تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

چگونه به خود انگیزه دهیم؟ 14 راهکار برای افزایش انگیزه

برای افزایش انگیزه چه کنیم؟ چطور می‌توانم از بی‌ انگیزگی خلاص شوم؟ بی‌انگیزگی مشکلی است که هم? ما در برهه‌هایی آن درگیر می‌شویم. نداشتن هدف و بی‌انگیزه بودن باید می‌شود که احساس ناخوشایندی داشته باشیم و دچار روزمرگی شویم! البته می‌دانیم با انگیزه و پرانرژی بودن برای همیشه کار سختی است اما داشتن برنامه و پشت کار در مسیر رسیدن به اهداف کوچک و بزرگ کمک می‌کند تا با انگیزه باشیم.

عوامل زیادی در بی‌انگیزه بودن ما نقش دارند. ولی دلیل بی انگیزگی هر چه باشد، حضور در محیط‌های مثبت می‌تواند به افزایش انگیزه کمک کند. برای مثال اتمام کارها انگیزه شما را برای انجام کارهای بعدی افزایش می‌دهد.


برای افزایش انگیزه چه کنیم؟


تقریبا هر کسی این پیچ‌ و خم‌های سرپایینی همانند این را تجربه کرده است که در این مسیر ظاهرا رویاها غیر ممکن‌ و دست‌نیافتنی‌اند. اما همیشه راه عبور از موانع وجود دارد.


در ادامه با انجام 14 کار ساده، می‌توانید این حس را از بین ببرید و در زندگی‌تان هیجان ایجاد کنید.

1. هدف گذاری کنید

یک کاغذ و قلم بردارید و اهدافتان را روی آن بنویسید. برای رسیدن به اهداف برنامه‌ریزی کنید و اقدام کنید. از منطقه امن خود خارج شوید. ریسک کنید و به دنبال فرصت‌های نو باشید. اجازه ندهید چیزهایی مانند سن، افکار اطرافیان و کلیشه‌های اجتماعی شما را در خانه زندانی کنند.
2. فهرستی از دلایلی که می‌خواهید به آن هدف دست پیدا کنید، تهیه کنید

در دنیای شلوغ و گیج کنند? اطراف ما، خارج شدن از مسیر بسیار آسان است. به همین دلیل است که باید خودتان را در هدفتان مستقر کنید. به منظور تضمین کردن بیشتر موفقیت‌تان فهرست را دستی بنویسید.

مطالعات نشان داده‌اند وقتی ما این کار را انجام می‌دهیم و با دست حروف را به هم متصل می‌کنیم، مغز را به طور فعالانه‌تری در فرایند درگیر می‌کنیم. چون تایپ کردن یک عملکرد اتوماتیک است که فقط در انتخاب حروف درگیر می‌شود و ارتباط ذهنی کمی در این فرایند وجود دارد.
3. لیستی از کارهایی که باید انجام دهید تهیه کنید

گاهی اوقات کارهایی که باید انجام دهیم بسیار زیادند، همین امر ممکن است اشتیاق به کار را از شما بگیرد. مخصوصاً این روزها که تعداد بی شمار ایمیل‌ها به وظایفی که به ما محول شده، اضافه شده است. به همین دلیل من لیستی از کارهایی که باید انجام بدهم تهیه کرده‌ام. این لیست شامل کارهای اصلی و مهمی ست که باید انجام بدهم. کارهای کوچک را در پایان روز یا در وقت اضافه بین کارهای دیگر انجام می‌دهم.

برای تهیه این لیست، می‌توانید از گوشی، لپ‌تاپ یا یک تکه کاغذ استفاده کنید. هر کدام که برایتان راحت‌تر است. وقتی هر شب کارهایی که روز بعد باید انجام دهید را می‌نویسید، فردا برای انجام کارها آماده خواهید بود.

اولویت‌های خود را بشناسید و دوباره کنترل زندگی‌تان را به دست بگیرید. هیچ چیز به اندازه حس کارآمد بودن به پیشرفت مردم کمک نمی کند. پس این لیست را تهیه کنید و بگذارید حس کارآمد بودن جای تنبلی را بگیرد.
4. هدفتان را به اهداف کوچکتری تقسیم کنید

علم اعصاب به ما می‌گوید که هر موفقیت کوچکی، مرکز پاداش مغز را فعال می‌کند و باعث می‌شود دوپامین که ماد? شیمیایی احساس خوب است در بدن آزاد شود. این موضوع به ما کمک می‌کند تا متمرکز شویم و ما را تشویق می‌کند تا گام مشابه بعدی را برداریم. این کار، چه در مورد قبوض پرداختی‌تان و چه در مورد پیدا کردن یک شغل جدید، را امتحان کنید.
5. مقایسه ناسالم نکنید

مقایسه درون زندگی خود با ظاهر زندگی دیگران باعث بی انگیزگی شما می‌شود. متاسفانه مقایسه در فرهنگ ما رواج زیادی دارد و از همان کودکی والدین بچه را با بقیه بچه‌ها مقایسه می‌کنند. فراموش نکنید که شرایط زندگی هر کس متفاوت است. شاید اگر او در شرایط زندگی شما بود، موقعیت بدتری داشت.

به جای مقایسه کردن، روی هدفتان متمرکز شوید و تلاش کنید به آن برسید.
6. از گذشته درس بگیرید

اشتباهات گذشته یکی از عوامل بی انگیزگی هستند. فکر کردن به گذشته برای شما سودی ندارد. شما فقط باید از آن درس بگیرید و به آینده چشم بدوزید.

مهم نیست چه خطایی انجام دادید. خودتان را ببخشید و سعی در جبران آن داشته باشید. به دنبال راه‌هایی برای فراموش کردن گذشته باشید. برای این کار می‌توانید از یک مشاور کمک بگیرید.
7. موفقیت‌های گذشته را به یاد بیاورید

ذهن انسان به طور کلی منفی گراست. بدین معنی که بیشتر خاطرات منفی در آن ثبت می‌شود و موفقیت‌ها و خاطرات خوب کمرنگ‌تر می‌شوند. با به یاد آوردن دستاوردها و موفقیت‌هایتان (هر چند کوچک) می‌توانید دوباره به استعدادها و توانایی‌هایتان ایمان بیاورید.
8. از شبکه‌های اجتماعی دوری کنید

شبکه اجتماعی گاها کسب و کار شما هستند، گاهی وسیله یادگیری و گاهی هم تنها سرگرمی. اگر مورد مصرف شما مورد آخر است باید دقت کافی را در رابطه با زمان و وقتی که برای این وسیله سرگرمی می گذارید، داشته باشید.

اکثر ما بدون کنترل تلگرام یا اینستاگرام خود را چک می‌کنیم. گرچه نگاه گذرا و گاه به گاه به شبکه های اجتماعی به نظر بی ضرر می آید، اما در واقع این کار انگیزه شما برای انجام کارهای اصلی و مهم را از بین می برد. ضمن اینکه تمرکز و دقت شما را هم دچار مشکل می کند.

بر اساس مطالعات انجام شده در ارواین، اگر در حین انجام کار حواسمان پرت شود، 25 دقیقه زمان لازم است تا دوباره تمرکزمان را به دست آوریم. به تمام دقایق تلف شده هنگام چک کردن مطالب دوستانمان در شبکه‌های اجتماعی فکر کنید. به خاطر داشته باشید وقت شما واقعی‌تر و باارزش‌تر از اخبار به روز مردم است، پس وقت‌تان را سازنده کنید و چک کردن شبکه‌های اجتماعی را کنار بگذارید. حتماً احساس خیلی بهتری خواهید داشت، من تضمین می‌کنم.
9. به چیزهایی فکر کنید که از داشتنشان شکرگذارید

به آنچه که دارید توجه کنید، نه آنچه که آرزوی داشتنش را دارید. کامپیوتر، گوشی موبایل، تلویزیون، کولر، بخاری، یخچال، خانه… این‌ها چیزهایی هستند که باید به خاطر داشتنشان سپاس‌گذار باشید. اما اولین و مهم‌ترین چیز، سلامتی شما و توانایی خواندن این مقاله است. آیا می‌دانید موقعیتتان چقدر عالی است؟ پس چه چیز شما را از تلاش برای داشتن زندگی رؤیایی‌تان باز می‌دارد؟

هرچقدر زودتر به ارزش داشته‌های کوچکتان پی ببرید بهتر است و انگیزه شما برای زندگی بیشتر می‌شود. مثلاً برای خودتان، یادداشت تشکر برای تمام چیزهایی که دارید بنویسید.
10. کاری را انجام دهید که خوشحالتان می‌کند

بر اساس مطالعات انجام شده در دانشگاه واریک، احساس خوشحالی 12 درصد کارآمد بودن افراد را افزایش می‌دهد. خوشحالی باعث انرژی بیشتر، یادگیری سریع‌تر، تصمیم گیری بهتر و همکاری بهتر با دیگران می‌شود.

چطور احساس خوشحالی کنیم؟ کتاب مورد علاقه‌تان را بخوانید، به دوست صمیمی‌تان تلفن کنید، برای خودتان یک فنجان قهوه درست کنید. برای ایجاد حس خوشحالی راه‌های زیادی وجود دارد.
11. ورزش کنید

آیا ورزش می‌کنید؟ آیا از خانه خارج می‌شوید؟ اگر نه، شما باید یک فعالیت فیزیکی برای خودتان در نظر بگیرید.  خود ورزش به تنهایی اعتماد به نفس و البته انگیزه به همراه دارد. این کار باعث می‌شود ذهن شما از استرسی که به دلیل ناتمام ماندن کارهایی که لیست کرده‌اید به شما وارد شده، رها شود. بدنتان را قوی کنید، ذهنتان نیز قوی خواهد شد.
12. از کم شروع کنید

گاهی علی رغم تلاش زیاد نتوانیم کاری را که شروع کرده‌ایم به پایان برسانیم. این عدم موفقیت ممکن است به فشار زیادی باشد که به خود وارد می‌کنیم. بهتر است با قدم‌های کوچک شروع کنیم.

مثلاً به جای نوشتن یک کتاب، یک صفحه بنویسید. عادت کنید به نوشتن 100 کلمه در روز، سپس این تعداد را به 200 برسانید، سپس 300 کلمه و بالاخره یک صفحه بنویسید. با گذر زمان موفق به نوشتن یک فصل خواهید شد.

این ایده شما را به سمت رسیدن به اهداف کوتاه مدتتان سوق می‌دهد، متعاقبا هیجان بیشتری برای انجام کارهای بزرگ‌تر در آینده خواهید  داشت.
13. هدف‌های بزرگ داشته باشید

بله، درسته که باید از کم شروع کنید، ولی هدف بزرگ داشته باشید. به این معنا که همیشه مشخص کنید دقیقاً چه می‌خواهید. مهم‌تر از همه تلاش کنید قدم به قدم به اهدافتان برسد. اگر فقط رؤیا ببافید و به رویایتان نرسید، به هیچ‌جا نخواهید رسید. اهداف بزرگ را به اهداف کوچک‌تر تقسیم کنید و به وسلیه آن‌ها به اهداف بزرگ تر دست پیدا کنید.

اگر هدفتان اتمام دانشگاه است، این هدف را به بهترین بودن در کلاس گسترش دهید. اگر می‌خواهید یک بلاگر موفق شوید، برای جلب توجه تدوین‌گرهای سایت‌های معتبر تلاش کنید تا مقاله‌های شما را منتشر کنند.

اینکه بدانید قرار است چه چیز مهمی به دست آورید، باعث ترغیب شما در انجام هرچه بهتر کارهایتان می‌شود.
14. زمانی را به تفریح اختصاص دهید

«تفریح کن» به هیچ وجه یک نصیحت تنبلانه نیست. گاهی اوقات زمانی که برای انجام یک کار صرف می‌کنیم، خیلی بیشتر از زمانی ست که برایش در نظر گرفته‌ایم. همین باعث رنجش خاطر ما و درنتیجه بی انگیزه شدن ما می‌شود. به همین دلیل دانستن اینکه کی و چگونه باید از کار دست بکشیم خیلی مهم است.

در این مواقع، به پیاده‌روی بروید. به دیدار دوستی بروید. یا حتی در خانه بمانید و سریال مورد علاقه‌تان را تماشا کنید. مغز شما به اندازه سایر اندام‌ها به استراحت نیاز دارد.


حرف پایانی


در این مطلب راهکارهایی را معرفی کردیم که به شما برای افزایش انگیزه کمک می‌کند. اما باید قدم اول را بردارید و شروع کنید به نوشتن اهداف و آروزهای خودتان!



منبع: زوم لایف


آرزوهای بزرگ را به اجزای کوچک‌تر تقسیم کنید

یکی از نکات مهم در ، تبدیل هدف به اجزای کوچک‌تر و قابل دسترس است. پس باید برای رسیدن به آرزوهای بزرگ آن‌ها را به اجزای کوچک‌تر تقسیم کنید. تفاوت بزرگی بین تمایلی برای خرید یک اتومبیل کوچک که نیاز حمل و نقل را برآورده کند با تمایلی برای خرید یک ماشین رولز رویس یا لامبورگینی وجود دارد.

گاهی اوقات چیزی که می‌خواهید باید در زمان نسبتاً کوتاهی قابل حصول باشد. اما برای رسیدن به آرزوهایی که خیلی بزرگ هستند، جهش کورکورانه بزرگی لازم است. که در این صورت بهتر است آنها را به گام‌های قابل کنترلی تقسیم کنید. موضوع مهم این است که هر یک از این گام‌ها را به طور جدی بررسی کنید. درباره‌ هر یک با چنان دقتی فکر کنید مثل این که هدف نهایی‌تان بوده‌اند، نه این که تازه نقطه شروع است.

آیا داستان جوانی را در کانادا شنیده‌اید که تصمیم گرفت تا هر چه را می‌خواهد با تجارت به دست آورد؟ او با یک گیره کاغذ قرمز شروع کرد، که آن را با یک قلم مبادله کرد. سپس شروع به معامله دستگیره دَر نمود و الى آخر.


این تجارت‌ها را تا جایی ادامه داد تا بالاخره یک خانه خرید. ملاحظه می‌کنید، هیچ راهی وجود نداشت که او بتواند آن گیره کاغذ را با یک خانه معامله کند، اما چون قدم به قدم پیش رفت، در آخر آن‌چه را می‌خواست به دست آورد. در مورد او این تجارت‌ها به 14 معامله رسید. در مورد شما ممکن است این تجارت فقط یک یا دو گام یا شاید هم شامل مراحل بسیاری شود.


آرزوهای بزرگ را گام به گام بردارید و با هر مرحله طوری مواجه شوید که خود یک موفقیت باشد. در غیر این صورت اندازه گیری ارتفاع کوه خیلی سخت خواهد بود و شما جرأت این کار را نخواهید داشت. در حقیقت، ممکن است در آخر راه کمتر از آن‌چه می‌توانستید به‌دست آورید، به دست بیاورید. اگر خواهان لامبورگینی هستید، هدف‌تان را برای چند اتومبیل گران قیمت، باشکوه، باوقار، سریع و یا هر نوع اتومبیلی سرانجام مایل به خرید آن هستید، تنظیم کنید.


چگونه آرزوهای بزرگ را به اجزای کوچک‌تری تقسیم کنیم؟


هر آرزویی آنقدر بزرگ نیست که آن را به اجزای کوچک‌تری تقسیم کرد. اما اگر آرزوی خودتان است، به طور قطع بهتر است چند مرحله مهم را مشخص کنید. این مراحلی، موفقیت‌‌‌های نهایی واقعی نیستند، بلکه گام‌هایی در مسیر هستند. بنابراین برای مثال، اگر سعی می کنید وزنتان را کم کنید، شاید هدف نهایی شما کاهش پنج کیلو در شش ماه آینده باشد. اما اگر به نظر خیلی طولانی می‌رسد، یک هدف نسبتاً کمتری را در مسیر شش ماه در نظر بگیرید. شاید برای مثال، کاهش دو کیلو تا آخر همین ماه خوب باشد.
لازم نیست تمام مراحل مهم خیلی واقعی باشند. شاید می دانید که برای گرفتن ترفیع مورد نیازتان باید در یک قرارداد برنده شوید، پس از رئیس‌تان بخواهید تا مسئولیت بیشتری به شما بدهد، به‌دنبال فرصتی باشید تا با یک گزارش با ارزش که خودتان تهیه کرده‌اید هیأت مدیره را تحت تأثیر قرار دهید و از اهداف معینی عبور کنید و الی آخر.

هر یکی از این موضوع ها یک گام به سوی موفقیت است. برای شروع شرکت در یک کلاس زبان، لازم است محلی کلاس را تعیین کنید، عصرهای مربوطه را برای شرکت در کلاس آزاد کنید و کسی را پیدا کنید تا با شما همراه شود. هیچ‌یک از این موضوع‌ها به خودی خود یک پایان نیست، اما بدون آن‌ها به خواسته خودتان نخواهید رسید.


مراحل اصلی به دو دلیل مهم هستند. یک دلیل آن است که می‌توانند به شما کمک کنند تا با یک منظم بتوانید نقشه‌تان را به شکلی موثر اجرا کنید. دلیل دیگر این است که آن‌ها تضمین می‌کنند تا در مسیر درست قرار بگیرید و به‌سوی مقصدتان پیش بروید.



منبع: زوم لایف

8 عادت افراد موفق و ثروتمند

احتمالا متوجه شده‌اید که چطور ثروتمندان روش‌های خاص برای انجام کارهایی مانند انجام کسب و کار، معامله با مردم و مذاکره بر سر قیمت محصولات دارند. شما همچنین می‌توانید از شیوه ‌زندگی آنها چیزهای زیادی یاد بگیرید که برای کسب و کار شما عالی است.

بعضی از ثروتمندترین افراد جهان در خانواده‌های پولدار با یک امپراتوری وسیع بدنیا آمد‌ه‌اند و برخی دیگراز طریق سرمایه‌گذاری‌های تجاری پول کسب می‌کنند. با بررسی اینکه مردم چطور پولدار شده‌اند می‌توانید از ذهنیت آنها در کارخود استفاده کنید. پیشنهاد می‌کنیم در ادامه برخی از عادت‌های افراد موفق و ثروتمند را بخوانید.
در آینده زندگی می‌کنند

افرادی که ثروت دارند یا پول زیادی کسب می کنند، ثروتمند یا جادوگران نیستند که آینده را پیش بینی می‌کنند؛ آنها مردم عادی مثل من و شما هستند. افراد موفق و ثروتمند روزانه تلاش می‌کنند تا روند پیشرفت خود را بررسی کنند و آینده کسب و کار خودشان را ببینند.

برای آینده نگری ‌می‌توان استیو جابز را مثال زد. وقتی هنوز محصولات ابتکاری اپل وجود نداشت، انگار که استیو جابز می‌دانست مردم آن‌ها را می‌خواهند! همانند وارن بافت که گفت: "کسی امروز در سایه نشسته است؛ زیرا کسی مدت‌ها پیش یک درخت کاشته است."
صبح‌ها زود بیدار می‌شوند

اکثر افراد موفق زود بیدار می‌شوند، چرا که به‌آنها کمک می‌کند بیشتر کار کنند. صبح زود بیدارشدن به این افراد، زمانی برای مراقبه و تمرین می‌دهد و کمک می‌کند تا زمانی را برای خودشان در نظر بگیرند. ساعت شروع کار معمولاً 9 صبح است، اما افراد موفق و ثروتمند به دلیل انجام کارهای بالا صبح‌ها زود بیدار می‌شوند.
به سلامت خود اهمیت می‌دهند

با بهانه‌آوردن می‌توانید هیچ وقت ورزش نکنید! افرادی که ثروتمند هستند حداقل وقت آزاد دارند. اما آنها در واقع کمتر از این بهانه‌ها استفاده می‌کنند. این به این دلیل است که آنها درک می‌کنند که سلامت آنها قیمت ندارد.
ایجاد ارتباط و شبکه‌سازی با سایر افراد

تجارت یک دنیای رقابتی است. شما باید با افراد جاه‌طلب در حوزه خودتان مرتبط باشید. بعضی از افراد که قبل از شما در این حوزه وارد شده‌اند شبکه و ارتباطات خودشان را دارند که به شما کمک می‌کند تا کار خود را توسعه دهید. مهم است که با این افراد در ارتباط باشید تا بتوانید در رقابت ازدیگران جلو بزنید. با این حال، این ارتباط متقابل است. یعنی همیشه تلاش کنید تا شما هم برای این شبکه سودمند باشید.

خبر خوب این است که ارتباط و شبکه‌سازی با استفاده از اینترنت بسیار آسان‌تر است، زیرا می‌توانید از طریق ایمیل با هم ارتباط برقرار کنید و افراد شاغل در صنعت خود را با استفاده از پلتفرم‌هایی مانند لینکدین پیدا کنید.
همیشه در حال یادگیری هستند

مردم موفق همیشه چیزهای جدید یاد می‌گیرند تا بتوانند با روند تغییرات پیش بروند. آنها برای درک بازارها و تغییرات جدید در صنعت‌شان روزنامه‌ها را مطالعه می‌کنند. این امر به آنها اجازه می‌دهد تا برای بهبود خدمات مشتریان خود تغییرات را ادامه دهند تا بتوانند رشد کنند.

اگر در تجارت راکد بمانید، دنیای رقابت راه‌های خلاقانه‌ای برای دور نگاه داشتن مشتریان از مصرف محصولات شما پیدا می‌کند.
به ارتباط داخل خانواده اهمیت می‌دهند

افراد ثروتمند و موفق، اعتماد افراد نزدیک خود را جلب می‌کنند و در نحوه ارتباط با خانواده‌شان برایشان اهمیت دارد. با یک تحقیق ساده متوجه می‌شوید که چطور بعضی از شرکت‌های برتر پس از فوت بنیان گذار، توسط اعضای خانواده اداره می‌شوند.

چون افراد خانواده از زمان جوانی کسب و کار را یاد گرفته‌اند و حس اعتماد بین آنها محکم است، تجارت به یک حس انجام وظیفه روزانه برای اعضای خانواده تبدیل می‌شود. مهم است که بدانید که خانواده‌ها تمایل دارند همه چیز را برای فرزندان خود از نسلی به نسل دیگر باقی بگذارند.
مدیریت مالی قوی دارند

مردم موفق می‌دانند کجا پول خود را برای بالاترین بازدهی سرمایه گذاری کنند. اگرخودشان نتوانند اموالشان را مدیریت کنند، پس بهترین افراد را برای اینکار استخدام می‌کنند.

با این حال، نکته‌ی مهم همه کارآفرینان موفق، تقسیم پول شخصی و پول شرکت است. این مهم است که پول را از شرکت خارج نکنید زیرا این امر برای رشد، بازاریابی و زمان‌های سخت احتمالی، در نظرگرفته شده است. شرکت‌ها در گذشته شکست می‌خوردند، زیرا دارایی شرکت برای مصارف شخصی استفاده می‌شد.

بازرگانان موفق می‌دانند چگونه بهترین مدیران مالی را استخدام کنند. آنها می‌خواهند بدانند چگونه پول خود را با سرمایه‌گذاری در جای مناسب ذخیره کنند.
لیست فعالیت روزانه دارند

افراد موفق و ثروتمند از لحظه بیدار شدن تا زمانی که برای خواب آماده می‌شوند، می‌دانند که باید چه کارهایی انجام دهند. برای تبدیل شدن به یک فرد ثروتمند، باید بدانید که چه چیزی باید انجام شود و بر روی آن تمرکز کنید.


منبع : زوم لایف

اگر آدم منفی‌باف و بدبینی هستید حتما این مطلب را بخوانید

محققان به این نتیجه رسیده‌اند که خصومت و بدبینی ممکن است باعث خطر بالای بیماری قلبی شود.

ایرن مهرگان: حتما می‌دانید که استرس می‌تواند علائم و مشکلات فیزیکی مانند ناراحتی معده یا افسردگی ایجاد کند، اما خوب است بدانید که احساسات و افکار منفی ممکن است با سایر مشکلات سلامتی جدی مانند بیماری قلبی نیز ارتباط داشته باشند.

برای مثال بدبینی را در نظر بگیرید. مطالعه‌ای که در سال 2014 در Neurology منتشر شد، نشان داده که سطوح بالای بدبینی خطر بیشتر زوال عقل را در افراد بدبین نسب به سایر افراد در پی داشته است.

این طرز تفکر منفی ممکن است به قلب شما نیز آسیب برساند. به عنوان مثال، مطالعه‌ای در سال 2020 روی 196 نفر را که تست استرس روان‌شناختی انجام دادند، مورد بررسی قرار داد.

محققان به این نتیجه رسیده‌اند که خصومت و بدبینی ممکن است باعث خطر بالای بیماری قلبی شود.

همچنین طبق مطالعه‌ای که در سال 2014 با موضوع سکته مغزی منتشر شد، افرادی که در معیارهای غیردوستانه و منفی متیاز بیشتری کسب کردند و همچنین افرادی که استرس مزمن و علائم افسردگی داشتند، نسبت به شرکت کنندگان مثبت و مهربان در معرض خطر بیشتری برای سکته بودند.

محققان می‌گویند وقتی استرس دارید یا افسرده هستید، سطح هورمون کورتیزول افزایش می یابد. افزایش کورتیزول باعث می شود سیستم ایمنی بدن شما کمتر قادر به کنترل التهاب باشد، که می تواند در طول زمان منجر به مشکلات سلامتی شود.


منبع: خبر انلاین

10 روش کاربردی برای مقابله با تأثیرات سمی منفی بافی

همه‌ی ما یک منتقد درونی داریم. دربعضی مواقع، این صدا کمی می‌تواند کمک کننده باشد و ما را به سمت هدف با انگیزه نگه دارد. مانند وقتی که این منتقد یادآوری می‌کند که آنچه می‌خوریم سالم نیست یا کاری که می‌خواهیم انجام دهیم عاقلانه نیست. با این حال، این صدای کوچک اغلب مضراست، به ویژه هنگامی‌که وارد عرصه منفی‌بافی‌ می‌شود. نام آن گفتگوی منفی است و واقعاً می‌تواند درون ما را بهم بریزد.

منفی بافی‌ چیزی است که هر از گاهی آن راتجربه می‌کنیم و به اشکال مختلف به وجود می‌آید. همچنین اگر مراقب نباشیم، نه تنها برای ما بلکه برای اطرافیان، استرس زیادی ایجاد می‌کند. سعی کنید آنچه که در مورد گفتگوی منفی و تأثیرات آن بر بدن، ذهن، زندگی وعزیزان‌تان می‌دانید، به زبان بیاورید.


گفتگوی بافی چیست؟


گفتگوی منفی می‌تواند اشکال مختلفی به خود بگیرد. ممکن است تخریب کننده باشد ("من در این مورد خوب نیستم، پس به خاطر امنیت خودم ازش باید دور شوم") یا ممکن است به طورمستقیم حمله کند ("هرگز نمی‌توانم کاری رادرست انجام دهم!"). ممکن است واقعی بودن یک را ارزیابی کند ("من در این آزمون فقط 16 گرفتم. پس در ریاضی خوب نیستم.)، نتیجه‌گیری براساس ترس ( "از پس این درس برنمی‌آیم و هرگز نمی‌توانم به دانشگاه خوبی بروم.").

صحبت‌های منفی یا "منتقد درونی" ممکن است شبیه به یکی از والدین یا یک دوست منتقد باشد. این منتقد می‌تواند از مسیر معمولی تحریفات شناختی وارد شود: فاجعه آمیز بودن، سرزنش کردن و مواردی از این دست. اصولاً، گفتگوی منفی، هر گفتگوی درونی است که با خود دارید و می‌تواند اعتقاد به خود و توانایی‌های شمارا محدود کند. توانایی در ایجاد تغییرات مثبت در زندگی یا افزایش اعتماد به نفس لازم است و منتفد، توانایی را محدود می‌کند. به همین دلیل، گفتگوی منفی نه تنها می‌تواند استرس زا باشد بلکه واقعاً می‌تواند موفقیت شما را نیز به خطر بیاندازد.


پیامدهای گفتگوی منفی


گفتگوی منفی می‌تواند از راه‌های زیادی بر ما تأثیر بگذارد. یک مطالعه نشان داد که خودسرزنشی نسبت به حوادث جانبی، با افزایش خطر ابتلا به مشکلات روانی مرتبط است. تمرکز روی افکار منفی می‌تواند منجر به کاهش انگیزه و همچنین احساس درماندگی بشود. گفتگوی درونی انتقادی با افسردگی رابطه مستقیم داردپس باید کاری کرد.

کسانی که خود را مکرراً درگیر گفتگوی منفی می‌کنند، بیشتر استرس دارند. این امر به این دلیل است که واقعیت ذهنی افراد تغییر یافته است وتجربه‌ای را کسب می‌کنند که در آن توانایی دستیابی به اهدافی را که برای خود تعیین کرده‌اند را ندارند. بدلیل اینکه نمی‌توانند فرصت‌های واقعی راببینند پس تمایلی به سرمایه‌گذاری در این فرصت‌ها را هم ندارند. موارد زیر عواقب صحبت کردن منفی را نشان می‌دهد.

  •     فکر محدود: شما به خودتان می‌گویید که نمی‌توانید کاری انجام دهید و هرچه بیشتر آن را بشنوید، بیشتر به آن اعتقاد پیدا می‌کنید.
  •     کمال گرایی: شما اعتقاد دارید که "عالی" به اندازه "کامل" خوب نیست و می‌شود به کمال رسید. افراد جاه‌طلب بهتر از کمال‌گراها عمل می‌کنند چون کمتر استرس دارند و احساس خوشبختی بیشتری می‌کنند و از آنچه انجام می‌دهند راضی هستند .
  •     احساس افسردگی: برخی از تحقیقات نشان داده‌اند که گفتگوی منفی می‌تواند منجر به تشدید افسردگی شود و در صورت عدم کنترل، این امر می‌تواند بسیار مضر باشد.
  •     چالش‌های رابطه: منتقد دورن باعث می‌شود که شما مدام نیازمند و ناامن به نظر برسید. گاهی گفتگوی منفی خود را به عادات منفی عمومی‌تری تبدیل می‌کنید که می‌تواند باعث اشکال دررابطه شما بادیگران بشود.


یادتان باشد گفتگوی منفی، مثبت نیست. این به نظر ساده‌گرایانه است، اما تحقیقات نشان داده‌اند که گفتگوی مثبت یک عامل بزرگ برای موفقیت است. به عنوان مثال، یک مطالعه در مورد ورزشکاران، چهار نوع مختلف گفتگوی با خود را مقایسه کرده است (آموزشی: وقتی ورزشکاران جملاتی را با خود تکرارمی‌کنند تا بهتر بازی کنند، انگیزشی: خود گفتگویی تا بتواند نتیجه بهتر بگیرد، مثبت و منفی) و دریافتند با خود صحبت کردن بهترین عامل موفقیت بود. لازم نبود که ورزشکاران به خودشان یادآوری کنند که چطور می‌توانند کاری را انجام دهند. کافی بود به خودشان بگویند که بازی آنها عالی است و مردم هم آن را دیدند.


چگونه می‌توان گفتگوی منفی را به حداقل رساند؟


روش‌های مختلفی برای کاهش گفتگوی درون در زندگی روزمره وجود دارد.
1. منتقدت را کنترل کن

یاد بگیرید که در شرایط بحرانی خوتان را کنترل کنید. به عنوان مثال، چه چیزی به خودتان می‌گویید که به یک کودک یا دوستتان نمی‌گویید. به یاد داشته باشید که افکار و احساسات همیشه واقعی نیستند. منفی‌بافی‌ در مورد خودتان شاید حیرت انگیز باشد اما دقیق و واقعی نیست. افکار شما مانند قابل تغییرو وابسته به تعصبات و روحیه شما است.
2. به این منتقد خود یک نام مستعار بدهید

وقتی شما به منتقد درونی خود به عنوان نیرویی خارجی فکر می‌کنید وبه او لقب‌های احمقانه می‌دهید، درک این مسئله که مجبور نیستید با او همکاری کنید، آسان‌ترمی‌شود، حتی می‌بینید چقدر گاهی افکار مهم شما، مضحک می‌شوند.
3. منفی بودن خود را حفظ کنید

اگر خود را درگیر گفتگوهای منفی کردید، می‌تواند فقط یک ساعت در سر شما باشد هم می‌تواند با ایجاد بحران به شما آسیب بزند. بستگی دارد چقدر قابل کنترل یا محدودیت پذیر است.
4. تغییرمنفی به بی‌طرفی

گاهی اوقات وقتی دچارگفتگوی منفی شدید مجبور می‌شوید که جلوی قطار فکری‌تان را بگیرید. شدت زبان منتقد، راتغییردهید: "من نمی‌توانم تحمل کنم" تبدیل می‌شود به، "می‌تواند یک فرصت باشد." "من متنفرم ..." می‌شود، "من دوست ندارم ..." و حتی، "من ترجیح نمی‌دهم ..." هرچه ملایم‌تر، قدرت منفی کمتر.
5. منتقد خود را بررسی کنید

یکی ازجنبه‌های آسیب‌زا افکار منفی، این است که بدون وقفه پیش می‌رود. از این گذشته، ازتصویرذهن شما کسی باخبر نیست. پس دیگران نمی‌توانند افکار شما را اصلاح کنند. پس بهتر است از خود بپرسید این تصویر چقدر واقعی است. اکثریت قریب به اتفاق صحبت‌های ذهنی، اغراق است وبررسی این امر می‌تواند به شما کمک کند تا تأثیر مخرب گفتگوی منفی را از بین ببرید.
6. مانند یک دوست فکر کنید

وقتی منتقد درونی دربدترین حالت قرار دارد، می‌تواند مثل بدترین دشمن به نظربرسد. چیزهایی به ذهنمان می‌رسدکه هرگزبه یک دوست نمی‌گوییم. چرا این رفتار را معکوس نمی‌کنید. تصور کنید که همین حرف را به یک دوست ارزشمند می‌گویید. اگرمی‌دانید که این حرف را به این روش نمی‌زنید، پس به یک روش خوب برای بیان مطلب فکر کنید ویا به این فکر کنید که دوستتان به شما چه می‌گوید. این یک روش عالی برای تغییر گفتگوی خود است.
7. دیدگاه خود را عوض کنید

گاهی اوقات نگاه کردن به مسائل در درازمدت می‌تواند به شما کمک کند روی کاری بیشتر تاکید کنید. به عنوان مثال، ممکن است از خود بپرسید که درطی پنج سال یا ده سال چه چیزی اهمیت خواهد داشت. راه دیگر برای تغییر چشم انداز این است که ازالان فاصله بگیرید و ازدور به مشکلات خود بپردازید. حتی فکر کردن به جهان به عنوان یک کره زمین و خودتان به عنوان یک ادم کوچک دراین کره زمین می‌تواند به شما یادآوری کند که بیشتر نگرانی‌های شما به اندازه ظاهرشان بزرگ نیست. در این صورت، منفی‌بافی‌، ترس و اضطراب در گفتگوی منفی به حداقل می‌رسد.
8. با صدای بلند بگو

گاهی اوقات بلندفکر کن. بیان مطلب با یک دوست قابل اعتماد نتیجه خوبی بدنبال دارد و یا حداقل می‌تواند حمایت او را به همراه آورد. حتی آهسته بیان کردن بعضی از عبارات منفی می‌تواند غیرمنطقی و غیرواقعی بودن آنها را گوشزد کند و به شما یادآوری کند که به خودتان استراحت بدهید.
9. این شیوه فکر کردن را متوقف کنید

برای برخی، صرفاً متوقف کردن افکار منفی می‌تواند کمک کننده باشد. یک عامل یادآوری مثل چسبیدن یک باند لاستیکی روی مچ دست، یا یادآوری یک علامت توقف یا به چیز دیگری فکر کردن، می‌تواند مانع فکر منفی در ذهن شود. به عنوان مثال می‌توان با افکار تکراری مانند "من خوب نیستم" یا "هرگز نمی‌توانم این کار را انجام دهم" مقابله کرد.
10. بد را با چند تا مورد خوب جایگزین کنید

این یکی از بهترین روش‌ها برای مبارزه با گفتگوی منفی است: جایگزین کردن آن با چیزی بهتر. فکر منفی را با چیزی دلگرم کننده تغییر دهید. این روش را آنقدر تکرار کنید تا احساس کنید نیازی به انجام این کارنیست. این روش با عادات بد هم مبارزه می‌کند: به عنوان مثال، جایگزین کردن غذای ناسالم با غذای سالم.
سخن پایانی

با گوش دادن به افکار بافی از مسیر موفقیت دور می‌شوید. تمام انسان‌ها با خودشان گفتگو می‌کنند و به هیچ‌وجه عجیب نیست! اما لازم است که مسیر گفتگو کنترل شود تا منفی بافی نشود. می‌توانید برای کاهش منفی بافی از این روش‌ها که بهترین روش توسعه مثبت اندیشی در زندگی است استفاده کنید.



منبع: زوم لایف

10 راه صحیح برای مقابله با عدم موفقیت و شکست

از دست دادن یک شغل یا می‌تواند براحتی شما را دچار احساس ناکامی ‌کند. اغلب آدم‌ها برای دوری از احساس شکست، تغییرات بزرگی در زندگی خود می‌دهند. اما برای مقابله با شکست و عدم موفقیت باید از روش‌های صحیح استفاده کرد.


چرا مقابله صحیح با شکست مهم است؟


دانش کنار آمدن با مشکلات یا پشت سر گذاشتن ناکامی‌ها به روش سالم، اگرچه همراه ترس از عدم موفقیت است، اما باعث التیام درد می‌شود که این حرکت می‌تواند به شما کمک کند زودتر و بهتر گذشته را پشت سر بگذارید.
1. احساسات خود را بپذیرید

شکست با انواع احساسات همراه است. خجالت، اضطراب، عصبانیت، غم و اندوه و شرم برخی ازآنها است. این احساسات ناراحت کننده است وافراد برای فرارازاحساسات آزار‌دهنده عاطفی دست به هر کاری می‌زنند.

در تحقیقی که درسال 2017 در ژورنال- تصمیم‌گیری رفتاری - منتشر شد، مشخص شد که فرد نباید با احساس خود، احساس بدی داشته باشد. محققان دریافتند که فکر کردن در مورد احساسات - به جای فکرکردن در مورد خود شکست – بسیار مفیدتر است. اجازه دادن به خودتان برای داشتن یک احساس بد، انگیزه‌بخش است. این روش به شما کمک می‌کند سخت‌ترکارکنید تا راه‌حل‌های بهتری پیدا کنید تا سریعتر بهبود پیدا کنید.

بنابراین احساسات خود را درآغوش بگیرید. درک کنید که چه احساسی دارید و به خودتان اجازه دهید کمی‌احساس بدی داشته باشید. برای احساسات خود نامی‌انتخاب کنید وآنها را تجربه کنید.


2. تلاش‌های ناسالم برای کاهش درد انجام ندهید!

ممکن است وسوسه شوید که بگویید "من این کار را واقعاً نمی‌خواهم". اما کم کردن درد باعث نمی‌شود این احساس کامل از بین برود. زیاد غذا خوردن، مصرف مواد مخدر یا الکل باعث بهبود درد، پرکردن خلاء بوجود آمده نمی‌شود. شاید بتواند موقتاً حواس شما را پرت کند ولی نمی‌تواند شما از این بحران عبوردهد.

روش‌های ناسالم را که برای دوری از درد یا کاهش آن در زندگی استفاده می‌کنید بشناسید و باورداشته باشید. روی آوردن به این نوع مهارت‌ها - مهارت‌های مقابله‌ای- بیشتر از آنکه به شما کمک کند، وضعیت شما را بدترمی‌کند.
3. مهارت‌های مقابله سالم را تمرین کنید

تماس با یک دوست، تمرین تنفس عمیق، حمام گرفتن طولانی، پیاده‌روی یا غذا دادن به حیوانات، تنها چند نمونه از مهارت‌های مقابله سالم است. با این وجود افراد مختلف مهارت‌های متفاوتی لازم دارند. پس مهم است که مهارت‌های مقابله‌ای را پیدا کنید که برای شما مؤثر باشد.

اگرشخصی هستید که درحالت‌های عادی که استرس ندارید با عادات بد مبارزه می‌کنید - مانند استعمال سیگار یا خوردن غذای فست فود - پس لیستی از مهارت‌های مقابله سالم ایجاد کنید و آن را جلوی دید بگذارید. سپس، ازاین لیست در موقع اضطراری برای یادآوری خوتان استفاده کنید.
4. عقاید غیر منطقی درباره عدم موفقیت را اصلاح کنید

ممکن است برخی از باورهای غیر منطقی درباره عدم موفقیت در برخی از نقاط زندگی خود ساخته باشید. شاید فکر می‌کنید شکست به معنای بد بودن است یا اینکه هرگز موفق نمی‌شوید. یا شاید فکر کنید اگر شکست بخورید هیچکس دوست شما را دوست نخواهد داشت.  این نوع عقاید نه تنها نادرست است بلکه می‌تواند شما را از انجام کارهای دیگر منع کند.
5. در حد مقبولی مسئولیت‌پذیر باشید

مهم است که در یک حد قابل قبولی مسئولیت عدم موفقیت، خود را بپذیرید. مسئولیت بیش از حد ممکن است باعث شود ناخواسته خود را سرزنش کنید. از طرف دیگر، سرزنش افراد دیگر در شرایط ناگوار، مانع پیشرفت یا درس گرفتن از شکست می‌شود.

وقتی در مورد شکست خود فکر می‌کنید، به دنبال توضیحات باشید، نه بهانه. دلایلی که باعث شکست شده را شناسایی کنید ومشخص کنید که دفغه بعد چه کار متفاوت باید انجام دهید.
6. درباره شکست، واقع گرایانه‌ فکر کنید

یک مطالعه که در سال 2010 انجام شد، نشان داد که افراد وقتی خود را متقاعد می‌کردند که یک اشتباه منجر به شکست می‌شود، در نهایت در همان کار شکست می‌خورند. در یک آزمایش، به افرادی که رژیم‌های غذایی پیتزا داشتند، گفته شد که این رژیم برای آنها کاملا بی‌نتیجه بوده است. کسانی که باور کردند، بلافاصله 50 درصد بیشتر از افرادی که رژیم نمی‌گرفتند کلوچه خوردند.

وقتی خودتان را در یک وضعیت ناامید کننده پیدا می‌کنید یا تمایلی به تلاش مجدد در خود نمی‌بینید وقت آن است که افکار خود را تغییر دهیدو افکار واقع گرایانه‌تری درباره شکست را به خود یادآوری کنید:

  •     من می‌توانم شکست را تحمل کنم.
  •     من می‌توانم از شکست‌های خود درس بگیرم.
  •     شکست نشانه‌ای برای به چالش کشیدن من در انجام کارهای سخت است.


شاید نیاز به تکرار یک عبارت داشته باشید تا افکار منفی را دورنگه دارید یا اینکه باور خودتان را تقویت کنید که بتوانید نیروی خود را بازیابید.
7. بررسی شکست افراد مشهور

از توماس ادیسون گرفته تا والت دیزنی، هیچ نقصی در شکست افراد مشهور وجود ندارد. مدتی را صرف تحقیق درمورد افراد معروف که شکست خورده‌اند کنید. به احتمال زیاد خواهید دید که آنها درمسیرخود بارها شکست خورده‌اند.

بسیاری از افراد موفق به طور مرتب ناکام می‌شوند. بازیگران بخاطر نقش‌ها رد می‌شوند، ورزشکاران از تیم جدا می‌شوند و صاحبان مشاغل برای معاملات رد می‌شوند. یاد بگیرید آنها چطوراز شکست استفاده کرده‌اند. ممکن است مهارت‌هایی را یاد بگیرید که می‌توانند در زندگی به شما کمک کنند.
8. از خودتان بپرسید چه چیزی می‌توانید بیاموزید

شکست یک معلم بزرگ است اگر شما شاگرد مستعدی باشید. آیا یک اشتباه داشتید یا چندین اشتباه را پشت سرهم تکرار کردید؟ در مورد آنچه می‌توانستید دفعه بعد انجام دهید فکر کنید. سپس، مطمئن باشید که شکست برای شما، به یک درس زندگی تبدیل شده است که شما را کمی جلوتر برده است.
9. برنامه‌ای برای حرکت رو به جلو داشته باشید

مرور شکست بارها و بارها در ذهن خوب نیست. به خودتان اجازه ندهید که اشتباهات گذشته غذای فکر شما شود بیش از فکر کردن در مورد مشکلاتتان یا اصلاح مجدد اشتباهات باعث گیر افتادن ذهن می‌شود. درعوض، فکر کنید دفعه بعد چه کار دیگری انجام خواهید داد. طرحی داشته باشید که به شما کمک می‌کند تا تجربه‌ای که از عدم موفقیت به دست آورده‌اید را به کار بگیرید.
10. با ترس از عدم موفقیت روبرو شوید

اگر بیشتر عمر خود را برای جلوگیری از شکست سپری کرده‌اید، در نهایت ممکن است شکست بخورید و به هیچ‌وجه اتفاق عجیبی نیست. با این وجود مواجه شدن با ترس می‌تواند کلید اصلی کاهش ناراحتی باشد. از نقطه امن خود بیرون بروید. کارهایی را انجام دهید که ممکن است باعث طرد شدن شما شود. یا کارهایی انجام دهید که ممکن است باعث شکست شما شود. با گذشت زمان، خواهید آموخت که شکست به اندازهکاری که می‌کردید بد نیست.

سخن پایانی

گاهی اوقات، شکست توان حرکت را می‌گیرد. اگر بعد از ناکامی و شکست خوردن در کاری، سعی در انجام کار جدیدی دارید، از تجربه خودتان و کسانی که شکست خورده‌اند استفاده کنید.



منبع: زوم لایف

7 نکته برای کمک به افراد افسرده

افسردگی می‌تواند برای کسانی‌که با این بیماری درگیر هستند، ویرانگر باشد اما هزینه‌های این بیماری به اینجا ختم نمی‌شود. دوستان و کسانی که دوستشان داریم نیز تحت‌تأثیر قرار می‌گیرند. آنها می‌توانند آسیبی که بیماری باعث آن می‌شود را ببینند اما ممکن است احساس درماندگی و یا گیجی راجع به کمک به ما بکنند.


همدلی و پشتیبانی پیشگیرانه می‌تواند کسانی را که دوست داریم، برای درمان افسردگی تشویق کند.


چطور به افراد افسرده کمک کنیم؟


برای کمک به افراد افسرده، روش‌های زیادی وجود دارد که دوستان و خانواده می‌توانند کمک کنند. البته اولین و گاهی‌اوقات سخت‌ترین قدم این است که به آن شخص اجازه دهید که نگرانی شما و تمایل شما برای حمایت کردن را ببیند.

دکتر جفری بورنشتاین (Dr. Jeffrey Borenstein)، روانپزشک، رئیس و مدیرعامل مؤسسه تحقیقات مغز و رفتار و یکی از اعضای مجمع روانپزشکان آمریکا می‌گوید: «بگذارید افراد بدانند که شما برای کمک آنجا هستید و این مسئله را با نگرانی واقعی و اصیل خود به آنها بیان کنید. همچنین مهم است که آنها بدانند که افسردگی قابل درمان است و مردم نباید به تنهایی عذاب بکشند و باید کمک بگیرند.»
1. علائم افسردگی را بشناسید

اولین قدم برای کمک به کسی که دوستش دارید، شناسایی این است که آیا آن فرد افسرده هست یا نه. این به معنای یادگرفتن علائم افسردگی است. همچنین به این معناست که خود فرد شاید متوجه علائم خود نباشد. افسردگی می‌تواند آنقدر شدید باشد که در زندگی روزمره مشکل ایجاد کند اما اغلب ممکن است به عنوان یک ناراحتی، تحریک‌پذیری، خشم، رخوت و یا دیگر احساسات مداومی ظاهر شود که آن فرد ممکن است آنها را به چیزهای دیگری بجز افسردگی ربط دهد.
2. همدلی کنید

مهمترین چیز همدلی است. همچنین سعی کنید چنین چیزهایی را نگویید: «از این حال بیا بیرون» و یا «کنترل خودتو به دست بگیر» و یا با هیچ روشی احساس شگفتی و یا ناامیدی نکنید از اینکه این افرد مبتلا به افسردگی است. با صبر و پذیرش گوش دهید.

اجازه بدهید آن فرد در مورد احساسش، هرچه که هست از ناراحتی و درماندگی و احساسات منفی که دارد، حرف بزند. اجازه بدهید که فرد خودش و افکارش و احساساتی که با آنها دست‌وپنجه نرم می‌کند را تا آنجا که می‌تواند آزادانه بیان کند. درباره حرف‌های آنها استدلال نکنید و یا سعی نکنید آنها را مجاب کنید که چیزها را مثبت‌تر ببینند، زیرا کسی که مبتلا به افسردگی است چنین توانایی را ندارد.»
3. با احتیاط، پزشک خانواده را پیشنهاد دهید

در این موارد بهتر است که بجای احتمال افسردگی، روی علائم تمرکز کنیم. چیزهایی شبیه به این بگویید، «من نگران تو هستم چون می‌بینم که مضطرب هستی و یا به خوبی نمی‌خوابی» و یا هر علائمی که هست را بیان کنید و این را بگویید که می‌خواهید کمک کنید.

با بیان موضوع به این صورت، اغلب مواقع به آنها کمک می‌کند که کمک بگیرند. گاهی‌اوقات آن فرد ممکن است دیدگاه کلی راجع به شرایط نداشته باشد اما می‌داند که چیزی مانند اختلال خواب، دارد او را اذیت می‌کند. اگر فرد راحت‌تر است که راجع به آن مسائل صحبت کند، این می‌تواند راه ورود شما باشد. بنابراین آنها را تشویق کنید تا با یک پزشک خانواده درباره این مسئله صحبت کنند.

افسردگی هنوز هم احساس شرم با خود دارد و بسیاری از افراد خجالت می‌کشند و اینکه ممکن است افسرده باشند را انکار می‌کنند.

اگر دوست و یا عزیز شما هنوز از پزشک امتناع می‌کند، به او پیشنهاد دهید که همراه با او نزد پزشک بروید و مشاهدات خود را به اشتراک بگذارید. به او کمک کنید و نوبت دکتر بگیرید، لیستی از علائمی که احساس می‌کند را به همراه سؤالاتی که از دکتر دارد یادداشت کنید. اگر او یکی از اعضای خانواده است، خواستار این باشید که اگر پزشک این نوع از درمان را توصیه کرد، در جلسات روان‌درمانی خانوادگی شرکت کنید.

همچنین در همه توصیه‌های پرستاری مانند نرمش کردن با آن فرد، کمک به آماده کردن غذاهای سالم‌تر، وقت گذاشتن بیشتر و یا کمک در مدیریت داروها نیز همکاری کنید. به عزیزانتان کمک کنید که با درمان خود پیش بروند. این کار ممکن است چندین هفته طول بکشد تا بیمار بتواند اثرات بهبود را در خود مشاهده کند.
4. آنها را در طول درمان حمایت کنید

خوب است بیان کنیم که افسردگی یک اشتباه شخصی و یا یک ضعف شخصیتی نیست بلکه یک وضعیت پزشکی است که مانند دیگر مشکلات پزشکی، به درمان پاسخ می‌دهد. نکته قابل توجه برای بیشتر افرادی که مبتلا به افسردگی هستند این است که عناصر زیستی وجود دارند که به شدت به این بیماری مرتبط هستند.

گفتن این موضوع به این افراد ممکن است بیماری را برای آنها ساده‌تر کند و آن را به عنوان یک پاسخ انسانی به موقعیت‌های سخت و دردناک ببینند و متوجه باشند که ذهن و بدن همراه با هم هستند و درواقع دو روی یک سکه به‌شمار می‌آیند.

این به آن معناست که دقیقاً مانند دیگر بیماری‌هایی مانند سرطان سینه که می‌توانند در یک خانواده شایع شوند، این بیماری نیز می‌تواند ارثی باشد. افرادی که از نظر زیستی برای ابتلا به افسردگی مستعدتر هستند، با احتمال بیشتری هنگام برخی رویدادهای زندگی مانند از دست دادن چیز بزرگ مثلاً هنگام مرگ عزیزان، طلاق و یا از دست دادن شغل، به این بیماری مبتلا می‌شوند.
5. روحیه بدهید

بهترین چیزی که می‌توانید به دوستان و عزیزانتان بدهید، درک شما و احساس امیدواری است. بگذارید آنها بدانند که همانطور که الان احساس ناراحتی و ناامیدی آنها دردناک و واقعی و تغییرناپذیر به نظر می‌رسد، آنها بهتر خواهند شد و هنگامی‌که کمک بگیرند و درمان شوند، چیزها را متفاوت خواهند دید. اینکه اگرچه اکنون آنها به خودشان امیدوار نیستند اما شما به آنها امیدوار هستید و با گذشت زمان افسردگی از بین می‌رود و آنها احساس بهتری خواهند داشت.
6. مراقب بدتر شدن علائم باشید

کسانی که مبتلا به افسردگی هستند در خطر این هستند که به خودشان یا دیگران آسیب برسانند. این مسئله را جدی بگیرید. این یک مسئله خیلی مهم است. گاهی‌اوقات مردم نگران این هستند که تنها با پرسیدن درباره خودکشی، این ایده را به بیماران بدهند اما واقعیت این است که موضوع اینطور نیست. خوب است که راجع به این مسئله پرسیده شود.

اگر کسی آن را به زبان بیاورد به معنای اورژانسی بودن وضعیت است. دقیقاً مشابه کسی که به سینه خود چنگ می‌زند و می‌گوید که درد سینه دارد. شما باید راجع به آن بفهمید و به آنها بفهمانید که قضیه اورژانسی است و باید از متخصصان کمک بگیرند.

برای کمک سریع، شما و یا عزیزانتان می‌توانید با پزشک مشاور تماس بگیرید تا شما را راهنمایی کند. مطمئن شوید که آن فرد در یک محیط امن و به دور از اسلحه، دارو و یا چیزهای دیگری است که می‌تواند در خودکشی استفاده شود.
7. از خودتان نیز مراقبت کنید

مراقبان باید از خودشان نیز مراقبت کنند. افراد خانواده نیز به حمایت نیاز دارند و باید در این مورد با پزشک خودتان صحبت کنید. جریان را به پزشک بگویید و از آنها راهنمایی بخواهید. قطعاً اولین باری نیست که با چنین چیزی مواجه می‌شوند و آنها منابعی دارند که می‌تواند به شما کمک کند.


توصیه‌های مفید دیگری هم وجود دارد که عبارتند از:


  •     وقتی دوست شما، درباره افسردگی خود صحبت می‌کند، حداکثر تلاش خود را به خرج دهید تا برای او محیطی آرام ایجاد کنید و با گفتن « آه، بس کن. دلیلی برای افسرده شدن تو نمی‌بینم.» موقعیت او را معمولی جلوه ندهید (3).
  •     راه حال‌های آسان، مثل «می‌دونی، تو فقط به... نیاز داری.» به او پیشنهاد نکنید.
  •     به‌جای این حرف‌ها به او فرصت بدهید تا خودش با استفاده از شما به عنوان یک طرف مشورت راه حل‌های خود را پیدا کند.
  •      حتماً او را سرگرم یک فعالیت بدنی، مثل ورزرش کنید.
  •     حتماً سعی کنید علاقه‌مندی او را در پیدا کردن راه‌حل‌ها، حفظ کنید.

   


منبع: زوم لایف