گاهی اوقات، زمانی که شرایط بر وفق مراد ما نیست، حتی تلاش برای تمرین تفکر مثبت و شاد بودن، غیرممکن است. ایجاد هدف، دنبال کردن رویاها، و به دست آوردن موفقیت، بارها به ما توصیه شده است؛ اما هیچکس به ما نمیگوید که چقدر این کار سخت است. به ما گفته میشود که باید انتظار شکست را داشته باشیم، اما تا زمانی که با اولین شکست مواجه شویم، نمیدانیم واقعا چه حسی دارد و حس ناامیدی و وسوسهی تسلیم شدن سراغمان آید.
ما به دنبال راههای سریعتری هستیم که کمتر چالش برانگیز باشند و ما را خوشحال کنند و درعین حال، به موفقیت برسانند. بنابراین، به دنبال قطعات گمشده برای این پازل مخفی هستیم که ما را سمت آیندهی دلخواهمان سوق میدهد. به نظر می رسد اینجا رازی وجود دارد، اما هیچ رازی وجود ندارد! فقط اصول و روشهایی هستند که احتمالا از قبل میدانید، اما از آنها پیروی نکردهاید. خوب، من بعضی از این روشها را به شما میگویم، اما اول باید چیزی را بدانید:
تفکر مثبت، جادو نیست
ورد و افسونی وجود ندارد که با به زبان آوردنش، هر روز پول در دستانتان بیوفتد. جادویی نیست که بتوانید برای دستکاری سرنوشت تان از آن استفاده کنید و هیچچیز عرفانی وجود ندارد که فقط برای “افراد خاص” اثربخش باشد . این روش، مانند هر روش دیگری است که باید یاد بگیرید؛ تاکتیکی است که میتواند توسط همه افراد مورد استفاده قرار گیرد، بدون توجه به گذشتهتان و یا اینکه چقدر وضعیت دشوار و منفی است. خوبی این نکات این است که پس از یادگیری نحوهی استفاده از آنها، میتوانید همچنان با انگیزه بمانید. بنابراین، در اینجا من 3 راه ساده را برای ایجاد انگیزه با استفاده از تفکر مثبت پیشنهاد میکنم.
” دیوانگی و حماقت یعنی کاری تکراری را بارها و بارها انجام دهی و انتظار دستیابی به نتایج متفاوت را داشته باشی ” – آلبرت انیشتین
در راه رسیدن به رویاهایتان، قطعا اشتباهاتی مرتکب خواهید شد، و شاید تعداد اشتباهاتتان هم بسیار زیاد باشد. بعضی از آنها بسیار احمقانه خواهند بود و شما بابت انجامشان خودتان را سرزنش خواهید کرد، حتی اگر دیگران متوجه آن هم نشده باشند. یک اشتباه هرچقدر هم ساده باشد، ممکن است به راحتی باعث ایجاد افسردگی شود. من سهم عادلانهای از اشتباهاتم را پذیرفتم، و زمان زیادی را صرف جبران آنها کردم. اما مهم این است که چگونه در زندگی از عهدهی اشتباهاتتان بربیایید؟ آیا خودتان را بابتشان سرزنش میکنید یا آنها را نادیده میگیرید تا دوباره در شرایط مشابه تکرارشان کنید؟ برای ترغیب کردن خود، من نیاز به بنا کردن نگرش درست برای مقابله با اشتباهات دارم. از خودتان بپرسید «کجای کار اشتباه بود و چطور میتوانم دفعهی بعد آن را درست انجام دهم؟» اگر اشتباهات را نادیده بگیرید، در آینده هم همان خطا را مرتکب خواهید شد. اما اگر آن را ارزیابی و حل کنید، با خطاها و اشتباهات بیمورد در آینده مقابله خواهید کرد .
“درسهای ارزشمند زندگی، گاهی اوقات در یک بستهبندی زشت به نام ناامیدی به ما هدیه می شوند.”
بر خلاف اشتباهات، ناامیدی حتی زمانی که شما همه چیز را درست انجام دادهاید یا تصمیمات درستی برای چیزی گرفته اید هم ممکن است رخ بدهد. شما هرگز نمیتوانید رخ ندادن ناامیدی را در یک موقعیت “تضمین” کنید. این مثل شانس یا اقبال است – شما نمیدانید چه وقت در خانهتان را میزند، اما به هر حال یک وقتی به سراغتان میآید؛ و به همین دلیل است که شما باید آمادگی برای آن داشته باشید و روی ذهنتان کار کنید، و شرایطی ایجاد کنید که بتوانید در صورت وقوع، از آن به نفع خودتان استفاده کنید.
وقتی که همه چیز بد پیش میرفت، عموما به راحتی افسرده میشدم، و در مواقع ناامیدی، واقعا ضعیف میشدم. هر ناامیدی منجر به هجوم افکار منفی در سر من میشد. وقتی که دوستان و نزدیکان به هر نحوی من را نا امید میکردند، شرایط بدتر هم میشد. اما زمانی متوجه شدم مشکل این است که من توقع زیادی از مردم دارم و ذهنم بسته است. برای ترک موقعیت ناامید کننده، اول باید ذهنتان را باز کنید. ذهن باز به شما اجازه می دهد تا موقعیتهای مثبت و منفی مختلف را از مناظر و دیدگاههای مختلف مشاهده کنید؛ و اگر یک ناامیدی در نهایت شما را مغلوب کند، ذهن باز در پاسخ دادن به این سوال به شما کمک می کند: «این شرایط چه چیزی را به من می آموزد؟» پرسیدن این سوال از خودتان، به شما کمک میکند وجوه مثبت حتی یک وضعیت و شرایط منفی را هم ببینید.
“اضطراب، شما را به هیچ جایی نمی رساند، فقط ذهنتان را مشغول می کند.”
اینکه وقتی شرایط بر وفق مرادتان نیست، یا زمانی که دوستی شما را میآزارد مضطرب یا عصبانی شوید بسیار آسان است. اما توجه داشته باشید، این کاری است که اضطراب و خشم با شما میکند: احساساتتان را کور میکند و نمیتوانید نکات مثبت را ببینید؛ آنها باعث میشوند غیر منطقی فکر کنید و دچار سردرگمی شوید، و فکر کنید که عصبانی شدن و یا مضطرب بودن تنها راه چاره است..
راه چارهی هیچ چیز، خشم یا اضطراب نیست. اما هر روز من خودم را طعمهی این عواطف قرار میدادم که افکار منفی را به سوی روان من سرازیر میکرد. من نمیدانستم که توانایی کنترل و واکنش نشان دادن به این شرایط منفی را دارم. حتی در شرایط بد و سخت هم، شما میتوانید تفکر مثبت و انگیزه را انتخاب کنید و همانطور باقی بمانید
قبل از اینکه در هر شرایط عصبی و مضطرب شوید، وضعیت را بسنجید. آیا قدرت کنترل اوضاع در دستانتان هست؟ اگر نه، پس چرا نگران آن هستید؟ آنچه که باید انجام دهید را یاد بگیرید، چون این چیزها در مسیر طبیعی زندگی رخ میدهند. به همین ترتیب، قبل از اینکه از کسی که شما را ناراحت کرده یا به هر نحوی آزار داده عصبانی شوید، به این فکر کنید که این فرد چقدر برای شما ارزشمند است و اگر کلمهی نادرستی به زبان بیاورید، چه اتفاق بدی میافتد.هر چقدر بیشتر این را تمرین کنید، به مرور زمان مثبتتر خواهید شد. میتوانید هر روز از زندگیتان را مثبت باشید و مثبت بمانید، و از آن برای ایجاد انگیزه در جهت دستیابی به اهداف خود استفاده کنید. اما ابتدا باید روی ذهنتان کار کنید تا تفکرات مثبت بر آن قالب شود، بعد از آن به عنوان یک ابزار استفاده کنید.
اشتباهات و ناامیدیها همواره وجود دارند، اما اینکه چطور با آنها برخورد کنیم مهم است. با یادگیری از آنها و یادگیری کنترل واکنشهایتان در شرایط سخت، تجربهی مثبتنگری آسانتر می شود. راههای زیادی برای تبدیل تفکر مثبت به بخشی از زندگی وجود دارد، اما قطعا این سه مورد به شما در شروع کمک خواهند کرد. پس استارت را بزنید!
منبع مطلب: آکادمی بازار