تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

تأثیر حیوان خانگی بر رابطه عاطفی؛ سودمند یا آسیب‌زا؟

نگهداری از حیوان خانگی و علاقه بسیار زیاد به آن گاهی رابطه عاشقانه را دچار مشکل می‌کند و گاهی هم موجب تقویت آن می‌شود. اگر در خانه حیوان نگه می‌دارید یا قصد خرید حیوان خانگی را دارید، با خواندن این مقاله تأثیر این موجودات زنده بر کیفیت روابط عاشقانه را بهتر درک می‌کنید.
فواید حیوان خانگی برای رابطه عاطفی
۱. شناخت بهتر طرف مقابل

با ورود حیوان خانگی به جمع خانواده، هم شما هم شریک زندگی‌تان در موقعیت جدیدی قرار می‌گیرید. مسئولیت‌پذیری و مهارت‌هایی که سرپرستی این موجودات دوست‌داشتنی می‌طلبد، فرصت خوبی برای شناخت ویژگی‌های نهان شخصیت همسرتان است. شاید تا پیش از این فکر می‌کردید همسرتان در مسائل مربوط به نظافت خانه وظیفه‌شناس نیست و حالا می‌بینید عشق به حیوان خانگی‌ از او آدمی ساخته است که حواسش همیشه به غذاخوردن، بازی‌کردن، استراحت و نظافت خراب‌کاری‌های حیوان خانگی‌تان هست. این یکی از فواید همدم‌شدن با حیوانات است.
۲. رابطه گرم‌تر و صمیمی‌تر

همراهی زوج‌ها برای مراقبت از موجودی زنده آنها را به هم نزدیک می‌کند، چون عملا فرصت بیشتری برای وقت‌گذرانی با هم دارند و از پیاده‌روی با حیوان گرفته تا تفریح و بازی در حیاط خانه یا نظافت او بخش زیادی از فعالیت‌های مربوط به مراقبت از حیوان خانگی را با هم انجام می‌دهند.
۳. یادگیری همکاری و مسئولیت‌پذیری

گفتیم که حضور حیوان خانگی مسئولیت‌های مشترکی به دو طرف می‌دهد که برای انجام‌دادن آنها باید تیم خوبی باشند. بارها و بارها درباره نحوه مراقبت از حیوان، غذایی که به او می‌دهید، ساعتی که با او بازی می‌کنید، جای خواب و استراحتش دچار اختلاف‌نظر می‌شوید و تک‌تک این اختلاف‌نظر‌ها فرصتی برای درک تفاوت‌ها و تقویت رابطه‌اند. با پشت‌سر‌گذاشتن آنها یاد می‌گیرید به‌جای مقابله با طرف مقابل، سازگاری را تمرین کنید.
۴. آمادگی برای زندگی مشترک

شرط اول زندگی مشترک موفق سازش و تحمل تفاوت‌هاست، تفاوت‌هایی که با وجود حیوان خانگی راحت‌تر به آنها پی می‌برید. اگر می‌بینید طرف مقابل چند روز خاک گربه را عوض نمی‌کند، احتمالا با چند روز جمع‌شدن ظرف‌های کثیف در سینک آشپزخانه هم مشکلی ندارد. وجود حیوان خانگی بهانه‌ای می‌شود که راحت‌تر درباره این مسائل صحبت کنید. جدای از اینکه به چه نتیجه‌ای می‌رسید، به‌کارگیری مهارت گفتگو در رابطه را تمرین می‌کنید.
۵. آمادگی برای بچه‌دار‌شدن

اگر به بچه‌دار‌شدن فکر می‌کنید، تعهد و مسئولیت‌پذیری در قبال حیوان خانگی سبب می‌شود سبک فرزندپروری یکدیگر را کشف کنید. بیشتر ما در خصوص فرزندپروری بنا را بر هم‌فکری و همراهی طرف مقابل می‌گذاریم و تفاوت‌های او را فراموش می‌کنیم. در حالی که همین تفاوت‌ها بعدها مشکل‌ساز می‌شوند. چه بهتر که قبل از تولد فرزندتان، درباره این مسائل مفصل صحبت کنید.

از طرفی حیوان خانگی به مراقبت و توجه زیادی نیاز دارد و بعد از یک هفته نگهداری از آن، کاملا متوجه می‌شوید که چقدر زمان خالی برای مراقبت از موجودی زنده دارید و آیا از عهده آن برمی‌آیید یا خیر!
۶. کمک به سلامت عاطفی

وقتی از موجودی زنده مراقبت و به خواسته‌ها و نیازهایش رسیدگی می‌کنید، در واقع عشق و شفقت به دیگران را تمرین می‌کنید و این برای سلامت روان شما مفید است. این‌طوری از مشکلات و دغدغه‌های خودتان کمی فاصله می‌گیرید و طعم شیرین سخاوت و نوع‌دوستی را می‌چشید. انرژی خوب حاصل از این طرز فکر وارد روابط عاشقانه شما می‌شود و آن را شارژ می‌کند.
۷. امکان پیداکردن دوستان جدید

پدر و مادرهای بچه‌های هم‌کلاسی و هم‌مدرسه‌ای خیلی راحت با هم ارتباط برقرار می‌کنند و دوست می‌شوند. حیوان خانگی نیز همین نقش را برای شما بازی می‌کند با این تفاوت که راه ارتباط با صاحبان حیوانات خانگی را باز می‌کند. وقتی سگ خود را برای بازی و پیاده‌روی به باغ می‌برید یا وقتی برای خرید غذای مخصوص حیوان به فروشگاه‌های پت‌شاپ می‌روید، با گلایه از شیطنت‌های بچه‌گربه‌تان سر حرف را باز می‌کنید و در گروه‌های اجتماعی مخصوص حیوانات عضو می‌شوید که همگی فرصت‌های خوبی برای دوست‌یابی فراهم می‌کنند.
چالش‌های حیوان خانگی برای رابطه عاطفی

اگر از کودکی با حیوان خانگی بزرگ شده‌اید و حالا یکی از بخش‌های مهم زندگی‌تان است،‌ باید قبل از شروع رابطه جدید دقت کنید که بعضی‌ها به دلایل مختلفی با حضور حیوان در خانه کنار نمی‌آیند. در ادامه، چند نمونه از این دلایل را بررسی می‌کنیم.
۱. غریبه‌بودن با روحیات حیوانات خانگی

به‌رغم علاقه قلبی همه انسان‌ها به حیوانات خانگی، مراقبت از آنها در خانه هنوز درست‌وحسابی جا نیفتاده است. طبیعی است اگر همسرتان اصلا درباره بایدها و نبایدهای زندگی با حیوان خانگی چیزی نداند و وقتی برای اولین بار چنین چیزی می‌شنود، دچار استرس شود. در این حالت باید ساده‌ترین و بدیهی‌ترین نکات مراقبت از سگ، گربه یا هر حیوان دیگری را بارها تکرار کنید که برای خودتان خسته‌کننده است و برای شریک عاطفی‌تان آزاردهنده.
۲. حساسیت به حیوانات خانگی

اگر سال‌هاست از حیوانی خانگی مراقبت می‌کنید و حالا تبدیل به دوست و رفیقتان شده است و ندانسته وارد رابطه با کسی شوید که به حیوانات حساسیت دارد، شرایط برایتان سخت می‌شود. بهتر است قبل از ازدواج درباره آلرژی به سگ، گربه یا هر حیوان دیگری صحبت کنید، اما اگر بعد از ازدواج متوجه حساسیت همسرتان شدید، شاید چاره‌ای جز نگهداری از حیوان در فضای باز نباشد.
۳. حسادت به ارتباط حیوان خانگی با همسر

آدم‌ها گاهی به ارتباط نزدیک همسرشان با حیوان خانگی حسادت می‌کنند؛ بعضی ناراحت می‌شوند که چرا حیوان طرف مقابل را بیشتر دوست دارد و بعضی هم ناراحت می‌شوند که چرا همسرم او را از من بیشتر دوست دارد! در هر دو حالت، بازنده خودشان هستند. اگر همسر شما به کوچک‌ترین توجهی که به حیوان دارید حسادت می‌کند، این مسئله باید زودتر حل شود! از حق خود برای داشتن ارتباط عاطفی نزدیک (و معقولانه!) با حیوان خانگی دفاع کنید و از همسرتان بخواهید که این رابطه را بپذیرد.
۴. نداشتن فرصت برای مراقبت از حیوان

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات زوج‌ها برای نگهداری از حیوان خانگی مسئله مدیریت زمان است. آدم‌ها در دوران مجردی فرصت بیشتری برای مراقبت از موجودی دیگر دارند اما وقتی پای آدمی دیگر به زندگی‌تان باز می‌شود، باید برای او هم وقت بگذارید. زمانی که به نظافت، غذادادن، بازی‌کردن و پیاده‌روی با حیوان اختصاص می‌دهید، در زندگی مشترک برای همسرتان هم هست! همیشه رابطه عاطفی را در اولویت قرار دهید نه اینکه زندگی مشترک را فدای نگهداری از حیوان خانگی کنید.
کلام آخر

چالش‌های نگهداری از حیوان خانگی اگر به‌مرور زمان موجب کم‌رنگ‌شدن رابطه عاطفی شوند، باید فکری به حالشان کرد. یادتان باشد حیوان خانگی هرچقدر هم عزیز و دوست‌داشتنی باشد، همسرتان اولویت اول زندگی شماست و باید به‌ فکر آرامش او باشید. نیازی به واگذاری حیوان و جداشدن از او نیست؛ فقط فضای مناسبی برای نگهداری از آن انتخاب کنید و بر سر میزان مراقبت و زمانی که به آن اختصاص می‌دهید، با همسرتان به توافق برسید.


منبع: چطور

با کسی که خود را دانای کل می‌داند چطور رفتار کنیم؟

آیا کسی را می‌شناسید که خود را دانای کل بداند؟ این افراد نظر مخالف خود را با صدای رسا و با لحنی مغرورانه بیان می‌کنند و به‌احتمال زیاد هرگز نشنیده‌اید که کلمه «نمی‌دانم» را به زبان بیاورند. معاشرت با این افراد بسیار سخت و خطرناک است، زیرا اگر مراقب سلامت روان خود نباشید، احتمال دارد به شما آسیب بزنند. در این مقاله، روش‌هایی کاربردی و مؤثر برای مواجهه با این افراد را مطرح می‌کنیم. با ما همراه باشید.
دانای کل کیست؟

همه ما یکی را می‌شناسیم که فکر می‌کند همه چیز را می‌داند در حالی که دانش و توانایی‌های واقعی خود را در نظر نمی‌گیرد. این افراد تمایل دارند مکالمه را کاملا در دست بگیرند؛ نظرات دیگران را نادیده می‌گیرند و بدون در نظر گرفتن جوانب مختلف تصمیم می‌گیرند. آنها طوری رفتار می‌کنند که انگار همه‌جا بوده‌اند و همه‌چیز را تجربه کرده‌اند و برای هر مسئله‌ای راه‌حلی دارند. کارشناسان به چنین افرادی دانای کل می‌گویند.

زندگی با کسی که خود را دانای کل می‌داند بسیار دشوار است. این افراد شنوندگان خوبی نیستند و با هر چیزی مخالفت می‌کنند تا حرف خود را به کرسی بنشانند. بعضی از آنها حتی رفتاری پرخاشگرانه و بی‌رحمانه دارند و با قلدری اطرافیان خود را آزار می‌دهند.
آیا دانای کل بودن نشانه بیماری روانی است؟

برخی از افراد ممکن است برای مخفی‌کردن احساس ناامنی یا جبران شکست‌های گذشته‌شان نقاب دانای کل بزنند. آنها می‌خواهند با این کار ضعف‌های شخصیتشان را پنهان کنند و در محیط اجتماعی انسانی آگاه و موفق به نظر برسند. گاهی هم افرادی که خود را دانای کل می‌دانند، اختلال شخصیت خودشیفته یا عقده برتری دارند. افراد مبتلا به این بیماری معمولا دیگران را تحقیر می‌کنند تا احساس بهتری به خود داشته باشند. بر اساس راهنمای تشخیصی اختلالات روانی، اگر فردی حداقل ۵ مورد از ویژگی‌های زیر را داشته باشد، ممکن است به این بیماری مبتلا باشد:

  •     نیاز به تحسین بیش از حد دارد؛
  •     درباره هوش و دستاوردها و استعدادهای خود اغراق می‌کند؛
  •     فکر می‌کند منحصربه‌فرد است و فقط افراد خاصی می‌توانند او را درک کنند؛
  •     رفتارهای متکبرانه دارد؛
  •     درباره عقل، زیبایی، قدرت و موفقیت خود فانتزی‌های بزرگی دارد؛
  •     فکر می‌کند مستحق جایگاهی بسیار بالاست؛
  •     انتظار دارد دیگران با او رفتار ویژه‌ای داشته باشند و از او اطاعت کنند؛
  •     به دیگران حسادت می‌کند و فکر می‌کند دیگران به او حسودی می‌کنند؛
  •     از دیگران برای منافع شخصی خود سوءاستفاده می‌کند؛
  •     مایل نیست یا نمی‌تواند با دیگران همدلی کند.


چرا مردم این‌گونه رفتار می‌کنند؟

کسی که خود را دانای کل می‌داند، ممکن است اختلال شخصیت داشته باشد یا صرفا دچار کمبود اعتمادبه‌نفس باشد. طبق تحقیقات، هیچ علت مشخصی برای اختلال شخصیت خودشیفته وجود ندارد. کارشناسان معتقدند که ژنتیک، فشار عصبی و محیط زندگی در دوران کودکی در بروز این اختلال نقش دارند. در سایر موارد هم احساس ناامنی و بی‌کفایتی موجب می‌شود افراد بخواهند ضعف‌های خود را پشت نقاب دانای کل پنهان کنند.
راهکارهای مقابله با این افراد

بودن در کنار افرادی که خود را دانای خود می‌دانند احساسات پیچیده‌ای ایجاد می‌کند. این افراد خود را برتر نشان می‌دهند و باعث می‌شوند ما احساس ناراحتی، عصبانیت، حقارت یا ناامنی کنیم. تعامل با این افراد سخت و طاقت‌فرساست، اما روش‌هایی وجود دارند که بتوانید شرایط را مدیریت کنید و رابطه اثربخش و مفیدی با آنها بسازید.

البته صحبت‌کردن درباره روش‌های برخورد مناسب آسان‌تر از عمل‌کردن به آنهاست. شما برای مهار واکنش‌های خود به زمان و تمرین مداوم نیاز دارید. در ادامه، برخی از روش‌های مواجهه صحیح با چنین افرادی را مطرح می‌کنیم که ممکن است در موقعیت‌های مختلف برایتان مفید باشد.
۱. آرامش خود را حفظ کنید

عصبانیت یکی از احساسات طبیعی انسان است و در بعضی موقعیت‌ها برای ما مفید است، اما اگر با فردی سروکار دارید که خود را دانای کل می‌داند، ممکن است عصبانیت همه‌چیز را بدتر کند. در مواجهه با این افراد سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید. این‌طوری می‌توانید مسئله را واضح ببینید و آن را به‌خوبی تحلیل کنید.

قبل از پاسخ‌دادن به هر حرفی، ابتدا فکر کنید. بیشتر مردم شنوندگان خوبی نیستند و وقتی طرف مقابل در حال صحبت است، به او توجه نمی‌کنند و در ذهنشان به پاسخ فکر می‌کنند. تلاش کنید فعالانه گوش دهید، دقیق فکر کنید و سپس پاسخ بدهید. پاسخ حساب‌شده باعث می‌شود احترام بیشتری دریافت کنید و فرصتی برای عیب‌جویی به دانای کل ندهید.
۲. مسئله را شخصی نکنید

درک کنید که رفتار این افراد به شما ربطی ندارد. کسانی که خود را دانای کل می‌دانند با شما مشکل ندارند؛ آنها برای مقابله با احساسات و چالش‌های درونی خود این‌طور رفتار می‌کنند. اگر به الگوی رفتاری آنها در طولانی‌مدت توجه کنید، می‌بینید با همه افراد چنین برخوردی دارند.

برای مقابله با کسانی که خود را دانای کل می‌دانند، مرزهای خود را تعیین کنید. آنها ممکن است به حدومرز شما توجهی نداشته باشند و رفتار خود را تغییر ندهند، اما پس از مدتی که شما روی مرزهای خود پافشاری کنید، ناخودآگاه می‌فهمند که شما شخصیتی قوی دارید و رفتار بهتری از خود نشان می‌دهند.
۳. بحث نکنید

افرادی که خود را دانای کل می‌دانند اعتقاد دارند که همه‌چیز را درباره شما، موقعیت‌های مختلف و کل جهان می‌دانند. آنها در بحث و مناظره ماهرند و فرصتی به دیگران نمی‌دهند که صحبت کنند. به نظر می‌رسد آنها برای هر حرفی پاسخی آماده دارند و یاد گرفته‌اند استدلال‌هایی ظاهرا منطقی مطابق اهداف خود بسازند و در موقعیت‌های مختلف آن را ارائه کنند.

طبیعی است وقتی می‌شنویم فردی حرف نادرستی می‌زند، بخواهیم از خودمان دفاع کنیم اما در برخورد با این افراد بهتر است آگاهانه عمل کنیم و وارد بحث نشویم چراکه آنها شما را در دوری باطل گرفتار می‌کنند و اجازه نمی‌دهند برنده شوید. در این شرایط بهتر است راهی پیدا کنید که با مهربانی و هم‌دردی نظرتان را بیان کنید یا اگر آنها به شما حمله کردند، تحت‌تأثیر قرار نگیرید. از گفت‌وگو خارج شوید و وقتی توهم برتری آنها فروکش کرد، صحبت‌هایتان را ادامه دهید. علاوه‌بر این، می‌توانید به‌جای درگیرشدن در یک مکالمه طولانی، گفت‌وگو را را با یک جمله ساده مانند «از این پیشنهاد شما متشکرم» پایان دهید.
۴. نقاط قوت خود را بدانید

تعامل با کسانی که خود را دانای کل می‌دانند، خسته‌کننده است و انرژی زیادی می‌طلبد. اعتمادبه‌نفس سلاحی مؤثر برای مقابله با این افراد است. اگر سعی می‌کنند شما را تخریب کنند، در این دام گرفتار نشوید. نقاط قوت و توانایی‌هایتان را در ذهن داشته باشید و از آنها کمک بگیرید. علاوه‌بر این، اعتمادبه‌نفس سبب می‌شود هنگام تعامل با این افراد احساس حقارت و بی‌کفایتی نکنید.

فراموش نکنید که رفتار این افراد از احساس ناامنی آنها نشئت می‌گیرد و نمی‌دانند چه تأثیر بدی روی دیگران دارند، بنابراین در برخورد با کسی که خود را دانای کل می‌داند هوشیار و آگاه باشید. بر توانایی‌هایتان تکیه کنید و اجازه ندهید به سلامت روان شما آسیب بزنند.
۵. همدل باشید

سعی کنید در برخورد با کسی که خود را دانای کل می‌داند همدل باشید. این راهکار کمی دشوار به نظر می‌رسد، اما تلاش کنید دیدگاه و موقعیت او را درک کنید. این افراد اغلب از کمبود عزت نفس یا مسئله‌ای شخصی در عذاب‌اند و نقاب دانای کل را برای خود انتخاب کرده‌اند که آزرده نشوند. به‌جای عصبانی‌شدن، آنها را درک کنید؛ از مجادله با آنها بپرهیزید و با همدلی با این افراد سخن بگویید.

به یاد داشته باشید دانای کل شما را احمق یا بی‌سواد فرض نمی‌کند. او به شما احترام می‌گذارد، اما متوجه تفاوت واقعیت با عقیده نیست، بنابراین خونسرد باشید و پاسخ‌های غیرمنطقی آنها را نشنیده بگیرید.
۶. با آمار و مثال صحبت کنید

اگر در جایگاه مدیر وارد جلسه با دانای کل می‌شوید، باید صداقت و صراحت خود را نشان دهید. مشاوران می‌گویند افراد حاضر در جلسه از رفتار مدیر جلسه الگوبرداری می‌کنند؛ بنابراین خوب است جملاتی را بیان کنید که انعطاف‌پذیری شما را نشان دهند و فضای جلسه را صلح‌آمیز نگه دارند. مثلا بگویید: «بیایید ایده‌هایمان را بیان کنیم تا برای این مسئله پاسخ‌های متنوعی پیدا کنیم». این رفتار به تمام افراد فرصت ابراز عقیده می‌دهد و دانای کل نمی‌تواند گفت‌وگو را به دست بگیرد.

اگر هم در حال ارائه موضوعی به مدیر یا کارفرمای خودید، با بیان آمار و دلایل صحبت کنید. به اطلاعات خود مطمئن باشید و قبل از جلسه آنها را بررسی کنید. هرچقدر آمار و اطلاعات دقیق‌تری داشته باشید، دانای کل فرصت کمتری برای مداخله در صحبت‌هایتان خواهد داشت.
۷. شوخ‌طبع بمانید

کسانی که خود را دانای کل می‌دانند رفتار تدافعی و تهاجمی دارند. بدترین کاری که در برابر آنها می‌توانید انجام دهید، ایجاد احساس خطر برای آنهاست. صحبت‌کردن با طعنه و کنایه احساس ترس را تداعی می‌کند و تأثیری منفی بر مکالمات شما خواهد داشت. در عوض یک نفس عمیق بکشید، لبخند بزنید و با شوخ‌طبعی گفت‌وگو را ادامه دهید. شوخ‌طبعی نشان‌دهنده صمیمیت و دوستی بین افراد است و در موقعیت پرتنش فرد را خلع سلاح می‌کند.
۸. سؤال بپرسید

دانای کل از مخالفت و بیان دیدگاه‌های انتقادی لذت می‌برد. اگر این موقعیت برای شما آزاردهنده است، با پرسش‌هایی او را به چالش بکشید. این کار او را مجبور می‌کند که قبل از صحبت‌کردن کمی فکر کند و پاسخ غیرمنطقی ندهد. وقتی با کسی حرف می‌زنید که خود را دانای کل می‌داند، محترمانه از او سؤال بپرسید. مثلا بپرسید چرا معتقد است که چیزی درست است یا منابع خود را از کجا پیدا کرده‌. پرسیدن سؤالات اصولی و دقیق به‌مرور به آنها می‌آموزد که قبل از صحبت‌کردن، باید منابع و دلایل معتبری برای گفته‌هایشان پیدا کنند.
۹. بازخورد سازنده ارائه کنید

شاید باورتان نشود، اما دانای کل از تأثیر منفی رفتارش بر دیگران بی‌خبر است. همیشه به نظر می‌رسد این افراد اعتمادبه‌نفس زیادی دارند اما اغلب از احساس ناامنی و بی‌کفایتی رنج می‌برند. اگر رفتار دانای کل شما را آزار می‌دهد، بهتر است او را به نوشیدن یک فنجان قهوه یا جلسه‌ای خصوصی دعوت کنید و در فضایی آرام و امن، احساس خود را به او بگویید. در بیان احساسات خود صادق باشید و عزت نفس او را هدف نگیرید. مثلا می‌توانید بگویید: «بعضی اوقات برای من سخت است که نظرم را بیان کنم، چون خجالتی هستم و نمی‌توانم صحبت دیگران را قطع کنم. آیا می‌توانی کمی صبر کنی تا صحبتم تمام شود و بعد نظراتت را بگویی؟»

در جلسات نیز می‌توانید از این تکنیک استفاده کنید. اگر کسی که خود را دانای کل می‌داند وارد مکالمه شما شد، می‌توانید صریح و مؤدبانه درخواست خود را بیان کنید. مثلا بگویید: «من برای نظرات شما احترام زیادی قائلم، اما در حال حاضر منظور دیگری دارم. آیا می‌توانید فقط در مورد این موضوع بخصوص نظرات‌تان را بگویید؟»
۱۰. رابطه خود را محدود کنید

اگر تمام روش‌های قبل را امتحان کردید و همچنان به نتیجه‌ای نرسیدید، رابطه خودتان را با دانای کل محدود کنید. چنین افرادی را بیرون دعوت نکنید، به مکان‌های موردعلاقه‌شان سر نزنید و پاسخ تماس‌های تلفنی غیرضروری آنها را ندهید. شاید فکر کنید این رفتار ظالمانه و دور از ادب است، اما فراموش نکنید که سلامت روان شما از همه‌چیز مهم‌تر است.

اگر همکاری دارید که خود را دانای کل می‌داند، شرایطتان سخت‌تر است، چراکه نمی‌توانید به‌راحتی از معاشرت با او اجتناب کنید. در این حالت، می‌توانید وانمود کنید که صدایشان را نمی‌شنوید یا مؤدبانه لبخند بزنید و سکوت کنید. علاوه‌بر این، می‌توانید با جملاتی کوتاه موضوع گفت‌وگو را تغییر دهید یا به آنها اجازه ندهید خیلی صحبت کنند.
سخن آخر

معاشرت با افرادی خود را دانای کل می‌دانند انرژی زیادی از شما می‌گیرد و ممکن است رفتار بد آنها تا مدت‌ها شما را آزار دهد. فراموش نکنید که سلامت روان شما مهم‌تر از هر رابطه اجتماعی است و باید با روشی مناسب با این افراد صحبت کنید تا در دامشان گرفتار نشوید.


منبع: چطور

یار مهربانی که ما را به موفقیت و پیشرفت می‌رساند!

بسیاری از مردم موفقیت را نتیجه شانس، شرایط یا خوش‌شانسی می‌دانند. این در حالی است که موفق‌ترین افراد جهان یک عادت‌ مشترک دارند؛ کتاب‌خوانی.

گروه ایرنا زندگی - قبل از عصر تکنولوژی، خواندن روزمره آیینی بود که تقریباً همه‌کسانی که می‌خواستند به علم و آگاهی خود اضافه کنند، از آن استفاده می‌کردند. گابریل گارسیا مارکز، نویسنده پرآوازه کلمبیایی در سخنرانی برای نیروهای مسلح کلمبیا گفته بود: «اگر هریک از شما کتابی در کوله‌پشتی خود داشته باشید، زندگی همه ما بهتر خواهد شد.» اما متأسفانه امروزه ما انقدر درگیر رسانه‌های اجتماعی و اینترنت شده‌ایم که کمتر به مطالعه فکر می‌کنیم.

توی کیف‌ها و کوله‌پشتی‌هایمان تبلت و گوشی و شارژر جای کتاب را گرفته است. معلوماتمان را به فضای مجازی گره‌زده‌ایم و با گشت‌وگذار در شبکه‎‌های مجازی و ارتباط با افراد مختلف خود را بی‌نیاز از کسب علم و دانش می‌دانیم. به‌جای خرید یک جلد کتاب، ترجیح می‌دهیم پولمان را برای خرید بسته اینترنتی کنار بگذاریم. این‌ها دلایل دم‌دستی هستند. مشکل اصلی حتی گرانی کتاب نیست؛ واقعیت اصلی این است که شوقی برای دانستن وجود ندارد.

این در حالی است که کتاب خواندن می‌تواند زندگی ما را تغییر دهد و باعث رشد و پیشرفت ما شود. به همین جهت است که رهبران و افراد موفق جهان رمز موفق خود را خواندن کتاب عنوان می‌کنند و باوجود مشغله‌های کاری هرگز دست از مطالعه برنمی‌دارند. این افراد زمان را بسیار ارزشمند می‌دانند و از هر فرصتی برای یادگیری استفاده می‌کنند.

شیوه کتاب‌خوانی افراد موفق جهان از زبان خودشان

بسیاری از مردم موفقیت را نتیجه شانس، شرایط یا خوش‌شانسی می‌دانند. این در حالی است که موفق‌ترین افراد جهان عادت‌ مشترکی همچون کتاب‌خوانی دارند. برای بسیاری از افراد موفق، خواندن فقط یک سرگرمی نیست بلکه این ‌یک روش زندگی است. از رهبران و شخصیت‌های سیاسی گرفته تا افراد مشهور و ثروتمند، افراد موفقی هستند که کتاب‌های زیادی را مطالعه کرده‌اند.

«وارن بافت» سرمایه‌گذار، اقتصاددان، فعال حقوق بشر و خیّر آمریکایی، با داشتن ثروتی بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار پنجمین فرد ثروتمند جهان است.

یک‌بار شخصی از وارن بافت در مورد راز موفقیتش پرسید. بافت به‌سادگی به دسته‌ای از کتاب‌ها اشاره کرد و گفت: «هرروز ۵۰۰ صفحه از این قبیل کتاب‌ها را بخوانید. دانش این‌گونه عمل می‌کند. همه شما می‌توانید این کار را انجام دهید، اما من تضمین می‌کنم که بسیاری از شما این کار را نخواهید کرد.» بافت در اوایل زندگی حرفه‌ای خود درواقع ۸۰۰ صفحه در روز می‌خواند، نه ۵۰۰ صفحه. حتی در حال حاضر، او هنوز حدود ۸ ساعت در روز مطالعه می‌کند.

«بیل گیتس» ابر نابغه دنیای تکنولوژی و بنیان‌گذار شرکت مایکروسافت، چهارمین فرد ثروتمند جهان شناخته می‌شود. او در مصاحبه‌ای با نیویورک‌تایمز عنوان کرد که حدود ۵۰ کتاب در سال می‌خواند. او هر شب حداقل یک ساعت را به مطالعه اختصاص می‌دهد و می‌گوید: «من به خودم اجازه نمی‌دهم کتابی را شروع کنم که قرار است تمام نکنم. وقتی شما مطالعه می‌کنید باید با تمرکز این کار را انجام دهید. من کتاب را فقط مطالعه نمی‌کنم بلکه درباره محتوای کتاب به‌شدت فکر می‌کنم و گاهی در حاشیه کتاب یادداشت‌برداری می‌کنم. من حتی در مسافرت‌ کتاب‌هایم را همراه خودم می‌برم چون مطالعه برایم بسیار مهم است.»

«ایلان ماسک» کارآفرین و تاجر آمریکایی به‌عنوان دومین فرد ثروتمند جهان گفته است که فیزیک و علم موشک را به‌سادگی با خواندن کتاب‌های زیاد آموخته است.

این افراد تنها نمونه‌هایی از افراد موفق و ثروتمندی هستند که بامطالعه به موفقیت و پیشرفت دست‌یافته‌اند.

در دنیا شخصی مثل آیت‌الله خامنه‌ای در مطالعه نداریم

در میان تمام افراد موفق و ثروتمند و تمام سران دنیا شخصی مثل آیت‌الله خامنه‌ای در مطالعه و کتاب‌خوانی نداریم. حجت‌الاسلام علی شیرازی، نماینده ولی‌فقیه در نیروی قدس سپاه که به‌واسطه مسئولیتش سال‌هاست در جریان فعالیت‌های کاری و شخصی رهبر انقلاب قرار دارد، درباره ایشان می‌گوید: « مقام معظم رهبری در روز ۱۶ ساعت کار می‌کنند و بااین‌حال کتاب هم می‌خوانند. در یک برهه‌ای هر کتابی که درزمینهٔ دفاع مقدس چاپ می‌شد ایشان مطالعه می‌کردند. در شعر، داستان و رمان هم ماجرا به همین ترتیب است.»

در نگاه مقام معظم رهبری کتاب و کتاب‌خوانی از اهمیت فراوانی برخوردار است. به همین جهت ایشان همواره توصیه می‌کنند تا مردم از فرصت‌های اندک برای مطالعه استفاده کنند و دراین‌باره می‌فرمایند: «افرادی که کار روزانه دارند؛ اداری، کاسب، روستایی، کشاورز و امثال این‌ها اگر مثال شب یا بین روز به خانه می‌آیند، بخشی از زمان را ولو نیم ساعت برای کتاب خواندن بگذارند. چقدر کتاب‌ها را در همین نیم ساعت‌ها می‌شود خواند. بنده خودم دوره‌های بیست‌وچند جلدی کتاب‌ها را در همین فاصله‌های ده دقیقه، بیست دقیقه، یک ربع ساعت، خوانده‌ام! … شاید من از صدها جلد کتاب همین‌طور در این فاصله‌های کوتاه استفاده کرده باشم. بسیاری را هم می‌شناسم که این‌طور هستند… بنده خودم چند جلد قطور از یک عنوان کتاب را در اتوبوس خواندم. این بایستی یک سیره و سنت رایجی بین مردم ما بشود که کتاب را بخوانند و به بچه‌هایشان یاد بدهند. خانم‌ها در خانه‌ها کتاب بخوانند و معلومات را فرابگیرند.»

چرا حتماً باید کتاب بخوانیم؟

درحالی‌که اغلب ما به دنبال راحتی حمل کتاب‌های صوتی و الکترونیکی هستیم اما ما نمی‌توانیم خودمان را از لذت یک کتاب واقعی جدا کنیم. به‌عبارتی‌دیگر، خواندن یک کتاب واقعی برای ما فوایدی دارد که خواندن کتاب الکترونیکی و صوتی نمی‌تواند آن فواید را برای ما داشته باشد.

خواندن کتاب باعث تحریک ذهنی مغز می‌شود

وقتی هرروز مطالعه می‌کنید، فعالیت ذهنی خود را تحریک می‌کنید. مطالعات متعددی برای درک فواید خواندن انجام‌شده است. طبق یک مطالعه، یکی از مزایای اصلی خواندن کتاب، کند کردن اختلالات روانی مانند آلزایمر و زوال عقل است زیرا مطالعه مغز را تحریک می‌کند و آن را فعال نگه می‌دارد.

هر قسمت از بدن ما برای سالم ماندن به ورزش نیاز دارد و همین امر در مورد مغز ما نیز صدق می‌کند. خواندن به مغز ورزش منظم می‌دهد و آن را سالم نگه می‌دارد.

خواندن برای افزایش دانش مهم است

اهمیت مطالعه کتاب اکنون بیش از هر زمان دیگری است زیرا همه‌چیز به‌صورت دیجیتالی در دسترس نیست. راه‌های زیادی برای یادگیری بیشتر در مورد زندگی وجود دارد، از کتاب‌های خودیاری گرفته تا خواندن داستان. یکی از مزایای بزرگ خواندن کتاب این است که دانشی که از آن‌ها به دست می‌آورید هرگز از شما سلب نمی‌شود. برخلاف مال دنیا، دانش شما تا آخرالزمان با شما خواهد ماند.
کتاب‌خوانی، دایره لغات را گسترش می‌دهد

وقتی عادت به خواندن را در خود ایجاد کنید، دایره لغات خود را تقویت می‌کنید. خواندن هر نوع کتابی می‌تواند دایره لغات را تا حد قابل‌توجهی بهبود بخشد.

تسلط بر زبان به بسیاری از افراد در زندگی شخصی و تحصیلی کمک می‌کند. علاوه بر این، با دانش واژگان بهتر، هنگام نشست و برخواست با مخاطبان آگاه، می‌توانید اعتمادبه‌نفس خود را بالا ببرید.

کتاب، تمرکز را بهبود می‌بخشد

یکی از بدترین کارهایی که تکنولوژی انجام داده این است که ما را تنبل کرده است. تقریباً همه‌چیز به‌راحتی در دسترس است و ما به‌سختی تلاش می‌کنیم تا روی حل مسائل تمرکز کنیم. به‌راحتی از طریق برنامه‌های مختلف غذا و لباس سفارش می‌دهیم. برای رفتن به‌جایی سریع ماشین می‌گیریم و جلوی درب خانه سوار می‌شویم و به مقصد می‌رویم. ما حتی برای به خاطر سپردن چیزها تلاش نمی‌کنیم، به‌سادگی یک یادآوری در تلفن می‌گذاریم و تمام! درحالی‌که خواندن می‌تواند قدرت ازدست‌رفته تمرکز ما را بازگرداند.

مشغول نگه‌داشتن خود بامطالعه برای حدود ۲۰ تا ۳۰ دقیقه می‌تواند به بهبود مغز و تمرکز کمک کند.

کتاب منبعی رایگان برای سرگرمی است

ما برای خریدن اشتراک فیلم هزینه می‌کنیم چون باعث سرگرمی ما می‌شود اما چرا با همین هدف کتاب نمی‌خوانیم؟ جای تأمل است که بسیاری از فیلم و سریال‌های تلویزیونی با الهام از برخی بهترین رمان‌ها ساخته‌شده‌اند. جالب‌تر این است که خواندن کتاب هزینه بسیار کمتری دارد و ما را برای مدت طولانی‌تری سرگرم می‌کند. علاوه بر این، ما با خواندن کتاب در موضوعات مختلف می‌توانیم دانش خود را در مورد بسیاری از چیزها افزایش دهیم و دنیای اطرافمان را بیشتر درک کنیم.



منبع: ایرنا

زن ستیزی چیست؟

این اصطلاحی است که اغلب برای توصیف اعمال خشونت آمیز شدید علیه زنان استفاده می شود.

زن ستیزی چیست؟
تعریف

[ زن ستیزی شامل مجازات زنان به دلیل به چالش کشیدن سلطه مرد است. ممکن است ریشه در نفرت از زنان داشته باشد، اما همان تبعیض جنسیتی نیست .]

زن ستیزی اغلب با تبعیض جنسی یا تنفر از زنان درآمیخته می شود. این اصطلاحی است که اغلب برای توصیف اعمال خشونت آمیز شدید علیه زنان استفاده می شود.

کلمات اغلب با تغییر فرهنگ تکامل می یابند. این مورد در سال 2012 با سخنرانی جولیا گیلارد در پارلمان در حالی که به عنوان نخست وزیر استرالیا خدمت می کرد، زمانی که او رفتار رهبر اپوزیسیون را زن ستیزانه خواند.
فرهنگ لغت مک کواری استرالیا حتی تعریف خود از زن ستیزی را گسترش داد تا به تعصب ریشه‌دار علیه زنان پس از این رویداد اشاره کند.

مطالعه‌ای در سال 2015، 216 مقاله را که در هفته پس از سخنرانی گیلارد در رسانه‌های چاپی استرالیا منتشر شد، تجزیه و تحلیل کرد تا چگونگی رد، به حداقل رساندن و تضعیف این اتهام زن‌ستیزی را بررسی کند و دریافت که «این ساختارهای غالب نه تنها در خدمت حفظ و توجیه جنسیت هستند. نابرابری‌ها، بلکه برای بازتولید و تداوم آنها نیز کارکرد دارند.”

همانطور که این حادثه و تحقیقات بعدی نشان می دهد، زن ستیزی زنان را به طرز ویرانگری در یک دوراهی ایدئولوژیک قرار می دهد: زنان در هنگام تلاش برای مقابله با زن ستیزی با چالش هایی روبرو می شوند، اما با نادیده گرفتن زن ستیزی با موانعی نیز روبرو می شوند، زیرا انجام این کار می تواند باعث تداوم دیدگاه ها و رفتارهای زن ستیزانه شود.
چگونه زن ستیزی را بشناسیم

گاهی اوقات زن ستیزی آشکار و علنی است، اما می تواند پنهان و موذیانه نیز باشد. برخی از نشانه های رفتار و نگرش زن ستیزانه عبارتند از:

    ابراز تنفر از زنان
    تماس گرفتن یا آزار و اذیت زنان
    حمایت از مردان به قیمت زنان
    اعتقاد قوی به نقش های جنسیتی سفت و سخت
    هیچ احترامی برای وقت و تلاش زنان وجود ندارد
    نادیده گرفتن یا صحبت کردن در مورد زنان
    رد عقاید زنان
    دزدیدن ایده های زنان اما امتناع از اعتبار دادن به آنها
    قطع مکرر صحبت زنان هنگام صحبت کردن 4
    سرزنش زنان به خاطر درگیری و انتظار از زنان برای حفظ هماهنگی اجتماعی
    تنبیه زنان به دلیل فریاد تبعیض و تبعیض جنسی


موارد فوق نمونه هایی از زن ستیزی هستند، اما باید به خاطر داشت که این تنها نمونه کوچکی از نحوه بیان این نگرش ها است. در حالی که چنین رفتارهایی اغلب توسط مردان نشان داده می شود، زن ستیزی درونی اغلب زنان دیگر را نیز به مشارکت در این رفتارها سوق می دهد.
منطق زن ستیزی

کیت مان در کتاب خود، (دختر پایین: منطق زن ستیزی) ، چگونگی عملکرد زن ستیزی برای تقویت سلطه مردان را از طریق ارجاع به خشونت الیوت راجر در کالیفرنیا در می 2014 و محکومیت 20 سال برای پوروی پاتل در سال 2015 برای جنین کشی در ایندیانا، توضیح می دهد.

چنین نمونه‌هایی نشان می‌دهند که چرا جریان هایی که با سلسله‌مراتب‌های جنسیتی اجتماعی مطابقت ندارند، با توجه به اینکه چگونه وجود آنها نظام‌های مردسالار را مختل می‌کند، در معرض خطر ویژه‌ای از زن‌ستیزی قرار دارند.
تبعیض جنسی در برابر زن ستیزی

مان بین جنسیت گرایی و زن ستیزی تفاوت قائل می شود و توضیح می دهد که “جنس گرایی شاخه ای از ایدئولوژی مردسالارانه تلقی می شود که نظم اجتماعی مردسالارانه را توجیه و منطقی می کند، در حالی که زن ستیزی نظامی است که هنجارها و انتظارات حاکم بر خود را کنترل و اجرا می کند.”

به عبارت دیگر، جنسیت گرایی نظم مردسالارانه را توجیه می کند، در حالی که زن ستیزی شامل هنجارها و انتظاراتی است که به اجرای آن کمک می کند.

زنان با آسیب های زن ستیزی که توسط مردان انجام می شود مقابله می کنند. پس از رویارویی با این نگرش ها و اعمال ظالمانه، زنان ممکن است به نوبه خود این باورها را درونی کنند.

این بدان معناست که مردان تنها کسانی نیستند که باورهای زن ستیزانه را تداوم می بخشند. زنانی که به تقویت وضعیت موجود کمک می کنند، پاداش می گیرند، در حالی که زنانی که آن را به چالش می کشند یا تهدید می کنند، مجازات می شوند.

سپس این درونی‌سازی می‌تواند به نظارت پلیس بر خود و سایر جنسیت‌های به حاشیه رانده شده کمک کند تا قربانی خشونت زن‌ستیزانه مردان نشوند.
علل زن ستیزی

زن ستیزی نگرشی است که به دلیل تجربیات، تربیت، تأثیرات اجتماعی و هنجارهای فرهنگی ایجاد می شود. برخی از عواملی که در ایجاد زن ستیزی نقش دارند عبارتند از:

    تجارب: مشاهده رفتارهای زن‌ستیزانه در دوران کودکی، بهره‌مندی از چنین باورهایی، داشتن الگوهای زن‌ستیزانه، و داشتن سایر باورهای همسو با زن‌ستیز، همگی می‌توانند نقش داشته باشند.
    تربیت: بزرگ شدن در خانواده و قرار گرفتن در معرض انواع زن ستیزی اغلب عاملی حیاتی در ایجاد چنین نگرش هایی است. محققان همچنین نشان داده‌اند که قرار گرفتن در معرض خشونت خانگی و آزار عاطفی در دوران کودکی با تبعیض جنسی، زن‌ستیزی و خشونت علیه زنان مرتبط است.
    عوامل فرهنگی: نگرش های فرهنگی در مورد زنان نیز می تواند نقش داشته باشد. نگرش‌های مذهبی، که ممکن است نشان دهد زنان پست‌تر، مطیع یا گناه‌کار هستند، می‌تواند به تحقیر و بدرفتاری کمک کند.


تاثیر زن ستیزی

شواهد نشان می دهد که زن ستیزی می تواند تأثیر جدی بر سلامت روان و رفاه داشته باشد. یک مطالعه نشان داد که زنانی که تبعیض جنسی را تجربه کرده‌اند:

    افزایش خطر ابتلا به افسردگی بالینی
    ناراحتی روانی بیشتر
    عملکرد ذهنی بدتر
    سلامتی ضعیف تر
    رضایت کمتر از زندگی


زنان همچنین بیشتر احتمال دارد تعدادی از شرایط مختلف سلامت روانی را تجربه کنند، از جمله اضطراب، افسردگی، PTSD و اختلالات خوردن. برخی از این تفاوت ها ممکن است به تفاوت های بیولوژیکی مرتبط باشد. با این حال، نابرابری احتمالاً تحت تأثیر عواملی مانند قرار گرفتن در معرض استرس مزمن و آسیب های ناشی از جنسیت، تبعیض، زن ستیزی و نابرابری جنسیتی است.

ریز پرخاشگری های جنسی با اضطراب، افسردگی، خشم و اعتماد به نفس پایین مرتبط است و قرار گرفتن در معرض طولانی مدت با علائم تروما مرتبط است.
زن ستیزی آنلاین

وقتی زن ستیزی از طریق رسانه های اجتماعی و دیگر پلتفرم های آنلاین تداوم یابد، می تواند نتایج خطرناکی به همراه داشته باشد.
#GamerGate

طبق یک مقاله ژورنالی در سال 2015، #GamerGate به تعدادی از حوادثی اشاره می کند که به دنبال پست وبلاگی توسط Eron Gjoni در 8 آگوست 2014، که در آن او به اشتباه زوئی کوئین سابق خود را متهم کرد که با یک منتقد بازی همخوابه شده است تا نظر مثبتی از او داشته باشد.

اتهامات وی منجر به آزار و اذیت آنلاین و آفلاین این زن شد، زیرا آدرس منزل و شماره تلفن وی منتشر شد و وی مورد تجاوز و تهدید به مرگ قرار گرفت. کمپین آزار و اذیت #GamerGate به سرعت به سایر زنان برجسته در صنعت بازی های ویدیویی از جمله برایانا وو و آنیتا سرکیسیان گسترش یافت.

    پیامدهای خشونت آمیز آزار و اذیت آنلاین بسیار فراتر از فضاهای دیجیتالی است که ممکن است در آن آغاز شود. تعدادی از منتقدان #GamerGate “swatted” شدند، به این معنی که غریبه‌ها تماس‌های جعلی با پلیس برقرار کردند و تیم‌های SWAT را به خانه منتقدان فرستادند.

یک مقاله ژورنالی در سال 2018 بررسی کرد که چگونه زن ستیزی به طور خاص در فضای آنلاین رایج است و با سایر اعمال ظالمانه از جمله برتری سفیدپوستان، تضاد عجیب و غریب، توانایی‌گرایی و غیره همسو می‌شود.

بر اساس داده‌های سال 2017، مرکز تحقیقاتی پیو دریافت که نگرش نسبت به آزار و اذیت آنلاین بر اساس جنسیت متفاوت است، زیرا 70 درصد از زنان احساس می‌کنند که این یک «مشکل بزرگ» است، در حالی که تنها 54 درصد از مردان و 63 درصد از زنان چنین احساس می‌کنند. احساس می کردند که احساس امنیت آنلاین مهمتر از این است که بتوانند آزادانه نظرات خود را به اشتراک بگذارند، در حالی که تنها 43 درصد از مردان چنین احساسی داشتند.
تجربیات و نگرش ها زن ستیزی را تقویت می کند

هنگامی که جنسیت های به حاشیه رانده شده که از آسیب های زن ستیزی رنج می برند در مقابل مردانی قرار می گیرند که موضوع آزار و اذیت آنلاین را به نفع آزادی بیان به حداقل می رسانند، احتمالاً چنین تخلفاتی ادامه خواهد یافت.
انواع زن ستیزی

چند نوع مختلف زن ستیزی نیز شناسایی شده است.
Misogynoir
    Misogynoir یک زیرگروه خاص از زن ستیزی است که شامل تحقیر و تعصبی است که به طور خاص علیه زنان سیاه پوست انجام می شود.


در سال 2018، مویا بیلی و ترودی، زنان سیاه پوستی که نقش مهمی در تعریف زن‌ستیز و حمایت از این اصطلاح داشتند، آن را به عنوان «زن‌ستیزی نژادپرستانه ضد سیاه‌پوستانی که زنان سیاه‌پوست تجربه می‌کنند» توصیف کردند و درباره اینکه چگونه زن‌ستیز برای پاک کردن خود کارشان عمل کرد، بحث کردند.

با این کار، علیرغم موفقیت آنها در روشن کردن پدیده زن ستیزی، به فعالیت خود برای آسیب رساندن به این زنان سیاه پوست ادامه می دهد. متأسفانه، جنسیت‌های به حاشیه رانده شده که به روش‌های دیگری مانند سیاه‌پوست و دگرباش بودن نیز تحت ستم قرار می‌گیرند، با توجه به اینکه چگونه سلسله‌مراتب جنسیتی را به چالش می‌کشند، همچنان در معرض خطر بیشتری از زن‌ستیزی قرار دارند.

برای نشان دادن زن‌ستیزی  در محل کار، مان به پرونده دانیل هولتزکلاو «افسر پلیس متجاوز زنجیره‌ای در اوکلاهاما سیتی، که زنان سیاه‌پوست دارای سوابق کیفری را شکار می‌کرد، با این اعتقاد که این زنان هیچ راه‌حل قانونی نخواهند داشت» را بررسی کرد.

به این ترتیب، مدتها پس از اعمال خشونت جنسی او نسبت به این زنان سیاهپوست، از طریق توصیفات او در مقالات و مستندهایی که او را ناتوان از چنین تخلفاتی از سوی طرفداران معرفی می کرد، شک و تردید از او  به عنوان شاهدان معتبر، علیه این زنان سیاهپوست اعمال شد. ، و غیره.

متأسفانه، زنان سیاه‌پوست همچنان با خطرات بیشتر آسیب‌دیدگی توسط زن‌ستیزی به دلیل همسویی آن با ضد سیاه‌پوستی مواجه هستند و هنگام تلاش برای به دست آوردن عدالت، با موانع بیشتری مواجه می‌شوند.
ترنس‌جنسی

ترنس‌جنسی به تعصب، نفرت و ظلم و ستم نسبت به زنان تراجنسیتی و افراد ترنس‌زن اشاره دارد.15 این تلاقی زن‌ستیزی و ترنس‌هراسی را توصیف می‌کند.

مطالعه‌ای در سال 2018 که توسط یک مددکار اجتماعی ژاپنی-آمریکایی دگرباش بر روی بزرگسالان ترنس زنانه در شهر نیویورک انجام شد، نشان داد که «شرکت‌کنندگان تجارب قربانی‌شدن خود را به‌عنوان متضمن نگرش‌ها و رفتارهای زن‌ستیزانه همراه با نمایشگاه‌های ترنس‌هراسی از بی‌ارزش‌سازی، بت‌شدن و عینیت‌سازی برجسته کردند.»

همانطور که این تحقیق کیفی نشان می دهد، زنان ترنس رنگین پوست در معرض خطر بیشتری برای آسیب دیدن از ترنس هراسی، زن ستیزی و برتری طلبی سفیدپوستان هستند. همه این تهدیدات متقاطع به موارد زیر کمک می کنند:

    کم کاری
    فقر
    دغدغه های مسکن
    چالش های سلامت
    مسائل حقوقی
    قربانی شدن


نکاتی برای مقابله با زن ستیزی

مقابله با زن ستیزی آسان نیست، اما برخی از استراتژی ها ممکن است به شما کمک کند. اقداماتی که می توانید برای مراقبت از خود و دیگرانی که با رفتارهای زن ستیزانه روبرو هستند بردارید عبارتند از:

    آن را نادیده نگیرید: وقتی رفتار زن ستیزانه را از کسی می بینید، آن را صدا بزنید و به وضوح نشان دهید که قابل قبول نیست.
    گزارش آن: در محل های کاری، با مدیر یا بخش منابع انسانی خود صحبت کنید.
    شرایط را رها کنید: تعیین حد و مرز می تواند مفید باشد، اما اغلب بهتر است در صورت امکان شرایط را ترک کنید.
    فضاهای امن ایجاد کنید: همه زنان را حمایت و ارتقا دهید. تلاش کنید تا از اثرات مخرب زن ستیزی درونی شده آگاه شوید و چگونه می تواند منجر به مجازات زنانی شود که وضعیت موجود مردسالارانه را به چالش می کشند.
    مراقب خود باشید: راهکارهای مراقبت از خود و آرامش را برای مقابله با استرس تمرین کنید.


اگر زن ستیزی باعث ناراحتی یا اختلال در زندگی شما می شود، ممکن است صحبت با یک متخصص سلامت روان نیز مفید باشد. آنها می توانند به شما کمک کنند تا تجربیات خود را پردازش کنید، استراتژی های مقابله ای جدید ایجاد کنید، و ایده هایی را برای نحوه برخورد با رفتار زن ستیزانه کشف کنید.
سخن نهایی از سایکو درمان

علیرغم آسیب های فراگیر زن ستیزی، همانطور که در اینجا مرور می شود، ممکن است متوجه شوید که فولکس در پرداختن مستقیم به آن مردد است، حتی زمانی که در موقعیت های امتیازی نسبی قرار دارد، مانند یک زن سفیدپوست ثروتمند، که بخشی از چگونگی ادامه این سیستم ظالمانه است. ماندگار شد.

در نهایت، ممکن است لازم باشد در هنگام مواجهه با آن، نیازهای منحصر به فرد خود و چالش‌های مربوط به آن را تأمل کنید، زیرا کسانی که با زن‌ستیزی مخالفت کرده‌اند، اغلب در نتیجه با واکنش‌های شدید مواجه می‌شوند.

متأسفانه، در حالی که قابل درک است که چرا فولکس ممکن است از مخالفت مستقیم با زن ستیزی هراس داشته باشد. به ویژه با توجه به اینکه چگونه می تواند بر سلامت روان تأثیر منفی بگذار. چنین اجتنابی تنها به آسیب های بیشتر به آسیب پذیرترین هویت های به حاشیه رانده شده، مانند زنان ترنس سیاه پوست، که در معرض خطر بالایی هستند، کمک می کند. به قتل رسیدن به دلیل واقعیت خشن خشونت جنسی است که هنوز به طور نامتناسبی به آنها آسیب می رساند.



منبع: پایکو دراما

عادت‌های اشتباهی که باعث می‌شود پیشرفت نکنید

کوتاه‌مدت‌گرایی یکی از آفت‌هایی است که مانع از پیشرفت ما در زندگی می‌شود.

به گزارش بهداشت نیوز اگر شما هم یکی از این افراد هستید یا کسانی را در اطراف‌تان می‌شناسید که این‌گونه هستند، به عادت‌های‌شان دقت کنید. خوشبختانه وقتی بتوانید عادت‌ها را شناسایی کنید، می‌توانید تغییراتی ایجاد کنید که کمک‌تان می‌کند در اهداف کوتاه‌مدت و بلندت‌مدت موفق‌تر عمل کنید. با ما همراه باشید تا این ۶عادت را مرور کنیم.

۱.فقط روی‌ اکنون و حال متمرکز هستند  

وقتی جوان هستید، زیستن در لحظه اکنون و تمرکز بر زمان حال ساده است. با اینکه این یک توانایی عالی محسوب می‌شود اما ممکن است یک توانایی دیگر را به خاطرش از دست بدهید.

اگر می‌خواهید در زندگی رو به جلو حرکت کنید، باید آینده را به اندازه زمان حال، یا حتی قدری بیش‌تر از آن، دریابید.

دنیا پر از آدم‌های گنجشک‌روزی است که فقط به فکر آن هستند که امروزشان سپری شود. اگر می‌خواهید در آینده ثبات و امنیت بیش‌تری را تجربه کنید، نمی‌توانید فقط به لحظه حال فکر کنید.

بله، خیلی از آدم‌ها به شما خواهند گفت که اگر می‌خواهی خوشحال باشی در زمان حال زندگی کن. اما فکرش را هم نکنید که منظور از زیستن در زمان حال فراموش کردن آینده و برنامه‌ریزی نکردن برای آن است.

۲.حاضر نیستند برای آینده قربانی بدهند

آدم‌های کوتاه‌مدت‌گرا علاوه‌بر آنکه برنامه‌ای برای آینده ندارند، اغلب قربانی‌های ضروری برای برخورداری از آینده بهتر هم نمی‌دهند. اغلب آدم‌ها درک می‌کنند که اگر در زمان اکنون واقعا کار و صرفه‌جویانه زندگی کنی، می‌توانی آینده موفق‌تر و باثبات‌تری داشته باشی.

فقط بحث پول نیست. درست مثل مثال رقصنده بالا، می‌توانید روی مهارت‌های‌تان سرمایه‌گذاری کنید و آموزش بینید. اما می‌توانم مثالی پولی بزنم که بهتر متوجه شوید.

سام عاشق قهوه است اما تصمیم می‌گیرد به جای دو لیوان قهوه در روز یک لیوان قهوه بخورد. او می‌تواند هر روز ۳دلار بیش‌تر پس‌انداز کند و در طی سال او ۱۰۹۵دلار پس‌ازانداز کرده است. او دوست دارد یک تلویزیون باحال بخرد اما تلویزیون قدیمی‌اش خوب کار می‌کند، بنابراین تصمیم می‌گیرد پول را صرف محصولی کند که می‌تواند تا ۵درصد بازگشت سرمایه برایش داشته باشد. سرمایه‌گذاری از قانون مرکب پیروی می‌کند. پس بعد از ۵سال، او تقریبا ۱۴۰۰دلار دارد که می‌تواند هر زمانی که نیاز داشت برای هر چیزی که نیاز داشت خرج کند. اما در طی این مدت او هم‌چنان به حذف یک فنجان قهوه در روز ادامه داده و پول آن را نیز پس‌ازانداز کرده است، پس هر سال او ۱۴۰۰دلار دیگر نیز دارد.

همه این‌ها فقط با قربانی کردن یک فنجان قهوه در روز رخ داده است!  این فقط مثال است.

 شما نیاز دارید چیزهایی را در لحظه اکنون قربانی کنید، درغیراین‌صورت نمی‌توانید آینده جالبی داشته باشید.

۳.اهداف شفاف نمی‌چینند

کوتاه‌مدت‌گرایان اهداف شفافی برای آینده ندارند که بر اساس آن‌ها حرکت کنند. بدون این اهداف آن‌ها نمی‌دانند که دلیل‌شان برای فعالیت‌های هر روزه چیست و نهایتا دست به کارهایی می‌زنند که هیچ نتیجه‌ای ندارد و فقط انرژی آن‌ها را صرف کرده و بدتر از آن ممکن است به مسیر اشتباهی نیز رفته باشند.

اما بدون هدفی دست‌یافتنی، زمان‌بندی‌شده و قابل اندازه‌گیری، نمی‌توانند فعالیت‌های متمرکز انجام دهند و فرصت‌ها را از دست می‌دهند.

۴. چندین کار را همزمان انجام می‌دهند

اگر آدم‌ها اهداف واضح و روشنی برای آینده نداشته باشند، اغلب چندین مسئولیت و وظیفه را به صورت همزمان انجام می‌دهند. این کار باعث می‌شود که سرشان بی‌خودی شلوغ شود، استرس بگیرند و چرخ‌شان پنچر شود.

مشکل اینجاست که آن‌ها چندین فعالیت متفاوت را در چندین مسیر متفاوت انجام می‌دهند. در سنین پایین‌تر که آدم‌ها انرژی بیش‌تری دارند دوست دارند همه چیز را امتحان کنند.  باشگاه می‌روند، کلاس زبان می‌روند، کلاس آشپزی می‌روند، تصمیم می‌گیرند خیریه تأسیس کنند، تصمیم می‌گیرند خواننده شوند، یکباره دوست دارند شانس‌شان را در تئاتر امتحان کنند...خلاصه همه کار دوست دارند بکنند اما چون تمرکزشان روی فعالیت‌های مختلف پخش شده است، نمی‌توانند از آن بهره ببرند.

تازه دلشان می‌خواهد از زندگی عاشقانه و اجتماعی پرباری برخوردار باشند که خودش قدری از تمرکز آن‌ها را نیاز دارد. انجام همه این کارها با هم می‌تواند لذتبخش باشد اما کم‌کم انرژی شما تخلیه می‌شود. درضمن در هیچ‌کدام آنقدرها پیشرفت نمی‌کنید. زبان‌تان ناقص می‌ماند، خیریه‌تان رشد نمی‌کند. برنامه‌های‌تان با هم تداخل پیدا می‌کند و ....یکجایی می‌رسد که رییس‌تان می‌گوید به اندازه کافی دل به کار نمی‌دهی و اخراجی!

بنابراین وقتی چندین کار را همزمان انجام می‌دهید، درواقع هر کاری را بسیار ضعیف و اندک و در مسیرهای متعدد انجام می‌دهید و پیشرفتی حاصل نمی‌شود.

۵.به دنبال دستاوردها و موفقیت‌های کوتاه‌مدت هستند

یادتان است تب رمزارزها در اوایل سال ۲۰۲۱  میلادی خیلی‌ها را در سراسر دنیا گرفته بود. از این تب‌ها زیاد آدم‌ها را می‌گیرد. یکباره همه وارد آن می‌شوند، مدتی در آن زمان صرف می‌کنند و بعد حوصله‌شان سر می‌رود و خارج می‌شوند. اما برخی با ممارست و صرف وقت در همین تجربه‌های تب‌آلود به نتایج بزرگی دست پیدا می‌کنند.

ممکن است برخی تجربه‌ها در آغاز کار دستاورهای اندکی داشته باشند. مثلا بازار رمزارزها بالا و پایین می‌شود و ممکن است برخی با سقوط بازار دچار هراس شوند و پولشان را بیرون بکشند، اما همیشه در این نوع موقعیت‌ها آدم‌هایی هستند که خونسرد عمل می‌کنند آن‌ها کاری به پولی که سرمایه‌گذاری کرده‌اند ندارند. می‌گذارند که بازار بالا و پایین شود و تا زمانیکه واقعا به آن پول نیاز ندارند آن را خارج نمی‌کنند. یا زمانی خارج می‌شوند که حس کنند پول بیش‌تری در مقایسه با سرمایه‌گذاری اولیه کسب کرده‌اند.

تفاوت این دو دیدگاه در بلندمدت‌گرایی و کوتاه‌مدت‌گرایی است. وقتی روی نتایج کوتاه‌مدت تمرکز کنید حتما دچار استرس می‌شوید.

۶.به بعد موکول می‌کنند

کاری که امروز وقت داری انجام دهی را هرگز به فردا موکول نکن. این یکی از قدیمی‌ترین توصیه‌های تاریخ بشر است. کارهای انجان نشده امروز باقی مانده است. می‌توانید همت کنید و امروز انجامشان دهید و کار فردا را سبک کنید. یا روی کاناپه دراز بکشید و یک قسمت دیگر از سریال مورد علاقه‌تان را تماشا کنید.

اهمال‌کاری آفت کوتاه‌مدت‌گرایی است. آن‌ها کارها را به تعویق می‌اندازند چون می‌خواهند از زمان حال لذت ببرند اما نمی‌دانند که دارند به آینده‌شان صدمه می‌زنند. البته برخی از اهمال‌کاری‌ها ناشی از افسردگی است که موضوع بحث ما نیست.

برای حل آن چه کنیم؟ از خودتان سوال بپرسید: هدیه دوست داری؟ پاسخ: معلومه کی بدش می‌یاد؟

پس چرا با انجام کارهای باقی‌مانده امروز، فردا را به خودت هدیه نمی‌دهی؟



منبع: بهداشت نیوز

با این ترفندها جذاب و موفق می‌شوید

این روزها در فضای مجازی تبلیغات گسترده برای افزایش جذابیت افراد و رسیدگی به ظاهر و تغییرات روی صورت و اندام منتشر می‌شود اما راهکارهای ساده و بدون هزینه برای جذاب بودن هم وجود دارد.

به گزارش بهداشت نیوز فضای مجازی و دنیای تبلیغات، این روزها سخت در تلاش هستند تا جذابیت یک فرد را جور دیگری تعریف کنند! رسیدگی به ظاهر و تغییرات روی صورت، اندام برای اینکه هیچ نقصی نداشته باشید خواب و خوراک را از خیلی افراد گرفته است.

اسیر تبلیغات شدن کار خودش را کرده است! ناخواسته تمام افراد تحت تاثیر مانور زیباسازی و بی نقص سازی این روزهای دنیای مجازی قرار گرفته‌اند. این مساله که همه ما خیلی طبیعی است که در ظاهر عیب و ایرادی داشته باشیم دارد رنگ می‌بازد! و آن کسی که سعی می‌کند نقص‌هایش را برطرف کند جذاب‌تر عنوان می‌شود! اما واقعیت این نیست. در حقیقت اگر شما بر مدار این نگرش حرکت کنید هیچ وقت توقف ندارد و هر روز یک تغییر جدید از شما می‌طلبد و به این شیوه هیچ‌گاه روزی نمی‌رسد که بدون عیب باشید! این راز ماندگاری خیلی از اصناف است!

اما به راستی جذابیت در چیست؟ آیا می‌توانید بدون کمک گرفتن از دیگران و هزینه‌های گزاف همه چیز تمام باشید؟! خب نه! همه چیز تمام بودن که ممکن نیست، ولی اینکه شما بتوانید خودتان را به درجه‌ای برسانید که بدون استفاده از دیگران و به طور مصنوعی جذاب باشید کار سختی نیست. الان به شما یاد می‌دهیم که در عرض ۳۰ روز جذاب‌تر بشوید! باورتان نمی‌شود؟ بخوانید تا توی ذهنتان شکل بگیرد. مطمئن باشید کار شماست!

روزی ۳ لیتر آب

۷۵% از بدن ما را آب تشکیل داده است. شاید بخندید که آب چه ربطی به جذابیت دارد اما اگر رعایت کنید بعدها لبخند شادی خواهید زد! وقتی شما همین یک مورد را مدنظر قرار بدهید پوست شما هیچ وقت دچار کم آبی نمی‌شود و شفاف و براق خواهد درخشید. یکی از رموز جذابیت ظاهری چیست؟! درست است پوستی شفاف و سالم. پس با همین یک مورد به آن برسید!

سالم‌خواری

اگر ورزش هم بکنید ولی رژیم غذایی سالم نداشته باشید به هیچ جایی نخواهید رسید! تناسب اندام ارتباط تنگاتنگی با نحوه تغذیه شما دارد. دور فست فود و غذاهای ناسالم را خط بکشید. کم کم متوجه انرژی بیشتر، حال خوش‌تر و اندام مناسب‌تر خواهید شد!
ورزش

اصلا شوخی ندارد! هر کسی بخواهد جذاب باشد و مهمتر از آن جذاب بماند باید ورزش کند! بهترین عمل‌های زیبایی هم قابل برگشت هستند پس راز اینکه جذابیتی ماندگار داشته باشید در ورزش کردن و استمرار در آن است. از ۳ روز در هفته شروع کنید. حتی اگر بیشتر از این زمان هم ندارید همیشه آن ۳ روز را برای خودتان وقت بگذارید. در حقیقت هفته‌ای ۳ ساعت! زمان زیادی است؟! به فکر خودتان باشید!

۱۰ صفحه کتاب

کتاب خواندن دید شما را به دنیا عوض می‌کند. هم خودتان تغییر خواهید کرد و هم جهان پیرامونتان جور دیگری به نظرتان خواهد رسید! روزی ۱۰ صفحه کتاب خواندن وقت زیادی از شما نمی‌گیرد اما بار علمی و فرهنگی زیادی به شما اضافه خواهد کرد که از جذابیت‌های ظاهری خیلی خیلی ارزشمندتر است. این مورد را پشت گوش نیندازید و در ارتقای شخصی خودتان کوتاهی نکنید.

۵ دقیقه مدیتیشن

لازم نیست کار خاصی بکنید. روزی ۵ دقیقه! فقط ۵ دقیقه از ۲۴ ساعت شبانه روز! در حقیقت آنقدر کم است که اصلا به چشم نمی‌آید ولی تاثیر آن بر زندگی شما به قدری زیاد است که شاید باورتان نشود! با این کار سلامت ذهن و روانتان تضمین خواهد شد! تمرکز بیشتری خواهید داشت. در برخورد با مشکلات آرامتر خواهید بود. این فردی که برشمردیم جذاب نیست؟!

در دنیای رنگ و لعاب امروز که جذابیت را فقط در روکشی که بر آدم‌ها می‌کشند تبلیغ می‌کند شما جذاب‌ترین باشید! همه چیز به خودتان بستگی دارد. سطح فکر، سلامت روان و تحرک و فعالیت از شما انسان فوق‌العاده‌ای می‌سازد. شک نکنید.



منبع: بهداشت نیوز