تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

رسیدن به رویاها و آرزوها | چگونه به آنچه میخواهیم برسیم؟

رسیدن به رویاها و آرزوها چگونه ممکن است؟ مسلما هر کس در زندگی رویاها و آرزوهایی دارد و برای آن برنامه هایی می چیند. اما برای خیلی از افراد تبدیل کردن آرزوها و رویاها به هدف کاری غیر ممکن است و افکار منفی زیادی به ذهنشان خطور می کند که رسیدن به آن را دشوار می بینند. برخی هم ممکن است اینطور فکر کنند که من نمی توانم یا استعداد یا سرمایه لازم را ندارم. اما سوال این است که چگونه می‌توان به رویاها و آرزوها رسید.  
آرزوها و رویاها
کلید دستیابی به تجربیاتی که آرزویش را دارید این است که ارتعاشات هماهنگ با آن آرزو را بیابید. ساده ترین راه برای به دست آوردن این ارتعاش هماهنگ این است که تصور کنید آنچه می خواهید در اختیار دارید. وانمود کنید که پیشاپیش آن را تجربه کرده‌اید. افکار خود را بر لذت بردن از این تجربه متمرکز کنید. در شرایطی که به این افکار منفی و مثبت می اندیشید و به شکل مداوم آن ارتعاشات را پیشکش می کنید زمینه مناسب برای تجربه واقعی چنین آرزویی را فراهم می سازید. با توجه به آنچه حس می کنید به سادگی می توانید تشخیص دهید آیا ذهن خود را روی آرزوهایتان متمرکز کرده اید یا برعکس.
روی علت نداشتن آن زمانی که افکارتان هماهنگ با ارتعاش آرزوهای تان باشد احساس خوبی دارید. دامنه چنین احساسی می‌تواند از رضایت تا امیدواری اشتیاق تا مسرت را در بر بگیرد اما اگر افکارتان را روی نبودن یا نداشتن چیزی متمرکز کنید احساسات شما بین بدبینی تا نگرانی، دلسردی تا خشم وعدم اعتماد به نفس تا افسردگی متغیر خواهد بود. به این ترتیب همچنان که آگاهانه از احساسات خود مطلع می شوید همواره خواهید دانست و بخش پذیرنده خلاقیت خود چه باید بکنید. به این ترتیب هرگز از اینکه چرا مسائل اینگونه پیش می‌رود برداشت نادرستی نخواهید داشت.
رسیدن به رویاها و آرزوها |شیوه هدایت بی نظیر
احساسات شما شیوه هدایت بی‌نظیر برایتان فراهم می آورد که اگر به آنها توجه کنید خواهید توانست خود را در مسیر هر آنچه آرزویش را دارید قرار دهید. به هر چه فکر کنید آن را به دست می آورید. چه بخواهید چه نخواهید به کمک قانون قدرتمند جاذبه کائنات شما اصل و جوهر آنچه را که معمولا به آن فکر می کنید به سوی خود می خوانید. بنابراین اگر مرتب به چیزهایی که آرزویش را دارید فکر کنید تجربه زندگی شما را بازتاب خواهد داد و به همین ترتیب اگر مرتب به آنچه می‌خواهید فکر کنید تجربه زندگی تان بازتاب همان خواهد بود.  
براورده سازی آرزوها توسط کائنات
اگر حضور شما در این زمان و مکان و واقعیت مادی آرزوهای خاصی را در درون شما بر می انگیزد مفهومش این است که کائنات می‌خواهد نتایجی را که شما در جستجویش هستید برای تان فراهم سازد. از آن جا که توانایی شما برای پیشرفت با هر موفقیتی که به دست می‌آورید افزایش می‌یابد چنین پیشرفتی ممکن است از دید کسانی که تازه با قدرت آن آشنا می‌شوند خارق العاده به نظر بیاید اما برای کسانی که از قبل با آن آشنا شدند و انتظار دارند سعادت به شکلی مداوم در تجربیاتشان جاری باشد امری کاملاً عادی به نظر می‌رسد.
رسیدن به رویاها و آرزوها |جاری شدن جریان خوشبختی
گرچه جریان خوشبختی به سویتان جاری می شود حتی اگر متوجه آن نباشید اما وقتی آگاهانه با آن همسو شوید تلاش خلاقانه شما نتایج رضایت بخشی به بار می آورد زیرا چیزی در دنیا وجود ندارد که آرزویش را داشته باشید و نتوانید به آن برسید.
برای استفاده از نتایج به دست آمده لزومی ندارد با پیچیدگی های این دنیای بی پایان و رو به گسترش به طور کامل آشنا شوید اما برای دسترسی به آن جریان سعادت که سر راه تان قرار دارد لازم است راهی پیدا کنید. بدین منظور ما چنین کلمات را به شما ارائه می کنیم تنها یک جریان سعادت در دنیا جاری است شما می توانید در مقابل آن مقاومت کنید یا آن را بپذیرید اما نحوه جاری بودن در هر صورت یکسان است. شما قرار نیست وارد یک اتاق کاملاً روشن شوید و دنبال کلید تاریکی بگردید. به عبارت دیگر نباید انتظار داشته باشید کلیدی پیدا کنید که تاریکی مطلق را درون اتاق سرازیر کند و جلوی روشنایی را بگیرد.
تنها چیزی که پیدا می‌کنید کلیدی است که در مقابل نور مقاومت می کند زیرا در غیبت نور تاریکی وجود دارد. درست به همین ترتیب چیزی به عنوان منبع شر وجود ندارد اما ممکن است در مقابل آنچه که آن را به خوبی می دانید مقاومتی وجود داشته باشد. درست همان گونه که چیزی به عنوان بیماری وجود ندارد اما ممکن است مقابل تندرستی ذاتی مقاومتی وجود داشته باشد.
روش دستیابی به آنچه میخواهید

روش دستیابی به آنچه می خواهید انجام دهید یا داشته باشید شامل سه مرحله می شود:


1-رسیدن به رویاها و آرزوها |طلب کردن
به دلیل تنوع و شگفتی های محیطی که روی آن تمرکز کرده اید مرحله اول خود به خود و به سادگی اتفاق می‌افتد. این گونه است که اولویت های ذاتی شما شکل می‌گیرند. همه چیز از جمله آرزوهای ناخودآگاه هوشمندانه دقیق و پرشوری که امیدوارید روزی آشکار شود نتیجه همین تجربیات متضاد زندگی روزمره شما است. محصول جانبی و طبیعی قرار گرفتن شما در این محیط پر سرشار از تنوع و تضاد است. بنابر این مرحله اول به طور طبیعی اتفاق می‌افتد.


2-پاسخ دادن کائنات

دسترسی به مرحله دوم برای شما بسیار ساده است زیرا در اصل جزو وظایف شما نیست. این مرحله کار آن انرژی غیر مادی یعنی نیروی خداوند است. هر آن چه شما طلب می‌کنید کوچک یا بزرگ بدون استثنا بلافاصله از جانب او شنیده و به آن پاسخ داده می شود با هر میزان آگاهی شخص شایستگی و استحقاق طلب کردن دارد. هر میزان آگاهی محترم شمرده شده و بلافاصله به آن پاسخ داده می شود. بخواهید به شما داده نخواهد شد. درخواست شما گاهی در قالب کلمات بیان می‌شود اما بیشتر اوقات به گونه ارتعاشی به یک جریان مداوم از اولویت‌های فردی و پرورش یافته تان بیرون می تابد.
یکی بعد از دیگری و هریک از آنها محترم شمرده شده و به آن پاسخ داده می شود. به هر سوال جواب داده می شود. هر آرزویی برآورده می شود. دعایی اجابت می گردد. هر خواسته ای پاسخ می گیرد اما علت این که بسیاری ممکن است با این حقیقت از در بحث و جدل درآیند و به عنوان مثال به آرزوهای برآورده نشده در طول زندگیشان اشاره کنند این است که آن ها هنوز به اهمیت مرحله سوم و تکمیل کردن آن پی نبرده‌اند زیرا بدون تکمیل این مرحله ممکن است مراحل اول و دوم نادیده گرفته شوند.

 

3-رسیدن به رویاها و آرزوها |پذیرفتن

مرحله سوم نحوه بکارگیری هنر پذیرفتن است. در واقع علت وجودی سامانه هدایت احساسات شما است. این همان مرحله ای است که در آن شما طول موج ارتعاشات خود را با طول موج ارتعاشات آرزوهایتان تنظیم می کنید. درست همانطور که برای شنیدن برنامه های مورد علاقه تان پیج رادیو تان را در جهت امواج آن تنظیم می‌کنید طول موج ارتعاشات شما باید با آن فرکانس آرزوهای تان هماهنگ باشد.
ما این را هنر پذیرفتن می‌نامیم. یعنی دریافت آنچه که درخواست کرده‌اید تا زمانی که در مسیر دریافت قرار نگرفته باشید. خواسته های تان به رغم آن که به آنها پاسخ داده شده از دید شما بی‌جواب می مانند. دعاهایتان اجابت و آرزوهایتان محقق نمی‌شود به دلیل آنکه خواسته های تان شنیده نشده اند بلکه به این دلیل که طول موج تان با آنها هماهنگ نیست و به همین جهت در را به رویشان باز نکرده اید.
تعیین اهداف
وقتی نمی دانید چه اهدافی دارید می‌توانید از نوشتن برای یافتن مسیر درست استفاده کنید. اگر نمی دانید چه می خواهید نوشتن را شروع کنید. نوشتن معنای خود را می‌سازد. چرا فرموله کردن یک هدف و به زبان آوردن چیزی که می‌خواهید گاهی انقدر سخت است ؟ آیا از خواسته قلبی تان اطمینان ندارید یا فکر می‌کنید لایق آن نیستید یا می‌ترسید که حریص جلوه کنید. همه اینها ممکن است باشد اما روانشناسان نظر دیگری درباره این مشکل دارند.
همه انسان‌ها از چیزهای آسمانی می‌ترسند. درخواست چیز های باور نکردنی قدرت عجیب به انسان می‌دهد. بیشتر افراد کم یا زیاد در صندلی‌های ردیف عقب زندگی خود زندگی می‌کند اما حرکت دائمی به سوی نور روی صحنه یا نور آسمانی روی صحنه وجود دارد. حتی وقتی به سمت نور کشیده می شوید شما را می ترسانند و از آن پرهیز می کنید. همیشه شاهد این صحنه هستید که مردم رویاهای خود را به حداقل کاهش می‌دهند. برای دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه اصول موفقیت کلیک کنید.
ضمیر نیمه هوشیار به شکل های مختلفی با ما حرف می زند. در مورد خیلی از افراد این اتفاق با نوشتن یک نمایشنامه و تماشای اجرای آن روی می دهد. ضمیر نیمه هوشیار شخصیتی را خلق می‌کند که آینه آرزوهای فرد است.
رسیدن به رویاها و آرزوها |نوشتن در ساعات بامداد
نوشتن در ساعات بامداد روش فوق العاده ای برای آشکار کردن آرزوها است. ساعت را روی ۱۵ دقیقه زودتر از وقتی که معمولاً بیدار می شوید کوک کنید و به محض بیدار شدن شروع به نوشتن کنید. کاغذ و قلم را به درون رختخواب بیاورید در حالت خواب و بیداری بنویسید و افکار مبهم و نامشخص خود را به روی کاغذ بریزید.


اگر چشم های تان درد می کند درباره سوزش چشم ها بنویسید اگر آرزو میکنید ای کاش دوباره می توانستید بخوابید درباره آن بنویسید اینها مثل نرمشی هستند که قبل از شروع تمرین آدم را گرم می کند چون بعد از اینکه شکوه و شکایت را کنار گذاشتید قلم به حرکت در می آید و به شما دستورالعمل های مفیدی می دهد. این کار را دو بار در هفته به دقت انجام دهید بدون آنکه نوشته‌های خود را مجدداً بخوانید و بعد در پایان دو هفته آن را از ابتدا تا انتها بخوانید و به روندی که داشته‌اید توجه نمایید.

طرح سه سوال درباره زندگی خود
سه سوال درباره زندگی خود طرح کنید آن ها را بنویسید تا کنید و به طور تصادفی در پاکت های شماره دار قرار دهید. چند روز یا چند هفته تعمق کنید و بعد به صورت داستانی درباره هر چیزی که چشم شما را می گیرد یا به ذهنتان خطور می کند بنویسید. بعد از نوشتن داستان یکی از پاکت ها را باز کنید و ببینید به کدام سوال جواب داده اید.
ضمیر نیمه هوشیار از طریق نوشتن به شما می‌گوید که چه می‌خواهید. نوشتن با شما حرف می زند یا راهنمایی می کند که راه های غیر مستقیم را به دقت گوش کنید. از نوشتن برای تقسیم کردن نمادها استفاده کنید و فکرهای بزرگ کنید. از اینکه در زندگی خود آسمان را لمس کنید هراسی به دل راه ندهید. نلسون ماندلا در نسخه ای که بعد از رسیدن به مقام ریاست جمهوری ایراد کرد گفت: زندگی حقیری داشتن خدمتی به دنیا نمی کند چرا نباید آدم بزرگی باشید؟
فواید نوشتن اهداف
خیلی از افراد موفق اهداف و اصول خود را هر روز می نویسند تا آن ها را روی رفتار خود حک کنند این کار بر زندگی شان تاثیر می گذارد. نوشتن صبحگاهی مانند مسواک زدن و شستن صورت است. این کار را مانند یک عادت روزانه انجام می دهند آن را برای روزی که در پیش رو دارند آماده و هوشیار می‌کند. فهرست آنان امری شخصی است و فقط برای خودشان معنا و کارکرد دارد. شما هم یکی از چیزهایی که برایتان معنا دارد تهیه کنید. اغلب افراد در کتاب هایی که می خوانند و در گفتگویی که با دیگران دارند و یا در کلاس‌های که شرکت می‌کنند به جملات با معنا و مفاهیم جذاب برخورد می‌کنند.
حکمت نهفته در آن ها را درک می‌کند و صادقانه قول می‌دهند که بصیرت را در زندگی روزمره خود وارد کنند اما خیلی زود قبل از اینکه بتواند آن را با تمرین کافی به یک عادت تبدیل کنند از یاد می‌برند. فهرست اهداف خودتان تهیه کنید و روز خود را با نوشتن آنها آغاز نمایید. لزومی ندارد آنها را از بر باشید. وقتی در یک زمینه به توانایی و مهارت کافی رسیدید جمله ای را که دیگر حتی نیازی به فکر کردن به آن ندارید حذف کنید و جمله قصار دیگری را هم اضافه کنید. فایده این کار در عمق و غنای زندگیتان آشکار خواهد شد.
رسیدن به رویاها و آرزوها |تاثیر نوشتن آرزوها و رویاها
نوشتن درباره نتیجه باعث می شود تمرکز خود را حفظ کنید حتی زمانی که تمرکز ندارید یا فکر می کنید که ندارید. کلام مکتوب باعث می‌شود تصویر پایدار و استوار باقی بماند مثل چراغ همیشه روشن فانوس‌دریایی. کلام مکتوب باعث حفظ هدف، نتیجه مورد نظر در ذهن می شود. کاغذ می تواند آن را برای شما نگه دارد.
وقتی روی نتیجه تمرکز می کنید در زمان حال بنویسید طوری که انگار چیزی را شرح می‌دهد که قبلا اتفاق افتاده است. نوشته خود را تاریخ بزنید چون بعد که آن را دوباره می خوانید این احساس اسرارآمیز را دارید که گویی آن را قبل بلکه بعد از اینکه اتفاق افتاده نوشته اید.
فقط درباره چیزی که میخواهید بنویسید که دلیل آن را هم شرح دهید. چرا داشتن یا نداشتن آن برای شما خیلی فرق می‌کند و بعد باز هم به عمق بیشتری بروید چرا آن را می‌خواهید و باز هم عمیق‌تر نتیجه آن نتیجه دوم و بالاخره اینکه به مرکز آن برسید. یک راه برای انجام این کار در حین نوشتن این است که پیوسته جاهای خالی را پر کنید. تمرکز روی نتیجه باعث می‌شود رویای شما زنده بماند. هر چه بیشتر روی تاثیراتی که هدف شما خواهد داشت و تاثیرات آن بر زندگی شما و در دنیا به طور کلی تمرکز کنید در تلاش خود برای رسیدن به آن ثابت قدم تر خواهید بود.  
ارزیابی رویاها و آرزوها
وقتی می خواهید بدانید چرا رویای خاصی در سر دارید جاذبه شما کجاست و درصدد هستید چیزی خلق کنید حتی پیش از آنکه در تجربیات شما ظاهر شود باید از روش ارزیابی رویا استفاده کنید. فرآیند ارزیابی رویاهاست زمانی که محدوده تعادل احساسات شما به شکل زیر برایتان بسیار مفید خواهد بود.

   1.  لذت، آگاهی، احساس توانمندی، آزادی، عشق و سپاسگزاری.
 2. اندوه، ترس، افسردگی، یاس وعدم توانایی.

افکار غالب و مسلط شما با آنچه در زندگیتان ظاهر می شود همسو هستند. وقتی یک بار به رابطه مطلق بین آنچه فکر می‌کنید حس می کنید و آنچه در زندگیتان ظاهر می شود پی ببرید در هر صورت می توانید دقیقا هر آن چه را قرار است در زندگیتان روی دهد پیش بینی کنید. بسیار خوب است که از افکار خود آگاه باشید و به این ترتیب پیش از بروز و ظهور چیزی در تجربیاتتان از آن چه خلق می‌کنید نیز مطلع باشید.
در عین حال پس از آنکه چیزی در زندگیتان جلوه گر شد افکاری را نیز که منجر به چنین نتیجه ای شده بشناسید به عبارت دیگر شما میتوانید بین افکار احساسات و آنچه پیش می آید قبل یا بعد از بهبودی به وقوع پیوستن آن نوعی ارتباط موثر و آگاهانه برقرار کنید زیرا هر دو وجه این آگاهی مفید و سودمند است.
همسویی افکار و رویاها
وقتی رویای چیزی را می‌بینید بین آن رویا و افکاری که به آن ها می اندیشید به نوعی همسویی وجود دارد و از آنجایی که هر رویایی به نوعی آفریدی شما است ممکن است بتوانید رویای چیزی را ببینید که هنوز آن را در افکار خود خلق نکرده اید. واقعیت ظهور و بروز هر چیزی در رویایتان نشان‌دهنده این است که بیش از حد به آن اندیشیده اید.
اصل و اساس احساسات و چیزهایی که بیش از حد به آنها فکر می‌کنید سرانجام در تجربیات واقعی زندگیتان ظاهر خواهد شد اما برای بروز و ظهور آنها در رویاهایتان به وقت و توجه چندانی نیاز نیست به همین دلیل رویاهای تان می تواند به صورت قابل ملاحظه به شما کمک کند تا بدانید خیال دارید در بیداری چه چیزی خلق کنید. اگر در مسیر خلق چیزی هستید که آن را نمی خواهید به مراتب ساده تر خواهد بود که قبل از ورود و ظهور آن با تغییر جهت افکارتان مانع از تجلی آن شوید نه اینکه صبر کنید و پس ازبروز آن در صدد تغییر رفتار و افکار خود برایید.
رسیدن به رویاها و آرزوها |فرآیند ارزیابی رویاها
ارزیابی رویا به این شکل است که وقتی به رختخواب می روید به این نکته توجه کنید که رویاهای تان دقیقاً نتیجه افکارتان هستند. به خود بگویید که خیال دارم اسوده بخوابم و با طراوت از خواب بیدار شوم و اگر برایم مهم است که چیزی از رویا هایم را به خاطر بیاورم وقتی از خواب برخاستم آن را به یاد خواهم آورد. بعد درحالی که بیدار شده اید قبل از برخاستن چند دقیقه به همان حالت دراز بکشید و از خود بپرسید آیا از رویای یک چیزی به یاد می آورم.
گرچه ممکن است در طول روز بتوانید بخش‌های مختلفی از رویای خود را به یاد بیاورید اما معمولاً بهترین فرصت برای یادآوری همان لحظه‌ای که از خواب برخاست اید. وقتی که رویاهای تان را به یاد آوردید کمی آرام بگیرید و سعی کنید احساسات خود را در آن لحظه به خاطر بیاورید و کنترل کنید. زیرا یادآوری آنچه در طول رویایتان حس می کردید به مراتب بیش از یادآوری جزئیات اطلاعات مهم را در اختیارتان قرار خواهد داد. برای دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه مهارت کنترل احساسات کلیک کنید.
وقتی از خواب برمی خیزید که حس بدی در شما به وجود آورده است می‌دانید که افکار غالب شما در حال جذب چه چیزی هستند که مورد علاقه شما نیست. با این همه صرف نظر از اینکه در حال حاضر چه چیزی در تجربیات خود ظاهر می شود می توانید تصمیمات جدید بگیرید و این بروز و تجلی را به شکلی که مطلوب شما است تغییر دهید.  
سخن آخر درمورد رسیدن به رویاها و آرزوها
در جامعه رسم بر این بوده که همه چیز را جدی بگیرید و زندگی را مانند میدان جنگی بدانید که باید از آن جان سالم به در ببرد. این چنین نیست. زندگی نمایشی است که نباید زیاد جدی گرفته شود دلیل اصلی این موضوع این است که عمر شما در این دنیا کوتاه است پس در این فرصت کوتاه بسیار نا خردانه است که همیشه احساس غم و اندوه و افسردگی کنید و آرزویی نداشته باشید.
انسان شاد و سالم کسی است که آرزوها و رویاهایشان را دنبال کند و راه تحقق اهداف را بداند تا بتواند به آن ها جامعه عمل بپوشاند. کسی زودتر به هدفش می رسد که بتواند در کنار تلاشی که دارد از یک فرد با تجربه هم مشورت بگیرد تا راه را از بیراهه تشخیص دهد. اگر شما هم در راستای این موضوع مسئله ای دارید، می توانید از مشاوران و روانشناسان در این مورد کمک بگیرید.



منبع: حامی هنر زندگی

راهکارهای مدیریت افکار | چطور افکار ناخواسته را به حاشیه برانیم؟

یادگیری راهکارهای مدیریت افکار امروزه یکی از علاقه مندی های جوانان است. مدیریت فکر بزرگترین چالشی است که امروز بشریت با آن روبروست.مدیربت فکر یک دانش و در عین حال یک هنر است.علم روان شناسی پایه‌ای علمی برای مدیریت فکر ارائه می‌دهد.با این‌ حال،مدیریت فکر با تمرین مداوم و استفاده از تکنیک‌های مختلف است که می‌تواند مفید واقع شود.استراتژی های مورد استفاده برای کنترل افکار ناخواسته در طول شب به طور قابل توجهی مرتبط با بی خوابی نشان داده شده است.
قدرت افکار
ذهن ما مانند کارخانه ای است که هر لحظه تمایل به تولید افکار دارد. این افکار می تواند به هر زمینه ای از زندگی شما مرتبط باشد، به عنوان مثال، وضعیت مالی، مسائل مربوط به روابط، سلامت، کار و سیاست مرتبط. وقتی افکار مثبت تولید می کنیم، احساس خوبی داریم زیرا افکار تمایل به ایجاد احساسات متناظر دارند. احساسات تمایل به رفتارها و اعمال دارند.
با این حال، وقتی افکار منفی هستند و حول محور خشم، رنجش، حسادت، نفرت و انتقام می چرخند، احساسات منفی ایجاد می کنند و به نوبه خود بر نگرش و رفتار شما تأثیر می گذارند.بسیار مهم است که از روند فکر خود آگاه باشید. آگاهی و شناخت به ما کمک می کند کاری در مورد آن انجام دهیم.
شاید بخواهید دیگر به جدایی اخیر فکر نکنید، یا از یک سال فاصله گذاری فیزیکی دلسرد شده اید و می خواهید دیدگاه امیدوارکننده تری داشته باشید. افکار منفی ناخواسته می توانند باعث ناامیدی و ناراحتی زیادی شوند. شما تنها نیستید که می خواهید آنها را از بین ببرید.
طبیعی است که وقتی در مواجهه با استرس و چالش‌های دیگر احساس افسردگی می‌کنید، در متقاعد کردن خود برای نگاه کردن به بالا مشکل داشته باشید.در حالی که کنترل واقعی ذهن به قلمرو علمی تخیلی تعلق دارد، شما می توانید برای تغییر ذهنیت خود تلاش کنید. همه ما خواهان تغییرات هستیم و به همین دلیل است که شما به مدیریت ذهن نیاز دارید.
1-قدرت شگفت انگیز ذهن
مغز شما شگفت انگیز است و قدرت بسیار زیادی دارد. کار بزرگ آن این است که شما را زنده نگه دارد و این کار را با حفظ امنیت شما انجام می دهد که به معنای حفظ وضعیت موجود است  زیرا این چیزی است که تا به حال کار کرده است.رابین شارما می گوید: مدیریت زندگی با مدیریت و کنترل ذهن آغاز می شود. کیفیت زندگی شما تحت تأثیر کیفیت افکار شماست.
این برای زنده نگه داشتن شما شگفت‌انگیز است- اما وقتی می‌خواهید تغییراتی ایجاد کنید همیشه آنقدر شگفت‌انگیز نیست به عبارت دیگر می‌خواهید به نوعی از وضعیت موجود دور شوید.این مهم است که بدانید اگرچه فکر می‌کنید تصمیم‌ها و برنامه‌هایتان را می‌گیرید - از جمله آنچه می‌خواهید تغییر دهید - بسیاری از فرآیندهای فکری شما در سطح ناخودآگاه پیش می‌روند و تصمیم‌ها بدون اینکه شما اغلب از آنها آگاه باشید، گرفته می‌شود.
باید این کار را انجام دهد. ما بر بخش خودآگاه ذهن شما کنترل داریم، و اگرچه شگفت انگیز است، اما ذهن خودآگاه شما محدودیت هایی دارد. به راحتی تمرکز خود را از دست می دهد و معمولاً در هر زمان حدود 7 تکه اطلاعات را در خود نگه می دارد.به همین دلیل است که ناخودآگاه کنترل بیشتر اتفاقاتی که در بدن شما می افتد را به دست می گیرد. این موتوری است که شما را به حرکت در می آورد  ذهن خودآگاه شما را به تمرکز روی چیزهای دیگر می گذارد.
2-تاثیر افکار بر احساسات
زمان آن است که یک قدم به عقب برداریم - زیرا زیربنای همه اینها این تصور است که طرز فکر و افکاری که می اندیشیم بر آنچه انجام می دهیم تأثیر می گذارد. افکار ما بر احساس ما تأثیر می گذارد، آنچه انجام می دهیم یا اعمالی که انجام می دهیم، که بر نحوه زندگی ما تأثیر می گذارد.وقتی اینطور می گویید واضح به نظر می رسد  اما فقط یک لحظه به آن فکر کنید و ببینید آیا واقعاً معتقدید که اینطور است یا در زندگی روزمره خود از آن آگاه هستید.
3-شما افکار خودتان نیستید
این یک مفهوم شگفت‌انگیز برای پذیرش است و با این مفهوم که افکار شما چیزهایی هستند، همراه است.شما با افکارتان تعریف نمی شوید. این بدان معناست که شما می توانید افکار خود را تغییر دهید تا به شما کمک کند آنطور که می خواهید زندگی کنید. وقتی از مدیریت ذهن صحبت می کنیم، منظور ما همین است.ما در مورد این صحبت کرده‌ایم که چرا برای ایجاد تغییرات به مدیریت ذهن نیاز دارید، اما این فقط به این نیست که کارها را متفاوت انجام دهید.
این همچنین در مورد لذت بردن از تجربه روزمره زنده بودن است. به هر حال، یکی از تغییراتی که می توانید به دنبال آن باشید این است که در زندگی روزمره خود شادتر یا مشتاق تر باشید این فقط در مورد چیزها نیست، بلکه در مورد "بودن" نیز هست. برای آشنایی با مهارت کنترل احساسات کلیک کنید.  
راهکارهای مدیریت افکار
همه باید تا حد زیادی باید مدیریت ذهن را یاد بگیرند زیرا به ما یاد نداده اند که چگونه ذهن خود را مدیریت کنیم.ما آن را در مدرسه یاد نمی‌گیریم - اگرچه برخی مدارس موضوعاتی مانند تفکر انتقادی را آموزش می‌دهند، اما این چیزی متفاوت است. در بهترین حالت، ممکن است چیزی در مورد اجزای سازنده  و لوب های مغز و عملکردهای آن آموخته باشیم.
بسیاری از ما آن را از تعاملات طبیعی خود با والدین خود نمی دانیم، احتمالاً به این دلیل که خودشان هرگز آن را یاد نگرفته اند.اما این فرصت شما برای یادگیری مدیریت ذهن است. در اینجا تلاش شده است تا مدیریت فکر به عنوان ابزاری ارزشمند برای هدایت زندگی روزمره ما برای بهبود کیفیت وجودمان توسعه یابد:
1-مراقب کلمات خود باشید

    اولین قدم برای مدیریت فکر، بررسی کلمات گفتاری ما است. افکار به سرعت از بین می روند و ممکن است در ابتدا نتوانیم آنها را کنترل کنیم. اما همه ما می‌توانیم حرف‌هایمان را کنترل کنیم و آنچه منفی است باید به زبان بیاوریم. وقتی شروع به کنترل کلام گفتاری کردیم، به آرامی بر افکار خود کنترل می کنیم.
    کلماتی که به زبان می‌آوریم نمایانگر درونی‌ترین افکار ما هستند که در اتاق‌های مخفی ذهن مرموز ما پنهان شده‌اند. بنابراین ضروری است که کلماتی را که از لبانمان بیرون می آید بررسی کنیم. وقتی منفی صحبت می کنید دنیایی منفی ایجاد می کنید و وقتی مثبت صحبت می کنید یک دنیای مثبت ایجاد می کنید. انتخاب کلماتی که در زندگی روزمره به کار می بریم، کیفیت زندگی ما را تعیین می کند. در هر شرایطی باید آگاهانه مراقب کلماتی باشیم که به زبان می‌آوریم.

2-راهکارهای مدیریت افکار | تکنیک تفکر لنگر
اولین و مهمترین تکنیک مدیریت فکر "تکنیک تفکر لنگر" است. تحت این تکنیک، یک فکر غالب برای لنگر انداختن ذهن در هر زمان وجود دارد. حکیمان هندو باستان و پیروانشان به شاگردان خود یک «مانترا» یا یک کلمه مقدس می دهند تا در هر زمانی که ذهن درگیر نیست، آن را بخوانند. ضرب المثل قدیمی که "ذهن بیکار کارگاه شیطان است" یک جمله درست است. برای آگاهی بیشتر از این مسئله مقاله روانشناسی دینی مذهبی توصیه می شود.
اما اگر ذهن بر آن لنگر بیاندازد. یک مانترا گمراه نخواهد شد ارتعاشات کلام مقدس بر ذهن اثر شادابی می گذارد که همیشه آرام و بی سر و صدا باقی می ماند با توجه به آرایش ذهنی و اعتقادات مذهبی فرد می تواند Anchor Thought را انتخاب کند. این می تواند نام خداوند یا سرود کوتاهی برای او باشد که همه چیز در جهان را فرا گرفته است. در ابتدا، این تکنیک ممکن است عجیب به نظر برسد، زیرا شما به چیزی شبیه به آن عادت ندارید. اما بعد از چند هفته، شما به آن عادت می کند و ذهن از آن لذت می برد و ذهن را متمرکز و شاداب نگه می دارد.
3-راهکارهای مدیریت افکار | تکنیک لاک پشت
درست مانند یک لاک پشت تمام اعضای خود را به غلاف خود می کشد، یک مرد کمال نیز تمام حواس و ذهن خود را به سمت خود می کشد. در اینجا ذهن نشان دهنده افکار است و ما می توانیم افکار خود را به سمت چشم سوم یا نقطه مرکزی بین ابروها بکشیم. انرژی فکر دیگر از بین نمی رود زیرا روی یک نقطه کانونی متمرکز می شود و ذهن را تازه می کند تا روی چشم سوم تمرکز کند تا حداکثر آرامش را به دست آورد. هنگامی که به این ترتیب تنفس آرام کاهش می یابد، تمام سلول ها قادر به رسیدن به حداکثر استراحت هستند.
4-راهکارهای مدیریت افکار | تسبیح یا مهره
در بسیاری از ادیان، مشتاقان روحانی، مهره ها را در یک تسبیح یا "جاپامالا" می شمارند. هر بار که یک بار کلمه مقدس یا مانترا را به زبان می آورید، یک مهره را می شمارید. تکنیک مهره نیز روشی برای آرام کردن ذهن است. یکنواختی مرحله ای است که ذهن انسان در آن استراحت می کند. در آغاز، تمرکز و هماهنگ کردن تلاوت و شمارش مهره ها کار سختی است. با گذشت زمان، شخص به آن عادت می کند و شمارش مهره ها آسان می شود.
5-راهکارهای مدیریت افکار| ذکر
ذکر گروهی یا انفرادی هزار نام خداوند یا دعای پروردگار می تواند به ما در مدیریت افکار کمک کند. سراینده توسط تعدادی از افراد گروه دعا دنبال می شود. هوا در چنین شرایطی مملو از احساسات است و خوانندگان همگی روحیه نشاط بخشی را احساس می کنند که توسط ارتعاش آزاد شده است. شرکت در چنین شعارهایی برای مدیریت افکار  و پاکسازی ذهن ایده خوبی است. هر فردی که از چنین گروه دعایی خارج می شود، کنترل بهتری بر افکار خود دارد.
احساسات همراه با موسیقی آرام بخش ذهن را آرام می کند و درست مانند نوزادی که پس از یک روز پر تحرک به لالایی مادر می خوابد، ذهن ما وارد حالت خاموشی از عدم فعالیت می شود که منجر به ایجاد طراوت با نسبت های ناگفته می شود.
6-خواندن قرآن و دیگر متون مقدس
هرکسی که متون مقدسی مانند انجیل، قرآن، گیتا یا رامایانا را می خواند، نه تنها مدیریت افکار را یاد می گیرد، بلکه افکار خود را به سمت دستاوردهای معنوی خود هدایت می کند. هر کس موضوع افکار خود می شود. خواندن حقایق کتاب مقدس، ذهن را از احساسات الهی اشباع می کند که هماهنگی آسمانی را برای شخص انجام دهنده به ارمغان می آورد.
به‌جای شروع روز با خواندن روزنامه‌هایی که بیشتر حاوی اخبار ناراحت‌کننده هستند، همیشه کتاب‌های مقدس را همراه خود داشته باشید و صبح‌ها مرتباً آن‌ها را بخوانید. ساعات نیمه بیداری مخصوصاً برای مطالعه مناسب است زیرا ذهن منفعل در آن ساعات در اوج دریافت قرار دارد. بهترین زمان برای تحت تأثیر قرار دادن افکار مقدس یا افکار مثبت عاشقانه است.
7-راهکارهای مدیریت افکار | مشاهده فکر
مشاهده فکر احتمالا بهترین تکنیک مدیریت فکر است. این فرآیند به سادگی شامل مشاهده افکار خود می شود. ما باید اجازه دهیم ذهن به هر کجا که می‌خواهد سرگردان باشد، اما با مشاهده‌ی مداوم، آن را دنبال کنیم. ذهن مانند میمون است. با سرعت پراکنده از یک شی به جسم دیگر می پرد و این تکنیک ما را قادر می سازد تا آن را در مسیر خود دنبال کنیم. نکته کلیدی این است که شما از افکار آگاه باشید و با تمرین این آگاهی تیزتر و تیزتر می شود.
در مشاهده فکری، ضروری است که افکار را نقد نکنید. بسته به شخصیت فرد ممکن است افکار نجیب یا افکار بسیار کج یا شهوانی باشند. در این صورت رام کردن ذهن بسیار آسان می شود، زیرا فرآیند ادراکی را تیز می کند و در نتیجه تمرکز فقط بر روی افکار است.
هر چقدر هم که ذهن غیرواقعی به نظر می رسد، همانطور که بی قرار دنبال اشیاء فکری می دود، با این تکنیک مشاهده فکر رام می شود. با تمرین. در آنجا ذهن پرتنش با تمرکز بر چند فکر آرام می شود و در نهایت بر یک فکر غالب مورد علاقه تکیه می کند. هنگامی که ذهن کند می شود، می توانید آن را با "مانترا" یا یک کلمه مقدس لنگر بزنید.
8-راهکارهای مدیریت افکار | مدیتیشن
هنگامی که افکار خود را مشاهده می کنید، ذهن به خود نگاه می کند، در حال انعکاس خود است و از این رو فرآیند مراقبه را یک فرآیند بازتابی نیز می نامند. ذهن ما ذاتاً بی قرار است تا زمانی که رام شود تا آرام شود و تمام آن افکار مزاحم را خاموش کند. وقتی احساسات بالا می روند و افکار غوغا می کنند، حتی یک فرد آرام قربانی خشم یا عصبانیت می شود.
اما با تمرین مداوم و وفادارانه مراقبه و مشاهده افکار خود با مدیتیشن، عادت به آرامش در افراد ایجاد می شود و این گونه افراد عادتاً بر احساسات خود مسلط می شوند. بزرگترین چالش انسان مدیریت احساسات است که بدون مدیریت افکارمان به دست نمی آید.  
اهمیت مدیریت افکار
بسته به اینکه چه کسی افکار شما را کنترل می کند، می توانید ارباب یا برده باشید. اگر شما کنترل مطلق بر افکار خود دارید و نیازی نیست نگران افکار غیرقابل کنترل باشید در حقیقت شما ارباب خود هستید. اما هر کسی می تواند وضعیت ذهنی شما را کنترل کند باید بدانید که شما برده هستید. همانطور که شما به راحتی تحت تاثیر قرار می گیرید. کسی که به میل خود عمل می کند، بر سرنوشت خود مسلط است و دارای اراده کافی برای عمل حتی در شرایط سخت است.
برده کسی است که همیشه به اعمال دیگران واکنش نشان می دهد: و در نتیجه تبدیل به فرشی برای هر کسی می شود که همیشه از آن رد شود. وقتی یاد می گیرید که افکار خود را مدیریت کنید، یاد می گیرید که احساسات خود را مدیریت کنید و کنترل ذهن خود را حفظ کنید. این رویکرد را اتخاذ کنید که "هیچ کس نمی تواند بدون اجازه من به من توهین کند". مثلا اگر کسی شما را احمق خطاب می کند، شما پاسخ تند و توهین آمیزی به او ندهید.
شما می دانید چه کسی هستید، یاد گرفته اید که احساسات خود را کنترل کنید و بنابراین آماده هستید بدون اینکه قربانی نظرات دیگران شوید، اقدام کنید. وقتی افکار خود را آموزش می دهید، به جای واکنش، یاد می گیرید که عمل کنید. شما و شما به تنهایی باید بر وضعیت ذهن سال تسلط کامل داشته باشید. بنابراین افکار مزاحم، یا کارها یا اعمال دیگران، مطلقاً هیچ تأثیری بر شما نخواهد داشت. مدیریت افکار و احساسات نیازمند تمرین و تمرکز طولانی است و اگر این کار زیر نظر یک مشاوره روانشناسی اتفاق بیفتد قطعا تاثیرات بهتری خواهد داشت.



منبع: حامی هنر زندگی

روش برای جلوگیری از گپ‌های بیهوده و داشتن گفتگوهای واقعی

گپ زدن به دلیلی وجود دارد.

وقتی برای اولین بار کسی را در یک کنفرانس یا یک مهمانی ملاقات می‌کنید، مطمئناً نمی‌توانید صاف و مستقیم از او بپرسید که «بهترین خاطره‌ی دوران کودکی‌ات چه بوده؟»

مطمئناً دلتان هم نمی‌خواهد که مجبور شوید تا آخر درمورد آب‌وهوا با او اختلاط کنید. یک وقت‌هایی دلتان می‌خواهد داستان واقعی زندگی آن فرد را بدانید. مثلاً اینکه بدانید واقعاً چرا وارد این زمینه‌ی کاری شده است یا دوست دارید برایتان از مزیت‌های پدر شدن بگوید.

امروز قصد داریم کمکتان کنیم که گفتگوهای پرمعنی‌تری داشته باشید. این ۱۲ روش کمکتان می‌کند از کلیشه‌های گپ زدن دوری کرده و از گفتگوهایتان لذت بیشتری ببرید.

۱. چند موضوع عمیق برای گفتکو دم دست داشته باشید

نباید انتظار داشته باشید موضوع‌های درست و حسابی یکدفعه به ذهنتان خطور کند. قبل از وارد شدن به هر نوع گفتگو باید چند موضوع خوب و عمیق برای شروع آماده کنید.

پیشنهاد ما خواندن کتاب درمورد اقتصاد رفتاری و روانشناسی عمومی و حرف زدن درمورد آنهاست. این موضوعات کاملاً درمورد مردم است و از آنجا که همه‌ی آدم‌ها ناگزیر از ارتباط برقرار کردن با دیگران هستند، همیشه نظراتی درمورد رفتار خودشان و دیگران دارند.

تماشای تِدتاک‌ها هم می‌تواند برایتان مفید باشد. تِد‌تاک‌ها مجموعه همایش‌های جهانی هستند که با شعار «ایده‌ها ارزش گسترش دارند» برگزار می‌شوند و پُر از ایده‌های عالی درمورد مسائل جهان هستند.

۲. درمورد موضوعات موردعلاقه‌ی طرف‌مقابلتان سوال بپرسید

یکی از بهترین راه‌های برای شروع مکالمه این است که موضوع موردعلاقه‌ی طرف‌مابلتان را پیدا کنید. بعد با سوال کردن باید به او نشان دهید که دوست دارید بیشتر درمورد این موضوع بدانید.

سعی کنید موضوعی را انتخاب کنید که او واقعاً به آن علاقه‌مند است و با یک گفتگوی عادی شروع کرده و بعد حتی اگر موضوع آنقدرها هم جدی نبود، سوالاتی مفهومی‌تر بپرسید.

مثلاً اگر طرفتان به اخبار مربوط به ستاره‌ها و هنرپیشه‌ها علاقه‌مند است، از او سوال کنید که آیا به نظرش فرهنگ ستاره‌ها باعث نمی‌شود آدم‌های عادی از زندگی خودشان احساس رضایت کمتری کنند؟

۳. ویژگی خاص طرف‌مقابلتان را پیدا کنید

هیچوقت و تحت هیچ شرایطی با این سوال مزخرف «کار شما چیست؟» شروع نکنید. با چنین سوالی طرفتان را در چارچوبی قرار می‌دهید که باعث می‌شود فقط درمورد کارش بتواند صحبت کند.

درعوض، از او بپرسید به نظرش بهترین و خاص‌ترین ویژگی‌اش چیست. این باعث می‌شود موضوعات زیادی برای حرف زدن پیش بیاید.

ممکن است حتا با پاسخ‌های جالبی روبه‌رو شوید. ممکن است بفهمید که طرفتان روزها وکیل است و شب‌ها یک راک‌استار.

۴. از حرف زدن درمورد آب‌وهوا پرهیز کنید

ُاینکه هوا سه درجه نسبت به زمستان‌های عادی سردتر شده است واقعاً موضوع جذابی برای حرف زدن نیست. خودتان را از این کلیشه بیرون بکشید چون گفتگوهایی که با آب‌وهوا شروع شود، نه‌تنها جذابیتی ندارد به هیچ‌کجا هم ختم نمی‌شود.

۵. تصور کنید که طرف‌مقابلتان آدمِ عمیقی است

اگر تصور کنید که طرف مقابلتن آدم سطحی‌ای است و ممکن است درمورد موضوعات احمقانه حرف بزند، مطمئناً هیچوقت سوال درست‌وحسابی و عمیقی از او نخواهید پرسید و گفتگویتان بخواهید و نخواهید احمقانه خواهد شد.

بنابراین به نفعتان است که تصور کنید طرف‌مقابل هم به همان اندازه‌ی شما مشتاق است که گفتگویی عمیق داشته باشد.

۶. مردم را مجبور به درک نظرات خودتان نکنید


اگر با هر مکالمه به‌عنوان فرصتی برای کشاندن آدم‌ها به سمت ارزش‌ها و اعتقادات شخصی‌تان برخورد کنید، دیگر به‌سختی کسی اطرافتان خواهد ماند. از این گذشته کسی دوست ندارد احساس کند که می‌خواهند او را به زور متقاعد به پذیرفتن چیزی کنند.


سعی نکنید طوری رفتار کنید که انگار همیشه حق با شماست و همه‌ی آدم‌ها باید نظرات شما را  بپذیرند. درعوض، سعی کنید برای شنیدن نظرات و ایده‌های دیگران مشتاق به نظر برسید.

۷. یک موضوع تقریباً شخصی از خودتان را درمیان بگذارید

چیزی درمورد خودتان را فاش کنید و درمورد اینکه چه حسی داشته است و چه درس‌هایی از آن گرفته‌اید حرف بزنید. این کارتان باعث می‌شود طرف‌مقابل هم موضوعی درمورد خودش را به میان بکشد. البته لازم نیست چیزی که می‌گویید یکی از رازهای زندگی‌تان باشد تا موضوع جذاب شود. کافی است فقط یک موضوع شخصی باشد.

روانشناسان اعتقاد دارند وقتی چیزی درمورد خودتان را با کسی درمیان می‌گذارید، طرف‌مقابل هم علاقه‌مند می‌شود که کاری مشابه آن انجام دهد.

فقط باید حواستان باشد که موضوع موردنظر خیلی شخصی نباشد. مثلاً می‌توانید درمورد خواننده‌ی جدیدی که آن هفته کشف کردید حرف بزنید، نه اینکه با همکارتان رابطه‌ای مخفیانه دارید.

۸. درمورد کار خاصی که مشغول انجامش هستید حرف بزنید

وقتی کسی از شما می‌پرسد کارتان چیست، خیلی ساده جواب ندهید که مثلاً نویسنده هستید یا دکترید. می‌توانید با افزودن کمی جزییات درمورد کاری که مثلاً هفته‌ی گذشته انجام دادید،کیفیت مکالمه را چند درجه بالاتر ببرید.

همچنین وقتی از شما می‌پرسند که تفریحتان چیست، درمورد تجربه‌ی جدیدی که به‌تازگی در زمان فراغتتان داشته‌اید صحبت کنید، چه بافتن یک شال پشمی باشد چه دویدن در پارک.

۹. از داستان‌های آدم‌ها بپرسید، دنبال جواب نباشید

ممکن است وسوسه شوید که یخ بین‌تان را با سوال بی‌ضرری مثل «آخر هفته را چطور گذراندی؟» یا «چه خبر؟» بشکنید. ولی می‌توانید با پرسیدن «بهترین اتفاقی که آخر هفته برات افتاد چه بود؟» یا «برای این هفته چه برنامه‌ای داری؟» جزییات بیشتری را وارد بازی کنید.

با این روش طرفتان می‌تواند داستانی برایتان بگوید که باعث می‌شود چیزی درمورد او علایقش متوجه شوید.

۱۰.  خودخواهی‌تان را کمتر کنید

اگر همیشه خیلی درگیر این هستید که چطور از پس مکالمه بر خواهید آمد  و حس و حالتان چطور خواهد بود، شاید زمانش رسیده که دیدگاهتان را تغییر دهید و درعوض به حسی که طرف‌مقابلتان از گفتگو خواهد داشت فکر کنید.

ما با یک لنز خودخواهانه به آدم‌ها نگاه می‌کنم و همیشه به این فکر هستیم که آنها چه کار برای ما می‌کنند. درحالیکه باید به این فکر کنیم که ما چه کمکی می‌توانیم به دیگران بکنیم.

وقتی از این ذهنیت خودخواهانه بیرون بیاییم و به دیگران فکر کنیم، آن‌وقت موضوعاتی فوق‌العاده خودبه‌خود به ذهنمان خطور خواهند کرد و دیگر نیازی نیست که درگیر این شویم که درمورد چه موضوعی باید حرف بزنیم.

۱۱. با جرقه‌های مکالمه جلو بروید

هیچ اشکالی ندارد که اخبار را برای پیدا کردن موضوعات جالب زیر و رو کنید ولی به شرط اینکه یک قدم جلوتر باشید.

برای هر موضوع روز یک جرقه‌ی مکالمه ایجاد کنید و به آخر آن اضافه کنید. مثلاً آخر حرفتان بگویید، «شماها در این مورد چی فکر می‌کنید؟» یا «اگر شما باشید A را انتخاب می‌کنید یا B را؟» یا «اگر هزار دلار به شما بدهند حاضرید فلان کار را انجام دهید؟»

۱۲. به یک روند خاص نچسبید

یکی از مهمترین موضوعات در شروع مکالمات و داشتن گفتگوهایی باکیفیت این است که طبق جریان لحظه پیش روید.

به عبارت دیگر، اگر گفتگویتان گفتگوی جذابی است، هیچ اشکالی ندارد اگر آنطور که برنامه‌ریزی کرده بودید پیش نرفته باشد.


منبع: مردمان

چگونه از شر افکار ناخواسته خلاص شویم؟

آیا می‌توان افکار ناخواسته را از بین برد؟ جواب کوتاه این است: شاید. ولی آیا اینکه انجام این کار، در درازمدت توصیه می‌شود یا خیر، موضوع پیچیده‌تری است.
 
بعد از یک جدایی، ممکن است به این فکر کنید که حالتان خوب است تا اینکه از گوشه خاطره‌انگیزی از یک خیابان خاص رد شوید یا یک دوست مشترک را تصادفی ببینید یا آهنگ عاشقانه خاصی را در رادیو بشنوید. مهم نیست که چقدر دوست دارید تا به همسر سابقتان فکر نکنید. هر چیزی یادآور رابطه شما خواهد بود. به جز پاک‌کردن تکه‌هایی از حافظه، اتفاقی که در فیلم «درخشش ابدی ذهنی پاک (Eternal sunshine of the spotless mind)» شاهدش بودیم آیا می‌توان افکار ناخواسته را از بین برد؟ جواب کوتاه این است: شاید. ولی آیا اینکه انجام این کار، در درازمدت توصیه می‌شود یا خیر، موضوع پیچیده‌تری است.
 
جاشوا مگی، روانشناس بالینی و بنیانگذار درمان مسیر سلامتی که تحقیقاتی را در مورد افکار، تصاویر و انگیزه‌های ناخواسته در اختلالات روانی انجام داده، بر این باور است که افکار افراد، بسیار کمتر متمرکز و بسیار کمتر کنترل‌شده‌تر از آنچه اکثر افراد تصور می‌کنند، هستند. در یک مطالعه معروف در سال ۱۹۹۶ منتشر شده در مجله تداخل شناختی، با نام تئوری‌ها، روش‌ها و یافته‌ها که توسط اریک کلینگر، استاد بازنشسته روانشناسی در دانشگاه مینه‌سوتا نوشته شده، شرکت‌کنندگان در این مطالعه، تمام افکار خود در طول یک روز را رصد کردند و به‌ طور میانگین افراد بیش از ۴۰۰۰ فکر فردی را در طول یک روز گزارش دادند. این افکار زودگذر بودند و به‌ طور میانگین هر یک بیش از پنج ثانیه طول نکشیدند.
 
مگی در این رابطه گفت: «افکار دائما در حال فروپاشی و در جریان هستند و بسیاری از ما متوجه آن نمی‌شویم.» در مطالعه سال ۱۹۹۶ به نظر می‌رسید که یک‌سوم از افکار، کاملا از جایی از بیرون می‌آیند. طبق گفته مگی این طبیعی است که افکاری را تجربه کنیم که در ما احساس ناراحتی ایجاد می‌کنند. در مطالعه دیگری که در سال ۱۹۸۷ تسط کلینگر و همکارانش انجام شد، مردم ۲۲% از افکارشان را عجیب و غریب، غیر قابل قبول یا اشتباه می‌دانستند. مثلا ممکن است خودتان را در حالی تصور کنید که مشغول آشپزی هستید و انگشتتان را بریده‌اید. یا اینکه در حالی که نوزادتان را به سمت گهواره‌اش حمل می‌کنید، ناگهان نوزاد از دستتان به زمین بیفتد.
 
در برخی شرایط، سرکوب این افکار ناخواسته منطقی است. مثلا در یک امتحان یا مصاحبه کاری نمی‌خواهید که با فکر به اینکه در این مسیر شکست می‌خورید، حواستان پرت شود. در یک پرواز احتمالا نمی‌خواهید تا در مورد سقوط هواپیما فکر کنید و به گفته مگی، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد که می‌توان این افکار را از بین برد.
 
در مطالعه‌ای در سال ۲۰۲۲ که در مجله PLOS Computational Biology منتشر شد، یک گروهی از محققان، به ۸۰ داوطلب که در ازای شرکت در این آزمایش پول دریافت می‌کردند، یک مجموعه اسلاید نشان دادند که در آنها کلمات مختلفی نوشته شده بود. هر نام، روی پنج اسلاید متفاوت تکرار شده بود. شرکت‌کنندگان در این تحقیق، با تماشای این اسلایدها، کلمه‌ای را که با هر اسم مرتبط بود، یادداشت می‌کردند. مثلا کلمه جاده را مرتبط با کلمه اتومبیل می‌نوشتند. محققان به یک گروه گفتند که آنها برای کلمات تکراری پولی دریافت نخواهند کرد. گروه دیگر می‌توانستند هر تعداد اسمی را که می‌خواهند تکرار کنند. با این متد، محققان به دنبال تقلید از اتفاقاتی بودند که وقتی فردی آهنگی عاشقانه را در رادیو می‌شنود و ناامیدانه سعی می‌کند تا به هرچیزی غیر از همسر سابق خود فکر کند، اتفاق می‌افتد.
 
نتایج حکایت از آن داشت که زمانی که شرکت‌کنندگان هر نام را برای دومین بار می‌دیدند، زمان بیشتری را نسبت به گروه کنترل، برای یک تداعی تازه نیاز داشتند؛ مثلا استفاده از کلمه تایر به جای کلمه جاده. این بدان معناست که اول، همان کلمه ابتدایی به ذهنشان خطور کرده و سپس کلمه جدیدی را جایگزین می‌کنند. پاسخ‌های افراد به‌ویژه برای کلماتی که اولین بار آنها را با کلمه «به شدت مرتبط» لیبل‌گذاری کرده بودند، بیشتر طول کشید. البته شرکت‌کنندگان هر بار که همان اسلاید تکراری را مشاهده می‌کردند، سریع‌تر پاسخ می‌دادند و این بدان معناست که ارتباط آنها بین کلمه نشانه و اولین پاسخ‌شان (فکری که می‌خواستند از آن اجتناب کنند)، ضعیف می‌شد.
 
ایزاک فرادکین، روانشناس و نویسنده ارشد مقاله این تحقیق، در این رابطه گفت:«ما شواهدی مبنی بر اینکه مردم می‌توانند کاملا از افکار ناخواسته اجتناب کنند، نیافتیم.» او که حالا عضو مرکز تحقیقات روانپزشکی محاسباتی و پیری در کالج دانشگاه ماکس پلانک لندن است ادامه داد: «نتایج حکایت از آن دارد که تمرین می‌تواند به افراد در اجتناب از یک فکر خاص کمک زیادی کند.»
 
همان‌ طور که در گزارش مدیکال‌نیوز تودی می‌خوانیم، همه موافق نیستند که نمایش اسلاید از کلمات تصادفی، راه خوبی برای نشان دادن اینکه چطور مردم افکار مملو از احساساتشان را سرکوب می‌کنند، نیست. یک تحقیق دیگر حکایت از آن دارد که اجتناب از افکار، می‌تواند نتیجه معکوس داشته باشد. مگی در این باره گفته: «وقتی فکری را سرکوب می‌کنیم، پیغامی را برای مغزمان می‌فرستیم.» این تلاش، این فکر را به‌ عنوان چیزی که باید از آن ترسید، لیبل‌گذاری می‌کند. مگی ادامه داد: «در اصل، ما با تلاش برای کنترل این افکار، آنها را قوی‌تر می‌کنیم.»
 
تجزیه و تحلیل ۳۱ مطالعه مختلف روی سرکوب افکار که در سال ۲۰۲۰ انجام شده و نتایج آن در مجله Perspective on Psychological Science منتشر شده، حکایت از آن دارد که سرکوب کردن افکار در کوتاه‌مدت جواب می‌دهد. در حالی که شرکت‌کنندگان تمایل داشتند تا در امر سرکوب فکرشان موفق شوند اما فکری که از آن اجتناب می‌کردند، پس از اتمام کار بیشتر به ذهن آنها می‌آید.
 
فرادکین گفت: «در نهایت ممکن است منطقی‌تر این باشد که رویکردی آگاهانه به افکار ناخواسته داشته باشید و به جای اجتناب از این افکار، منتظر بمانید که این افکار بگذرند؛ درست مثل هزاران فکر دیگری که هر روز در ذهن شما می‌چرخند. ما می‌توانیم به این افکار اجازه دهیم تا فقط در ذهنمان باشند، نه اینجا خیلی محکم به آنها بچسبیم و تلاشی برای مبارزه با آنها نکنیم.»


منبع: آی هوش

روانشناسی مثبت گرا

اخیرا خیلی باب شده که تا با یه کسی در مورد مشکلت حرف میزنی بهت میگه مثبت فکر کن.خوشبختانه روانشناسی مثبت گرا خوب داره تو جامعه مون جا میفته که ما تو این مقاله مفصل بهش می پردازیم:
روانشناسی مثبت گرا

روانشناسی مثبت گرا شاخه ای از روانشناسی است که بر روی نقاط قوت و رفتارهایی متمرکز شده که باعث می شود یک فرد، زندگی با معناتر، شادتر،سالم تر و هدفدارتری برای خود بسازد.برخلاف سایر گرایش های روانشناسی که روی رفتارهای غیر عادی و اختلال کار می کنند، این روانشناسی کمک می کند تا انسان های شادتری باشیم.
در واقع این رشته بر این باور بنا شده است که همه ی آدم ها دوست دارند زندگی رضایت بخشی داشته باشند، بهترین مهارت ها را در خود پرورش دهند و در زمینه های مختلفی مثل عشق، کار و … تجربیات خوبی داشته باشند.

روانشناسان مثبت گرا روش هایی را برای بهبود رضایت از زندگی و رفاه ارائه کرده اند و همواره در تلاشند تا عناصر یک زندگی خوب را شناسایی کنند.

در این شاخه از روانشناسی ، هدف رسیدن به احساس عمیق رضایت و خوشبختی درونی است نه صرفا شادی های زودگذر و تصنعی.پدر علم مثبت گرایی (سلیگمن)، برای تعریف خوشبختی دیدگاه های مختلفی مثل زندگی دلپذیر، خوب، معنادار و …را بیان کرده است.
سطوح روانشناسی مثبت

روانشناسی مثبت اغلب در ۳ سطح ارائه می شود:

  1.     سطح ذهنی که روی احساس شادی، خوشبختی و خوشبینی و اینکه چطور این احساسات زندگی روزمره شما را زیر و رو می کند، پرداخته است.
  2.     سطح فردی که علاوه بر مواردی که در سطح ذهنی گفته شد روی فضایلی مثل بخشش، عشق و شجاعت تمرکز کرده است.
  3.     سطح گروهی که به تعامل مثبت با جامعه خود و خصیصه هایی چون نوع دوستی(بشردوستی) و مسئولیت های اجتماعی ای که باعث تقویت پیوندهای اجتماعی می شود، فوکوس کرده است.


مدل PERMA در روانشناسی مثبتگرا

سلیگمن برای تعریف بهتر هدف روانشناسی مثبت مدل PERMA را ایجاد کرد که مخفف ۵ عنصر برای رفاه است:

  •      احساسات یا تجربیات مثبت، قدردانی از گذشته، رضایت از حال و امید به آینده
  •      رها و جاری بودن بواسطه فعالیت ها و سرگرمی های لذت بخش
  •      رابطه یا ایجاد ارتباطات اجتماعی قوی با خانواده و دوستان
  •      معنا یا پیدا کردن یک هدف بزرگ در زندگی
  •      دستاوردها یا اهداف و موفقیت ها


 
کاربرد روانشناسی مثبتگرا

این رشته در زمینه های متعددی از جمله آموزش، درمان، خودیاری، مدیریت استرس و مسائل مربوط به محل کار و … کاربرد دارد.

با استفاده از استراتژی های روانشناسی مثبتگرا، همه ی افراد از معلمان، مربیان، کارفرمایان گرفته تا دوستان و همکاران و … می توانند به یکدیگر انگیزه دهند و نقاط قوت شخصی همدیگر را یادآوری کنند تا هرکسی بتواند آن توانایی ها را در خود درک کرده و پرورش دهد.
در این رشته مباحث مهمی مثل نقاط قوت و فضایل شخصی، خشنودی، قدردانی، لذت و خوشبختی، امید، ذهن آگاهی، خوشبینی،مثبت اندیشی و تاب آوری مورد بررسی قرار می گیرد.
دیدگاه روان شناسی مثبت گرا در مورد پول و خوشبختی

اگرچه تحقیقات زیادی نشان داده است افراد ثروتمندتر، شادتر هستند، اما نحوه خرج کردن پول برای خوشبختی مهم است. مطالعات همبستگی و تجربی نشان داده است که افرادیکه برای دیگران پول خرج می کنند، شادتر هستند.

محققات دریافتند که داشتن پول بیشتر با افزایش رضایت کلی از زندگی رابطه مستقیم دارد.با این حال این رابطه خط مستقیم نیست چراکه زیاد شدن درآمد از یک زمانی به بعد دیگر باعث شادی فرد نمی شود و آنهایی که پول کمی دارند با افزایش درآمدشان احساس خوشبختی می کنند.

دیتون و کانمن خوشبختی را با دو مفهوم بهزیستی عاطفی و ارزیابی زندگی تعریف می کنند که اولی احساسات روزمره مثل غم، شادی، استرس، عصبانیت و … است که فرد روزمره آنرا تجربه می کند و دومی احساسی است که افراد وقتی به زندگی شان فکر می کنند دارند.نتیجه تحقیقات آنها این بود که پول بیشتر رضایت بیشتر می آورد اما نمی توان گفت که این خوشبختی است. و از سوی دیگر درآمد کم باعث پایین آمد رفاه عاطفی و ناراضی بودن از زندگی می شود.
دو رویکردهای درمانی با روانشناسی مثبت گرا
بهزیستی درمانی


همانطور که از نامش پیداست بهزیستی درمانی به فرد کمک می کند تا با تمرکز روی جنبه های مثبت و کاهش توجه به موارد منفی، افسردگی و سایر اختلالات عاطفی خود را بهبود ببخشد.این نوع درمان بر اساس مدل چند بعدی است که کارول رایف تحت عناوین تسلط بر محیط، رشد شخصی، هدف در زندگی، خودمختاری، پذیرش خود و روابط مثبت بیان کرده است.

از نظر عملی این روش، شبیه به CBT است.بیمار موظف است رویدادهای مثبت هرروز خودش را در یک دفتر ثبت کند و سپس افکار و باورهای منفی که باعث می شود از توجه به نکات مثبت منحرف شود را تشخیص دهد.هدف نهایی به چالش کشیدن فرد و تغییر دادن روش های منفی تفکر او است تا از این طریق رویدادهای مثبت تاثیر بیشتری روی زندگی شخص بگذارد.
روانشناسی مثبت

این روش درمانی از ترکیب چندین تمرین که می تواند بصورت فردی یا گروهی انجام شود، تشکیل شده است. مطالعات نشان داده که برخی تمرینات نسبت به بقیه مفیدتر هستند.ما ۳ تمرین را در اینجا ذکر می کنیم:

  •      ۵ نقطه قوت خود را مشخص کرده و سعی کنید هرروز به روشی جدید از آنها استفاده کنید.
  •      ۳ اتفاق خوب هرروزتان را بنویسید و به دلیل وقوع آن فکر کنید.
  •      برای کسانی که کاری برای شما کرده اند یا لطفی به شما داشته اند نامه ی قدردانی بنویسید و در آن ذکر کنید که چرا از آنها سپاسگزار هستید


ویژگی افراد مثبت از دید روانشناسی مثبت گرا

اگر شاد باشید و همیشه حس خوبی داشته باشید اتفاقات خوب در زندگی تان رخ می دهد و باعث موفقیت و گرفتن نتایج خوب برای شما می شود.

در روانشناسی مثبت گرا خوشبینی در کنار واقع بینی باعث می شود که بجای اینکه تصور کنید تلاش های شما بی نتیجه است، از فرصت ها استفاده کرده و برای رسیدن به اهدافتان کوشش کنید.

افرادیکه از قوانین آگاه بوده و مثبت گرا هستند پذیرش دارند. آنها می دانند که همیشه همه چیز آنطور که می خواهند پیش نمی رود و از اشتباهاتشان درس می گیرند.

تاب آوری یکی دیگر از ویژگی های افراد مثبت می باشد.آنها بجای اینکه در برابر مشکلات و شکست ها ناامید شده و تسلیم شوند از جای خود بلند می شوند و به مسیر ادامه می دهند.

بهترین درسی که از روانشناسی مثبت گرا می توان گرفت،  روحیه قدردانی و شکرگزاری است.کسانی که مثبت هستند و به موفقیت های بزرگ می رسند بصورت مداوم از تمام نعمت ها و چیزهایی که در زندگی دارند قدردانی می کنند.
هدف روانشناسی مثبت گرا چیست

هدف روانشناسی مثبت گرا بجای تلاش برای اصلاح نقاط منفی و کم و کاستی ها ترغیب فرد برای کشف نقاط قوت و پرورش انهاست.در واقع روانشناسی مثبت گرا به ما می گوید که بجای تمرکز کردن روی نکات منفی تلاش کنیم تا از دل همین چیزهای بد و منفی نکات مثبت را بیرون بکشیم و با دید خوشبینانه تری به مسائل نگاه کنیم.بدین ترتیب کیفیت زندگی ما بالاتر می رود.با توجه به شرایط جامعه تمرکز کردن روی نکات منفی انگار برای همه آسانتر است.

ما در روانشناسی مثبت گرا منکر وجود عیب و نقص در افکار و رفتار نمی شویم بلکه حرف اصلی این است که باید به نقاط قوت و فضایل و خصیصه های خوب توجه داشت نه به چیزهای بد و منفی.

تمریناتی که در روانشناسی مثبت گرا داده می شود موجب افزایش اعتماد به نفس، بهبود روابط و ایجاد نگاه معنادارتر به زندگی می گردد.در مجموع روانشناسی مثبت به مطالعه علمی چیزهایی میپردازد که زندگی را ارزشمندتر می کندمثل شادی، عشق و الهام و …

تحقیقات نشان داده که قدردانی از عزیزان، ارتباط اجتماعی و مهربانی برای داشتن یک زندگی خوب مهم است.

بطور کلی مباحث روانشناسی مثبت حول موضوعات زیر می چرخد:

    نقاط قوت و ضعف
    رضایت از زندگی
    اعتماد به نفس
    تندرستی
    حق شناسی
    رحم و شفقت
    امید
    خوش بینی


بخشش در روانشناسی مثبت گرا

بخشش در روانشناسی مثبت گرا یعنی فرد از چنان قدرت و فضیلتی برخوردار باشد که بخاطر احساس خوشبختی و ارامش درونی خودش از اشتباهات دیگران بگذرد و انها را ببخشد.

زمانی که یک فرد بخاطر خیانت نزدیکانش عمیقا اسیب می بیند راحت ترین راه انتقام و احساس نفرت نسبت به آن شخص است در حالیکه بخشش واقعی کار بسیار دشواری است.

در واقع بخشش می تواند یک نوع آیکیدو احساسی باشد که در ان ما با صبر، آرامش و سکوت و اعلام صلح بزرگترین شکل انتقام را انجام می دهیم.

در واقع با بخشش به طرف مقابل لطف نمی کنیم بلکه به خودمان لطف می کنیم.کینه و انتقام، بار سنگینی را روی دوش فرد می گذارد و اگر بخواهد سالیان سال با این احساس زندگی کند آسیب های روحی و جسمی زیادی برایش بهمراه خواهد داشت.بنابراین بخشش در روانشناسی مثبت گرا یک هدیه به خودمان و دیگران است. بخشش اغلب همان چیزی است که برای بلند شدن از زمین به آن نیاز دارید.پس برای یک شروع جدید و زیبا این موهبت الهی را دست کم نگیرید.



منبع: روان آگاه

نکات مثبت و راه زندگی

همه افراد در زندگی با مشکلاتی روبرو می شوند، مشکلات را نباید به عنوان مانعی در مسیر زندگی خود به حساب آورید. راهکارهای آرامش و انرژی مثبت، تأثیر آن روی زندگی و همچنین نقش شکرگزاری در موفقیت در مقاله راهکارهای آرامش و انرژی مثبت به صورت علمی و تخصصی بررسی شده است. در زمینه نکات مثبت زندگی سوالاتی در ذهن مخاطبان نقش می بندد از جمله اینکه راه درست زندگی کدام است؟ نکات مثبت و دید مثبت به زندگی چه تاثیری در زندگی افراد دارند؟

راهکارهای آرامش و انرژی مثبت

داشتن افکار مثبت در زندگی و آرامش و انرژی مثبت یک امر مهم در زندگی است. اطراف و محیط اطراف ما پر از انرژی های منفی است. پس سعی کنید شما مثبت باشید و دنیای خود را با آدم های مثبت پر کنید و تنها به نکات مثبت زندگی توجه کنید. همیشه در مسیر زندگی و رسیدن به اهداف، آدم‌هایی هستند که  منفی هستند و همیشه بدگویی می کنند، راهکار مناسب این است که به آنها توجه نکنید.  از شنیدن حرف انسان های بدخواه نرنجید. نگرش و تلاش شما باید بر روی اهدافی متمرکز شود که در نظر دارید به آن ها دست یابید. شما باید فکرتان، نگاه تان و تمرکزتان روی چیزهایی باشد که می‌خواهید. یادتان باشد ذهن انسان به صورت اتوماتیک گرایش به اتفاقات منفی دارد. ذهن ما ممکن است با، شنیدن اخبار، دیدن افراد منفی، از مسیر درست خارج شود، لذا راه حل این موضوع چه می تواند باشد؟ در ادامه مقاله راهکارهای آرامش و انرژی مثبت، به این موضوع پرداخته شده است.

تفکر مثبت در زندگی

تفکر مثبت در زندگی و توجه به نکات مثبت زندگی از ارکان موفقیت به شمار می رود. برای غلبه بر افکار منفی و شکستن سدهای پیش روی موفقیت، ما وظیفه داریم که عنان ذهن خود را در دست بگیریم و نگذاریم به چیزهای بد و منفی توجه کند چون ذهن ما خود را با آن برنامه ریزی می کند. قوه ناخودآگاه یا همان نیمه هوشیار ما از بدو تولد در حال شکل گیری تغییر است. این بخش از ذهن ما از افکار خودآگاه و انرژی ذهن ما تغذیه کرده و هر آنچه که در فکر و ذهن ما باشد، دریافت می کند و اگر به افکار و انرژی خود توجه نکنیم ممکن است در زندگی به اهداف خود نرسیم و نتوانیم موفقیت را تجربه کنیم چرا که این افکار در ضمیر ناخودآگاه ما ذخیره شده و از آن قسمت مستقیماً روی زندگی ما تاثیر می گذارد. از آن جهت که این موضوع توسط دانشمندان و به عنوان علم روز ثابت شده است بنابراین اهمیت توجه به افکار هر روز بیشتر می شود.

تاثیر شکرگزاری و ایجاد تفکر مثبت در زندگی

اگر در مسیر موفقیت در زندگی زمین نخورید هیچ گاه بلند شدن را یاد نمی گیرید. هیچ چیز نیست که بتواند شما را زمین بزند و هیچ چیز نمی تواند سبب ناتوانی شما شود، مگر افکار خودتان. از هر شکست در زندگی باید درسی آموخت و سپس سراغ راهی بهتر برای موفقیت رفت. به خاطر داشته باشید که ذهن انسان به طور اتوماتیک به سمت اتفاقات منفی گرایش دارد. می توانید با رفتن به طبیعت، لذت بردن از آن و شکرگزاری از خدای متعال، آرامش را به افکار خود باز گردانید. به صدای رودخانه و پرندگان گوش کنید، در جنگل قدم بزنید، شکر گذاری کنید. شکرگزاری خداوند در هر لحظه از زندگی خودش نماز است تسبیح خداوند گفتن است. دوستان عزیز شما اول باید روی خودتان کار کنید و اتحاد داشته باشید و باید یاد بگیرید در برابر ناملایمات ها و موج منفی ها مثل رودخانه روانی باشید که تمام حرف های منفی را پاک کند. ما مثبت باشیم، ما خوبی دیگران را بگوییم، از زیبایی ها لذت ببریم و فقط به زیبایی ها توجه کنیم و از زندگی لذت ببریم. چند لحظه فراموش کنید و چشمان خود را ببندید. شکر گزاری سبب می شود که انرژی مثبت و آرامش شما بیشتر شود. آدم ها و پول ها می آیند و می روند فقط وجود انسان ها و وجود خودتان است که می ماند قدر خودتان را بدانید.


گذشتن از اتفاقات منفی


با اتحاد با هم می توانیم فرهنگ کشورمان را تغییر دهیم. اگر فرهنگمان درست شود هیچ کس نمی تواند ما را شکست دهد. یاد بگیریم اگر کسی بدگویی کرد ما مثل رودخانه روانی باشیم که حرف های منفی را با خود می شوییم و می بریم. از خودمان شروع کنیم. مثبت باشیم. رود زندگی همواره در جریان است. قدر خودتان را بدانید و با این لحظه خود شاد باشید. از لحظه لحظه زندگی خود لذت ببرید و نگران فردا نباشید. شاید فردایی نباشد.
 
دریاب که از رود جدا خواهی رفت        در پرده اسرار فنا خوااهی رفت

می نوش ندانی از کجا آمده ای            خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت


سوالات متداول در مورد نکات مثبت و راه زندگی:

✔️ برای جلوگیری از اتفاقات منفی در اطرافمان چکار می توان کرد؟
 اطراف و محیط اطراف ما پر از انرژی های منفی است. پس سعی کنید شما مثبت باشید و دنیای خود را با آدم های مثبت پر کنید. همیشه در مسیر زندگی و رسیدن به اهداف آدم‌هایی هستند که  منفی هستند و همیشه بدگویی می کنند، راهکار مناسب این است که به آنها توجه نکنید.

✔️ در برخورد با شکست چکار باید کرد؟
اگر در مسیر موفقیت در زندگی زمین نخورید هیچ گاه بلند شدن را یاد نمی گیرید. هیچ چیز نیست که بتواند شما را زمین بزند و هیچ چیز نمی تواند سبب ناتوانی شما شود، مگر افکار خودتان. از هر شکست در زندگی باید درسی آموخت و سپس سراغ راهی بهتر برای موفقیت رفت.

✔️ چگونه می توان به آرامش رسید؟
شکر گزاری سبب می شود که انرژی مثبت و آرامش شما بیشتر شود. آدم ها و پول ها می آیند و می روند فقط وجود انسان ها و وجود خودتان است که می ماند قدر خودتان را بدانید.


منبع: وب سایت موفقیت

چگونه به خودمان باور داشته باشیم؟

باور به خود مهمترین چیز برای رسیدن به موفقیت در زندگی همه ماست. همچنین اعتماد به نفس شرط لازم برای انجام اقدامات گسترده است.

شما باید به توانایی ها، مهارت ها و علایق خود ایمان داشته باشید. می توان گفت که اعتقاد، ویژگی اصلی یک رهبر نمونه است، زیرا همین اعتماد به نفس است که باعث می شود با اطمینان دیگران را مدیریت کرده و به آنها انگیزه بدهیم. برای رشد و توسعه خودباوری در درون خود، به یک استراتژی هدفمند نیاز داریم.

برای رسیدن به قله باید بتوانیم افکار و احساسات خود را کنترل کنیم، عاشق خود شویم و اعتماد به نفس بالایی داشته باشیم.
10 راهکار برای داشتن خودباوری و اعتماد به نفس


در ادامه مقاله 10 نکته وجود دارد که پیشنهاد می کنم با دقت مطالعه کنید و سعی کنید از این به بعد به آنها عمل کنید تا کم کم باورتان نسبت به خودتان بیشتر شود و وقتی این قدرت را داشتید به شما اطمینان میدهم که وجود دارد. چیزی که مانع رسیدن به اهداف شما می شود شما نخواهید بود.برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید دوره آموزشی مهندسی ذهن مراجعه کنید.

تغییر نگرش

اساساً منظور از جمله خودباوری این است که به این نتیجه برسید که تنها شما عامل اصلی موفقیت خود هستید و اینجاست که قدرت خود را درک می کنید. البته باور به خود به این معنا نیست که همیشه در همه چیز بدون وقفه موفق خواهید شد، بلکه به این معناست که می توانید به سرعت بر هر شکستی غلبه کنید. شما باید دیدگاه خود را نسبت به شکست تغییر دهید.

از بین بردن باورهای محدود کننده

پرسیدن اینکه چگونه می توانیم به خودمان ایمان داشته باشیم، دری را برای پرسیدن یک سوال عمیق تر باز می کند. در وهله اول چه چیزی باعث این احساسات می شود؟

احساسات منفی مانند شک به خود یا ترس و اضطراب عمیقاً با نظراتی که ما در مورد خود بر اساس تجربیات زندگی خود داریم مرتبط هستند. گاهی اوقات به خود می گوییم وقت آن رسیده که باورهای منفی و محدود کننده را با باورهای مثبت و قدرتمند جایگزین کنیم. اما گفتن این کار بسیار ساده تر از انجام آن است.
اما نگران نباشید زیرا در نهایت این امکان پذیر است. لازم نیست از این به بعد افکار محدود کننده داشته باشید. راه درست این است که کم کم شروع کنیم و برای رسیدن به هدف به سمت هدف گام برداریم. یکی از بهترین راه‌ها برای از بین بردن باورهای محدود کننده، تمرکز بر گفتگوهایی است که با خودمان داریم. منظورم همان کلمات و صداهایی است که وقتی کاری را انجام می دهیم یا از خود سوال می پرسیم در ذهنمان پخش می شود.

با توجه به نتایج تحقیقاتی که تاکنون به دست آمده است، انجام این کار بر افکار منفی و محدود کننده ای که ما را از رسیدن به موفقیت و آرامش باز می دارد غلبه می کند.روح و روان و حتی گفته می شود که باعث افزایش طول عمر می شود. از این به بعد اگر صدای منفی در ذهن شما پخش شد، صدای مثبت را جایگزین آن کنید.

عشق ورزیدن به خودتان

دوست داشتن خود اساس خودباوری است. اگر خودت را دوست نداشته باشی چگونه میتوانی خودت را باور کنی و اگر خودت را نشناسی چگونه می توانی خودت را دوست داشته باشی؟

برای اینکه بتوانید اعتماد به نفس واقعی را تجربه کنید، باید بدانید چگونه خودتان را دوست داشته باشید. ارزش های خود را بشناسید و به آنها افتخار کنید. نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنید و برای بهبود آنها تلاش کنید.
 
برنامه روزانه سالم

برای اینکه با قدرت واقعی و شخصی خود ارتباط برقرار کنید، باید روتین های جدیدی را شروع کنید. به شما پیشنهاد می کنم مدیتیشن را در لیست کارهایی که باید هر روز انجام دهید قرار دهید.

ثابت شده است که اثرات مدیتیشن اضطراب را کاهش می دهد و به شما کمک می کند تا روی توانایی های اصلی خود تمرکز کنید. همچنین، تجسم را به لیست کارهای ضروری خود اضافه کنید و آن را به یک روال تبدیل کنید.

تجسم اهداف توسط همه از مایکل فلپس گرفته تا جیم کری استفاده می شود زیرا واقعا کار می کند. یک چیز مثبت مانند مثال های بالا پیدا کنید، سپس آن را به یک روال تبدیل کنید و تغییرات خوبی را در زندگی خود مشاهده کنید.

از اطرافیانتان قدرت بگیرید

یادگیری نحوه ایجاد خودباوری مانند یک مسابقه با فراز و نشیب های فراوان است، بنابراین برای سفر در این راه به سوخت و انرژی کافی نیاز داریم. برای تقویت اعتماد به نفس و خودباوری، اطراف خود را با کسانی احاطه کنید که به شما اعتماد دارند و از شما حمایت می کنند. این قانون جذب است. افرادی را پیدا کنید که شما را بالا ببرند، نه اینکه شما را از جایی که هستید پایین بیاورند.

به ذهن خود انرژِی و غذا بدهید

قانون جذب فقط این نیست که با چه کسی معاشرت می کنید. این در مورد نحوه تغذیه ذهن خود، چیزهایی است که در طول روز می خوانید و تماشا می کنید. باید به ورودی های ذهن خود توجه کنید. وقتی چیز خوبی به او می دهید، خروجی از طرف من مثبت می شود، اما اگر منفی باشد، قطعا خروجی همان خواهد بود.

شما میتونید به ذهنتون به صورت های مختلفی ورودی یا غذا بدین. مثلا میتونید با افرادی رابطه داشته باشید که قبلا به اون اهدافی که شما میخواین رسیدن یا داستان هایی از افراد واقعی رو بخونید که توی زندگیشون به چیزهایی که میخواستن رسیدن.

می توانید جملات انگیزشی یا الهام بخش را بخوانید و مطالب مورد علاقه خود را یادداشت کنید و هر زمان که خواستید نگاهی به آنها بیندازید. همچنین می توانید در مورد موضوعاتی که به شما در رسیدن به اهدافتان کمک می کند مطالعه کنید، مانند امور مالی یا نحوه برخورد با ترس های خود و غیره.

وقتی این کار را چند بار انجام دهید، ذهن شما مشروط به تمرکز روی افکار مثبت می شود و کم کم این کار را انجام می دهد. باعث می شود خود را باور داشته باشید زیرا اکنون شما فرد مهمی هستید و برای پیشرفت خود زمان می گذارید.

تغییر تمرکز

گاهی اوقات نیازی به کمک گرفتن از منابع بیرونی برای باور به خود ندارید. اگر احساس ناراحتی می کنید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که تمرکز خود را تغییر دهید. به جای تمرکز بر شکست ها یا ضعف ها، لحظاتی در گذشته خود را به یاد بیاورید که در انجام کاری موفق بوده اید یا نقاط قوت خود را در کاری نشان داده اید.

به جای تمرکز بر چیزهایی که ندارید، روی چیزهایی تمرکز کنید که باید برای آن شکرگزار باشید. با تمرکز بر انرژی مثبت، می توانید طرز فکر خود را از نگرش منفی به افکار مثبت و فراوان تغییر دهید.
 
روبرو شدن با ترس ها

این طبیعی ترین چیز در جهان است که همه افراد ترس و اضطراب را تجربه کنند، اما وقتی انرژی خودباوری را در درون خود داشته باشید، متوجه خواهید شد که این احساسات برای تشویق شما به انجام عمل هستند، نه اینکه شما را عقب نگه دارند.

می توانید یک نفس عمیق بکشید و احساسات خود را کنترل کنید، سپس تمرکز خود را تغییر دهید و ترس خود را به عمل تبدیل کنید. سعی کنید با ترس هایی که با اهداف کلی شما در زندگی مرتبط هستند روبرو شوید. تعیین و دستیابی به اهدافی که به شما کمک می کند بر ترس های خود غلبه کنید، حس موفقیت را در شما ایجاد می کند.

داشتن طرز فکر رشد و پیشرفت

اگر در تلاش برای ایجاد اعتماد به نفس هستید، به احتمال زیاد روی اشتباهاتی که قبلا مرتکب شده اید تمرکز کرده اید. سازمانی به نام انجمن علوم روانشناسی تحقیقی با این مضمون انجام داد و می خواست ببیند وقتی فرد با اشتباهی مواجه می شود در مغز چه اتفاقی می افتد. محققان دو فعالیت را در مغز این افراد مشاهده کردند، یکی زمانی که شرکت کنندگان متوجه اشتباه خود شدند و دیگری زمانی که شروع به اقدام برای حل آن مشکل کردند.

پس از این آزمایش، محققان از شرکت کنندگان پرسیدند که از اشتباهات خود چه آموختید؟ پاسخ شرکت کنندگان همان نکته ای بود که به دنبال آن بودیم. آنها گفتند ما معتقدیم که می توانیم از اشتباهاتمان برای بهبود عملکرد مان استفاده کنیم.به این می گویند داشتن ذهنیت رشد. وقتی می دانید که می توانید از اشتباهات خود درس بگیرید، بیشتر از آنچه فکر می کنید دوست دارید آنها را انجام دهید.

یادگیری مهارت جدید

یکی از راه‌های ایجاد ذهنیت رشد این است که خود را برای یادگیری چیزهای جدید به چالش بکشید. یادگیری یک مهارت جدید مانند نواختن پیانو یا نقاشی یا هر چیز دیگری می تواند احساس خودکارآمدی شما را افزایش دهد، یعنی باور شما به توانایی های خود در انجام وظایف، کنترل رفتارها و رسیدن به اهدافتان. تحقیقات حتی نشان داده است که یادگیری رابطه مستقیمی با شادی دارد.

زیرا باعث ترشح دوپامین در مغز می شود که به مولکول پاداش معروف است. با یادگیری یک مهارت جدید، ارتباطات عصبی جدیدی ایجاد می کنید و مهارت های تصمیم گیری خود را تقویت می کنید که خود باعث ایجاد و تقویت اعتماد به نفس می شود.
تقویت باور چگونه می تواند تعیین کننده نتایج باشد؟

سوال بسیار خوبی است. پاسخ این است که اگر واقعا روی خودمان و باورهایمان کار کنیم، ما را به حرکت در می آورند و به سمت عمل سوق می دهند. همانطور که برای من اتفاق افتاد. مثلاً بعد از اینکه این باور را در خودم ایجاد کردم که گوینده و نویسنده خواهم شد، شروع به حرکت و تلاش کردم، خودم را متعهد کردم که بیشتر کتاب بخوانم، دوره های بیشتری شرکت کنم و بیشتر روی خودم سرمایه گذاری کنم.

حتی در چند دوره بسیار پیشرفته در تهران شرکت کردم تا بتوانم به هدفم برسم و نکته جالب این است که هر روز در مسیر رشد و پیشرفت هستم و درهای بیشتری به رویم باز می شود و ارتباطات ارزشمندتری شکل می گیرد. طول می کشد.
عدم خودباوری چه مشکلاتی به وجود می آورد؟

مشکلات زیادی برای ما ایجاد می کند و اگر به زندگی خودتان نگاه کنید می بینید که این موضوع چقدر در زندگی و کار شما تاثیرات منفی گذاشته است.

متأسفانه ما ناخودآگاه از نداشتن خودباوری لذت می بریم زیرا فواید پنهان زیادی دارد و بسیاری از ما از این موضوع آگاهی نداریم و در نتیجه تصمیم می گیریم که خودباوری نداشته باشیم! اجازه دهید برخی از مزایای پنهان عدم اعتماد به نفس را با شما در میان بگذارم و ببینم این موارد در مورد شما چگونه صدق می کنند:

    شما باعث می‌شوید که مردم عاشق شما شوند!باعث می‌شوید دیگران برای شما مشوق و انگیزه به نظر برسند و بخواهند زندگی شما را سازماندهی کنند!
    شما هرگز از شکست نمی ترسید، زیرا هیچ اقدامی انجام نمی دهید!
    شما همیشه توجه خود را به خود جلب می کنید زیرا آنها احساس میکنند باید دائماً کاری برای شما انجام دهند تا احساس خوبی در شما ایجاد کنند.

و مهمتر از همه این است که اگر خودمان را باور نداشته باشیم، هرگز مسئولیت انتخاب های خودمان را نمی پذیریم و در این صورت اصلا لازم نیست کاری انجام دهیم!

با این مواردی که گفتیم، بسیاری از افراد از نداشتن خودباوری سود می برند و همیشه آسوده خاطر هستند، زیرا هیچ اقدامی که باعث به چالش کشیدن خود شود، انجام نمی دهند. با این وجود، فکر می کنم متوجه شده اید که داشتن اعتماد به نفس برای شما مشکلاتی ایجاد می کند، اما نه مشکلاتی که زندگی شما را خراب کند، بلکه مشکلاتی که می تواند زندگی شما را منظم کند.

 
سخن پایانی

در این مقاله سعی کردیم 10 مورد از مهم ترین و کاربردی ترین عوامل افزایش اعتماد به خود را به شما بگوییم. انتخاب با شماست، می توانید شروع به تغییر کنید و تمام تلاش خود را در این راه انجام دهید و از تکنیک های این مقاله برای تغییر خود استفاده کنید تا بتوانید تغییرات اساسی را در زندگی خود آسانتر ایجاد کنید. تا جایی که می توانید تلاش کنید و به سمت رویاهای خود حرکت کنید.



منبع: خانه ان ال پی ایران