خودباوری به معنای شناخت توانایی های فردی و اعتماد به آن ها می باشد. خودباوری ویژگی بسیار مهمی است که در پرتو آن می توان موفقیت های زیادی در زندگی کسب کرد.
آیا تا به حال این اتفاق برایتان افتاده است که با حال و هوایی خارق العاده از رختخواب بلند شوید؟ برعکسش چطور؟ احساسی که دارید نتیجه مستقیم وضعیت ذهنی شما است. اگر همیشه احساس استرس و اضطراب دارید، در یک حالت افسرده ای زندگی خواهید کرد و احساس میکنید که همه چیز در زندگی شما نابود شده است.
در چنین مواقعی ممکن است احساس کنید که نمیتوانید کاری را به درستی انجام دهید و خودباوری شما ضربه مستقیمی خواهد خورد. اما اگر به طور مداوم احساس قدرشناسی، عشق و شادی کنید، در یک حالت مثبت و شگفت انگیزی زندگی خواهید کرد که هیچ چیز شما را آزار نمیدهد.
شما در طول روز خود با هدف حرکت خواهید کرد، کارهای خود را با اشتیاق کاملی انجام میدهید و در طول مسیر خودباوری کافی خواهید داشت. اینها همه بخشی از یادگیری چگونگی باور داشتن به خود است، مهارتی که با یادگیری چگونگی حفظ خودباوری ایجاد میشود.
خودباوری چیست؟
خودباوری یکی از ارکان مهم برای رسیدن به موفقیت است؛ اما بسیاری از افراد نقش خودباوری را در مسیر موفقیت خود نادیده میگیرند.خودباوری در هر فرد به معنای دیدن استعدادها و توانایی شخصی در هر لحظه از زندگی است وهدف آن نادیده گرفتن کمبودهای شخصی نیست. دانستن نقاط ضعف و تلاش برای بهبود آنها نقش بسزایی در مسیر موفقیت افراد دارد.
فردی دارای خودباوری است که در تمامی لحظات زندگی خود از تواناییها و قابلیتهای خود غافل نشود و در مواقع ضروری از آنها استفاده کند. بسیاری از افراد زمانی که در مسیری به موفقیت دست پیدا نمیکنند؛ دچار ناامیدی و افسردگی میشوند و در کمال ناباوری خود و تواناییهایشان را نادیده میگیرند، این دسته از افراد نباید هرگز امید خود را از دست دهند و همواره باید توانمندیهای خود را پرورش دهند تا مسیری که از دید آنها پنهان مانده را پیدا کنند. بسیاری از ما شکست را پایان زندگی میدانیم؛ اما باید بدانیم که شکست در یک مسیر جدید به معنای این نیست که ما هیچ توانایی و قابلیتی نداریم و دیگر هیچگاه موفق نخواهیم شد؛ بلکه به این معناست که ما باید اشتباهات خود را پیدا کنیم و مجددا از نو شروع کنیم.
چرا به خودباوری احتیاج دارید؟
خودباوری برای هر کسی ضروری است. تا حالا چند بار پیش آمده که کاری را که میخواستید نکردهاید یا چیزی را که دوست داشتهاید حتی امتحان نکردهاید، فقط به این دلیل که به قدر کافی خودتان را باور نداشتهاید؟خیلیها نمیتوانند تواناییهای خودشان را باور کنند، چون دیگران آنها را باور ندارند. ولی همانطور که الینور روزوِلت، استادانه بیان کرده است:
هیچ کس نمیتواند حس حقارت و ناتوانی را به شما القا کند، مگر این که خودتان با او موافق باشید.با این حال همیشه شک و تردیدهای ناخواسته، راهشان را به ذهن شما پیدا میکنند. مثل مهمان ناخواندهای که چون یک بار از او پذیرایی کردهاید، دیگر دست از سرتان بر نمیدارند. تردیدهایی مثل:
راه های تقویت روحیه خودباوری
اگر خودباوری کافی دارید چرا هیچ گونه اقدامی در راستای آن انجام نمی دهید؟ اینجاد دقیقا جایی است که خود باوری شما آسیب دیده است و به ضرر شما عمل می کند! و زمانی که به خودتان می گویید که فکر نکنم از پس این کار برآییم در واقع ترجمه این جمله این است که من به خودم باور ندارم!اگر در برخی لحظات زندگی دچار مشکل شدید، می توانید نکات زیر را بخوانید و با فکر کردن به آن ها شروع به تمرین کنید.
1. تقویت توانمندی ها به منظور افزایش روحیه خودباوری
با فکر کردن به قدرت های خارق العاده قهرمانان خود، پیش از آن که روز خود را شروع کنید، آن ها را یادداشت کنید. این قدرت ها می توانند هر موردی را شامل شوند. شما می توانید ذهن تان را با این ویژگی های خارق العاده مجهز کنید. خواهید دید که این کار چه تأثیری در رفتار شما خواهد داشت. حالا می توانید همه ویژگی های مثبتی را که سراغ دارید یادداشت کنید. ویژگی هایی مثل سخاوتمندی، آرامش، وقار، تیزهوشی، قدرت، کاریزما، هوش، اراده، شوخ طبعی و هزاران ویژگی دیگر. هدف از این کار توجه به کلمات و نوشتن است. هرروز چند دقیقه به این کلمات نگاه کنید و به معنای واقعی کلمات برای خودتان خوب فکر کنید.
2. تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت
خوب است بدانید خودباوری زمانی به وجود می آید که تمرکز بر توانایی ها و داشته ها جای تمرکز بر مشکلات و کمبودها را می گیرد. همه ما به خوبی می دانیم که هیچ انسانی کامل نیست و بی توجهی به ضعف ها و عدم اصلاح آن ها نیز راه به جایی نخواهد برد. سعی کنید تمام باورهای منفی در مورد خودتان را با چاشنی خلاقیت به یک ویژگی مثبت تبدیل کنید. خواهید دید که این کار بسیار جذاب و سرگرم کننده است.
3. نادیده گرفتن افکار منفی در ذهن
هنگامی که دچار تردید می شوید، به افکار منفی درون تان گوش کنید و توجه کنید که این صدای چه کسی است؟ صدای همکلاسی زورگو؟ خواهر یا برادر؟ والدین؟ چیزی که اهمیت دارد این است که این صدا، صدای شما نیست. فقط سعی دارد خودش را به جای شما جا بزند تا باورش کنید. به مقابله با او برخیزید. بگویید این صدا، صدای من نیست. سعی کنید به صدای درونی خود کاملا بی توجه باشید.
4. یادگیری خودباوری و کسب آن
همه ما توانایی تغییر در درجات خودباوری خود را داریم. در واقع خودباوری ما بر روی سنگ نوشته نشده که قابل تغییر نباشد. ما این توانایی را داریم که تا بی نهایت پرواز کنیم. هنگام تولد هیچ گاه درگیر می توانم و نمی توانم نبودیم. در حقیقت زندگی بایدها، نبایدها و انواع محدودیت را به شما آموخت. اگر دقت کنید متوجه خواهید شد که بچه ها درگیر توانستن و نتوانستن نیستند. به عبارت دیگر آن ها هنوز نمی توانند افق دیدشان را محدود کنند و از افراد منفی و بدبین زندگی تأثیر نمی پذیرند. گام نخست این است که تمام افکار محدود کننده و منفی نگر را در زندگی خود دور بریزید.
5. قرار دادن خود به جای قهرمانان مشهور
یکی از تمرین های مهم برای افزایش خودباوری، گذاشتن خودتان به جای قهرمانان مشهور است. زمانی که دچار کمبود خودباوری می شوید، قهرمان مورد علاقه تان را در آن موقعیت تصور کنید. فرقی نمی کند که قهرمان شما چه کسی باشد. فقط کافی است چشم های خود را بسته و نحوه کنار آمدن قهرمان زندگی تان با این موقعیت را تصور کنید. فکر کنید که به جای او هستید؛ با همان ظاهر و در همان شرایط. آنقدر این کار را تکرار کنید تا تمام ویژگی های او در شما شکل بگیرد.
6. مربی با انگیزه خود باشید
اگر در وجود شما شک و تردیدی است که اجازه گرفتن تصمیم درست را به شما نمی دهد، خودتان را همان مربی نگران تصور کنید. حالا با او صحبت کنید. از او مشاوره و راهنمایی بخواهید. تمام حرف هایی را که باید به شخصی که شما را باور ندارد بزنید، به مربی درونی خود بگویید.مربی وجودی خودتان را انسانی شریف، رک، دلسوز و موقر تصور کنید. همانند هر آدمی که دوست داشتید زمانی او را می شناختید. در واقع همین صحبت با خودتان در قالب شخصی دیگر، می تواند به بالا بردن اعتماد به نفس و تقویت روحیه خودباوری کمک کند.
7. روبرو شدن با ترس ها برای افزایش خودباوری
سعی کنید تمام ترس های خود را در هر زمینه بر روی کاغذ یادداشت کنید. به طور مثال اگر از صحبت در جمع واهمه دارید، کافی است از جمع های کوچک شروع کنید و به بیان نظرات خود بپردازید. با نوشتن این موارد از تمام کارهای در دست اقدام خود آگاه خواهید شد.
8. ساختن تصویری قوی از خودتان
برای رسیدن به خودباوری تنها متقاعد کردن خودتان کافی نیست. باید به آرامش اجتماعی که به دنبال آن بوده اید، برسید. اگر می خواستید کتابی بنوبسید، کاری را شروع کنید و همه این کارها را انجام دادید، در واقع به آدمی که می خواستید تبدیل شده اید. سعی کنید هرروز چند دقیقه برای خودتان وقت بگذارید. گوشه ای نشسته و چشم هایتان را ببندید. خودتان را خواهید دید که چگونه با قدرت و آرامش رفتار می کند. با ساختن تصویری قوی از خودتان، می توانید به تقویت اعتماد به نفس و افزایش خودباوری کمک کنید.
سخن پایانی
خودباوری ویژگی مهمی است که به کمک آن میتوانیم بسیاری از کارها را پیش برده و به موفقیتهایی بسیار دست پیدا کنیم، داشتن خودباوری موجب میشود تا شما به این باور برسیم که میتوانیم دست به کارهایی بزرگ زده و پلههای موفقیت را به پشتوانه قدرت درونی خود طی کنیم.
منبع: ساعد نیوز
در روانشناسی و علوم شناختی، طرحواره الگوی تفکر یا رفتاری را توصیف می کند که دسته بندی اطلاعات و روابط بین آنها را سازماندهی می کند. در واقع طرحواره ها خوشه ها و ارتباط بین مفاهیم هستند که به مرور زمان در افراد شکل میگیرد و جهان بینی افراد را تعیین می کند و مفاهیم و اطلاعات بعدی در این طرحواره ها جای می گیرند. همچنین می توان آن را به عنوان یک ساختار ذهنی از ایده های از پیش تعیین شده، چارچوبی که برخی از جنبه های جهان را نشان می دهد، یا یک سیستم سازماندهی و درک اطلاعات جدید توصیف کرد. طرحواره ها بر توجه و جذب دانش جدید تأثیر می گذارد: افراد بیشتر به چیزهایی توجه می کنند که با طرح آنها جور است، در حالی که تناقضات طرح را به عنوان استثناء دوباره تفسیر می کنند یا آنها را برازش می دهند. طرحواره ها تمایل دارند بدون تغییر باقی بمانند، حتی در مواجهه با اطلاعات متناقض. طرحواره ها می توانند در درک جهان و محیط در حال تغییر سریع کمک کنند. در واقع این طرحواره ها به طرعت عمل ما در تفسیرهای مختلف کمک می کند و البته که ممکن است گاهی طرحواره های ناسازگاری در ما شکل بگیرند که کارکرد واقعی ما را بگیرند.
تعریف طرحواره از دیدگاه یونگ
جفری یانگ یانگ (1990، 1999) فرض کرد که برخی از طرحواره ها، به ویژه طرحواره هایی که عمدتاً در نتیجه تجربیات بد و ناخوشایند دوران کودکی ایجاد می شوند، ممکن است در مرکز اختلالات شخصیت، مشکلات خفیف تر شخصیتی و بسیاری از اختلالات مزمن محور I باشد. قبل از اینکه به توضیح طرحواره های ناسازگار اولیه بپردازیم، ابتدا به تعریف و چارچوب بندی مفهوم طرحواره می پردازیم.
تعریف بازنگری شده و جامع ما از طرحواره ناسازگار اولیه این است:
طرحواره یک موضوع یا الگوی گسترده و فراگیر شامل خاطرات، احساسات، شناخت ها و برداشت های جسمانی است، در مورد خود و روابط خود با دیگران که در دوران کودکی یا نوجوانی ایجاد شده است و در طول زندگی فرد ادامه دارد و به میزان قابل توجهی ناکارآمد است.
به طور خلاصه، طرحواره های ناسازگار اولیه از الگوهای شناختی که در اوایل رشد ما شروع می شوند و در طول زندگی تکرار می شوند، ایجاد می شود. توجه داشته باشید که طبق این تعریف، رفتار یک فرد جزء طرحواره ها نیست، بلکه به عنوان پاسخی به طرحواره است و توسط طرحواره ها هدایت می شود.
نکاتی مهم در رابطه با طرحواره ها
ریشه طرحواره ها کجاست؟ از کجا شکل می گیرند؟
نیازهای عاطفی اساسی
دیدگاه اصلی این است که طرحواره ها از نیازهای عاطفی اصلی برآورده نشده در دوران کودکی ناشی می شوند. پنج نیاز اساسی عاطفی برای انسان ها در دوران کودکی موارد زیر هستند.
ما معتقدیم که این نیازها جهانی هستند. هرچند همه افراد این نیازها را دارند، اما برخی از افراد نیازهای قوی تری نسبت به دیگران دارند. از لحاظ روانی فرد سالم کسی است که بتواند با این احساسات سازگار باشد. تعامل بین خلق و خوی ذاتی کودک و محیط اولیه منجر به ناامیدی و عدم ارضای این نیازهای اساسی می شود. هدف از طرحواره درمانی کمک به افراد برای یافتن سازگاری است.
تجربیات اولیه زندگی
تجربیات ناخوشایند دوران کودکی منشاء اولیه طرحواره های ناسازگار است. طرحواره هایی که به طور معمول زودتر ایجاد می شوند، قوی ترین هستند و معمولا هم در بستر خانواده شکل می گیرند. خانواده پویایی تمام دنیای اولیه کودک است. وقتی مراجعین، خود را در موقعیت های بالغی می بینند که سازگاری اولیه آنها را فعال می کند، طرحواره ها و رفتار آنها، نمایشی از دوران کودکی آنها است.
با این حال، طرحواره هایی که بعداً توسعه یافته اند عموماً چندان فراگیر و قدرتمند نیستند (مانند انزوای اجتماعی). ما چهار نوع تجربیات اولیه زندگی را مشاهده کرده ایم که به ایجاد طرحواره ها کمک می کند.
خلق و خو و هیجانات
عواملی غیر از محیط اولیه کودکی نیز نقش عمده ای در ایجاد طرحواره های ناسازگار ایفا می کنند. خلق و خوی کودک در توسعه طرحواره ها اهمیت ویژه ای دارد. همانطور که بسیاری از والدین به زودی متوجه می شوند، هر کودک دارای ویژگی های منحصر به فرد است و تفاوت های فردی در این سطح هم خود را نشان می دهد. در واقع این عامل را “شخصیت” یا خلق و خوی می نامیم. برخی از کودکان تحریک پذیر، برخی خجالتی تر و برخی تهاجمی تر هستند.
طرحواره شکست Failure
این طرحواره همراه با احساس شکست و بیکفایتی بروز میکند. بهترین تعریف از این طرحواره را میتوان به این شکل بیان کرد: «طرحواره شکست از جمله طرحوارههای ذهنی است که در آن، فرد همیشه احساس شکست میکند و تصور او این است که در آینده نیز شکست خواهد خورد و شکست برای او اجتنابناپذیر است. فردی با طرحواره شکست همیشه این احساس را دارد که در مقایسه با همسالان خود در حوزههای مختلف کاری، تحصیلی، ازدواج و … فرد بیکفایتی است.»
این طرحواره در بسیاری از افراد وجود دارد و باعث میشود که فرد خودش را به عنوان یک شخص بیکفایت شکست خورده شناسایی کرده و خود را شخصی نادان، بیاستعداد و دیوانه خطاب کند.
ویژگیهای افرادی با طرحواره شکست
دلایل شکلگیری طرحواره شکست
هر طرحواره به دلایل گوناگونی شکل میگیرد و ریشههای تحولی مخصوص به خودش را دارد. از جمله مهمترین دلایل شکلگیری طرحواره شکست میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
پدر و مادر ناراضی
شاید بتوان گفت مهمترین دلیل شکلگیری طرحواره و تله شکست والدینی هستند که به طور مداوم از فرزند خود ناراضیاند و از عملکرد او در زمینههای گوناگون تحصیلی، ورزشی و … رضایت ندارند. به همین دلیل به سرزنش و گاهی توهین به کودک روی میآورند و او را با عباراتی مانند کودن، کند ذهن و … خطاب میکنند.
والدین موفق
گاهی تله شکست به دنبال موفقیت بسیار خوب پدر یا مادر رخ میدهد. به این صورت که ممکن است یکی از والدین فرد بسیار موفقی باشد که فرد احساس کند در مقایسه با او و طبق معیارهای آنها، هیچوقت نمیتواند فرد موفقی شود. به این ترتیب دست از تلاش نیز برمیدارد.
مقایسه با خواهر و برادر
کودکانی که به طور مداوم با خواهر و برادر خود مقایسه میشوند، این احساس در آنها به وجود میآید که نمیتوانند مانند خواهر و برادرشان به موفقیت برسند. این کودکان در بزرگسالی با طرحواره شکست روبهرو میشوند.
احساس بیگانگی با کودکان همسال
از دیگر دلایل و ریشههای تحولی طرحواره شکست میتوان به احساس بیگانگی با کودکان اطراف اشاره کرد. معمولا کودکانی که خود را در سطح پایینتری نسبت به همسن و سالهای خود میبینند و از نظر اقتصادی، مالی و … احساس حقارت میکنند، بیش از دیگران به این طرحواره مبتلا میشوند.
عدم وجود محدودیت و نظم در کارها
والدینی که محدودیت و نظم مشخصی برای پیشرفت فرزند خود در نظر نمیگیرند، زمینه را برای رویارویی فرد با تله شکست فراهم میکنند. این کار ممکن است کودک را با این شرایط روبهرو کند که به محض برخورد با کوچکترین ناکامی، دست از آن کار بردارد.
درمان طرحواره شکست
طرحواره شکست میتواند زندگی طبیعی فرد را مختل کرده و نوع روابط، کارها و فعالیتهای روتین او را با مشکل مواجه کند. بنابراین درمان طرحواره شکست به صورت تخصصی، علائم و نشانههای آن را به خوبی کاهش میدهد و به فرد کمک میکند که استعداد خود را دوباره بازیابی کنند.
مهمترین نکته برای درمان طرحواره شکست، خواست و تمایل خود فرد به بهبودی و یافتن درمانگر متخصص و کارآزموده در حوزه طرحواره درمانی است. درمان این تله در چند مرحله و به تشخیص درمانگر انجام میشود. این مراحل را میتوان به این صورت بیان کرد:
1. تشخیص و تایید وجود طرحواره شکست در فرد و اطمینان از صحت آن.
2. ارائه راهکارها، روشها و سبکهای گوناگون برای تغییر و اصلاح الگوهای غلط.
3. برقراری ارتباط با کودک درون و پذیرفتن این مسئله که برخوردهای فرد با او سختگیرانه و به دور از انصاف بوده است.
4. شناسایی استعداد، توانایی و مهارتهای فرد و یادآوری آنها برای استفاده مجدد در زندگی.
در روابط عاطفی و دوستی و کاری به صورت زیر هستند (سبک مقابله ای)
تسلیم: اصلا خود را قبول ندارند و یا همیشه فکر میکنند دیگران کارها را بهتر انجام میدهند.
اجتناب: سرگردان است و دنبال هدف و برنامه ریزی برای موفقیت نیست.
جبران افراطی: پیشرفتهای دیگران را بیارزش جلوه میدهند و یا تلاش میکنند به گونهای بینقص کارها را به سرانجام برسانند و چون نمیتوانند دچار استرس فراوان میشوند.
منبع: جعبه ابزار ذهنی
اینکه شما در حال خواندن این مقاله هستید، خود گویای این مطلب است که شما انگیزه خوبی برای یادگیری دارید. آیا صرف دیدن یک سری کلمات بر روی صفحه مانیتور شیوه خوبی برای یادگیری است؟
آیا دوست دارید همین اطلاعات را به صورت بصری یا شفاهی دریافت کنید؟ به صورت یک اینفوگرافیک یا یک فایل صوتی چطور؟
در این مقاله ما به بررسی مدل سبک های یادگیری VAK و اهمیت آن و سبک های مختلف یادگیری بحث خواهیم کرد.
مدل سبک های یادگیری VAK چیست؟
این مدل در دهه 1920 توسط روانشناسان، برای توضیح و طبقه بندی سبک های یادگیری مطرح شد. با توجه به این مدل بسیاری از ما ترجیح می دهیم به یکی از سه روش: بینایی (visual)، صوتی (auditory) یا بصورت حرکتی و جنبشی (kinesthetic) یاد بگیریم، هر چند در عمل تفکیک این سه روش از هم بسیار سخت است ولی معمولا ما ترکیبی از این سه روش را استفاده می کنیم.
بینایی: افرادی که به سبک بینایی یاد می گیرند، زمانی که اطلاعات به صورت تصویری مانند نمودارها و اشکال ارائه می شود بهتر جذب و حفظ می کنند.
صوتی: افرادی که به سبک صوتی یاد می گیرند، زمانی که اطلاعات به صورت صوتی ارائه می شود یا به چیزی گوش فرا می دهند، مانند سخنرانی یا یک بحث گروهی یا یک فایل صوتی بهتر و راحت تر به خاطر می سپارند و یاد می گیرند.
جنبشی: یک فرد با سبک یادگیری جنبشی ترجیح می دهد یک تجربه فیزیکی از اطلاعات داشته باشد. آنها یک رویکرد لمسی یا حسی به چیزهایی که می خواهند یاد بگیرند دارند.
یک رویکرد جدید تر از رویکرد VAK که توسط نیل فلمینگ مطرح شده است VARK است که یک سبک دیر یادگیری به سبک های قبلی افزوده است. سبک R یا reading/writing
خواندنی/نوشتنی: یک یادگیرنده با سبم خواندنی و نوشتنی اطلاعات را تکرار می کند و با نوشتن آنها، یاد می گیرد. واضخ است که این سبک با سبک بینایی و صوتی هم پوشانی دارد.
سبک یادگیری و ترجیح یادگیری شما چیست؟
اگر هنوز در رابطه با سبک یادگیری خود اطلاعاتی ندارید، با در نظر گرفتن سناریوی زیر می توانید سبک یادگیری خود را شناسایی کنید.
تصور کنید می خواهید در رابطه با چیزی به یک فرد خاص شکایت کنید. به کدام یک از شیوه های زیر این کار را انجام خواهید داد: آیا دوست دارید به چشمان فرد نگاه کنید؟ (بینایی)، آیا دوست دارید با صدای بلند پشت تلفن با وی حرف بزنید؟ (صوتی)، دوست دارید با چکش روی میز بکوبید؟ (جنبشی)، یا یک ایمیل کوچک و تند می نویسید؟ (خواندنی و نوشتاری).
خودتان را در یک وضعیت ناراحت کننده در نظر بگیرید. اگر در یک روستای دور و غریب گم شده باشید چه کاری انجام می دهید؟ ازیک نقشه استفاده می کنید؟ (بینایی)، از کسی سوال می پرسید؟ (صوتی)، راه می روید تا مسیر را پیدا کنید؟ (جنبشی)
چه سبک از ارائه را ترجیح می دهید؟ به آخرین ارائه ای که داشتین رجوع کنید. ارائه نمودار آمار و ارقام (بینایی)، همانند مجریان صحبت کردن (صوتی)، یا مشارکت مخاطبان در بحث (جنبشی).
راهکارهای بهبود یادگیری
فهم و درک درست سبک های یادگیری و اینکه بدانید سبک یادگیری شما چیست، باعث می شود در هر سبکی هستید بتوانید به طور موثر یادگیری خود را ارتقا دهید و از سبک یادگیری خود به نحو احسن استفاده کنید.
نکته: این مقاله فقط یک نوع دل سبک یادگیری را توصیف می کند. سبک های دیگر یادگیری مانند مدل 4MAT نیز وجود دارد که می توانید به آن هم نگاهی بیاندازید.
مدل VAK در نزد معلمان و مربیان از محبوبیت خاصی برخوردار است. چیزی که مهم است این است که شما باید ترکیبی از این سبک ها را در آموزش های خود استفاده کنید تا برای همگان قابل فهم باشد.
یکی از انتقاداتی که به این رویکرد می شود این است که تحقیقات جدید نشان داده اند که افراد به ندرت از یک کانال یاد می گیرند و معمولا در دنیای واقعی ما ترکیبی از این سبک ها را استفاده می کنیم. و شواهد بسیار کمی وجود دارد که نشان دهد ما با استفاده از سبک قالب بهتر یاد می گیریم. همچنین نباید از نقش دیگر عوامل مانند انگیزش، توانایی طبیعی یادگیری، علاقه به موضوع و محیط و … غافل شد. در جدول زیر روش هایی ارائه شده است که شما می توانید برای ارتقا یادگیری افراد با سبک های یادگیری مختلف به کار ببرید.
بینایی |
صوتی |
جنبشی |
برای یادگیرندگان این سبک از نمودارها، تصاویر، نقشه ها و مفهوم سازی تصویری استفاده کنید. |
برای یادگیرندگان این سبک کلمات کلیدی را تکرار کنید و برای مفهوم بیشتر از داستانها، حکایت ها و مثال های مختلف اسفاده کنید. |
برای یادگیرندگان این این سبک از فعالیت های جنبشی، حرکتی و تمرین های عملی و نشان داده عینی استفاده کنید. |
یک ابزار بسیار سودمند برای یادگیرندگان سبک بصری و خواندن و نوشتنی استفاده از تکنیک نقشه های ذهنی است که کمک می کند موضوعات پیچیده آسانتر هضم شوند. حتی این تکنیک را می توان با رنگ ها و تصاویر بیشتری غنی تر کرد.
ضرب المثل “یک تصویر خوب بهتر از هزار کلمه است” برای یادگیرندگان سبک بصری کاملا صادق است. برای آموزش به یادگیرندگان این سبک از ارائه تصویری استفاده کنید. برای این کار شاید مقاله ایجاد ارائه تصویری خلاقانه برای شما مفید باشد.
برای یادگیرندگان سبک صوتی، تماس تلفنی و ارائه کلامی و شرکت در بحث گروهی بسیار لذت بخش است. در این سبک تکنیک بارش ذهنی و داستان سرایی می تواند بسیار مفید باشد.
یادگیرندگان جنبشی بسیار علامند به کار گروهی هستند و تکنیک بازی نقش می تواند بسیار مفید باشد. ایجاد محیطی محرک و برانگیزاننده که بتوانند هر چیزی را تجربه کنند بسیار می تواند کمک کننده باشد. همچنین تجربیات تیم ساخته نیز می تواند بسیار کمک کننده باشد.
منبع: جعبه ابزار ذهنی
در روانشناسی و علوم شناختی، طرحواره الگوی تفکر یا رفتاری را توصیف می کند که دسته بندی اطلاعات و روابط بین آنها را سازماندهی می کند. در واقع طرحواره ها خوشه ها و ارتباط بین مفاهیم هستند که به مرور زمان در افراد شکل میگیرد و جهان بینی افراد را تعیین می کند و مفاهیم و اطلاعات بعدی در این طرحواره ها جای می گیرند. همچنین می توان آن را به عنوان یک ساختار ذهنی از ایده های از پیش تعیین شده، چارچوبی که برخی از جنبه های جهان را نشان می دهد، یا یک سیستم سازماندهی و درک اطلاعات جدید توصیف کرد. طرحواره ها بر توجه و جذب دانش جدید تأثیر می گذارد: افراد بیشتر به چیزهایی توجه می کنند که با طرح آنها جور است، در حالی که تناقضات طرح را به عنوان استثناء دوباره تفسیر می کنند یا آنها را برازش می دهند. طرحواره ها تمایل دارند بدون تغییر باقی بمانند، حتی در مواجهه با اطلاعات متناقض. طرحواره ها می توانند در درک جهان و محیط در حال تغییر سریع کمک کنند. در واقع این طرحواره ها به طرعت عمل ما در تفسیرهای مختلف کمک می کند و البته که ممکن است گاهی طرحواره های ناسازگاری در ما شکل بگیرند که کارکرد واقعی ما را بگیرند.
تعریف طرحواره از دیدگاه یونگ
جفری یانگ یانگ (1990، 1999) فرض کرد که برخی از طرحواره ها، به ویژه طرحواره هایی که عمدتاً در نتیجه تجربیات بد و ناخوشایند دوران کودکی ایجاد می شوند، ممکن است در مرکز اختلالات شخصیت، مشکلات خفیف تر شخصیتی و بسیاری از اختلالات مزمن محور I باشد. قبل از اینکه به توضیح طرحواره های ناسازگار اولیه بپردازیم، ابتدا به تعریف و چارچوب بندی مفهوم طرحواره می پردازیم.
تعریف بازنگری شده و جامع ما از طرحواره ناسازگار اولیه این است:
طرحواره یک موضوع یا الگوی گسترده و فراگیر شامل خاطرات، احساسات، شناخت ها و برداشت های جسمانی است، در مورد خود و روابط خود با دیگران که در دوران کودکی یا نوجوانی ایجاد شده است و در طول زندگی فرد ادامه دارد و به میزان قابل توجهی ناکارآمد است.
به طور خلاصه، طرحواره های ناسازگار اولیه از الگوهای شناختی که در اوایل رشد ما شروع می شوند و در طول زندگی تکرار می شوند، ایجاد می شود. توجه داشته باشید که طبق این تعریف، رفتار یک فرد جزء طرحواره ها نیست، بلکه به عنوان پاسخی به طرحواره است و توسط طرحواره ها هدایت می شود.
نکاتی مهم در رابطه با طرحواره ها
طرحواره های هم مثبت هستند و هم منفی، تمرکز ما از نظر بالینی تقریباً بر روی طرحواره های ناسازگار است، بنابراین با طرحواره های مثبت فعلا کاری نداریم.
ریشه طرحواره ها کجاست؟ از کجا شکل می گیرند؟
نیازهای عاطفی اساسی
دیدگاه اصلی این است که طرحواره ها از نیازهای عاطفی اصلی برآورده نشده در دوران کودکی ناشی می شوند. پنج نیاز اساسی عاطفی برای انسان ها در دوران کودکی موارد زیر هستند.
ما معتقدیم که این نیازها جهانی هستند. هرچند همه افراد این نیازها را دارند، اما برخی از افراد نیازهای قوی تری نسبت به دیگران دارند. از لحاظ روانی فرد سالم کسی است که بتواند با این احساسات سازگار باشد. تعامل بین خلق و خوی ذاتی کودک و محیط اولیه منجر به ناامیدی و عدم ارضای این نیازهای اساسی می شود. هدف از طرحواره درمانی کمک به افراد برای یافتن سازگاری است.
تجربیات اولیه زندگی
تجربیات ناخوشایند دوران کودکی منشاء اولیه طرحواره های ناسازگار است. طرحواره هایی که به طور معمول زودتر ایجاد می شوند، قوی ترین هستند و معمولا هم در بستر خانواده شکل می گیرند. خانواده پویایی تمام دنیای اولیه کودک است. وقتی مراجعین، خود را در موقعیت های بالغی می بینند که سازگاری اولیه آنها را فعال می کند، طرحواره ها و رفتار آنها، نمایشی از دوران کودکی آنها است.
با این حال، طرحواره هایی که بعداً توسعه یافته اند عموماً چندان فراگیر و قدرتمند نیستند (مانند انزوای اجتماعی). ما چهار نوع تجربیات اولیه زندگی را مشاهده کرده ایم که به ایجاد طرحواره ها کمک می کند.
خلق و خو و هیجانات
عواملی غیر از محیط اولیه کودکی نیز نقش عمده ای در ایجاد طرحواره های ناسازگار ایفا می کنند. خلق و خوی کودک در توسعه طرحواره ها اهمیت ویژه ای دارد. همانطور که بسیاری از والدین به زودی متوجه می شوند، هر کودک دارای ویژگی های منحصر به فرد است و تفاوت های فردی در این سطح هم خود را نشان می دهد. در واقع این عامل را “شخصیت” یا خلق و خوی می نامیم. برخی از کودکان تحریک پذیر، برخی خجالتی تر و برخی تهاجمی تر هستند.
طرحواره آسیب پذیری در برابر آسیب Vulnerability to Harm
ترس افراطی از اینکه فاجعه نزدیک است و هر لحظه احتمال وقوع آن وجود دارد و این که فرد نمی تواند به هیچ عنوان از وقوع آن جلوگیری کند. این افراد معتقدند که در زندگی آنها هر لحظه، فاجعه ای به وقوع می پیوندد. آنها اعتقاد راسخ دارند که همیشه برایشان وقایع وحشتناک و غیر قابل کنترل رخ میدهد. معتقدند که ناگهان به یک بیماری جسمی مبتلا میشوند، یا قربانی یک جنایت خواهند شد، پولشان را گم می کنند یا تصادف وحشتناکی در انتظار آنهاست. به طور کلی معتقدند حوادث ناگواری برایشان رخ می دهد که قادر به جلوگیری از آنها نیستند. این موارد تنها توصیف گوشهای از زندگی یک فرد مبتلا به طرحواره آسیب پذیری نسبت به بیماری است.
هیجان مسلط این بیماران اضطراب است. از پایینترین سطح ترس تا بالاترین سطح آن که یک حمله آسیمگی تمام عیار است. آنها ممکن است به اختلال هراس مبتلا شوند،زندگی محدودی با ارتباطات محدود برای خود انتخاب کنند، از داروهای آرام بخش استفاده کنند و همواره به دنبال چک کردن علائم ایمنی بخش سلامتی خود باشند.
هدف طرحواره درمانی در مقابله با طرحواره
این افراد معمولا فکر میکنند که قرار است اتفاق وحشتناکی برایشان بیفتد. ترس مبالغه آمیز مبنی بر این که فاجعه ای قریب الوقوع در هر زمان رخ خواهد داد و نمی توان از آن جلوگیری کرد. این ترس بر یک یا چند مورد از موارد زیر متمرکز است:
(الف) پزشکی: به عنوان مثال حملات قلبی، ایدز
(ب) فجایع هیجانی: به عنوان مثال دیوانه شدن
(ج) فجایع خارجی: به عنوان مثال، سقوط آسانسور، قربانی شدن توسط جنایتکاران، هواپیما
تصادف، زلزله
آسیب پذیری نسبت به بیماری
هدف درمان این است که پس از طی جلسات درمان، اجرای تکنیک های تخصصی و انجام تکالیف مربوطه بیماران احتمال وقوع حوادث فاجعه بار را کمتر برآورد کنند و میزان توانایی خود برای مقابله با این حوادث را بهتر و واقع بینانه تر ارزیابی نمایند. هدف اصلی درمان این است که بیماران بفهمند ترسهای آنها اغراقآمیز است و حتی اگر چنین وقایع فاجعه باری رخ دهد آنها می توانند در برخورد با این وقایع به گونه ای موثر و کار آمد کنار بیایند.
با انگیزه نمودن بیماران برای کنار گذاشتن مکانیسم دفاعی انکار و سبک مقابله ای ناکارآمد اجتناب، به منظور توانمند سازی آنان در روبرو شدن با موقعیت هایی که از آنها می ترسند یکی دیگر از هدف های درمانی است.
راهبردهای درمانی
در طول درمان بیمارانی که ازطرحواره آسیب پذیری نسبت به بیماری در عذاب هستند ریشه های تحولی این طرحواره و ردپای آن را در زندگی خود و سالهای اول کودکی جستجو می کنند.آنها هزینه داشتن چنین طرحواره ناسازگاری را مورد نقد و بررسی قرار میدهند و ذهن خود را به این نکته معطوف می کنند اگر چنین طرحواره ای نداشته باشند و ترس های جدیدی را که حاصل از این طرحواره است تجربه نکنند چه تغییراتی ممکن است در زندگی فعلی شان به وجود بیاید. درمانگر به بیمار کمک میکند تا توجه خود را بر پیامدهای منفی و درازمدت سبک زندگی ناسالم خویش متمرکز کند مانند از دست دادن فرصت های سرگرمی و تفریح، مزایای مثبت مسافرت های راحت و دستیابی به یک زندگی بی دغدغه. برای مقابله با مقاومت بیمار در برابر تغییر، انجام تغییرات لازم درمانی روی ذهنیت ها بسیار مفید خواهد بود.
زیرا به بیمار کمک می کند تا بزرگسال سالمی را تجسم کند که از یک زندگی راحت و بدون اضطراب همراه با سبک زندگی سالم برخوردار است و خواهان پیشرفت می باشد. او می تواند در طول درمان به عنوان یک والد حمایتگر یا یک بزرگسال سالم کودک وحشت زده را در موقعیت های چالش برانگیز راهنمایی کند.
راهبردهای شناختی و رفتاری حاصل از تکنیک های درمانی برای غلبه بر اضطراب و اجتناب این بیماران از موقعیت های چالش برانگیز از اهمیت بسزایی برخوردار است و مرکز ثقل درمان به شمار می رود .
راهبردهای شناختی در طرحواره درمانی
راهبردهای شناختی به بیمار کمک می کند تا احتمال وقوع حوادث فاجعه بار را به شکل واقع بینانه ای برآورد کنند و در این حالت ظرفیت و توانایی مقابله خود را بیشتر و بهتر ارزیابی نمایند. بیماران با کمک درمانگر سبک های اسنادی افراطی و اغراق آمیز خود از خطر را به چالش میکشند. مقابله با افکار فاجعه بار به بیمار کمک می کند تا حملات وحشت و دیگر علائم اضطراب را کنترل کند.
راهبردهای رفتاری در طرحواره درمانی
راهبردهای رفتاری به بیمار کمک می کند تا بتواند با موقعیت های ترسناک روبرو شود .بیمار میتواند با انجام تکالیف خانگی در بین جلسات درمان با موقعیت های ترسناک روبرو شود و از مکانیسم های دفاعی مثل انکار یا اجتناب استفاده نکند.
راهبردهای تجربی در طرحواره درمانی
راهبردهای تجربی نیز از اهمیت زیادی برخوردار هستند. تکنیک تصویرسازی ذهنی در درمان این طرحواره ناسازگار نقش مهمی دارد .برای انجام تمرین خیالی و کار بر روی ذهنیت بیمار میتوان از تصویر سازی ذهنی با والد درونی که متاسفانه به عنوان یک الگوی ناسالم عمل می کند و یکی از شایعترین ریشه های تحولی این طرح محسوب می شود گفتگو نماید.
یا به عنوان یک بزرگسال سالم وارد تصویر ذهنی مربوط به دوران کودکی در موقعیتهای فعلی شود و به کودک وحشتزده اطمینان خاطر دهد هیچ اتفاق فاجعهآمیزی پیشرو نخواهد بود. رابطه درمانی با این بیماران در مقایسه با سایر بیماران از اهمیت کمتری برخوردار است. مسئله مهم این است که درمانگر باید نگرش ثابت نسبت به اعتماد بیمار داشته باشد.
به تدریج به بیمار اطمینان دهد که میتواند به شیوه سالم تر با موقعیت های موجود مقابله کند. علاوه بر این، دیدگاه شجاعانه درمانگر و کنار آمدن او با موقعیتهایی که سطح قابل پذیرشی از خطر دارند می تواند برای بیمار به عنوان یک الگو عمل کند.
مشکلات ویژه مربوط به این طرحواره در طول درمان نیز حائز اهمیت است. مهم ترین مشکل این است که بیماران به شدت از کنار گذاشتن اجتناب و انکار خود می ترسند و جسارت رویارویی با موقعیت های روزمره را ندارند. مقاومت آنها به این خاطر است که اجتناب و انکار به عنوان دو سبک مقابله ای ناسالم باعث محافظت ناپایدار از آنها در برابر اضطراب ناشی از این طرحواره ناسالم شده است.
نکته مهم توانمندی درمانگر برای کار بر روی ذهنیت های ناسالم این بیماران است تا بتوانند جنبه سالم شخصیت خود را توانمند سازند و برای دستیابی به یک زندگی بهتر که سالها حسرت آن را کشیده اند آماده شوند.
بیمارانی که طرحواره آسیب پذیری نسبت به ضرر، زیان و بیماری دارند در حوزه دوم طرحواره های آسیب زا یعنی حوزه خودگردانی و عملکرد مختل قرار می گیرد. خودگردانی یعنی توانایی فرد برای جدا شدن از خانواده. عملکرد مستقل این بیماران همواره با تاخیر و مشکل همراه است. توانایی خودگردانی و عملکرد مستقل در مقایسه با سایر افراد هم سن و سال سنجیده میشود. بیمارانی که هایشان در این حوزه قرار دارند از خودشان و محیط اطراف شان انتظاراتی دارند که در توانایی آنها برای تفکیک خود از والدین شان و دستیابی به یک عملکرد مستقل و سالم مانع ایجاد می کند.
والدین این افراد برای آنها هر کاری انجام می دهند و به شدت از آن ها حمایت می کنند و گاهی برعکس به ندرت از آنها مراقبت و نگهداری می نمودند. افراط و تفریط در حمایت از کودک منجر به بروز مشکلاتی در حوزه خود گردانی میشود. والدین این گروه از بیماران اغلب به اعتماد به نفس کودک خود لطمه می زنند و در تقویت عملکرد ماهرانه او در خارج از خانه موفق نیستند و در نتیجه این بیماران نمیتوانند هویت مستقلی در مورد خودشان به دست بیاورند و نمیتوانند زندگیشان را بدون دریافت کمکهای بیشائبه دیگران اداره کنند. آنها نمی توانند برای خودشان اهداف مشخصی در نظر بگیرند و در مهارتهای مورد نیاز تبحر پیدا کنند. لذا از نظر کارایی و کفایت در دوران بزرگسالی مانند کودک کم سن و سال عمل میکنند.
مفهوم درماندگی آموخته شده به نوعی که فرد از انجام هرگونه عمل مستقل فاصله می گیرد در افرادی که طرح آسیب پذیری نسبت به ضرر، زیان و بیماری دارند بسیار زیاد دیده می شود. این بیماران شدیدا میترسند مبادا هر لحظه دچار فاجعه شوند و نتوانند با آن مقابله کنند.
افراد مبتلا به این طرحواره از وجود چنین فجایعی میترسند:
در واقع این بیماران اغلب در خصوص خودشان و در ارتباط با یک یا چند نفر از افراد مهم زندگی شان بیش از حد اشتغال ذهنی دارند. به همین دلیل فردیت و رشد اجتماعی این بیماران آسیب میبیند. این افراد سخت معتقدند که حداقل یکی از افراد این رابطه نمی تواند بدون دیگری به زندگی ادامه دهد. این طرحواره ممکن است احساساتی مثل غرق شدن در شخصیت طرف مقابل فقدان هویت و بی هدف بودن را در بر بگیرد.
در روابط عاطفی و دوستی به صورت زیر هستند (سبک مقابله ای)
تسلیم: از طرف مقابل بسیار سوال میپرسد تا مطمئن شود که مشکلی پیش نمیآید و همیشه نگران اتفاقات بد هست.
اجتناب: ممکن است از هر گونه موقعیت ناشناخته فرار کند.
جبران افراطی: ممکن است به طور افراط گونهای بخواهد خود را شجاع نشان دهد و رفتارهای خطرناکی بروز دهد.
منبع: جعبه ابزار ذهنی
اگر چه نفس مثبتاندیشی میتواند ابزاری قدرتمند برای پشت سر گذاشتن شکستها و چالشهای زندگی باشد اما تحمیل کردن و همیشگی بودن آن ممکن است صدماتی به سلامت روان ما وارد کند و به ما اجازه ندهد که ریشهی {حقیقی} مشکلاتمان را پیدا کنیم.
علی سلیمی: همهی ما در طول زندگی با چالشهای متفاوت دست و پنجه نرم کردیم و شب های تلخ و دردناکی را پشت سر گذاشتیم که همهی آن اتفاقات باعث شدهاند که ما احساس افسردگی، استرس، خستگی و ناامیدی کنیم. در چنین مواقعی هنجارهای اجتماعی (Social norms) ما را تشویق میکنند که بخش مهمی از عواطف خود را پشت نقاب مثبتاندیشی مخفی کنیم. اگر شما فکر میکنید که به مثبت اندیشی به هر قیمتی خوب است و به گزارههایی مثل:«بخند تا دنیا به روت بخنده»، «انرژی مثبت بده تا انرژی مثبت بگیری» شدیدا باور دارد بهتر است این یادداشت را بخوانید تا کمی در باورهایتان بازنگری کنید.
مارک تراورز (Mark Travers) روانشناس آمریکایی به ما توضیح میدهد که چگونه مثبت اندیشی زورکی و بیش از اندازه میتواند به سلامت روان ما آسیب بزند. اگر چه نفس مثبتاندیشی میتواند ابزاری قدرتمند برای پشت سر گذاشتن شکستها و چالشهای زندگی باشد اما تحمیل کردن و همیشگی بودن آن ممکن است صدماتی به سلامت روان ما وارد کند و به ما اجازه ندهد که ریشهی {حقیقی} مشکلاتمان را پیدا کنیم. در اینجا سه دلیل برای اینکه چرا مثبت اندیشی زورکی آسیب زا است، بیان میکنیم:
هیجانات واقعی را سرکوب میکند
شما نمی توانید از خودتان انتظار داشته باشید که صد درصد در مورد احساسات درونیتان صادق و قابل اعتماد باشید. بیشتر زمان و مکان و موقعیتی که در آن هستیم به ما دیکته می کنند که به کدام شیوه باید هیجان و احساس خود را بروز دهیم.
زمان،مکان و موقعیت اغلب مناسب بودن نحوه بروز هیجان و احساس را بر ما دیکته میکند. مهار کردن احساسات و نقاب زدن روی آن ها با یک لبخند برای رها شدن از یک موقعیت اجتماعی آزار دهنده می تواند مهارت اجتماعی خوبی باشد؛ اگر چه استفاده همیشگی از یک لبخند و فرار از روبرو شدن با ناراحتیتان می تواند نشانهی یک الگوی {رفتاری} مسموم و کهنه باشد.
در پژوهشی که توسط مجله آکادمی مدیریت منتشر شده است؛ کارمندانی که سعی میکنند در طول روز احساسات خود را زورکی و تقلبی مثبت نشان بدهند و سرشان تنها به کار خودشان باشد به مرور زمان در وضعیت احساسی بدتری نسبت به دیگران قرار داشتند به طورر کلی لبخند زدن برای حفظ ظاهر، خود فریبی است و تنها مواجه با امر اجتناب ناپذیر{ یعنی رویارو شدن با احساسات واقعی} را به تعویق می اندازد. جدا کردن دائمی خود از احساسات واقعی درونی بیشتر از اینکه مفید باشد آسیبزا است.
منجر به باورهای غیر واقعبینانه میشود
خِرد قراردادی جامعه گاهی پیشنهاد میکند که هرچه افراد بیشتر لبخند بزنند، احساسات مثبت بیشتر و در نتیجه سلامت روانی بیشتری خواهند داشت. در چالش با این باور مرسوم مقالهای در ژورنال روانشناسی اجتماعی-تجربهای منتشر شده است که نشان میدهد، لبخند زدن مکرر ممکن است در واقع نتیجه معکوس داشته باشد. این خود عملِ لبخند زدن نیست که باعث افزایش شادی و احساسات مثبت میشود بلکه لبخند اگر بازتابی از شادی درونی باشد وزن بیشتری در ترازوی سلامت روان ما دارد. به بیان ساده این باور که «من خوشحالم چون لبخند میزنم» در اصل باید این باشد که «من چون خوشحالم، لبخند میزنم.»
برخی دیگر از چنین گزاره های غیر مفیدی که باید جای خود را به گزارههای بهتری بدهند که سلامت روان ما را به مخاطره نیاندازند:
«من شکست ناپذیرم هیچ چیزی نمیتواند من را آزار دهد.» در مقابل «من آنقدر قوی هستم که از پس این مشکل به خصوص بر بیایم.»
«زندگی من عالی و بی نقص است» در مقابل « من در همین جایی که الان هستم رضایت خاطر داریم و به سمت بهتر کردن وضعیت خود حرکت می کنم»
«من زیباترین شخص بین اطرافیانم هستم» در مقابل « من ظاهر خود را دوست دارم و سعی می کنم به آن بیشتر اهمیت دهم.»
تصور نادرستی ارائه میدهد
وقتی دارید با تلاش و کوشش خود را متقاعد میکنید که خوشبخت هستید، این تصور را به ناچار به دوستان و اطرافیان خود هم منتقل میکنید و این باعث میشود که آنها رفتار خاصی را با شما داشته باشند. انسانها به گونهای تکامل یافتهاند که نیاز به حمایت اجتماعی در آنها اجتنابناپذیر است. مادامی که یک خود-بازنمایی مثبت (یعنی آنگونه که ما خود را به دیگران نشان میدهیم) میتواند نمای بیرونی مثبت را برای ما به ارمغان بیاورد، یک خود-بازنمایی صادقانه میتواند برای ما حمایت اجتماعی مورد نیازمان را تامین کند.
این مسئله امروزه به صورت ویژه در فضای مجازی روشن شده است که افراد به ندرت نقاط ضعف و شکستهای زندگی خود را به اشتراک میگذارند که این یکی از دهها دلیلی است که فضای مجازی با وجود گستردگی حمایت اجتماعی لازم را برای افراد فراهم نمیکند.
در مجموع تظاهر مستمر خوشحالی و مثبتاندیشی ممکن است منجر به ارائه تصویر نادرست از وضعیت عاطفی واقعی ما و موجب سردرگمی عاطفی میشود و ممکن است بر دیگران طوری اثر بگذارد که به روش های غیرمفیدی با شما ارتباط برقرار کنند و مهمتر از همه مانعی برای دریافت کمک و حمایتهای اجتماعی شود.
منبع: خبر انلاین
درست انتقاد کردن یک هنر است و بخش جدایی ناپذیری از زندگی ماست. این راهی برای تشویق رفتار مثبت بدون سرزنش یا حمله به فردی است که از او انتقاد می کنید. اگر میخواهید مهارت لازم برای انتقاد سازنده را داشته باشید، ضروری است که لحن مثبت خود را حفظ کرده و روی اهداف واضح و قابل دستیابی تمرکز کنید. در حالی که دهها روش برای انتقاد کردن وجود دارد، به یاد داشته باشید که همه افراد متفاوت هستند و باید انتقاد خود را متناسب با شخصیت طرف مقابل، موضوع انتقاد، زمان انتقاد و… بیان کنید.
چرا انتقاد می کنید؟
اینکه به چه نیتی از کسی انتقاد می کنیم، بسیار مهم است. گاهی اوقات ما فقط از چیزی ناامید هستیم یا روز بدی را سپری می کنیم و باید آن عصبانیت منفی را تخلیه کنیم. یا برخی از افراد دوست دارند نشان دهند که چقدر قدرتمند، باهوش یا آگاه هستند و از انتقاد به عنوان راهی برای انجام این کار استفاده می کنند. هدف از انتقاد کردن باید کمک به بهبود و توسعه فرد باشد نه تخریب شخصیت او. دراین صفحه یاد می گیرید چطور حرفه ای و اصولی انتقاد کنید.
انتقاد کردن، مانند باران، باید به اندازه کافی ملایم باشد تا انسان را بدون تخریب ریشه های او تغذیه کند.
فرانک هاوارد کلارک
10 اصل برای انتقاد کردن اصولی
1. با تحسین و تشویق شروع کنید
بعد از اینکه به خاطر کارهایی که به خوبی انجام داده ایم مورد تحسین قرار گرفتیم، شنیدن یک چیز منفی آسان تر خواهد بود. در مورد قدردانی از طرف مقابل و تلاش سخت او صادق باشید. سعی کنید بعد از تمجید، از کلمه ‘اما’ پرهیز کنید و به جای آن از کلمه ‘و’ استفاده کنید. به عنوان مثال: ما واقعاً به شما افتخار می کنیم که نمرات خود را افزایش داده اید، و اگر به کار خوب ادامه دهید، می توانید نمره خود را بالاتر هم ببرید.
2. در انتقاد کردن مراقب لحن خود باشید
آنچه شما می گویید مهم است، اما نحوه بیان آن نیز بسیار مهم است. اگر طرف مقابل احساس کند که از دوستانه و آرام قرار است صحبت کنید، احتمالا به صحبت های شما بیشتر اهمیت می دهد. صدای خود را در انتقاد کردن پایین نگه دارید، زبان بدن را آرام نگه دارید و سعی کنید با لحن صدای خود احساس احترام و قدردانی را برای طرف مقابل ایجاد کنید ممکن است مواردی وجود داشته باشد که لحن تند یا جدی مطرح شود. اگر کودکتان را در حال بازی با آتش بازی گرفتید، یا کارمندی دارید که در مقابل مشتریان فحش می دهد، بسیار مهم است که بر جدی بودن موضوع تاکید کنید.
3. انتقاد کردن در جمع ممنوع
در ملاء عام تمجید کنید و در خلوت انتقاد کنید تا بهترین نتیجه را بگیرید. هیچ کس دوست ندارد بشنود که کارش را عالی انجام نمی دهد، بنابراین این گفتگو را به صورت خصوصی انجام دهید تا فردی که از او انتقاد می کنید راحت باشد. میتوانید با لبخندی بر لب، آن شخص را به دفتر خود دعوت کنید، یا از کسی بخواهید که در ناهار یا شام شما را همراهی کند. اگر در حضور دیگران از شخصی انتقاد کنید، ممکن است احساس کند که مورد حمله قرار گرفته یا علنا شرمنده شده است. در صورتی که کس دیگری در اطراف نباشد، احتمال اینکه یک مکالمه سازنده داشته باشید بسیار بیشتر است.
4. از جملات با ضمیر ‘من’ استفاده کنید
اگر از ضمیر من به جای ضمیر تو استفاده کنید، مکالمه حالت تدافعی کمتری دارد. اینکه مدام بگویید از تو یا شما استفاده کنید، احساس حمله کردن به طرف مقابل دست می دهد. انتقاد کردن را با ‘من’ شروع کنید تا طرف مقابل گارد نگیرد. به این ترتیب، به نظر نمی رسد که شما سعی می کنید عقاید خود را به آنها تحمیل کنید، و آنها به احتمال زیاد آنچه را که می گویید، گوش می کنند.
بهعنوان مثال، به جای گفتن: نباید اینطور با پدرت صحبت کنی، می توانید بگویید: وقتی میشنوم که با پدرت اینطور صحبت میکنی، احساس خوبی ندارم.
5. به آنها فرصتی برای انتقاد از خود بدهید
یکی از راههای انتقاد کردن این است که اجازه دهید طرف مقابل شروع کند. شما ممکن است از آنها یک سوال فرضی بپرسید که اگر شما همانطور که آنها رفتار می کنند، رفتار کنید چه می گویند، یا آنها را تشویق کنید که از منظری تازه به رفتار خود نگاه کنند. اگر نگران هستید که طرف مقابل احساس کند مورد حمله قرار گرفته، این ایده خوبی است.
اگر کارمند شما در محل کار دچار مشکل شده است، می توانید بگویید: اگر شما مسئول بودید و کارمندی با چندین شکایت مشتری داشتید، چگونه به این وضعیت رسیدگی می کردید؟ یا اگر بخواهید عملکرد خود را ارزیابی کنید، چه می گویید؟
اگر با فرزندتان صحبت میکردید، میتوانید بگویید: اگر یکی از همکلاسیهای خود را ببینی که اینطور رفتار میکند، درباره او چه فکر میکنی؟
6. سر اصل مطلب بروید و حاشیه پردازی نکنید
کاری که بسیاری از مردم هنگام ابراز انتقاد انجام می دهند این است که سعی می کنند مستقیما به موضوع اشاره نکنند. آنها اغلب می ترسند مستقیما به موضوع مورد نظر برسند و به آن اشاره کنند. اجتناب از رویارویی با موضوع اصلی هیچ فایده ای ندارد. اگر فقط موضوعات کلی را بیان کنید و سر اصل مطلب نروید، ممکن است او فکر کند همه چیز ایراد دارد یا حتی از خودش بدش بیاید، همچنین اگر حاشیه پردازی کنید، می تواند بحث را به جایی برساند که اصلا هدف شما نبوده و مشکل جدیدی به وجود بیاید. پس بعد از کمی تحسین خیلی محترمانه و آرام سراغ اصل مطلب بروید.
7. پیشنهاد بدهید، نه دستور
اگر در مقامی بالاتر هستید، ممکن است وسوسه انگیز باشد که انتقاد خود را به عنوان یک دستور بیان کنید، مانند ‘شما باید این کار را به روش دیگری شروع کنید.’ انجام این کار اقتدار شما را نشان می دهد و عملا فرد را مجبور به تغییر می کند. در شرایط شدید، این چیز خوبی است، اما اگر رابطه شما در شرایط نسبتاً خوبی است، بهتر است با رویکرد نرمتری شروع کنید. به جای دادن دستور، جملاتی مانند «اگر این کار را به روش دیگری انجام میدادید، بهتر بود» یا «فکر میکنم راه دیگری پیدا کنید بهتر است» را پیشنهاد دهید.
8. انتقاد کردن را از خودتان شروع کنید
در مورد اشتباهات خود با یک داستان شخصی به عنوان راهی برای ارتباط، صحبت کنید. به عنوان مثال: وقتی در دانشگاه بودم، برای من سخت بود که با تکالیف خود هماهنگ باشم، اما شروع کردم به پیگیری تکالیفم در زمان مشخص و اخلاق کاری من واقعا بهبود یافت. به این ترتیب، شما با طرف مقابل صحبت نمی کنید، بلکه فقط پیشنهادی از زندگی شخصی خود ارائه می دهید. اگر بین شما و یکی از عزیزان مشاجره ای وجود داشته باشد، این نکته می تواند کارساز باشد. اگر چنین است، تقصیر خود را در این موقعیت بشناسید و سپس به بیان آنچه که دوست دارید طرف مقابل جور دیگری انجام می داد، ادامه دهید. البته دقت کنید هر راهکاری که برای شما جواب داده است، برای بقیه هم لزوما خوب نخواهد بود.
9. شرایط بیرونی را در نظر بگیرید
احترام گذاشتن به عوامل دیگر، به فرد مقابل کمک می کند تا مسئولیت آن کار را بپذیرد. اگر دوران سختی را در خانه گذراندهاند، به آنها بگویید که متوجه هستید که با برخی مسائل شخصی دست و پنجه نرم میکنند. در این شرایط هم صحبت کردن و انتقاد کردن لازم است، اما باید ذکر کنید که شرایط و سختی های زندگی فرد مقابل را درک می کنید. می توانید به کارمند شب کار خود بگویید: میدانم که شیفتهای شب واقعاً سخت است و استراحت کافی نداری، اما وقتی میبینم که سر کار میخوابی، باید در مورد آن صحبت کنیم.
10. بر رفتارها تمرکز کنید نه تمام شخصیت فرد
اگر شخصی احساس نکند که مورد حمله قرار گرفته است، تغییر برای او آسانتر است. مردم همیشه به گونه ای رفتار نمی کنند که کاملاً با آنچه هستند یا خود را چگونه می بینند مطابقت داشته باشد. با تمرکز دقیق روی کاری که طرف مقابل انجام داده است، کمک به او برای تغییر بسیار آسان تر خواهد بود. اگر آنها احساس کنند که شما آنها را تحقیر می کنید یا شخصیت آنها را به چالش می کشید، به خوبی پاسخ نمی دهند.
به عنوان مثال، به جای اینکه به یک فروشنده در حال بحث بگویید: شما کلا نمی توانید درست صحبت کنید،می توان گفت: من فکر می کنم می توانید نحوه برقراری ارتباط با مشتریان را بهبود ببخشید.
سخن آخر در مورد انتقاد کردن
ما انسانها مخلوق عادت هستیم. هنگامی که یک رفتار در ما ریشه دوانده است، تغییر یا رها کردن آن می تواند فوق العاده دشوار باشد. به قول معروف،
عادت های قدیمی سخت از بین می روند.
این را در نظر داشته باشید وقتی کسی یک اشتباه را دو بار انجام می دهد. در بیشتر موارد، اینطور نیست که به شما گوش نداده باشند یا نظر شما احترام نمی گذارند یا آنها نمی خواهند تغییر کنند. ما انسان ها بسیار پیچیده هستیم. بدترین کاری که در این شرایط می توانید انجام دهید این است که کل ماجرا را دوباره با آنها مرور کنید. اگر احساس میکنید که فراموش کردهاند در مورد چه صحبت کردهاید، به آنها یادآوری کنید. اما در عین حال نشان دهید که درک می کنید که تغییر یک شبه اتفاق نمی افتد و از تلاش های آنها قدردانی می کنید.
منبع: جعبه ابزار ذهنی
طرز فکر شما یکی از مهمترین جنبه های زندگی شماست. در واقع می توان گفت طرز فکر شما ساختار کلی هر آن چیزی در زندگی هستید را شکل می دهد. همان طور که که تصمیم می گریم که برای پرورش سلامت جسمی خود ورزش کنیم یا برای تقویت عضلات ۤآن به باشگاه برویم، یا برای خوش هیکل بودن و سالم بودن فیزیک و اندام خود رژیم غذایی بگریم، نیاز داریم تا به پرورش و تقویت طرز فکر خود در راستای مثبت و سالم نیز رسیدگی کنیم.
ایجاد یک ذهنیت سالم سرمایه گذاری در رفاه کلی شماست.
طرز فکر سالم چیست؟
یک طرز فکر سالم به طور کلی به معنای داشتن یک ذهنیت مثبت است، که روی منفی گرایی تمرکز نمی کند. این طرز فکر به نشانه ها و جنبه های منفی آگاه است ولی به جای تمرکز بر آن ها سعی می کند، فقط آن ها شناسایی کند و یا نظاره گر آن ها باشد و از آن ها گذر می کند و تمرکز خود را به طور آگاهانه بر روی جنبه های مثبت بیشتری بگذارد. طرز فکر سالم توانایی دوست داشتن و پذیرش را در خود دارد، حتی اگر همه چیز طبق برنامه پیش نرود. یک طرز فکر سالم به معنای داشتن ذهنیتی هوشمندانه و آگاه است. طرز فکر سالم به شما کمک میکند؛ تا احساسات چه مثبت و چه منفی را همانطور که هستند تجربه کنید و آن ها را پذیرید و انتخاب کنید، که بیشتر بر روی کدام احساس تکیه و تاکید بورزید. یک طرز فکر سالم به دنبال نادیده گرفتن احساسات نیست، بلکه به دنبال پذیرش و درک قدرت هر آن چه هست می باشد.
چگونه طرز فکر سالم را در خود پرورش دهیم؟
راه های بسیار ساده ای وجود دارد، که ما را به درک خود و در راستای آن پرورش طرز فکر سالم سوق می دهد. هر کدام از این شیوه ها در کنار هم ترکیبی قدرتمند از داشتن یک ذهنیت و طرز فکر سالم را در ما تقویت می کند. در ادامه به برخی از کاربردی ترین این روش ها اشاره خواهیم کرد.
اطراف خود را با افراد مثبت احاطه کنید
باور کنید یا نه، شما شروع به انتخاب ویژگی های کسانی می کنید که بیشترین زمان را با آنها می گذرانید. با احاطه کردن خود با افراد مثبت، طبیعتاً شروع به دیدن هر موضوعی از دید و زاویه دیگری خواهید کرد. انرژی مثبت و حال و هوای افرادی که با آن ها معاشرت می کنید، بر احساس شما نسبت به زندگی و طرز فکر شما نیز تاثیر می گذارد.
مرزهای سالم ایجاد کنید
مرزهای سالم و روحی به محافظت از زمان و انرژی شما کمک می کند. مرزها به شما این امکان را می دهند؛ که فضایی برای خود و آند چه برایتان مهم است ایجاد کنید. بدون مرز و حد و حدود، به راحتی می توان درگیر انجام کارهای . انرژی هایی شد که اکثر آن ها می توانند برای ما مفید نباشند. بلکه در شرایطی نیز آسیب زا نیز عمل کنند. به جرات
فعالیت بدنی داشته باشید
یک یا دو تمرین را پیدا کنید که واقعاً احساس خوبی برای انجام آن باشد. در روزهایی که خیلی فعال نیستید، حداقل سعی کنید کمی پیاده روی کنید. هر قدم می تواند مهم باشد. لازم نیست به خود برای انجام فعالیت بدنی سخت بگیرید، همین که یه برنامه روتین متوسط برای حرکت دادن بدن خود داشته باشید حتی ۲۰ دقیقه در روز، می توانید سلامت ذهن خود را تقویت کنید. فعالیت بدنی مداوم باعث می شود تا انبوهی از احساسات منفی در بدن ما دفع شوند. و خلق و خوی ما نیز از حالت منفی به حال مثبت تری تغییر کند.
مراقبه یا مدیتیشن کنید
مراقبه یا مدیتیشن یک تمرین فوق العاده قدرتمند است، که این پتانسیل را دارد که ذهنیت شما را کاملاً تغییر دهد. ثابت شده است که تمرین مداوم مدیتیشن باعث کاهش استرس، افزایش آگاهی عاطفی و بهبود خودآگاهی می شود.
کنجکاو باشید
ایجاد یک ذهنیت سالم ارتباط زیادی با آن چه که مایل به یادگیری هستید دارد. کنجکاو ماندن و باز بودن برای یادگیری بیشتر در مورد پیشرفت شخصی می تواند تقریباً پرورش و تقویت ذهنیت و طرز فکر سالم تری را برای ما تضمین کند.
تغذیه مناسب را رو انتخاب کنید
سلامت روده و معده شما تقریباً به اندازه سلامت ذهن شما مهم است. خوردن میوه و سبزی کافی، وعده های غذایی مناسب، نوشیدن آب زیاد و دوری از غذاهای التهاب زا بر وضعیت روانی شما تاثیر می گذارد. وقتی رژیم غذایی خود را تغییر می دهیم و بیشتر روی میوه ها، سبزیجات، پروتئین بدون چربی و منابع سالم چربی تمرکز می کنم، بدن ما هم با ما همکاری لازم را می کند تا در کنار هم بتوانیم همزمان بدن و ذهن خود را در راستای سلامتی بیشتر پیش ببریم و تقویت کنیم.
شکرگزاری را تمرین کنید
ایجاد یک عمل قدردانی روزانه می تواند به شما کمک کند تا با آن چه واقعاً برای شما مهم است ارتباط برقرار کنید. وقتی ذهنیت و طرز فکری ناسالم است، بیشتر اوقات ما را در مقایسه با دیگران به طور ناخودآگاه قرار می دهد. قدردانی از هر آن چه که داریم و از این که هر روز از خواب بیدار می شویم و می توانیم نفس بکشیم، ما را نسبت به آن جه هستیم پذیراتر می کند و این موضوع باعث می شود تا دید مثبتی به زندگی خود در این دنیا پیدا کنیم و رفته رفته طرز فکر سالم را در خود پرورش دهیم.
کاری را که دوست دارید را انجام دهید
همه ما به یک موضوع خاص به یک ورزش به یک مهارتی خاص علاقه داریم. انجام دادن چیزی به آن با تمام وجود علاقه داریم و از آن لذت می بریم حتی به عنوان یک تفریح به در ما آرامش ایجاد می کند و آرامش خود قدمی برای پزورش و تقویت طرز فکری سالم است.
به کودک درون خود رسیدگی کنید
هنگامی که ما بالغ می شویم و بعد وارد دانشگاه یا بازار کار می شویم، حس کودکانه خود را فراموش می کنیم دید خلاقانه کودکانه، دنیای کنجکاو گانه بچگی و حس عمیق و خاص شادی را از یاد می بریم. چرا که بسیاری اوقات موقعیت های که جامعه ما را غرق در دنیای بزرگسالی می کند. مراقبت از کودک درون و دنیای خلاقانه خود با تمام احساسات خالص آن به ما کمک می کند، تا حس واقعی بودن را نسبت هر آن چیزی که هست و یا نیست را دوباره تجربه کنیم. کودک درون ما همیشه و همه جا همراه ما است.
منبع: جعبه ابزار ذهنی