چرا این روزها همه جا و در هر کتابی صحبت افزایش عزت نفس است؟ لطفا برای افزایش عزت نفس خودتان با سایت راز موفقیت همراه باشید.
در این مقاله شما با جدیدترین روش های افزایش عزت نفس آشنا خواهید شد. هدف این مقاله آشتی شما با خود و باور “من خوب صمیمی و دوست داشتنی هستم” می باشد.
محمود جولایی جمله ی بسیار معروفی در مورد تقویت حرمت نفس دارد که میگوید: (برای افزایش حرمت نفس لازم نیست مغزتان را جراحی کنید اما برای بسیاری از انسان ها انجام جراحی مغز، بسیار ساده تر از افزایش عزت نفسشان است.) قبلا در مقاله ای تعرف جامعه ای برای عزت نفس عنوان کردیم. همچنین راه های را برای تقویت آن به شما آموختیم. اکنون در این مقاله اختصاصا میخواهیم به آموزش راههای تقویت حرمت نفس در شما عزیزان بپردازیم.
عزت نفس چیست و راه های افزایش عزت نفس کدامند ؟
در مورد مفهوم عزت نفس می توانید مقالات عزت نفس را مطالعه کنید. اینجا هدفمان ارائه راهکارهایی برای «افزایش عزت نفس» است تا بتوانید کمرویی خود را کنار بگذارید. روانشناسان روز به روز بیشتر به این باور می رسند که اگر انسان را به کوچکترین عنصر ساختار روانی خرد کنیم، به عزت نفس می رسیم. همه افکار و احساسات و عملکرد انسان در کنترل جناب عزت نفس قرار دارد. شما کاری خارج از محدوده اجازه داده شده توسط عزت نفستان، نمی توانید انجام دهید. در این مقاله می خواهیم بدانیم بهترین و موثرترین روشهای افزایش عزت نفس کدام است؟ با این توضیحات به اهمیت اقدامات موثر برای افزایش عزت نفس پی میبریم.
لطفا به این نکته مهم دقت کنید: بر اساس تحقیقاتی که اخیرا انجام شده است، هرگاه تفاوت و فاصله «خودِ ادراک شده» و «خودِ ایدهآل» زیاد باشد، عزت نفس فرد پایین میآید و از طرف دیگر تفاوت و فاصله کم بین این دو عموما به تقویت عزت نفس و رسیدن به عزت نفس سالم می انجامد.
از دیدگاه روانشناسی نوین در ارزیابی عزت نفس و کلا یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیت سالم، مهارت شناخت ارزش خویش و خودآگاهی است. در آموزههای دینی نیز بسیار بر اهمیت شناخت ارزش خویش تاکید شده است. بطوریکه حضرت علی (ع) میفرمایند: هلک امرء لم یعرف قدره. (کسی که ارزش خویش را نشناخت نابود شد).
ریشه تمام معضلات و اضطرابها و افسردگیها و گرایشهای بشر امروز عدم شناخت صحیح خویش است. “روانشناس آلمانی – خانم هورنای”
پس برای داشتن عزت نفس و یا بهتر بگوییم برای “افزایش عزت نفس” مجبوریم ابتدا شناخت صحیح و واقع بینانهای از خود داشته باشیم.
یعنی در سفر تغییر باید ابتدا بدانیم کجاییم و بعد موضوع مهم آن است که قصد سفر به کجا را داریم. بحث خودشناسی را در مقاله ای جداگانه بطور مفصل خواهیم آورد، اما برای رسیدن به سرزمینی رویایی که در آنجا به واسطه عزت نفس سالم :
باید کاری بکنی که در گذشته نکرده ای یا حداقل اهمیت زیادی برایش قائل نبوده ای.
همین حالا که در این سایت و در حال خواندن این مقاله هستید؛ قدم اول را در جهت بهبود عزت نفس خود برداشته اید. به شما پیشنهاد میکنیم عزت نفس خود را بسازید و به گونه ای زندگی کنید که همیشه آرزویش را داشتید. از آنجا که نبود عزت نفس ریشه مشکلاتی همچون نداشتن رابطه، تحصیلات و شغل موفق و ایده آل ما است، پس به جای هزینه کردن در حل هرکدام از این مشکلات که نقش شاخه را بازی میکنند؛ تنها یک بار برای خشکاندن ریشه این مشکلات هزینه کنید و طعم زندگی رویایی تان را بچشید.
تیم راز موفقیت با برگزاری ۱۱ دوره موفق کارگاه پرواز، دو بال موفقیت، یعنی اعتماد به نفس و عزت نفس را به شما عزیزان ارائه میدهد تا سال ۹۹ را با لذت پرواز در پهنه آسمان زندگی ایده آل تان شروع کنید. شاید برایتان سوال باشد که چگونه در مدت ۲ ماه چنین چیزی ممکن است!!!.
داشتن عزت نفس یا افزایش عزت نفس
در ادامه موارد بسیار موثر برای داشتن و بعد افزایش عزت نفس را با هم مرور میکنیم. این موارد همه کاربردی، بنیادی و بصورت تجربی بوده و بعد از آگاهی بخشی در ذهن شما تاثیرات مثبت خود را خواهد گذاشت. نکته مهم اینجا هدف این نیست که اهمیت عزت نفس را بیشتر از داشتن اعتماد به نفس عالی جلوه دهید. افزایش اعتماد به نفس در سایه افزایش عزت نفس ممکن می شود و از آن جهت هست که تاکید ما در سایت راز موفقیت تلاش مضاعف برای افزایش عزت نفس است.
تنها کاری که باید انجام دهید آن است که چند بار مطلب را خوانده و مفاهیم را درک کنید. بعد وضعیت و شرایط خود را مقایسه کنید. طبیعی است که راه حلهای عملی برایتان اشکار خواهد شد. کافی است بر یافتههای تحلیلی خود که در واقع بصورت واقعیت منطقی در ذهن شما نشسته اقدام و عمل کنید. این روش خاص بوده و من محمود جولایی بر همین اساس به بسیاری از دوستان کمک رساندهام.
می دانم که تو هم می توانی. فقط یادت باشد اگر ایده، راه حل و روش درمان به ذهنت نرسید، چاره آن است مجددا متن را با دقت بیشتری بخوانی و خود و گذشته خود را قیاس کنی. در نهایت هم، اگر پرسشی در ذهنت باقی ماند، در قسمت کامنتها پاسخ خواهیم داد.
چگونه عزت نفس یا حرمت نفس داشته باشیم؟
بررسی چگونگی و میزان عزت نفس یا حرمت نفس در هر فرد با ارزیابی شرایط و موارد متعددی مشخص میشود که در ادامه مهمترین مواردی را که داشتن یا نداشتن حرمت نفس به آنها بستگی دارد را بررسی میکنیم. ناگفته پیداست که برای افزایش عزت نفس یا حرمت نفس (که می دانیم افزایش عزت نفس موجب تقویت اعتماد به نفس نیز می شود) کافیست عواملی که ذکر میشود را در خودتان ارزیابی و بازیابی کنید:
عامل اول در شکل گیری و افزایش عزت نفس، که مهمترین و اساسی ترین آن بشمار میرود، داشتن پوست روانی شخصی است:
داشتن پوست روانی شخصی یعنی پذیرش و باور کلی این موضوع که من منم و تو تویی. من و تو کاملا جدا، متفاوت و هر کدام منحصربفرد هستیم. پوست روانی من یعنی، پذیرش مالکیت هر آنچه که “من” را تشکیل داده و به طبع پذیرش تمام مسئولیتهای مربوط به آن. این به این معنا هست که تا زمانی که من و شما نپذیریم که تو ، یک وجود دیگر و متفاوت و جدا و بیرون از من هستی که حس و احساس، باور و اعتقاد، تخیل و دانش، جهان بینی، گذشته و ویژگیهای متفاوت با من داری در همینجا گرفتاری روانی ما شروع میشود و عزت نفس پایینی خواهیم داشت. این موضوع همان مشکل بزرگ تربیت روانی در کشورهایی مثل کشور و فرهنگ ما بشمار میرود چون من و شما باور نداریم من منم و تو تویی. متاسفانه در فرهنگ ما، من کسی هستم در ارتباط با تو و بخودم اجازه میدهم براحتی وارد حریم تو بشوم و تو هم براحتی وارد حریم من میشوی. همه در هم و همه در من و همه در تو هستیم و منو تو در همه هستیم. بدتر از آن اینکه من منکر وجود “تو” بعنوان “تویی” مستقل و منحصر به فرد می شوم و تو منکر بودن “من” بعنوان “من” میشوی. چراکه او تو را جزیی از خود و حتی مال خود میداند و تو او را به همین شکل. پس وقتی ما افرادی باشیم که کلا عزت نفس نداریم یا ضعف داریم، آدمهایی خواهیم بود که چون پوست روانی نداریم یا پوست بسیار نازکی داریم، از نظر ارتباط روانی در هم میلولیم و مخلوط و قاطی زندگی میکنیم. زیاد با همیم. از همه چیز هم باید خبر دار باشیم. در همه کار هم نظر داریم. همه موضوعات عمومی میشود. در همه مراسم خانواده و جمع دوستان من هم باید باشم. در صدر مجلس باید بنشینم، در کنارش باید باشم، در واقع چون در کنارم باید باشد. ظاهرا خیلی خوبیم، چون خیلی با همیم. این تصور ایجاد میشود که ما ایرانیها چون خیلی با همیم پس خیلی با هم خوبیم و این خیلی فرهنگ و خصلت خوبی است. اما خارجیها خیلی بد هستند، چون زیاد با هم نیستند، یا در واقع در هم نیستند…… و این همان مشکل عمومی مردم ماست که همه از هم (زن ، مرد، فرزند، والدین، همسایه، معلم و …) انتظار داریم و حتما میخواهیم. چراکه در همیم! خوب معلوم است وقتی یکی در درونت باشد و تو در درون او، درد او درد من است، درد من هم درد او میشود؛ من ناراحتم چون او ناراحت است و خوشحالم تنها چون او خوشحال است.
همه با همیم، هیچ کس تنها نیست. اما نه بخاطر با هم بودن، بلکه چون هیچ کس “خود” نیست و “خود تنها” موجود نیست و هرچه هست آمیزهای از یکسری من و توی نیازمند است و درهم و درون هم… امیدوارم اشتباه برداشت نشود! فردا نگویید، یکی بنام جولایی این طرف مملکت حرفهای عجیبی میزند؟ (نکته مهم)
دقت کنید، زمانی که ما از درد کسی آگاه شدیم، اگر کاری از دستمان بر بیاد، باید حتما کمک کنیم ولی وقتی متوجه میشویم کسی دردی دارد، دردمندتر از او نمیشویم. نمی رویم سرمان را به دیوار بکوبیم تا با او هم درد بشویم. خبر میگیریم و اگر توانستیم کمک میکنیم و اگر نمیتوانیم برمیگردیم به زندگی خودمان و راهمان را ادامه میدهیم.
من در دوره های مختلفی در داخل و خارج از ایران آموزشهای پیشرفته بقاء و نجات شرکت کردهام. در همه این آموزشها مدرس سعی میکرد به افراد تفهیم کند، در هر شرایط بحرانی باید ارزیابی کنید که آیا کمک به دیگران برای شما خطر مرگ به دنبال دارد یا نه؟ اگر خطری بود به هیچ وجه نباید اقدام کنید! این به این معنی نیست که آتش نشانان نباید کمک رسانی کنند. نه. این عزیزان در عملیات نجات گاه در جریان اقداماتی که در ارزیابی اولیه خطر جانی ۱۰۰ درصد نبوده دچار صدمه و حتی شهادت میشوند. این بزرگواران در دورههای آموزش در واقع یاد میگیرند چگونه خطر و ریسک را اول برای خود کم کنند. هیچ سربازی برای مردن به جنگ نمیرود، بلکه برای دفاع، اول از خود بعد از هم رزمان و در نهایت میهن و مردم و آرمانهایش میجنگد. ببینید در خیابان یک حادثه رخ داده، صدها نفر از اول تا آخر ماجرا میمانند، دخالت در کار مامورین میکنند، نظرهای کارشناسانه هم میدهند، انتقاد از عملکردهای مسئولین هم میکنند و حتی اختلال در کار کمک رسانی هم ایجاد میکنند. شما چند بار بعلت تصادف در ترافیک سنگین جاده گیر افتادهای و بعد متوجه شدی صحنه تصادف بسیار دلخراش است و اما علت ترافیک و کاهش سرعت، توقف بسیاری از رانندگان در عبور از محل وقوع حادثه بوده تا آقایان و خانمها بتوانند همه چیز را ببینند و بپرسند و اخیرا هم که با موبایل خود عکس و فیلم تهیه کنند. عزیزان در اروپا همین اتفاق میافتد و من شاهد بودم که مردم وقتی حضور مامورین را متوجه میشوند، حتی نگاه به صحنه نمیکنند و سریعتر از محل دور میشوند تا مشکلی برای کمک رسانی و وظایف مامورین ایجاد نکنند!!! در این موارد حتی ایستادن غیر ضروری هیچ کمکی نمیکند و در بعضی شرایط کار را پیچیدهتر هم میکند.
میدانم تحلیل منطقی این نگرش کمی برایتان سخت است. بارها دیدم بیشتر افراد در پذیرش این بحث مقاومت نشان میدهند و خیلیها هرگز نمیپذیرند یا از مثالهایم ایراد میگیرند. دلیلش هم این است که ما یک عمر اینطور زندگی کرده ایم و ابراز هم دردی با دیگران فرهنگ شایسته و مقبول جامعه ما بوده و متاسفانه حالا حالاها هم خواهد بود ولی تصور میکنم این از ایرادات رایج فرهنگی ماست که در دراز مدت و با کمک مروجین فرهنگی «روان آشنا» کم کم باید تغییر کند. با خبر دهی و خبر گیریهای ۲۴ ساعته از یکدیگر که در ایران باب است و بدتر از آن غمخوار و هم درد دیگران بودن نه تنها کمکی به هم نمیکنیم بلکه خودمان را هم به دردسر میاندازیم. باور کنید با این روش همه صدمه میبینیم. همانطور که صدها سال است نتایج آماری این را ثابت میکنند. دوستان متوجه شده اید افراد جامعه ما بیشتر ایام غمگین و دردمند هستند؛ چراکه بلاخره یک نفر از اطرافیان هست که غم و دردی دارد و چون پوست روانی نداریم همه همیشه دردمند و غمگین او هستیم و این قصه تلخ غمناک قرنهاست که ادامه دارد. دردمند و غمگین کسی بودن یعنی من هم بایستی همان زهر و سم غم تو رو عینا حس و لمس کنم. ما در ایران هم درد و غمخوار هم میشویم ولی در فرهنگهای غنیتر به مردم میآموزند که دوا و دکتر یکدیگر باشند و نه غمخوار هم. غمخوار یعنی من هم میخواهم کمی از غم تو را نوش جان کنم، چون منم هزاران غم دارم و تو هم باید از غمهای من بخوری. پس بخور تا بخوریم اما دوا و دکتر غم دیگران بودن یعنی درک میکنم، می فهمم خیلی سخت است، من نمیتوانم جای تو باشم، متاسف هم هستم که تخصصی در این رابطه ندارم ولی میدانم و اطمینان دارم که بهترین کار در این موارد این هست که باید پیش مشاور و روانشناس کاردان رفت و برای کاهش و رفع مشکل کمک تخصصی گرفت. اگر خواستی بگو من برایت پرس و جو میکنم. ببخشید حالا باید بروم چون با همسر و فرزندم باید جایی برویم. خدا نگه دارت باشد. اینقدر هم خودت را اذیت نکن برای هر کسی ممکن است پیش بیاید. بدرود. کار داشتی خبرم کن. در فرهنگ قدیم پدر سالاری ما، این موضوع و تیپ شخصیتی ستایش میشد که من به عنوان «پدر»، با پسرم و یا دخترم حس و احساس یکسانی داشتم و من جای او انتخاب میکردم و اگر غیر از این بود این فرزند با حرمت نفس بالا، ناخلف تصور میشد و نفرین پدر و مادر نثارش میشد.
پدر و مادر و گاه پدر بزرگ و مادر بزرگ بجای فرزندانشان عروس یا داماد انتخاب میکردند. ما به فرزندمان موقع خرید لباس اجازه اظهار نظر نمیدادیم چون من، من نیستم و او، او نیست. بیایید استقلال و جدایی “من” و “تو” و “او” را بپذیریم و تمرین کنیم تا به عادت فرهنگی بدل شود. (بخاطر اهمیت موضوع در مجالی دیگر این بحث را بیشتر باز خواهم کرد.)
عامل دوم در شکل گیری و افزایش عزت نفس، پذیرش این موضوع مهم است که “انسان قداست و کرامت” دارد
خوب فکر کنید مگر میشود انسانی که خداوند بعد از آفرینش تمام فرشتهها خلق کرد، او را اشرف مخلوقات نامید و به آفریده خود نگریست و فتبارک الله گفت، بعد در گوشش نجوا کرد: من از رگ گردن به تو نزدیکترم، در نهایت هم حق آفرینش را تمام کرد و از روح مقدس خود در اون دمید و با مهربانی گفت هر کاری کردی و هر چقدر گناهکار بودی کافی است مرا بخوانی، درهای بخشش درگاه الهی همیشه به روی تو باز خواهد بود. مگر میشود مخلوقی که خدا او را اینچنین عاشقانه آفرید و با ارزشترین نعمت عالم یعنی خرد و اختیار را تنها به او داد و از تمام فرشته ها خواست در مقابل این همه عظمت و کرامت تعظیم کنند، به یکباره “مقدس” نباشد. باید پذیرفت که انسان صرفا و تنها بخاطر انسان بودنش حرمت دارد و همچنان همان مخلوق مقدس خداست که در آفرینش محور خلقت نامیده شده است.
فردی که خود را “بد و گناهکار و شیطانی” می داند، چطور میتواند عزت، کرامت و حرمت برای خود قایل باشد.
ما در عین پذیرش قداست آدمی، واقعبینانه میپذیریم که انسان ممکن الخطاست. یعنی ممکن است بدی و دزدی و قتل و خطا هم بکند که در کمال احترام به مقام والای انسانی او را از خطا باز میداریم و طبق قوانین برخورد میکنیم تا نظم و امنیت و آرامش جامعه خدشه دار نشود. امروزه ثابت شده یکی از عوامل تفاوت میزان عزت نفس در جوامع مختلف، تفاوت در نگاه به مسئله حرمت انسانی است. نگرش و باور شما به موضوع کرامت و قداست انسان چگونه است؟
سومین عامل در شکل گیری و افزایش عزت نفس، پذیرش برابری من و توست
برابری و حتی در مواردی برابر و یکسان دانستن افراد جامعه باعث افزایش عزت نفس عمومی میشود. من با تو برابرم. نه کمترم و نه بیشتر برابرم. اگر خود را از دیگران کمتر میدانید و از کم رویی رنج میبرید مقالات مرتبط به کم رویی را بخوانید . من همانقدر انسانم که تو انسانی. پذیرش برابری عدالت و انصاف را در پی دارد. من همانی را برای تو میخواهم که برای خودم میخواهم. حرمت و عزت انسان زمانی از بین میرود که من خودم را از تو کمتر و پایینتر بدانم. حالا در نظر بگیرید که در جامعه ای که همه میخواهند خودشان را کمتر و پایینتر جلوه بدهند چطور میتوان عزت نفس عمومی جامعه را بالا برد. شاید باورتان نشود ولی در هیچ جای دنیا اینقدر واژه های کاهنده عزت نفس وجود ندارد. من خاک پاتم، من عبد و عبید و نوکر و چاکر و مخلص تو هستم. من غلام و … من هرگز نتوانستم مترادف این کلمات را در فرهنگهای دیگر پیدا کنم. ما حتی پا را فراتر میگذاریم و وجود خودمان را منکر میشویم. چون میخواهیم از طرف مقابل مقبولیت و تایید خوب بودنمان را بگیریم. من تقریبا در مسافرتهای خود همه گیتی را سفر کردم، با اکثر ملل دنیا زندگی کردم ولی در هیچ فرهنگی این همه تعارفات واژههای فحش و ناسزا و فرهنگ لغات خودکوچک و حقیر کنی ندیدم. این نقص فرهنگی هیچ ربطی به دین و مذهب هم ندارد، چون ملل مختلف مسلمان را نیز دیدم که در مقابل آنها نیز مشهود بود که عزت نفس عمومی ما پایینتر است. عامل را در شجره و عقبه نظام تربیتی قدیمی های خود باید جستجو کرد.
شما چقدر باور دارید که با دیگران همیشه و در همه جا برابر هستید، نه کمترید و نه بیشتر؟؟ لطفا نظرات خودتان را با ما درمیان بگذارید.
عامل چهارم در حفظ و افزایش عزت نفس، پذیرش این موضوع است که من همانقدر مهم هستم که تو هستی:
من با ارزشم، تو هم همینطور! اگر وقت تو مهم است پس وقت من هم مهم است! اگر من احترام میگذارم حتما تو هم باید احترام بگذاری! کار تو مهمتر از کار من نیست! ارزش شغلی تو بالاتر از ارزش شغلی من نیست! ((هر پست و هر شغلی))
نتیجه گیری از مطالب بالا در یک جمله کوتاه خلاصه میشود که در ذهن و ضمیر خود باور محکمی داشته باشیم که من با تو برابر و شاید یکسانم و نه کمترم و نه بیشترم اما “تفاوتها” را هم میفهمم و هم قبول دارم. پس افراد متولد ماه های مختلف، فقط تفاوت سنی دارند و بس. تواناییها و استعدادهای متفاوت، تربیت، فرهنگ، نژاد، محل تولد، خانواده و جامعه متفاوت تنها عملکردهای متفاوت را به دنبال دارد. و به حرمت، عزت و کرامت والای انسانی هیچ ارتباطی نداشته و تنها “عملکردهای متفاوتی” را به دنبال میآورد.
عامل پنجم در افزایش عزت نفس جامعه، تفهیم همگانی این باور است: من شایسته و خوبم همانطور که تو شایسته و خوبی
عامل نهایی برای افزایش عزت نفس یک جامعه آن است در نظام باورهای جامعه فرهنگ «برابری و هم ارزشی» را به مهمترین عقیده و باور تبدیل کنیم. من با تو و تو با دیگران برابری. بودن من و تو موضوع اصلی ماست و اینکه تو خود را نه خوب بدانی و نه بد، نه بالاتر و نه پایینتر از من و یا دیگران . پس در ارتباط با دیگران، من که برابر با دیگران هستم حتما مورد علاقه دیگران هم خواهم بود چون نه برترم و نه بهتر و نه بدتر. در واقع به نظر من، پایه و اساس عزت نفس بر خوب بودن من و تو و ارتباط بین من و تو استوار است. من ممکن است کار بد هم بکنم، ولی خیلی کم و بیشتر اشتباه میکنم ولی حتی در زمان اشتباه کردن هم همچنان خوبم. چهارچوب عزت نفس هم در پذیرش این موضوع شکل و قوام میگیرد که در ارتباطات انسانها من و تو هر دو خوب و دوست داشتنی هستیم. پس در شرایط تعریف شده ما تمایل به ارتباط با دیگران داریم و از آن لذت میبریم، نه صدمه میزنیم و نه صدمه میبینیم.
امید است که توجه به موارد پنجگانه بالا در شما نیز باور من خوب و صمیمی و دوست داشتنی هستم را ایجاد کند، دست در دست هم برای پایه ریزی و افزایش عزت نفس فرزندان ایران اسلامی عزیزمان گامهای مستحکمتری برداریم.
منبع: راز موفقیت
با درود و سپاس
بسیار لذت بردم. کاربردی و دلنشین بود و آموزنده.
پایدار باشید
ممنون از لطف و نظر خوبتون. خوشحالم که باعث رضایتتون بوده.