تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

کودک درون فعال است یعنی چه ؟ درمان کودک درون آزرده

کودک درون برای بسیاری از بزرگسالان مفهومی مبهم و ناشناخته است. تقریبا همه‌ی آدم‌ها در دوران کودکی خود آرزوهای بسیار داشته و سرشار از رویاهای دور و دراز و حتی دست نیافتنی بوده‌اند. اکثر این امیال و رویا‌ها تحت تاثیر هنجارها و باید و نبایدهای دنیای بزرگسالی، سرکوب می‌شود. توقع انسان‌ها از خودشان و از زندگیشان پایین می‌آید و اسیر دنیای روزمره می‌شوند. برقراری ارتباط دوباره و احیا کردن کودک درون همان چیزی است که شما را از این روزمرگی‌ها و تنش‌های روانی رها می‌کند.


کودک درون چیست ؟


  •      کودک درون مانند هر کودک دیگری نیازمند است و از پس رفع احتیاجاتش برنمی آید. به علاوه، این کودک آسیب دیده و آسیب پذیرتر هم شده است. واقعیت این است که بسیاری از ما کودک درونمان را فراموش می کنیم. درمان کودک درون طولانی و سخت است که به هدایت و مشاوره یک درمانگر ماهر در درک این موضوع نیاز دارد.


قوانین تربیتی کودک درون :

  •     در گذر زمان کودک درون یا بیش از حد منظم و آداب دان شده که هیچ کاری روی نظم و ترتیب انجام نمیده یا بیش از حد شلخته و بی نظم تربیت شده است حال که قصد دارید کودک درون خود را به سمت عادات و خلق و خوی مثبت جهت بدهید و متعادل کنید لازم است قوانینی را برای تربیت کودک درون در نظر بگیرید
  •     از موضع من بالغ و والد نوازشگر مفاهیم و قوانینی جدید را به زبان نرم و قاطع به او بیاموزید تا امکان رشد و بالندگی دوباره فراهم شود و بتوانید زیر نظارت من بالغ فعال و خلاق خود واقعی وکودک شگفت زده دورن را بازیابی و بازافرینی کند


   1-  ابراز احساسات : به کودک درونتان اجازه دهید احساساتش را بروز بدهد و احساسش را به زبان خودش بیان کند بگویید ،بنویسید ،بخوانید و یا در قالب جمله یا شعری کوتاه یا آواز درد و دل کنید اجازه دهید خاطرات تلخ و شیرین را بنویسد و احساساتش را نقاشی و طراحی کند و هر طوری که دوست دارد با حفظ حریم خصوصی دیگران خود را بیان کند به کودک رها و آزاد به مرور به کودکی خلاق و نوآور تبدیل میشود پس از هرگونه محدود و مسدود کردن او بپرهیزید از من بالغ خود یاری بگیرید تا دورادور کودک درونتان را نظاره کند چون کودک اساسا حد و مرز را نمیتواند به طور دقیق تشخیص دهد
    2- توجه به نیازها و خواسته های کودک درون : او می خواهد و بهانه می گیرد دلتنگ خواسته هایش میشود میایل است به دست بیاورد آرزو و رویا بافی میکند و برای بازسازی و شفای کودک درون خود به خواسته ها و نیازهایش گوش بدهد بگذارید هرچه دلش می خواهد آرزو کند جلوی او را نگیرید اگر نمیتوانید کاری برایش انجام دهید دست کم به حرف هایش گوش کنید او حق دارد بهترین ها را برای خود بخواهد اگر چه شرایط اجتماعی و اقتصادیتان خوب نباشد او حق دارد آرزو و رویا بافی کند زیرا این رویاها انرژی کودک درون را بارور میسازد

 

5 علامتی که نشان میدهد خودتان را دوست ندارید ؟

    با خودتان خلوت نمیکنید
    به سلامت خود اهمیت نمیدهید
    همیشه از خودتان فرار میکنید
    روابط ناسالمی دارید
    شور و وق به زندگی ندارید


رابطه‌ی کودک درون و بزرگسالی چیست؟


  •     تمام ترس‌ها و نگرانی‌های کودک درون، همراه با شادی‌ها و نقاط مثبت در بزرگسالی هم وجود دارند. اما برخی از بزرگترها خیال می‌کنند که دیگر خبری از تجربه‌های قدیم کودکی‌شان وجود ندارد. بسیاری از مواقع، این کودک کم‌سن درون افراد است که زندگی‌شان را کنترل می‌کند؛ کودکی زخم‌خورده که در جلد بزرگسالی ظاهر می‌شود و سکان را به‌دست می‌گیرد. برای مثال بچه‌ای ۵ ساله سکان اراده‌ی فردی ۴۰ ساله را در دستان خود می‌گیرد. در چنین وضعیتی دیگر آن آدم بزرگ ۴۰ ساله نیست که تصمیم می‌گیرد. بلکه با کودکی ۵ ساله طرف هستیم که ترسیده، عصبانی، زخم‌خورده و آسیب‌دیده است. چنین کودکی با این ویژگی‌ها به دنیای بزرگسالان فرستاده می‌شود تا مسئولیت‌های بزرگسالانه را تجربه کند. شما چه فکر می‌کنید؟ کودکی ۵ ساله می‌تواند وارد روابط آدم‌بزرگ‌ها بشود؟ حرفه و شغل پیشه کند و مستقل باشد؟ این چیزی است که در زندگی روزانه بسیاری از ما اتفاق می‌افتد و مدام بی‌آنکه دلیلش را بدانیم از خود می‌پرسیم: چرا همیشه احساس ناامنی می‌کنم؟ عصبی هستم و می‌ترسم؟ چرا احساس گمگشتگی و تنهایی وجودم را در برمی‌گیرد؟
  •     همه‌ی اینها به‌خاطر این است که کودکی کنترل شما را برعهده گرفته که بدون حمایت و مراقبت در دنیای بزرگسالان پرسه می‌زند. چنین مشکلی که در بیشتر مراجعان به روان‌درمانگران دیده می‌شود، با اختلال چندشخصیتی متفاوت است. این مشکل، مشکلی رایج و آزاردهنده است که با بهره‌مندی از علم روانشناسی و بدل‌شدن به بزرگسالانی که علاوه بر گذر از مرزهای سنی، شناخت خوبی هم از خود دارند، می‌توان آن را حل کرد.


 

چگونه با کودک درون خود ارتباط برقرار کنیم؟

  •     ذکر این نکته لازم است که منظور ما از کودک درون، رفتار و خلق و خوی بچه گانه نیست؛ بلکه ماهیت آرام و رویا پرداز یک کودک، به عنوان یک وجود سالم، می‌تواند در بهبود مشکلات خلقی و حال بهتر افراد مؤثر باشد. در ادامه راه‌های ارتباط با کودک درون و در آغوش گرفتن آن را مفصل توضیح می‌دهیم.


گام اول: با کودک درون خود ملاقات کنید

1. با کودکی خود دوباره ارتباط بگیرید

  •     یک راه برقراری ارتباط با کودک درون این است که در زمان سفر کنید و به دوران کودکی باز گردید. با تهیه یک فهرست از چیزهایی که در دوران کودکی از آن لذت می‌بردید، می‌توانید شاد شوید. جستجو در این خاطرات و لحظات دوست داشتنی و حتی خراب کاری‌ها و کارهای عجیبتان، یک ایده خوب است. ورزش‌ها، بازی‌ها، وسایل و تفریحات دوران کودکی خود را مرور کنید.


2. کودک درون مخصوص خود را داشته باشید

  •     هرچند که هر کس دوران کودکی متفاوتی داشته است، الگوهای عمومی زیادی برای بسیاری از مردم وجود دارد. اگر رابطه با کودک درونتان به مرور زمان کم شده است، آخرین مرحله کودکی که خود را در آن جا گذاشته‌اید پیدا کنید و برای آوردن آن به زندگی نقشه بکشید و کودکی خاص خود را بیابید. سه نوع عمده کودکی وجود دارد؛


_کودک رها شده، کودکی که از طرف والدین رها شده و احساس تنهایی و ناامنی می‌کند.

_کودک بازیگوش کودکی است که معمولا احساس گناه و اضطراب نداشته و این جنبه از زندگی که برای بزرگسالی لازم است تجربه نشده است.

_کودک وحشت زده نیز کودکی است که در کودکی مورد انتقادات زیادی واقع شده است و تایید کافی دریافت نکرده.

3. نامه‌ای به کودک درون خود بنویسید

  •     اگر احساس می‌کنید کودک درون خود را نادیده گرفته‌اید، از او معذرت خواهی کنید و بگویید که می‌خواهید رابطه خود را با او ترمیم کنید. حتی یک نامه ساده درباره تمایل شما برای تقویت دوستی با کودک درونتان باشد نیز کافی است. نوع و شکل کودک خود را بیابید. مثلا اگر از نوع کودک رها شده است، به او بگویید هر کاری که انجام دهد باز هم طرد نمی‌شود و لازم نیست نگران و مضطرب باشد. برای شناسایی آسیب‌های وارده به کودک درون و درمان مشکلات و اختلالات روانی نشأت گرفته از دوران کودکی می‌توانید از مشاوره روانشناس حضوری و یا مشاوره تلفنی فردی بهره‌مند شوید.


4. رشد دادن یک فضای باز

  •     کودک درون شما یک فرد آسیب پذیر است. قبل از اینکه خودش را نشان دهد نیاز به یک فضای امن دارد. بسیاری از افراد کودک درون خود را پنهان می‌کنند، چون فکر می‌کنند آن‌ها را ضعیف می‌کند. اجازه دهید وارد شود، سکوت کنید و بگذارید او حرف بزند. شاید احمقانه به نظر برسد اما دسترسی به بخش دیگری از ناخودآگاه، هدف شما از این کار خواهد بود.


5. به احساسات خود گوش دهید

  •     یکی از راه‌های مهم در ارتباط با کودک درون، توجه دقیق به احساساتی است که در زندگی روزمره به وجود می‌آید. ترس و ناامنی، احساس شادی یا تعجب و هرچیز که در کودکی تجربه کردید می‌تواند در بزرگسالی شما تاثیر گذار باشد.


6. مراقب منتقد درونی خود باشید

  •     یکی از بزرگترین موانع ارتباط با کودک درون، کسی است که درون شما مدام در حال انتقاد است. «شما پیر هستید، برای شما زشت است، شما انسان معروفی هستید». به او توجه نکنید و اجازه دهید کودک درون پذیرفته شود.


گام دوم: کودک درون خود را پرورش دهید

  •     کودک درون را جدی بگیرید. ممکن است بخواهید او را پس بزنید، اما این درست نیست. عمیق‌ترین احساسات شما به وسیله کودک درون ایجاد می‌شود. به او گوش دهید و از احساسات او دوری نکنید.


1. احساسات کودک درون را بپذیرید

  •     اگر او خشمگین یا ناامید است، روی شما تأثیر منفی می‌گذارد. بدون ترس احساسات منفی او را بپذیرید و انرژی مقابله و برطرف کردن او را پیدا کنید. اجازه ندهید شما را ضعیف کند، با او صحبت کنید.


2. والدین او باشید

  •     والدین بهتر از هر کس دیگری می‌داند فرزندش چه نیاز‌هایی دارد. پدر و مادر کودک درون خود باشید. هر چیزی که در کودکی می‌خواستید و نداشتید، برای او فراهم کنید. در وهله اول این شما هستید که از این کارها نفع می‌برید.


3. از کودک درونتان محافظت کنید

  •     در دوران کودک ترس‌های خاصی در وجود شما بوده است. ترس از ارتفاع، ترس از تاریکی و … به ترس‌های او احترام بگذارید و به او کمک کنید تا با ترس‌هایش کنار بیاید و آن‌ها را درمان کند. برای کسب اطلاعات بیشتر در زمینه درمان فوبیا و ترس‌ها کلیک کنید.


4. محل زندگی خود را تغییر دهید

  •     خانه یا اتاق خود را به طوری که در کودکی می‌خواستید و نداشتید تغییر دهید. خلاقیت را به زندگی تزریق کنید و عکس‌های قدیمی را در مقابل چشمتان قرار دهید.


گام سوم: احساس خوشی و شادی را گسترش دهید

1. قایم باشک بازی کنید

    اگر کودکی نبود که با او بازی کنید، با دوستان بزرگسالتان می‌توانید بازی کودکی مثل قایم باشک را انجام دهید. یک روانشناسی کامل پشت این ماجرا وجود دارد و باعث کشف و عشق و افزایش شور و هیجان می‌شود.

2. فعالیت بدنی داشته باشید

  •     بازی‌هایی که به پرش، دویدن و تحرک نیاز دارد را انجام دهید. این کار، استرس شما را از بین می‌برد و به شما یادآوری می‌کند که در کودکی چقدر تندرست و شاداب بودید. علاوه بر این بهتر است روزانه ورزش منظم مانند پیاده روی داشته‌باشید.


3. چیزی خلق کنید

  •     با مداد رنگی، با انگشتان و با هر چیزی نقاشی کنید. خلاقیت دوران کودکی شما را زنده می‌کند و احساسات شما را تقویت خواهد کرد. اثر رنگ‌ها نیز در زندگی شما مشهود خواهد بود.


جملاتی که لازم است به کودک درون خود بگویید


1. تو بسیار دوست داشتنی هستی

  •     معمولا همه‌ی افراد در دوران کودکی تلاش کرده‌اند کارهای خوبی انجام دهند تا دوست‌داشتنی به نظر بیایند. اما کسی به آ‌ن‌ها نگفته که فارغ از هر کاری که می‌کنید می‌توانید دوست داشتنی باشید و وجودتان منحصرا باارزش است نه به خاطر کارهای خوبی که می‌کنید. حال وقت آن است که به خود اهمیت دهید و به کودک درونتان بگویید که دوستش دارید. همواره به خود یادآوری کنید که عزیز و دوست داشتنی هستید. این جمله را می‌توانید جلوی آینه با خود تکرار کنید.


2. تو گناهی نداری

  •     ممکن است در کودکی بارها سرخورده و درمانده شده باشید و احساس کنید بچه بدی هستید و لایق طرد شدنید. اما واقعیت این است که کتک‌هایی که در بچگی خورده‌اید و جملات تحقیر آمیزی که شنیده‌اید به این خاطر نبوده‌اند که شما آدم بدی بوده‌اید و مستحق طرد شدنید. تمام آن‌ها به این خاطر بوده‌اند که افراد به دلایل گوناگونی بلد نبوده‌اند به شیوه‌ای مناسب‌تر با یک کودک برخورد کنند. همه‌ی کودکان بی‌گناه هستند و هیچ کدام مستحق تنبیه و تحقیر نیستند. بنابراین از سرزنش کردن خود سر هر مسئله کوچکی دست بردارید و با خود مهربان باشید.


3. به خاطر فشار زیادی که بهت وارد کردم معذرت می‌خواهم

  •     اگر کمی منصفانه فکر کنید متوجه می‌شوید که یک معذرت خواهی به کودک درون خود بدهکارید. باورها و ارزش‌هایی که از دوران کودکی به افراد القا می‌شود آن‌ها را وادار می‌سازد تا مدام خود را در کار و فعالیت و بهترین بودن غرق کنند و از کودک درون فاصله بگیرند. باورها و ارزش‌هایی که به شما گفته‌اند همیشه باید بهترین باشی، رقابت کنی و مدام در تلاش باشی. به این ترتیب لذت زندگی کردن را نیز از دست داده‌اید و تنها بر کودک درون فشار وارد کرده‌اید.


4. از تو ممنونم

  •     لازم است از کودک درون خود به خاطر همراهی و پشتیبانی‌اش تشکر کنید. به خاطر تمام لحظاتی که در زندگی تسلیم نشده و شجاعت به خرج داده از او ممنون باشید و به او محبت کنید. حتی اگر لحظات دردناکی را پشت سر گذاشته‌اید نباید او را سرزنش و قضاوت کنید. یادتان باشد که کودک درون شما خود شما است، پس قدردان تمام تلاش‌های خوبتان باشید و اشتباهات گذشته را فراموش کنید.


5. تو بهترینت را انجام داده‌ای

  •     همه‌ی آدم‌ها گاه خود را به خاطر اشتباهاتشان سرزنش و ملامت می‌کنند و مورد بازخواست قرار می‌دهند. این رفتارها کودک درون را به شدت می‌آزارد و او را برای ابتلا به انواع اختلالات روانی آماده می‌سازد. بپذیرید که شما بر حسب شرایط، افکار و عوامل مختلف درونی و بیرونی تصمیماتی گرفته‌اید و آن زمان گمان می‌کردید بهترین کار همین است. پس حسرت خوردن را کنار بگذارید و به کودک درونتان بگویید که بهترینش را انجام داده‌است.


نشانه های کودک درون زخمی و آزرده

  •     چنانچه کودک درون شما دچار آسیب و آزردگی شده باشد در این صورت حالاتی مثل اعتماد به نفس پایین، دم‌دمی مزاج بودن، عدم تعادل عاطفی، پرخوری یا کم خوری، خودآزاری یا دگرآزاری، مشکلات جنسی، مشکلات هویتی، مشکل در ایجاد روابط اجتماعی و پیدا کردن دوست، حس قربانی بودن، عدم اعتماد به دیگران، دروغ گویی شدید، عدم مسئولیت پذیری یا برعکس آن یعنی مسئولیت پذیری بیش از حد، اعتیاد، وابستگی به دیگران، حساسیت و زودرنجی و … ممکن است بسته به آسیبی که دیده باشید مشاهده شود.


راه های درمان کودک درون

  •     کودک درون شما هر چه قدر هم که آسیب دیده باشد قابل درمان است و هنوز در وجود شما زنده بوده و نسبت به واکنشهای شما حساس است.
  •     برای بسیاری از افراد توجه به خواسته‌ها و شنیدن دردهای آنها راحت‌تر از توجه به کودک درونی است که سال هاست آنها را صدا می زند. شاید آنها یاد نگرفته‌اند که چگونه با کودک درون خود ملاقات کنند و دردهای آن را شفا دهند. مهمترین و موثرترین فردی که میتواند کودک درونتان را شفا دهد خودتان هستید پس منتظر عوامل بیرونی نباشید و خودتان با سرپرستی مجدد کودک درونتان زمینه شفای آن را فراهم کرده تا به زندگی خود تعادمل و شادمانی ببخشید.


 

نشانه های کودک درون طبیعی چیست ؟


خوش بینی :

  •     کودک اساسا در طبیعت به همه چیز خوش بین و امیدوار است اما به واسطه اموزش غلط و تجربه های گوناگون در خانواده ،مدرسه ، جامعه زخمی میشود و لطمه میخورد
  •     روح صمیمیت و همدلی ، خوش بینی و مثبت نگریست وقتی بتوانید خوش بینی متعادل و واقع بینانه را در خود پرورش دهید زندگیتان رنگ و بویی دیگر به خود میگیرد و موفقیت را تجربه خواهید کرد و ارامش و خوش بینی را در اغوش خواهید گرفت


ذوق زدگی و شگفت زدگی :

  •     یکی از هیجان هایی پررنگ کودک درون ،ذوق زدگی او در مواجهه با اشیاء موقعیت ها و ادم هاست


بازی و بازیگوشی :

  •     افرادی که در بزرگسالی از کودک درون فعال و سالمی برخوردارند به سمت بازی و بازیگوشی هدفمند گرایش دارند زندگی را سخت نمیگیرند و در زمان و مکان مناسب به سرگرمی ها و تفریح های سالم خودشان می پردازند بسیاری از افراد بزرگسال که از من کودک خود دور میشوند کم کم جدی ،سخت و عبوس می گردند و دیگر حوصله بازی های هیجان انگیز و مفرح را ندارند در صورتی که افراد سالم و طبیعی کودک درون شوخ طبع ،شاد ،خندان ،سرحال و هیجانی دارند


عشق :

  •     برای داشتن یک کودک درون فعالو سالم مهمترین احساس دوست داشتن یا عشق است وقتی کودکی بی قید و شرط دوست داشته شود و به مرور در مسیر رشد سالم قرار می گیرد وقتی این نیاز در کودک براورده میشود توانایی دارد دیگران را دوست بدارد افرادی که در بزرگسالی در دوست داشتن دیگران ناتوان اند در کودکی مورد نوازش های خاص مادر و پدر و محیط اطراف خود قرار نگرفته اند و تجربه ای در این باره ندارند این افراد بیشتر به جای عشق ورزی سالم به سمت مهر طلبی بیمارگونه می روند و به زبان عامیانه محبت را گدایی میکنند


احساس منحصر به فرد بودن :

  •     کودک درون پس از اشنایی با حجم و شناخت احساسات خود به احساس برتر و زیبا به نام فردیت می رسد فردیت داشتن یعنی فرد حس واقعی انسان بودن خود را مهم بداند و بگوید من به خود اهمیت میدهم من خودم را دوست دارم از خود بودن لذت میبرم در این حالت است که درباره مسائل نظر میدهد اجازه دخالت به دیگران نمیدهند افراد زندگی خود را دوست دارند و حقیقتی برای خود برمیگزیند وقتی حس فردیت در یک انسان از بین میرود ان فرد در اظهار نظراتش عقب خواهد رفت و دیگر نظر شخصی خود را باور ندارد و به شدت به نظرات دیگران تکیه میکند


ساده دل بودن :

  •     کودک درون طبیعی فارغ از بازی های روانی است و این به معصومیتش کمک میکند به نوعی دوست داشتنی و جذاب میکند کودکان تجربه مفاهیم زشت زندگی را ندارند و درباره هر موضوعی با خلوص کامل حرف میزنند گاهی مسائلرا انچنان ساده تحلیل میکنند که در ذهنتان به سادگی شان بخندید سنین سادگی و معصومیت بسیار زیباست اما باید شکلی اگاهانه به خود بگیرد بدین معنی که فرد اگاهانه به سمت زشتی ،پلیدی و گناه نرود و این سادگی و معصومیت خود را بالغانه مدیریت کند


بی باکی :

  •     کودکان اساسا نترس و بی باکند گاهی بی محابا به دل حادثه میروند این بی باکی خیلی مواقع باعث حرکت و رشد و پیشرفت و یادگیری ان هاست اگر قصد دارید کودک درونتان را آزاد کنید باید اجازه دهید بی باکی و نترس بودن جسارت و اهل خطر بودن را تجربه کند والد سرزنشگر نباید این بخش از روان را از تجربه کردن بترساند


ابراز هیجان و عواطف :

  •     یکی از نشانه های ازردگی کودک سرکوب ،مسدود و محدود کردن هیجانات خود مثل خنده و شادی و حتی در مواقعی گریه است .از نشانه های سرزندگی و جریان داشتن حس و حال کودک درون خنده و شوخ طبعی است چرا که کودک بی هیچ دلیل و با اتفاقات ساده بلند بلند می خندد و از زمان حال خود لذت میبرد گریه هم بروز نوعی هیجانات سالم است که باید در زمان و مکان خود ابراز شود


انواع کودک درون


ما ۲ نوع کودک درون داریم:

کودک‌سازگار و کودک طبیعی.

  •     اما کودک سازگار اصلا چیز خوبی نیست چون که کاملا تحت تاثیر والد است؛ یعنی نوعی از کودکی‌کردن که والدین آدم دوست دارند و کاملا تحت سلطه است. یادتان باشد که کودک طبیعی کاملا شاد و سرحال و بشاش است و اگر هم پرخاشگری می‌کند، به‌هرحال خودش است اما کودک سازگار فقط دارد دیکته والدین خودش و جانشینان والدین‌اش در اجتماع ( از معلم گرفته تا همسر) را اجرا می‌کند و فقط هدفش مقبول‌بودن است.بالغ درونبخش به‌اصطلاح عاقل شخصیت ماست؛ بخشی که تصمیم‌های منطقی می‌گیرد، با دیگران رابطه محترمانه برقرار می‌کند و کلا واقع گراست. ما اوقاتی که داریم مثل بچه آدم یک بحث منطقی را با دیگران راه می‌اندازیم، به بخش بالغ درون‌مان راه داده‌ایم.
  •     آدم‌هایی که به منطقی بودن مشهور هستند، به بالغ درون‌شان خیلی راه می‌دهند. والد درونهرچه پیش‌داوری، تعصبات و باورهای خشک در کله مبارک شماست، برای همین والد درونتان است. تمام باید و نباید‌ها و دستورالعمل‌های بی‌چون و چرای وجودتان از جانب والددرون صادر می‌شود.
  •     والد درون هم در رابطه با خود آدم و هم در رابطه با دیگران ۲تا کار می‌تواند انجام دهد؛ اولی این است که کنترل کند؛ یعنی اینکه هی به آدم سخت بگیرد، اذیت کند و گیر بدهد. اما والد دوم برعکس است؛ یعنی اینکه از تو و تصمیمات‌ات حمایت کرده و تو را نوازش می‌کند. کودک، بالغ و والد در رابطه‌های اجتماعیحالا سؤال این است که این کودک، بالغ و والد به چه دردی می‌خورند.
  •     اولی این بود که بعضی از انواع شخصیت را می‌توان با آن توجیه کرد. دوم اینکه کلا اریک برن می‌گوید آدم بهتر است در شرایط مختلف به تمام جنبه‌های شخصیت‌اش راه دهد و سوم هم اینکه این سه بخش از شخصیت می‌تواند ما را در درک روابط انسانی کمک کند. چطور؟ اریک برن می‌گوید وقتی که ۲ تا آدم رو به‌روی هم قرار می‌گیرند، انگار دو شخصیت ۳ بخشی روبه‌روی هم قرار گرفته‌اند. هر کسی یک جنبه از این سه‌ بخش را وارد رابطه می‌کند. او می‌گوید ما در ساده‌ترین شکل می‌توانیم ۶ نوع رابطه اجتماعی داشته باشیم


  1.      کودک – کودکوقتی که شما دارید با دوستان آب بازی می‌کنید ، وقتی که شروع می‌کنید به تعریف جوک و اس‌ام‌اس خواندن برای همدیگر و وقتی با هم شوخی‌های پاستوریزه می‌فرمایید، دارید وارد یک رابطه کودک – کودک می‌شوید.
  2.      بالغ – کودکانی هم وقتی است که یک طرف رابطه دارد با منطق‌اش حرف می‌زند و می‌خواهد تصمیمات منطقی بگیرد اما طرف مقابل هی می‌خواهد قضیه را عاطفی کند و با گریه‌کردن و لوس‌بازی و نازکشیدن، بازی را به نفع خودش تمام کند.
  3.      بالغ – بالغ در این رابطه هم ما و هم طرف مقابل‌مان منطقی هستیم و همه چیز مطابق منطق پیش می‌رود و عاطفه دخالتی در رابطه ندارد. مثلا وقتی که ما با استادمان در مورد یک مفهوم آماری حرف می‌زنیم ، احتمال دارد این بازی را راه انداخته باشیم.
  4.      والد – کودک تا حالا هر دو طرف بخش‌های مشابه شخصیت‌شان را می‌گذاشتند وسط اما امان از وقتی که یک نفر یک بخش از شخصیت‌اش و دیگری یک بخش دیگر را می‌آورد توی میدان. در رابطه والد- کودک، یک طرف رابطه، نقش پدر و مادر را بازی می‌کند و نفر دیگر می‌رود در لاک کودکی‌اش. در بدترین حالتش (و متاسفانه رایج‌ترین‌اش) والد جنبه سختگیرش را می‌آورد وسط و هی امر و نهی می‌کند و کودک بخش سازگارش را و هی می‌گوید (چشم، چشم، شما درست می‌فرمایید.)


چه جملاتی به کودک درونتان آسیب میزند ؟


جملات و قوانینی هستند که میتوانند بر روی کودک درون تاثیرات مخربی داشته باشند این جملات میتواند از طرف والدین و دوستان و جامعه گفته شود

بهتر است ان چیزی را که فکر میکنید به زبان نیاورید

برای ان هدف تلاش نکن زیرا به دستش نمی اوری

تو به اندازه کافی باهوش نیستی

تو باید تلاش کنی تا دیگران را از خودت راضی نگه داری

تو نمیتوانی و…..


اگر میخواهید ریشه اصلی برخی از چالش های خودتان را در بزرگسالی پیدا کنید باید به کودک درونتان متمرکز شوید و سعی کنید با ان ارتباط برقرار کنید

مهم‌ترین ویژگی‌های فردی که به کودک درون خود توجه می‌کند؟


  •     این افراد یک توانایی خاص دارند. آن‌ها به شدت اعتماد به نفس دارند. این افراد در جایی اگر مسئله جدی باشد، هم توان جدیت را دارند، اما اگر از فضای خاص که جدیت را می‌طلبد، خارج شوند، همان انسان شاد و مشعوف جلوه می‌کنند.
  •     این افراد با دیدن یک فیلم کمدی کلی ایده برای خندیدن می‌گیرند و جالب است کودک درون این افراد مثل کودکان دبستانی است که به ترک روی دیوار هم می‌خندند.
  •     معمولاً به این افراد گفته می‌شود شما اصلاً بزرگ نشدید. همان کودک هفت تا هشت ساله‌ای که بودید هستید.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد