکی خود را مرور کنید.


2. کودک درون مخصوص خود را داشته باشید

  •     هرچند که هر کس دوران کودکی متفاوتی داشته است، الگوهای عمومی زیادی برای بسیاری از مردم وجود دارد. اگر رابطه با کودک درونتان به مرور زمان کم شده است، آخرین مرحله کودکی که خود را در آن جا گذاشته‌اید پیدا کنید و برای آوردن آن به زندگی نقشه بکشید و کودکی خاص خود را بیابید. سه نوع عمده کودکی وجود دارد؛


_کودک رها شده، کودکی که از طرف والدین رها شده و احساس تنهایی و ناامنی می‌کند.

_کودک بازیگوش کودکی است که معمولا احساس گناه و اضطراب نداشته و این جنبه از زندگی که برای بزرگسالی لازم است تجربه نشده است.

_کودک وحشت زده نیز کودکی است که در کودکی مورد انتقادات زیادی واقع شده است و تایید کافی دریافت نکرده.

3. نامه‌ای به کودک درون خود بنویسید

  •     اگر احساس می‌کنید کودک درون خود را نادیده گرفته‌اید، از او معذرت خواهی کنید و بگویید که می‌خواهید رابطه خود را با او ترمیم کنید. حتی یک نامه ساده درباره تمایل شما برای تقویت دوستی با کودک درونتان باشد نیز کافی است. نوع و شکل کودک خود را بیابید. مثلا اگر از نوع کودک رها شده است، به او بگویید هر کاری که انجام دهد باز هم طرد نمی‌شود و لازم نیست نگران و مضطرب باشد. برای شناسایی آسیب‌های وارده به کودک درون و درمان مشکلات و اختلالات روانی نشأت گرفته از دوران کودکی می‌توانید از مشاوره روانشناس حضوری و یا مشاوره تلفنی فردی بهره‌مند شوید.


4. رشد دادن یک فضای باز

  •     کودک درون شما یک فرد آسیب پذیر است. قبل از اینکه خودش را نشان دهد نیاز به یک فضای امن دارد. بسیاری از افراد کودک درون خود را پنهان می‌کنند، چون فکر می‌کنند آن‌ها را ضعیف می‌کند. اجازه دهید وارد شود، سکوت کنید و بگذارید او حرف بزند. شاید احمقانه به نظر برسد اما دسترسی به بخش دیگری از ناخودآگاه، هدف شما از این کار خواهد بود.


5. به احساسات خود گوش دهید

  •     یکی از راه‌های مهم در ارتباط با کودک درون، توجه دقیق به احساساتی است که در زندگی روزمره به وجود می‌آید. ترس و ناامنی، احساس شادی یا تعجب و هرچیز که در کودکی تجربه کردید می‌تواند در بزرگسالی شما تاثیر گذار باشد.


6. مراقب منتقد درونی خود باشید

  •     یکی از بزرگترین موانع ارتباط با کودک درون، کسی است که درون شما مدام در حال انتقاد است. «شما پیر هستید، برای شما زشت است، شما انسان معروفی هستید». به او توجه نکنید و اجازه دهید کودک درون پذیرفته شود.


گام دوم: کودک درون خود را پرورش دهید

  •     کودک درون را جدی بگیرید. ممکن است بخواهید او را پس بزنید، اما این درست نیست. عمیق‌ترین احساسات شما به وسیله کودک درون ایجاد می‌شود. به او گوش دهید و از احساسات او دوری نکنید.


1. احساسات کودک درون را بپذیرید

  •     اگر او خشمگین یا ناامید است، روی شما تأثیر منفی می‌گذارد. بدون ترس احساسات منفی او را بپذیرید و انرژی مقابله و برطرف کردن او را پیدا کنید. اجازه ندهید شما را ضعیف کند، با او صحبت کنید.


2. والدین او باشید

  •     والدین بهتر از هر کس دیگری می‌داند فرزندش چه نیاز‌هایی دارد. پدر و مادر کودک درون خود باشید. هر چیزی که در کودکی می‌خواستید و نداشتید، برای او فراهم کنید. در وهله اول این شما هستید که از این کارها نفع می‌برید.


3. از کودک درونتان محافظت کنید

  •     در دوران کودک ترس‌های خاصی در وجود شما بوده است. ترس از ارتفاع، ترس از تاریکی و … به ترس‌های او احترام بگذارید و به او کمک کنید تا با ترس‌هایش کنار بیاید و آن‌ها را درمان کند. برای کسب اطلاعات بیشتر در زمینه درمان فوبیا و ترس‌ها کلیک کنید.


4. محل زندگی خود را تغییر دهید

  •     خانه یا اتاق خود را به طوری که در کودکی می‌خواستید و نداشتید تغییر دهید. خلاقیت را به زندگی تزریق کنید و عکس‌های قدیمی را در مقابل چشمتان قرار دهید.


گام سوم: احساس خوشی و شادی را گسترش دهید

1. قایم باشک بازی کنید

    اگر کودکی نبود که با او بازی کنید، با دوستان بزرگسالتان می‌توانید بازی کودکی مثل قایم باشک را انجام دهید. یک روانشناسی کامل پشت این ماجرا وجود دارد و باعث کشف و عشق و افزایش شور و هیجان می‌شود.

2. فعالیت بدنی داشته باشید

  •     بازی‌هایی که به پرش، دویدن و تحرک نیاز دارد را انجام دهید. این کار، استرس شما را از بین می‌برد و به شما یادآوری می‌کند که در کودکی چقدر تندرست و شاداب بودید. علاوه بر این بهتر است روزانه ورزش منظم مانند پیاده روی داشته‌باشید.


3. چیزی خلق کنید

  •     با مداد رنگی، با انگشتان و با هر چیزی نقاشی کنید. خلاقیت دوران کودکی شما را زنده می‌کند و احساسات شما را تقویت خواهد کرد. اثر رنگ‌ها نیز در زندگی شما مشهود خواهد بود.


جملاتی که لازم است به کودک درون خود بگویید


1. تو بسیار دوست داشتنی هستی

  •     معمولا همه‌ی افراد در دوران کودکی تلاش کرده‌اند کارهای خوبی انجام دهند تا دوست‌داشتنی به نظر بیایند. اما کسی به آ‌ن‌ها نگفته که فارغ از هر کاری که می‌کنید می‌توانید دوست داشتنی باشید و وجودتان منحصرا باارزش است نه به خاطر کارهای خوبی که می‌کنید. حال وقت آن است که به خود اهمیت دهید و به کودک درونتان بگویید که دوستش دارید. همواره به خود یادآوری کنید که عزیز و دوست داشتنی هستید. این جمله را می‌توانید جلوی آینه با خود تکرار کنید.


2. تو گناهی نداری

  •     ممکن است در کودکی بارها سرخورده و درمانده شده باشید و احساس کنید بچه بدی هستید و لایق طرد شدنید. اما واقعیت این است که کتک‌هایی که در بچگی خورده‌اید و جملات تحقیر آمیزی که شنیده‌اید به این خاطر نبوده‌اند که شما آدم بدی بوده‌اید و مستحق طرد شدنید. تمام آن‌ها به این خاطر بوده‌اند که افراد به دلایل گوناگونی بلد نبوده‌اند به شیوه‌ای مناسب‌تر با یک کودک برخورد کنند. همه‌ی کودکان بی‌گناه هستند و هیچ کدام مستحق تنبیه و تحقیر نیستند. بنابراین از سرزنش کردن خود سر هر مسئله کوچکی دست بردارید و با خود مهربان باشید.


3. به خاطر فشار زیادی که بهت وارد کردم معذرت می‌خواهم

  •     اگر کمی منصفانه فکر کنید متوجه می‌شوید که یک معذرت خواهی به کودک درون خود بدهکارید. باورها و ارزش‌هایی که از دوران کودکی به افراد القا می‌شود آن‌ها را وادار می‌سازد تا مدام خود را در کار و فعالیت و بهترین بودن غرق کنند و از کودک درون فاصله بگیرند. باورها و ارزش‌هایی که به شما گفته‌اند همیشه باید بهترین باشی، رقابت کنی و مدام در تلاش باشی. به این ترتیب لذت زندگی کردن را نیز از دست داده‌اید و تنها بر کودک درون فشار وارد کرده‌اید.


4. از تو ممنونم

  •     لازم است از کودک درون خود به خاطر همراهی و پشتیبانی‌اش تشکر کنید. به خاطر تمام لحظاتی که در زندگی تسلیم نشده و شجاعت به خرج داده از او ممنون باشید و به او محبت کنید. حتی اگر لحظات دردناکی را پشت سر گذاشته‌اید نباید او را سرزنش و قضاوت کنید. یادتان باشد که کودک درون شما خود شما است، پس قدردان تمام تلاش‌های خوبتان باشید و اشتباهات گذشته را فراموش کنید.


5. تو بهترینت را انجام داده‌ای

  •     همه‌ی آدم‌ها گاه خود را به خاطر اشتباهاتشان سرزنش و ملامت می‌کنند و مورد بازخواست قرار می‌دهند. این رفتارها کودک درون را به شدت می‌آزارد و او را برای ابتلا به انواع اختلالات روانی آماده می‌سازد. بپذیرید که شما بر حسب شرایط، افکار و عوامل مختلف درونی و بیرونی تصمیماتی گرفته‌اید و آن زمان گمان می‌کردید بهترین کار همین است. پس حسرت خوردن را کنار بگذارید و به کودک درونتان بگویید که بهترینش را انجام داده‌است.


نشانه های کودک درون زخمی و آزرده

  •     چنانچه کودک درون شما دچار آسیب و آزردگی شده باشد در این صورت حالاتی مثل اعتماد به نفس پایین، دم‌دمی مزاج بودن، عدم تعادل عاطفی، پرخوری یا کم خوری، خودآزاری یا دگرآزاری، مشکلات جنسی، مشکلات هویتی، مشکل در ایجاد روابط اجتماعی و پیدا کردن دوست، حس قربانی بودن، عدم اعتماد به دیگران، دروغ گویی شدید، عدم مسئولیت پذیری یا برعکس آن یعنی مسئولیت پذیری بیش از حد، اعتیاد، وابستگی به دیگران، حساسیت و زودرنجی و … ممکن است بسته به آسیبی که دیده باشید مشاهده شود.


راه های درمان کودک درون

  •     کودک درون شما هر چه قدر هم که آسیب دیده باشد قابل درمان است و هنوز در وجود شما زنده بوده و نسبت به واکنشهای شما حساس است.
  •     برای بسیاری از افراد توجه به خواسته‌ها و شنیدن دردهای آنها راحت‌تر از توجه به کودک درونی است که سال هاست آنها را صدا می زند. شاید آنها یاد نگرفته‌اند که چگونه با کودک درون خود ملاقات کنند و دردهای آن را شفا دهند. مهمترین و موثرترین فردی که میتواند کودک درونتان را شفا دهد خودتان هستید پس منتظر عوامل بیرونی نباشید و خودتان با سرپرستی مجدد کودک درونتان زمینه شفای آن را فراهم کرده تا به زندگی خود تعادمل و شادمانی ببخشید.


 

نشانه های کودک درون طبیعی چیست ؟


خوش بینی :

  •     کودک اساسا در طبیعت به همه چیز خوش بین و امیدوار است اما به واسطه اموزش غلط و تجربه های گوناگون در خانواده ،مدرسه ، جامعه زخمی میشود و لطمه میخورد
  •     روح صمیمیت و همدلی ، خوش بینی و مثبت نگریست وقتی بتوانید خوش بینی متعادل و واقع بینانه را در خود پرورش دهید زندگیتان رنگ و بویی دیگر به خود میگیرد و موفقیت را تجربه خواهید کرد و ارامش و خوش بینی را در اغوش خواهید گرفت


ذوق زدگی و شگفت زدگی :

  •     یکی از هیجان هایی پررنگ کودک درون ،ذوق زدگی او در مواجهه با اشیاء موقعیت ها و ادم هاست


بازی و بازیگوشی :

  •     افرادی که در بزرگسالی از کودک درون فعال و سالمی برخوردارند به سمت بازی و بازیگوشی هدفمند گرایش دارند زندگی را سخت نمیگیرند و در زمان و مکان مناسب به سرگرمی ها و تفریح های سالم خودشان می پردازند بسیاری از افراد بزرگسال که از من کودک خود دور میشوند کم کم جدی ،سخت و عبوس می گردند و دیگر حوصله بازی های هیجان انگیز و مفرح را ندارند در صورتی که افراد سالم و طبیعی کودک درون شوخ طبع ،شاد ،خندان ،سرحال و هیجانی دارند


عشق :

  •     برای داشتن یک کودک درون فعالو سالم مهمترین احساس دوست داشتن یا عشق است وقتی کودکی بی قید و شرط دوست داشته شود و به مرور در مسیر رشد سالم قرار می گیرد وقتی این نیاز در کودک براورده میشود توانایی دارد دیگران را دوست بدارد افرادی که در بزرگسالی در دوست داشتن دیگران ناتوان اند در کودکی مورد نوازش های خاص مادر و پدر و محیط اطراف خود قرار نگرفته اند و تجربه ای در این باره ندارند این افراد بیشتر به جای عشق ورزی سالم به سمت مهر طلبی بیمارگونه می روند و به زبان عامیانه محبت را گدایی میکنند


احساس منحصر به فرد بودن :

  •     کودک درون پس از اشنایی با حجم و شناخت احساسات خود به احساس برتر و زیبا به نام فردیت می رسد فردیت داشتن یعنی فرد حس واقعی انسان بودن خود را مهم بداند و بگوید من به خود اهمیت میدهم من خودم را دوست دارم از خود بودن لذت میبرم در این حالت است که درباره مسائل نظر میدهد اجازه دخالت به دیگران نمیدهند افراد زندگی خود را دوست دارند و حقیقتی برای خود برمیگزیند وقتی حس فردیت در یک انسان از بین میرود ان فرد در اظهار نظراتش عقب خواهد رفت و دیگر نظر شخصی خود را باور ندارد و به شدت به نظرات دیگران تکیه میکند


ساده دل بودن :

  •     کودک درون طبیعی فارغ از بازی های روانی است و این به معصومیتش کمک میکند به نوعی دوست داشتنی و جذاب میکند کودکان تجربه مفاهیم زشت زندگی را ندارند و درباره هر موضوعی با خلوص کامل حرف میزنند گاهی مسائلرا انچنان ساده تحلیل میکنند که در ذهنتان به سادگی شان بخندید سنین سادگی و معصومیت بسیار زیباست اما باید شکلی اگاهانه به خود بگیرد بدین معنی که فرد اگاهانه به سمت زشتی ،پلیدی و گناه نرود و این سادگی و معصومیت خود را بالغانه مدیریت کند


بی باکی :

  •     کودکان اساسا نترس و بی باکند گاهی بی محابا به دل حادثه میروند این بی باکی خیلی مواقع باعث حرکت و رشد و پیشرفت و یادگیری ان هاست اگر قصد دارید کودک درونتان را آزاد کنید باید اجازه دهید بی باکی و نترس بودن جسارت و اهل خطر بودن را تجربه کند والد سرزنشگر نباید این بخش از روان را از تجربه کردن بترساند


ابراز هیجان و عواطف :

  •     یکی از نشانه های ازردگی کودک سرکوب ،مسدود و محدود کردن هیجانات خود مثل خنده و شادی و حتی در مواقعی گریه است .از نشانه های سرزندگی و جریان داشتن حس و حال کودک درون خنده و شوخ طبعی است چرا که کودک بی هیچ دلیل و با اتفاقات ساده بلند بلند می خندد و از زمان حال خود لذت میبرد گریه هم بروز نوعی هیجانات سالم است که باید در زمان و مکان خود ابراز شود


انواع کودک درون


ما ۲ نوع کودک درون داریم:

کودک‌سازگار و کودک طبیعی.

  •     اما کودک سازگار اصلا چیز خوبی نیست چون که کاملا تحت تاثیر والد است؛ یعنی نوعی از کودکی‌کردن که والدین آدم دوست دارند و کاملا تحت سلطه است. یادتان باشد که کودک طبیعی کاملا شاد و سرحال و بشاش است و اگر هم پرخاشگری می‌کند، به‌هرحال خودش است اما کودک سازگار فقط دارد دیکته والدین خودش و جانشینان والدین‌اش در اجتماع ( از معلم گرفته تا همسر) را اجرا می‌کند و فقط هدفش مقبول‌بودن است.بالغ درونبخش به‌اصطلاح عاقل شخصیت ماست؛ بخشی که تصمیم‌های منطقی می‌گیرد، با دیگران رابطه محترمانه برقرار می‌کند و کلا واقع گراست. ما اوقاتی که داریم مثل بچه آدم یک بحث منطقی را با دیگران راه می‌اندازیم، به بخش بالغ درون‌مان راه داده‌ایم.
  •     آدم‌هایی که به منطقی بودن مشهور هستند، به بالغ درون‌شان خیلی راه می‌دهند. والد درونهرچه پیش‌داوری، تعصبات و باورهای خشک در کله مبارک شماست، برای همین والد درونتان است. تمام باید و نباید‌ها و دستورالعمل‌های بی‌چون و چرای وجودتان از جانب والددرون صادر می‌شود.
  •     والد درون هم در رابطه با خود آدم و هم در رابطه با دیگران ۲تا کار می‌تواند انجام دهد؛ اولی این است که کنترل کند؛ یعنی اینکه هی به آدم سخت بگیرد، اذیت کند و گیر بدهد. اما والد دوم برعکس است؛ یعنی اینکه از تو و تصمیمات‌ات حمایت کرده و تو را نوازش می‌کند. کودک، بالغ و والد در رابطه‌های اجتماعیحالا سؤال این است که این کودک، بالغ و والد به چه دردی می‌خورند.
  •     اولی این بود که بعضی از انواع شخصیت را می‌توان با آن توجیه کرد. دوم اینکه کلا اریک برن می‌گوید آدم بهتر است در شرایط مختلف به تمام جنبه‌های شخصیت‌اش راه دهد و سوم هم اینکه این سه بخش از شخصیت می‌تواند ما را در درک روابط انسانی کمک کند. چطور؟ اریک برن می‌گوید وقتی که ۲ تا آدم رو به‌روی هم قرار می‌گیرند، انگار دو شخصیت ۳ بخشی روبه‌روی هم قرار گرفته‌اند. هر کسی یک جنبه از این سه‌ بخش را وارد رابطه می‌کند. او می‌گوید ما در ساده‌ترین شکل می‌توانیم ۶ نوع رابطه اجتماعی داشته باشیم


  1.      کودک – کودکوقتی که شما دارید با دوستان آب بازی می‌کنید ، وقتی که شروع می‌کنید به تعریف جوک و اس‌ام‌اس خواندن برای همدیگر و وقتی با هم شوخی‌های پاستوریزه می‌فرمایید، دارید وارد یک رابطه کودک – کودک می‌شوید.
  2.      بالغ – کودکانی هم وقتی است که یک طرف رابطه دارد با منطق‌اش حرف می‌زند و می‌خواهد تصمیمات منطقی بگیرد اما طرف مقابل هی می‌خواهد قضیه را عاطفی کند و با گریه‌کردن و لوس‌بازی و نازکشیدن، بازی را به نفع خودش تمام کند.
  3.      بالغ – بالغ در این رابطه هم ما و هم طرف مقابل‌مان منطقی هستیم و همه چیز مطابق منطق پیش می‌رود و عاطفه دخالتی در رابطه ندارد. مثلا وقتی که ما با استادمان در مورد یک مفهوم آماری حرف می‌زنیم ، احتمال دارد این بازی را راه انداخته باشیم.
  4.      والد – کودک تا حالا هر دو طرف بخش‌های مشابه شخصیت‌شان را می‌گذاشتند وسط اما امان از وقتی که یک نفر یک بخش از شخصیت‌اش و دیگری یک بخش دیگر را می‌آورد توی میدان. در رابطه والد- کودک، یک طرف رابطه، نقش پدر و مادر را بازی می‌کند و نفر دیگر می‌رود در لاک کودکی‌اش. در بدترین حالتش (و متاسفانه رایج‌ترین‌اش) والد جنبه سختگیرش را می‌آورد وسط و هی امر و نهی می‌کند و کودک بخش سازگارش را و هی می‌گوید (چشم، چشم، شما درست می‌فرمایید.)


چه جملاتی به کودک درونتان آسیب میزند ؟


جملات و قوانینی هستند که میتوانند بر روی کودک درون تاثیرات مخربی داشته باشند این جملات میتواند از طرف والدین و دوستان و جامعه گفته شود

بهتر است ان چیزی را که فکر میکنید به زبان نیاورید

برای ان هدف تلاش نکن زیرا به دستش نمی اوری

تو به اندازه کافی باهوش نیستی

تو باید تلاش کنی تا دیگران را از خودت راضی نگه داری

تو نمیتوانی و…..


اگر میخواهید ریشه اصلی برخی از چالش های خودتان را در بزرگسالی پیدا کنید باید به کودک درونتان متمرکز شوید و سعی کنید با ان ارتباط برقرار کنید

مهم‌ترین ویژگی‌های فردی که به کودک درون خود توجه می‌کند؟


  •     این افراد یک توانایی خاص دارند. آن‌ها به شدت اعتماد به نفس دارند. این افراد در جایی اگر مسئله جدی باشد، هم توان جدیت را دارند، اما اگر از فضای خاص که جدیت را می‌طلبد، خارج شوند، همان انسان شاد و مشعوف جلوه می‌کنند.
  •     این افراد با دیدن یک فیلم کمدی کلی ایده برای خندیدن می‌گیرند و جالب است کودک درون این افراد مثل کودکان دبستانی است که به ترک روی دیوار هم می‌خندند.
  •     معمولاً به این افراد گفته می‌شود شما اصلاً بزرگ نشدید. همان کودک هفت تا هشت ساله‌ای که بودید هستید.

چگونه در زندگی خود تعادل برقرار کنیم ؟

وقتی عبارت تعادل در زندگی مطرح میشود ممکن است اولین چیزی که به ذهن خیلی از افراد میرسد تعادل بین زندگی و کار باشد اما این تعادل یکی از انواع تعادل هایی است که باید در زندگی برقرار باشد چگونه در زندگی خود تعادل برقرار کنیم ؟  تعادل در اشکال مختلف فیزیکی ،عاطفی ،معنوی خود را نشان میدهد  تعادل را از کف ندهید. وجود نامتعادل،‌ محکوم به زوال و نابودی است. زندگی به این وجود اجازه دوام نمی دهد. هرچه متعادل تر باشید،‌ موهبتهای فراوان تری از زندگی دریافت می کنید و هرچه تعادل در شما کمتر باشد، از این موهبتها بی بهره خواهید ماند.
تنها تعادل است که باقی میماند و حفظ این تعادل، از مشکل ترین کارهاست؛‌ زیرا به خرد بسیاری نیاز دارد.
لبخند می تواند برای همیشه بر لبان شما باقی بماند.
در حالیکه خنده این طور نیست و به همین دلیل است که بوداها همیشه در حال لبخند زدن هستند،‌ نه خندیدن.
یک بودا خوب می داند چگونه تعادلش را حفظ کند.
عشق بورزید، از این عشق تغذیه شوید و دیگران را تغذیه کنید.
احساس شادی و سرور کنید، ولی آگاهی و حضور خود را از کف ندهید.
در غیر اینصورت، ‌دیر یا زود شادی تان رو به زوال خواهد رفت…هرگز بیش از اندازه به هم نزدیک نشوید.
همیشه اندکی فاصله میان خود و دیگران باقی بگذارید.
هنر پایدار کردن رابطه ها،‌ در همین است.


تعادل یعنی چه ؟

  •     تعادل برای هر ادمی میتواند معنای متفاوتی داشته باشد بستگی به این دارد که هر ادم چه انتظاراتی دارد و چه الویت هایی را در زندگی خود قرار داده و مطرح کرده است این تعادل فرق میکند
  •     ولی با تمام این تفاوت ها تعادل باید به گونه ای باشد که بتواند آرامش را به همراه خود بیاورد
  •     اگر تعادل از زندگی حذف شود ابعادی که به آن ها اهمیت کمتری داده شده است دچار مشکل میشوند


به چه مواردی برای متعال شدن در زندگی باید توجه کنیم ؟

  1.     مخارج : مخارجی که ماهیانه صرف خرید چیزهای مختلفی می کنیم و درامدهایی که داریم از مهمترین مواردی هستند که اگر در تعادل نباشند می توانند در دیگر جنبه های زندگی را نیز به خطر بیندازند
  2.     زمان : زمان محدودتر از آن چیزی است که فکر میکنیم
  3.     رژیم غذایی : تعادل فقط محدود به پول کار و روابط خانوادگی نیست رژیم غذایی ما بر سلامت جسمی و روانی ما اثر مستقیم و غیر مستقیم دارد
  4.     تحصیلات و فعالیت ها : توجه افراطی به هرکدام و غافل ماندن از دیگری میتواند تعادل زندگی را تهدید کند


چگونه در زندگی خود تعادل برقرار کنیم ؟


با توجه به زندگی هر شخص و شرایطی که دارد پاسخ های بسیاری وجود دارد اما قبل از هر اقدامی هر فردی باید به اهمیت تعادل و معنای آن در زندگی خود برسد .هر شخصی می تواند از تعادل در ابعاد روانی ،جسمانی و هیجانی برای خود معنا کند و با توجه به معنایی که برایش دارد برای رسیدن به تعادل برنامه ریزی کند

  1.     قسمتی از زمان خود را به خود اختصاص دهید و هر روز به مدت چند دقیقه را به این اختصاص دهید که تنها باشید
  2.     ذهن خودتان را رها کنید و اجازه دهید حس های منفی بروز داشته باشد هرچقدر سعی کنید تا حس های منفی خود را سرکوب کنید بیشتر آزار خواهید دید
  3.     برنامه ریزی لیست کردن کارها یکی از اقداماتی است که به فرد کمک میکند تا الویت ها و وقت اختصاصی به هر الویت را مشخص کند
  4.     نوشتن یادداشت روزانه یکی از فعالیت هایی است که میتواند به مرتب شدن ذهن کمک کند
  5.     زمانی را برای بی حوصلگی مود پایین خود صرف کنید .


شهامت برای اداره یک زندگی متعادل

  •     این که هر یک از ما نسبت به عامل معین، دارای نقطه اعتدال متفاوتی هستیم، مشکل مهمی نیست. زیرا جهان بسیار بزرگ است و سلیقه‌ها بسیار متفاوت. اما مشکل از آنجا آغاز می‌شود که فرهنگ و جامعه بخواهد هر کسی را به نقطه متوسطی در هر زمینه براند و بگوید «نقطه تعادل، این جاست. اگر چنین زندگی کنی متعادلی وگرنه غیرعادی و نامتعارف».
  •     ما علت این امر را می‌دانیم. قوانین اجتماعی را در آغاز، کسانی وضع کرده‌اند که می‌خواسته‌اند بر جامعه حکومت کنند و چنان‌چه افراد، مطابق الگوهای پیش ساخته‌ای رفتار کنند، آسان‌تر می‌توان بر آنها حکومت کرد.
  •     ما اجباری نداریم که همیشه به راهنمایی‌های دیگران گوش فرا دهیم، چه رسد به این که آنها را اطاعت کنیم. بعضی‌ها بخش مهمی از ارزش‌ها و جوهر وجودی خویش را از کف می‌دهند، تنها برای این که متعارف باشند.
  •     عادی بودن افسانه‌ای بیش نیست. با وجود این، ترس از غیر عادی بودن به قدری شدید است که خیلی‌ها جان خود را در این راه فدا می‌کنند.
  •     پس اگر سعی کنیم بر اساس معیارهای فرهنگی، زندگی خود را متعادل سازیم، ممکن است از حد تعادل خارج شویم و وقتی می‌خواهیم زندگی خود را مطابق آن چه در جامعه زندگی بسیار متعادل نامیده می شود اداره کنیم. تعادل فردی خود را از دست می‌دهیم.
  •     شهامت داشته باشید و نقاط تعادل زندگی خود را مطابق دلخواه خویش اختیار کنید. خود را دوست بدارید و زندگی خود را بر آن اساس متعادل کنید.


نقش خانواده در پیشگیری از پیدایش اختلالات جسمی و روانی در کودکان:


توجه والدین، به‌خصوص مادران به نکات و دستورالعمل‌های زیر می‌تواند در حفظ سلامتی آنان و سلامت جسمی و روانی در کودکان آنها کاملا موثر واقع شود.


  1.      مراجعه به پزشک به‌طور منظم، در تمام دوران بارداری و انجام آزمایش‌های پزشکی، کمک بزرگی در پیش‌بینی ضایعات احتمالی می‌کند.
  2.     مادران باید در جلوگیری از بیماری‌های مسری به‌ویژه سرخجه در سه ماهه اولیه دوران بارداری بسیار بکوشند. همچنین ابتلای والدین به بیماری سیفلیس در کودک نارسایی‌های هوشی ایجاد می‌کند.  
  3.  اعتیاد والدین به مشروبات الکلی از عوامل موثر در عقب‌ماندگی ذهنی است. به‌خصوص مادران باید از استعمال موادمخدر و دخانیات خودداری کنند.
  4.      مسمومیت‌های دوران بارداری و وارد شدن ضربه بر شکم مادر، به‌خصوص در ماه‌های آخر بارداری موجب عقب‌ماندگی ذهنی می‌شود.
  5.      باتوجه به زیان‌های جبران‌ناپذیر اشعه‌ایکس و رادیواکتیو، مادران باید از انجام آزمایش‌های رادیولوژی به‌ویژه در ماه‌های اولیه بارداری خودداری کنند (مگر در صورت نیاز مبرم و تحت‌نظر پزشک.)
  6.     مادران با رژیم غذایی مناسب و کافی می‌توانند از ایجاد ناهنجاری‌ها جلوگیری کنند، زیرا سوءتغذیه و کمبود ویتامین‌های ضروری ممکن است موجب ایجاد عقب‌ماندگی ذهنی شود.
  7.     مادران در تأمین بهداشت جسم و روان بکوشند و حتی‌الامکان اضطراب و پریشانی به خود راه ندهند، زیرا اضطراب‌ها و هیجانات ناگهانی و مستمر در دوران بارداری، موجب ایجاد تغییرات در غدد داخلی می‌شود و باعث عقب‌ماندگی و رکود ذهنی در کودک می‌شود.
  8.      پدران نیز مسئولیت ایجاد تسهیلات لازم، به‌خصوص فراهم‌کردن آرامش روانی و عاطفی مادر را به عهده دارند.
  9.      مراجعه به مراکز مشاوره ژنتیکی برای افرادی که می‌خواهند ازدواج کنند به‌ویژه در موارد ازدواج خویشاوندی یا بالا بودن سن مادر و خانواده‌هایی که دارای یک فرزند عقب‌مانده یا معلول هستند از ضروریات است.


۵ راز ایجاد تعادل بین کار و زندگی


۱- در مورد نیازهایتان راحت باشید.

  •     من بر این باورم که نخستین چیزی که افراد برای انجام این کار نیاز دارند شناسایی موضوعات واقعی بین خودشان و ارتباطشان با آنها است. نیازهایتان را پنهان نکنید و انتظار نداشته باشید که دیگران حدس بزنند که چه چیز باعث می‌شود شما حس تعادل داشته باشید.
  •     آیا نیاز دارید که ساعت ۵ بعدازظهر محل کارتان را ترک کنید تا بتوانید شام را با خانواده‌تان صرف کنید؟ آیا لازم است ساعت ۱۲ در کلاس یوگا شرکت کنید؟ کارکنان نیاز دارند که راحت با مدیرانشان صحبت کنند و مدیران نیز نیاز دارند بدانند که چه کاری انجام می‌شود و احتمال انجام چه کارهایی وجود دارد. مشاغل مختلف به رویکردهای متفاوتی نیاز دارند اما هرکسی می‌تواند از داشتن مکالمه‌ای آزاد و صادقانه در مورد مفاهیم توازن منتفع شود.


۲- به مرزها احترام بگذارید.

  •     شما نمی‌توانید به توازن دست یابید اگر به مرزهایی که تعیین شده احترام نگذارید. ممکن است در ابتدا دشوار باشد اما لازم است برای توسعه مسیری روتین و پیشبرد فرهنگ و سبک زندگی قابل پیش‌بینی به این مرزها متوسل شوید. شما درخواهید یافت که کارهای دیگری نیز می‌توانید انجام دهید. همیشه روش دیگری برای پرداختن به مشکلات کاری وجود دارد اما لازم است که خود شخصاً به محدودیت‌ها احترام بگذارید. در نتیجه اگر خودتان این کار را نکنید نمی‌توانید از دیگران انتظار داشته باشید به این محدودیت‌ها احترام بگذارند.


۳- آنچه واقعاً مهم است را دریابید.

  •     در طول سالها، من شاهد این بودم که افراد وقت زیادی را بر سر کار در مورد مسائلی که اهمیت آنچنانی ندارند می‌گذرانند. زمان با ارزش‌ترین کالای زندگی است، زمان چیزی نیست که بتوانید بخرید. بنابراین، آن را هدر ندهید. بر مسائل واقعاً مهم تمرکز کنید. چه چیز واقعاً می‌تواند کسب و کار شما را سوق دهد؟ آیا در حال کار بر اولویت‌هایی هستید که اهداف کلی کسب و کار را پیش می‌برد؟ در واقع، روزتان را به دقت بررسی کنید و از هر ساعت، دقیقه و ثانیه آن برای تمرکز بر مهمترین بروندادها بیشترین بهره را ببرید. برای برخی این روند ممکن است مستلزم درجه بالایی از برنامه‌ریزی و ساختاربندی باشد.


۴- از دکمه خاموش هم استفاده کنید.

  •     تقریباً هر قطعه فناوری یک دکمه خاموش هم دارد، پس از آن استفاده کنید. البته این کار برای همه آسان نیست و برای برخی سخت‌ترین کار محسوب می‌شود. کافی است شروع کنید. مثلاً تلفن همراهتان را با خود سر میز شام نیاورید. هنگامی که در تعطیلات هستید واقعاً تعطیل باشید. تبلت‌تان را کنار ساحل نبرید. هنگامی که چندین بار این کار را انجام دادید، برایتان آسان می‌شود و می‌توانید یکی از بزرگترین گنج‌های زندگیتان یعنی چشم‌انداز زندگی را ببینید. هنگامی که با مشکلات بیشتر کلنجار بروید بغرنج‌تر خواهند شد. به خودتان آزادی تحلیل بیشتر بدهید و کمتر احساساتی برخورد کنید. به جای آن فکر کنید.


۵- گام‌های آهسته‌تری بردارید.

  •     برای داشتن زندگی شاد، بهره‌زا، سالم و طولانی و همین طور یک شغل به درک ارزش‌های گام‌های زندگی‌تان نیاز دارید. اوقاتی وجود دارند که باید سرعت خود را کنترل کنید. خودآگاهی بسیار مهم است. انجام این کار به شما کمک می‌کند که از سفر به اندازه رسیدن به مقصد لذت ببرید.
  •     یک بند باز سیرک را تصور کنید، او روی یک طناب چند قدم بالاتر از زمینی که با کاه پوشیده شده، معلق است. هدف او رفتن از یک طرف به طرف دیگر است. او یک میله بلند برای حفظ تعادل در دست دارد. اما این کار به سادگی راه رفتن بروی زمین نیست. بر روی شانه‌هایش یک صندلی قرار دارد که شخص دیگری روی آن نشسته در حالی که یک میله روی پیشانی‌اش هست و بالای آن یک بشقاب قرار داده است. اگر هر یک از آنها تعادل خود را از دست بدهند، بندباز باید صبر کند تا زمانیکه همه آنها مجددا نظم یافته و تعادل خود را بدست آورند و سپس به آرامی و با دقت روی طناب حرکت کند.
  •     زندگی ما نیز همانند آن بندباز نیازمند برقراری تعادل است. ما دائما به سمت جلو حرکت می‌کنیم و همیشه در تلاشیم تا بین عناصر مختلف زندگی خود تعادل برقرار کنیم. باید در نظر داشته باشیم که اگر برای یکی از ابعاد زندگی خود بیش از حد انرژی و توان صرف کنیم، به ابعاد دیگر زندگی خود توجه کمتری خواهیم کرد و این امر ما را متوقف می‌سازد و نمی‌توانیم به سمت جلو حرکت کنیم تا زمانیکه این تعادل مجددا برقرار شود. ما باید با تمامی جنبه‌های زندگی خود ارتباط برقرار کنیم و همه‌ی آنها را در یک سطح و ردیف قرار دهیم تا بتوانیم برای همه آنها به طور مساوی انرژی صرف کنیم.
  •     خیلی مهم است که بدانیم دیگران نمی‌توانند این تعادل را در زندگی ما برقرار کنند، هیچ کس نمی‌تواند به جای ما فکر کند، نفس بکشد، حس کند، ببیند، تجربه کند، عاشق شود و یا بمیرد و این وظیفه ماست تا بین ابعاد مختلف زندگی خود تعادل برقرار کنیم و برای انجام این کار فقط کافیست که یک تصمیم درست بگیریم.


اولین قدم برای برقرای تعادل در زندگی چیست؟


۱- زندگی خود را ارزیابی کنید.

  •     اولین قدم برای بازسازی زندگی این است که به آن چیزی که هستیم نگاهی بیاندازیم. آیا از لحاظ فیزیکی احساس کسالت و خستگی می‌کنید؟ از لحاظ ذهنی راکد هستید؟ آیا هیچ رابطه اجتماعی نزدیکی با کسی ندارید؟ آیا خود را یک فرد معتاد به کار می‌دانید؟ آیا از لحاظ معنوی احساس کمبود می‌کنید؟ اگر جواب شما به اکثر این سوالات بله است، پس شما زندگی متعادلی ندارید.


۲- برای ایجاد تعادل در زندگی یک تصمیم آگاهانه بگیرید.

  •     گام دوم برای رسیدن به تعادل در زندگی، انتخاب واقعیت به عنوان اساس تصمیم‌گیری است. به تعادل رسیدن این فرصت را به ما می‌دهد تا با استرس و فشار کمتر به مقاصد و اهدافمان در زندگی دست پیدا کنیم. برای انجام این کار، یک تصمیم آگاهانه لازم است که به عنوان قدم دوم محسوب می‌شود.


۳- تصمیمات خود را در یک جدول به صورت لحظه به لحظه ثبت کنید.

  •     ما همه چیز را براحتی فراموش می‌کنیم. بنابراین ثبت تصمیمات و تاکید بر آنها به صورت لحظه به لحظه، این امکان را برای ما فراهم می کند تا خود را راحت‌تر تغییر دهیم به جای اینکه انتظار داشته باشیم دنیای اطرافمان یک‌شبه تغییر کند.


۴- در هر بخش از زندگی خود اهدافی را تعیین کنید.

  •     در تمامی بخش‌های زندگی خود، اهداف مقعول و مناسب انتخاب کنید و به یاد داشته باشید که هدف نهایی شما ایجاد تعادل در زندگی است. اهداف شما می‌بایست شامل موارد زیر باشند:

    ۱- روابط شما
    ۲- جسم و سلامتی‌تان
    ۳- معنویت
    ۴- رشد ذهنی شما
    ۵- شغلتان
    ۶- امور مالی‌تان

۵- در زندگی ریسک کنید.

  •     اینکه خودمان را ارزیابی کنیم و برای تغییر خود در زندگی ریسک کنیم، نه تنها زندگی ما را بهتر خواهد کرد، بلکه انرژی بیشتری را احساس خواهیم کرد و دید ما نسبت به زندگی گسترش پیدا خواهد کرد. تعادل در زندگی لازم است، پس زندگی خود را با تصمیمات بهتر بازسازی کنید. ارزش ریسک کردن را دارد.


۶- برای ارزیابی مجدد خود در روز وقت بگذارید.

  •     هیچکدام از ما نمی‌توانیم بگوییم که چقدر خوب با تغییرات در زندگی خود کنار آمده‌ایم مگر اینکه وضعیت خود را ارزیابی کنیم. تصمیمات شما غیرقابل تغییر نیستند، اگر احساس کردید که چیزی خوب پیش نمی‌رود، یک تصمیم جدید بگیرید. بنابراین هر روز زمانی را برای خود صرف کنید و وضعیت خود را ارزیابی کنید، آرام باشید و خود را بررسی کنید.


چگونه در زندگی تعادل ایجاد کنیم؟


معنی اهمیت و فواید این تعادل را فهمیدیم. حالا چطور باید عملی‌اش کنیم؟ چگونه در زندگی تعادل ایجاد کنیم؟ خیلی ساده است! چند راهکار دارم که تعدادی از آنها را امتحان کرده‌ام، شما هم می‌توانید از این راهکارها استفاده کنید:

1- جای کار در محل کار است!

  •     خیلی وقت‌ها وسوسه می‌شویم که کار خود را به خانه بیاوریم یا فکرش هنوز در سرمان باشد یا اگر کار در خانه داریم هر دقیقه و هر روز بدون برنامه ریزی در خانه به کار خود بپردازیم.
  •     تعادل بین زندگی و کار باعث می شود از هر دو عقب بمانید.
  •     گاهی اوقات کارهای کوچکی هستند که وسوسه می‌شویم در لحظات بیکاری آنها را انجام دهیم اما این کار یعنی شما زمان استراحت و زمانی که باید در خانه به آن اختصاص می‌دادید را به کار اختصاص دادید پس شما تعادل بین کار و زندگی را برهم ریخته‌اید البته شاید لذت بخش باشد که چند کار کوچک را در زمان‌های کوتاه خود انجام دهید اما اصلاً اینطور نیست.
  •     اگر می خواهید بدانید چگونه در زندگی تعادل ایجاد کنیم سعی کنید دیگر کارهای خود را به خانه نیاورید وگرنه عواقب ذهنی آن در بلند مدت گریبانگیر شما می‌شوند.
  •     اگر شما دور کار هستید و باید کارتان را در منزل انجام دهید بهتر است برای خود یک برنامه کاری تعیین کنید تا زمان خاص کار خود را بدانید این طوری می‌توانید در زمانهای معین روی خود و خانواده هم تمرکز داشته باشید.
  •     مثلاً روی تقویم بنویسید «زمانی برای من». از طرفی می‌توانید موبایل خود را در ساعات معین روی حالت سکوت بگذارید. اینطوری دیگر نیاز نیست ایمیل‌ها، پیام‌ها و تماس‌های کاری خود را چک کنید. با این روش می‌توانید فردا صبح یا حداقل چند ساعت بعد را به زمانی که به خود اختصاص دادید بگذرانید تا آرامش پیدا کرده و کمی هم به خانواده برسید.


2- یک سرگرمی برای خودتان پیدا کنید

  •     یک سرگرمی ساده برای برقراری تعادل بین زندگی و کار می تواند آشپزی باشد.
  •     زندگی چیزی بیشتر از کار و وقت گذراندن با خانواده و دیگران است. سرگرمی‌های زیادی در دنیا وجود دارد که خیلی‌ها به آن‌ها علاقه دارند. یکی از کارهایی که می‌توانید انجام بدهید، استخر رفتن، کلاس‌های مختلف مثل یوگا و ورزش است. از طرفی می‌توانید کتاب بخوانید. البته اصولاً طبیعت گردی بهترین راه برای آرامش است. کارهای ساده‌تری هم وجود دارند مثل آشپزی و تلویزیون دیدن. این تفریحات باعث می‌شود کمی استراحت کنید و از کار خود فاصله بگیرید پس بهتر است بگردید و ببینید چه کارهایی مورد علاقه شما هستند.


3- اجتماعی باشید

  •     اگر می خواهید بدانید چگونه در زندگی تعادل ایجاد کنیم، باید بگویم که وقت گذراندن با دیگران بهترین راه است. حالا این وقت گذراندن می‌تواند با همکاران، دوستان یا خانواده باشد. وقتی با دیگران زمان می‌گذرانید، زندگیِ شما به تعادل می‌رسد و کمی از کار فاصله می‌گیرید. شما می‌توانید از دیگران کارهای جدید یاد بگیرید و لحظات خوشی را داشته باشید.
  •     مثلاً من ترجیح می‌دهم شام را با دوستانم بیرون بروم اما وقتی یک هفته خیلی شلوغ باشد باز هم سعی می‌کنم نیم ساعت در نزدیک‌ترین محلی که می‌توانم، با دوستانم دور هم جمع شویم و چیزی بخوریم. همین نیم ساعت بهتر از این است که کلاً استراحتی نداشته باشم و دوستانم را نبینم.
  •     برای برقراری تعادل بین زندگی و کار سرگرمی داشته باشید مثلا با دوستان خود فوتبال تماشا کنید.


4- برای زمان‌های پیک کاریِ خود برنامه ریزی کنید

  •     گاهی اوقات واقعاً کار شما حتماً باید انجام شود و زمان خاصی دارد. البته در طولانی مدت باز هم می‌توانید تعادل چنین کارهایی را برقرار کنید مثلاً اگر زمان انجام کاری دو هفته است شاید باید دو هفته و به اندازه روزی یک ساعت بیشتر از زمان‌های دیگر کار کنید تا نخواهید دو روزتان را کامل به کار بگذرانید و حتی سرتان را برنگردانید. همین باعث می‌شود تعادل برقرار شود اما اگر نتوانید چنین تعادلی را برقرار کنید ایرادی ندارد که به مدت کوتاهی فشرده کار کنید اما بعد از آن واقعاً نیاز است که کمی سرعت کار خود را کمتر کنید. هدف این است که زمان‌هایی که خیلی کار دارید را با زمان‌هایی که اصلاً کاری ندارید به تعادل برسانید.


5- به مسافرت بروید

  •     یکی از بهترین راه‌ها برای اینکه به تعادل بین زندگی و کار برسیم این است که مسافرت برویم. نیاز نیست بخواهید به سفرهای خارج از کشور بروید که پردردسر و پرهزینه هستند. فقط می‌توانیم چند روز رانندگی کنید، آخر هفته به جایی نزدیک بروید یا حتی چند هفته در طبیعت سِیر کنید. هدف این است که از کار، محل کار و محل زندگی که گاهی اوقات کارمان را هم در آن دخالت می‌دهیم دور شویم و به ذهن و بدن خود استراحت بدهیم با این راه می‌توانیم به خوبی در زندگی خود تعادل ایجاد کنیم.
  •     گاهی هم با خانواده و فرزندان به مسافرت بروید تا تعادل بین زندگی و کار برقرار شود.


6- در زندگی خود تغییر ایجاد کنید

  •     گاهی اوقات فقط باید کمی زندگی خود را تغییر دهیم تا به تعادل برسیم. مثلاً یک کار جدید امتحان کنیم: اگر هر بار با اتومبیل خود به سرکار می‌روید، یک بار هم از اتوبوس یا مترو استفاده کنید. اگر در خانه کار می‌کنید کارهای روزانه‌تان را تغییر دهید: مثلاً اگر چای می‌خورید، یک بار هم قهوه بخورید یا اگر به محض بیدار شدن سریع به سراغ کار خود می‌روید، بهتر است ابتدا کمی ورزش کنید! همین تغییرات کوچک، زندگی شما را عوض می‌کنند و باعث می‌شوند شما احساس تازگی و طراوت کنید.


7- همه‌ی کارها را با هم انجام ندهید

  •     به بعضی کارها در زندگی تعهد شدیدی داریم. خصوصاً وقتی حرف از خانواده و بچه‌ها می‌شود. اگر بخواهیم همه کارها را با هم انجام دهیم، هیچکدام را به خوبی انجام نخواهیم داد.
  •     بهتر است حد و حدود خود را بدانیم. نباید بخواهیم همه چیز را یک دفعه انجام دهیم. این کار باعث می‌شود نه در کار خود موفق باشیم و نه در زندگی.
  •     برای تعادل بین زندگی و کار همه کارها را با هم انجام ندهید. زمانی برای کار و زمانی هم به خانواده اختصاص دهید.
  •     یادتان باشد اگر می خواهید بدانید چگونه در زندگی تعادل ایجاد کنید، باید خودتان دست به کار شوید. کارهایتان را برنامه ریزی کرده و برای آنها اولویت تعیین کنید تا بدانید چه چیزهایی مهم‌تر هستند و چه چیزهایی را می‌توان آهسته‌تر یا دیرتر انجام داد


چگونه به تعادل روانی خود کمک کنیم؟

١- درک و یافتن زمینه‌های آسیب‌پذیری: شناخت موقعیت‌هایی که شما را خشمگین می‌کند یا واکنش تندی در شما ایجاد می‌کند، می‌تواند شما را در برابر فشارهای روانی محافظت کند. اگر افراد خاص شما را خشمگین می‌سازند، یا باید از آنها دوری‌گزینید یا بکوشید دریابید، چه‌چیزی در آنان وجود دارد که شما را این قدر ناراحت می‌کند. سعی کنید علت ناراحتی خود را دریابید تا بتوانید موقعیت یاد شده را به‌صورت تازه‌ای ببینید.

٢- مدیریت زمان: از بار زیاد سنگین دوری کنید. با گنجانیدن زمان کافی برای استراحت، آرامش، خوابیدن، خوردن، تمرین‌کردن و اجتماعی‌شدن ساعات‌تان را تنظیم کنید. برای دوری از دلتنگی و فقدان تمرکز و به‌خاطر تربیت‌پذیری زمان، مطالعه را قطع کنید. نویسنده معتقد است، مدیریت زمان از استرس و اضطراب شدید جلوگیری می‌کند و بدین‌وسیله باعث تضمین بهداشت روانی افراد می‌شود.

٣- انجام به موقع کارها: هرکاری را به‌موقع انجام دهید، چراکه انجام به موقع فعالیت‌ها از احساس درماندگی جلوگیری می‌کند. انجام هرکاری را یک کمی زودتر شروع کنید، زیرا این کار نه‌تنها باعث بالارفتن اعتمادبه‌نفس می‌شود بلکه باعث کمک به بهداشت روانی می‌شود.

٤- احترام به خود: قدر و منزلت خود را بدانید، زیرا تجربه نشان داده است افرادی که برای خود ارزش قایل‌اند، توانایی‌های خود را خوب تشخیص می‌دهند، نه خودبزرگ بین‌اند و نه خود کم‌بین و این امر به بهداشت روانی آنها کمک می‌کند.

٥- پذیرش نقاط قوت و ضعف: انسان سالم، انسانی است که بداند در چه زمینه‌هایی ضعف عمده دارد، آنگاه سعی کند که متناسب با توانایی‌هایش نقاط ضعف خود را جبران کند. نیز چنین فردی لازم است نقاط قوت خود را تشخیص دهد و در پی تقویت این نقاط برآید، زیرا این امر به بهداشت روانی وی کمک مؤثری می‌کند.

٦- داشتن استدلال مافوق قراردادی: به‌نظر کلبرگ، افرادی این استدلال را دارند که به رشد شناختی کافی دست یابند و معیارها و قوانین اخلاقی را درونی کنند، زیرا این استدلال به بهداشت‌روانی کمک زیادی می‌کند.

٧- برقراری روابط صمیمانه با دیگران: صمیمت نوعی تعهد درونی نسبت به برقراری روابط و ادامه آن است، زیرا همه ما به اطمینان خاطری که از جانب دیگران تأمین می‌شود، نیاز داریم، لذا از راه درمیان گذاشتن نگرانی‌های خود با افراد مجرب و بزرگترها، می‌توانید بیشتر مشکلات خود را ساده‌تر و روشن‌تر کنید.

٨- کمک به‌موقع از دیگران: تقاضای کمک از دیگران، خود نشانگر پختگی عاطفی است نه این‌که نشانه ضعف آگاهی و ناتوانی. انسان در هر سنی باشد به راهنمایی و مشورت دیگران نیازمند است.

٩- حذف خطاها: فرد باید شرایطی را که رفتار نامطلوب در آن رخ‌می‌دهد شناسایی کند و عوامل خارجی ایجاد کننده رفتار را مورد بررسی قرار دهد. قبل از اصلاح رفتار باید مشخص کرد چه رفتارهای نامطلوبی را می‌خواهیم، حذف کنیم و چه رفتارهای مطلوبی باید جایگزین آن شود.

١٠- داشتن دید مثبت: حالات عاطفی خوشآیند مانند خنده، خوشحالی، لذت و شادی را داشته باشید، به امور مختلف زندگی یک گرایش مثبت نشان دهید، خط مشی‌های خود را انتخاب کنید و بدانید چه‌چیزی برای شما بیشترین ارزش را دارد.

نتیجه گیری :

معنی  تعادل را درک کنید که یعنی میزان تلاش فیزیکی و ذهنی که در کار خود می‌کنیم و تلاشی که در زندگی عادی داریم؛ یعنی بین زمانی که کار می‌کنیم (کارهایی که به شغل ما ربط دارد) و زمانی که صرف بقیه زندگی خود می‌کنیم تعادلی وجود داشته باشد: نه خیلی کار کنیم، نه خیلی روی زندگی مثلاً دوستان خودمان خانواده و سرگرمی‌ها زمان بگذاریم. شاید برایتان سؤال شود که چرا این موضوع آنقدر مهم است.


منبع: خانم اجازه