تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

تفکر مثبت

ارائه ی آموزش های رایگان روزانه در حوزه تفکر مثبت نگر و پیشرفت شخصی

هنگام لبریز شدن صبرمان چه کنیم؟


صبر شاید به نظر چندان جذاب نرسد ولی برای سلامت و کارایی شما ضروری است برای آشنایی با نکات مهم برای صبور بودن همراه ما باشید.

ممکن است برای همه پیش بیاید که گاهی عصبانی شوید و صبرتان لبریز شود ولی با رعایت چند نکته از نظر روانشناسان می توانید خشم تان را کنترل کرده و صبور باشید.بی صبری و بی حوصلگی شما را نه تنها از مقاصد خوبتان بلکه از افراد مهم زندگی تان دور می کند.در قسمت زیر راههای جلوگیری از لبریز شدن صبر را قرار داده ایم.برای آشنایی با روشهای صبور بودن از نظر روانشناسی ما را همراهی کنید.

صبور بودن در موقعیت های سخت زندگی به شما کمک می کند تا بهترین تصمیم ها را بگیرید، در عین حال روابط بهتری با دیگران برقرار کنید و از سلامت عمومی بالاتری برخوردار باشید. تصور کنید یک جلسه مهم کاری دارید، زودتر از همیشه از خانه خارج می شوید، در بین راه تصادفی رخ می دهد که منجر به ترافیکی سنگین می شود، این تجربه از جمله موقعیت هایی ست که کنترلی بر آن ندارید.ممکن است دچار اضطراب شوید یا تمام مدت عصبانی باشید، به زمین و زمان بد و بیراه بگویید و مدام دستتان روی بوق باشد یا شاید خونسردی خودتان را حفظ کنید و بپذیرید که باید مدت زمانی صبر کنید تا ترافیک باز شود، تماسی بگیرید تا دیر رسیدن خودتان را اطلاع بدهید. در ادامه روش هایی را بررسی می کنیم که به شما کمک می کند تا صبور بودن را تمرین کنید.
چرا باید صبور بودن را تمرین کنیم؟

افراد بی صبر و حوصله از دیدگاه دیگران معمولا اشخاص مغرور، خشک و شتاب زده به حساب می آیند. صبوری نداشتن آنها باعث می شود که تصمیم گیری های ضعیفی نیز داشته باشند، زیرا قضاوت ها و تفسیرهای فوری نسبت به مسائل دارند. برخی دیگر نیز از این افراد دوری و اجتناب می کنند، چون می دانند که این افراد مهارت های فردی ضعیف و خلق و خوی تندی دارند. افرادی که چنین ویژگی هایی داشته باشند، به احتمال زیاد در لیست ارتقا و پست های بالاتر در سازمان نیز جایگاهی ندارند. صبوری نداشتن حتی روابط خانوادگی را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. هرقدر که شما صبر بیشتری به خرج دهید، نه تنها از نگاه خانواده و دوستان بلکه از نگاه همکاران و مدیران نیز مثبت دیده می شوید.
مؤلفه های اصلی در صبور بودن

دست یافتن به صبر و آرامش مستلزم آشنایی با مولفه های اصلی تشکیل دهنده آن است. یکی از مولفه های صبر، پذیرش است پس باید با این حقیقت که گاهی حوادثی در لحظه اتفاق می افتد که کنترلی روی آن ندارید واقع بینانه رو به رو شوید. سپس به این نکته توجه کنید که اوضاع تغییر می کند و همیشه روی یک منوال ثابت که برایتان آزار دهنده است باقی نمی ماند. در نهایت اینکه شما تنها نیستید و اتفاقات ناگوار برای هر فردی ممکن است رخ دهد. صبور بودن یک انتخاب است صبور بودن، ویژگی پسندیده ای ست که باعث آرامش درونی تان می شود و حتی با صبوری می توانید الهام بخش دیگران نیز شوید. اگر به دلیل کوچکترین مسائل عصبانی می شوید و با دیگران جر و بحث می کنید، به این فکر کنید که زندگی نعمتی است که به شما اعطا شده است تا بتوانید بیشترین بهره وری را از آن داشته باشید.

در حالی که تداوم یافتن اضطراب، تنش و عصبانیت مقدار زیادی از انرژیتان را هدر می دهد و شما را از اهدافتان دور می کند. برعکس این موضوع افراد عجول هستند که اغلب دچار تنش روانی می شوند. اگر شخصیت عجولی دارید لازم است رفتار خود را تغییر دهید تا به آرامش بیشتری دست یابید. تغییر رفتارهای چندین ساله کمی سخت به نظر می رسند؛ با رعایت راه کارهایی که در ادامه ذکر کرده ایم می توانید صبور بودن را در خود ایجاد و تقویت کنید.
جلوگیری از لبریز شدن صبر

ایجاد مهارت تمرکز حواس و ملاحظه کار بودن روش ایجاد صبر است. ایجاد صبر سه مولفه اصلی دارد:

  1.     پذیرش آنچه که در زمان حال وجود دارد.
  2.     درک اینکه همه چیز تغییر می کند.
  3.     تصور نکردن اینکه شما تنها و جدا از دیگران هستید.


صبر شاید به نظر چندان جذاب نرسد ولی برای سلامت و کارایی شما ضروری است. و تصور نکنید که فقط افرادی مثل حضرت ایوب و دالای لاما از پس آن برمی آیند. علوم روانشناسی جدید بر آن تاکید دارند و وقتی منتظر اتفاق بعدی در زندگی تان هستید، تنها کاری است که باید انجام دهید.بی صبری و بی حوصلگی شما را نه تنها از مقاصد خوبتان بلکه از افراد مهم زندگی تان دور می کند.وقتی در خانه یا هر جای دیگری دچار خشم و کلافگی می شوید، دلیل آن این است که از این سه مولفه که در بالا اشاره کردیم دور شده اید.صبر شاید به نظر چندان جذاب نرسد ولی برای سلامت و کارایی شما ضروری است .
خودداری از لبریز شدن صبر در جمع

در زیر توصیه ها و پیشنهادهایی آورده ایم که کمکتان می کند به صبر از دیدی فراتر از فقط منفعل بودن و انتظار کشیدن نگاه کنید و بتوانید آن را به یکی از مهمترین مهارت های زندگی تان تبدیل کنید.

    از خودتان سوال کنید: آیا خشمتان در مقابل فردی دیگر حس خوبی به شما می دهد؟ آیا این خشم باعث می شود کنترل بهتری روی اوضاع پیدا کنید؟ آیا قدرت فکر کردنتان را تقویت می کند یا مسدود؟ لبریز شدن صبر و در رفتن از کوره چه تاثیرات منفی بر خودتان و دیگران خواهد داشت؟ اینکار چه هزینه هایی برایتان به دنبال دارد؟
    از خودتان سوال کنید: از این از کوره در رفتن چه درسی می گیرید؟ این واکنش ها چطور می تواند شما را درمورد مرزهای ظرفیت صبرتان آگاه کند؟ لازم نیست دردی که ممکن است اینکار برایتان به همراه داشته باشد را دوست داشته باشید ولی آیا اصلاً دوست دارید بخاطر این فرصت برای تقویت صبر و ظرفیت سلامتتان قدردان باشید؟
    برای خودتان هدف قرار دهید که در جمع از واکنش های احساسی و لحظه ای خودداری کنید. خودتان را به تمرین کردن صبر متعهد کنید.
    سنگر بگیرید. سعی کنید خودتان را در موقعیت هایی که لازم است درمقابل میل به واکنش های احساسی در زمان خستگی و کلافگی مقاومت کنید، قرار ندهید. تمرینات صبر را برای زمان هایی نگه دارید که احتمال لبریز شدن صبرتان کمتر است.



منبع: ساعد نیوز

چگونه آدم صبور و شکیبایی باشیم؟

افراد صبور همیشه و همه جا صبر پیشه می‌کنند و این صبر کردن فقط محدود به یک مقطع نیست در واقع زندگی افراد صبور به صبر پیوند خورده است.صبر باعث می‌شود استرس و اضطراب از زندگی شما دور شود.
تعریف صبر چیست؟

خویشتن داری میزان سطحی از تحمل فرد است قبل از اینکه فرد واکنش منفی نشان دهد. همچنین این لغت بمنظور اشاره به صفت و فضیلت ثابت قدم بودن شخص بکار می‌رود. که متضادهای آن عجله و عجول بودن است. بردباری یکی از راه‌های مقاومت انسان در شرایط دشوار است. که می‌تواند اشاره به پایداری نشان دادن انسان در برابر موقعیت‌های تحریک و یا تاخیر باشد بدون آنکه باعث دلخوری یا خشم یا سایر راه‌های منفی شود. خویشتن داری نمودی از تحمل هر انسان در زمانی است که وی تحت فشار بوده و بویژه هنگامی که با مشکلات طولانی مدت مواجه شده باشد.

  •     در روانشناسی تکاملی و علوم اعصاب شناختی خویشتن داری بعنوان یک مشکل تصمیم گیری بین دو انتخاب، مثلاً انتخاب پاداش کوچک در کوتاه مدت، یا انتخاب پاداش ارزشمندتر در دراز مدت مورد مطالعه قرار گرفته است.


  •     صبوری نقطه مقابل بی‌تابی و تسلیم شدن در برابر سختی‌هاست. در قرآن کریم نزدیک به صد آیه از بردباری سخن به میان آمده است به طوری که کلید ورود به بهشت صبر و استقامت معرفی شده است.


مولفه‌های صبر

اگر می‌خواهید به صبر دست پیدا کنید باید مولفه‌های صبر را بشناسید. یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین مولفه‌های صبر ، اصل پذیرش است. باید با خود کنار بیایید و بپذیرید بسیاری از اتفاقات خارج از کنترل شما می‌باشد و کار زیادی از شما بر نمی‌آید. قطعا شرایط همیشه پایدار نیست و تغییر خواهد کرد و اتفاق‌هایی که شما را رنج می‌دهند پایان خواهند یافت و فقط مقطعی از زندگی شما را درگیر خواهند کرد.بهتر است بدانید شما تنها نیستید و اتفاقات ناگوار برای هر فردی ممکن است رخ دهد و در این مواقع شما باید صبور باشید و تحمل به خرج دهید تا شرایط ناگوار بگذرند.
نتایج صبور بودن

بسیاری از مشکلات آدمی ناشی از رفتارهایی است که برخاسته از عدم توانایی انسان در کنترل احساسات و عواطف می‌باشد. و بردباری به عنوان یکی از مهمترین فضیلت‌های انسانی دارای کارکردهای متعددی می‌باشد:

  •     مدیریت و مهار نفس و خویشتن داری در برابر ناملایمات زندگی
  •     آرامش روحی و روانی
  •     موفقیت در روابط اجتماعی تحصیلی شغلی
  •     تقویت روحیه دینداری
  •     توانمند سازی هیجانات و احساسات درونی
  •     مصونیت از یاس و نومیدی و…

    علت پرخاشگری و بی‌صبری چیست؟

عوامل موثر بر بی‌صبری و پرخاشگری را می‌توان به دو دسته کلی تقسیم کرد:

  •     چه کسانی موجب بی‌صبری و پرخاشگری اند؟
  •     چه چیزهایی موجب بی‌صبری و پرخاشگری است؟


در دسته اول می‌توان گفت در موارد زیادی پرخاشگری و خشم نسبت به شخص مورد علاقه تجربه می‌شود. همچنین دوستان و آشنایان نزدیک نیز از عوامل خشم بوده‌اند.در باب دسته دوم می‌توان گفت علت، حول ناکامی‌ها، نیاز‌ها و خواسته‌های فرد می‌چرخد که این عوامل عبارتند از:

  •     جلوگیری از رفتار هدفمند
  •     تحقیر شدن یا مورد تبعیض و یا بی‌مهری قرار گرفتن
  •     مورد فریب‌کاری یا عهد شکنی قرار گرفتن
  •     تحقیر شدن احساسات، ارزش‌ها یا اقتدار واقعی فرد از سوی دیگران
  •     مورد بدرفتاری و بی‌توجهی قرار گرفتن از سوی افراد مهم
  •     صدمه دیدن در نتیجه بی‌توجهی نسبت به خود
  •     رفتار حاکی از بی‌توجهی دیگران
  •     مورد تجاوز بدنی یا کلامی قرار گرفتن
  •     قربانی شدن


راه‌های دستیابی به صبر

شکیبایی مهارتی است که می‌بایست آنرا آموخت و برای نهادینه کردن آن تمرین و ممارست کرد. درواقع یاد بگیرید که نبود آن را تشخیص دهید و بدانید که چه زمان باید عملکرد خود را تغییر دهید یا عقب بایستید و صبر کنید. برای کسب این مهارت روش‌های متعددی وجود دارد که با بهره‌گیری از آن می‌توان به فرد صبوری تبدیل شد. راهکارهای پیشنهادی ما عبارتند از:
شناخت زندگی دنیا

خداوند متعال زندگی را چنان مقرر کرده که لذت آن همواره با رنج و کوشش همراه باشد. انسان برای این آفریده شده است که در آزمون‌های این دنیا برای زندگی جاودانه و ابدی آخرت آماده شود. کسی که زندگی را اینگونه ببیند حوادث گوناگون آن برای او ناگهانی جلوه نکرده و بی‌تابی نمی‌کند. توجه به محدود بودن دنیا توان انسان را در مشکلات افزایش می‌دهد چرا که این باور فرد رابا انگیزه می‌سازد که با صبر و امید در زندگی حرکت کند.
خداباوری و اعتقاد به پاداش خداوند

اگر انسان بداند که آغاز و سرانجام امورش در اختیار خداوند است و خداست که به او وجود بخشیده، در برابر مشکلات بی‌تابی نمی‌کند چون به این امر ایمان دارد که خداوند رنج و محرومیت‌های مومنان را پاداشی چند برابر خواهد داد.
ایمان به قضا و قدر الهی

انسانی که معتقد باشد آنچه که به او می‌رسد از جانب خداوند است و هر پیشامدی به خواسته اوست آن چنان روحیه مقاومی پیدا می‌کند که به سادگی می‌تواند محرومیت‌ها را تحمل کرده و تحت تأثیر هیچ کس و هیچ چیز از راه صبر خارج نگردد.
داشتن اعتقادات محکم

شناخت خدا و اعتقاد داشتن به معاد و اینکه کارهای خیر و شری که افراد در این دنیا انجام می‌دهند، روزی به آنها رسیدگی خواهد شد و اینکه انسان به یقین برسد که خداوند وعده داده بعد از هر سختی، آسانی است، انسان را در برابر ناملایمات صبور می‌کند.
ایمان به هدف

ایمان به هدف محرک باطنی و درونی است که انسان را به سوی هدف می‏‌کشاند و سختی‏‌ها و گرفتاری‌ها را آسان و هموار می‏‌نماید و باعث می‌شود تا انسان در مشکلات با دلی مطمئن و آرام به راه خود ادامه ‏دهد. هر چه ایمان به راهی که می‌رویم بیشتر باشد موفقیت و تحمل کمبودها و موانع نیز در طول مسیر آسانتر است.
نگرش فرد نسبت به مشکلات

نوع نگرش فرد نسبت به سختی‌های زندگی تأثیر مستقیمی برفشار روانی حاصل از موقعیت دارد. اگر موقعیت ناخوشایند را مثبت بنگریم قابل تحمل خواهد بود. اما اگر آن را منفی ارزیابی کنیم، از کنترل ما خارج و غیر تحمل می‌گردد. درواقع، ما آن گونه که حوادث را تفسیر می‌کنیم، به آن واکنش نشان می‌دهیم. بنابراین، به وسیله تفسیرهایمان می‌توانیم موقعیت‌های ناخوشایند را کنترل و مدیریت کنیم، و توان خود را بالاببریم.
تفریحات سالم داشته باشید

برای تقویت روحیه صبردر تصمیم‏‌گیرى‏‌ها، حتى‌‏الامکان با افراد عاقل و پخته مشورت نمایید و سعی کنید بیشتر با افراد خوش خلق و صبور معاشرت کنید. همچنین از تفریحات سالم و تقویت کننده اراده؛ مانند کوهنوردى، شنا، دو، صحرانوردی و پیاده‏‌روى، گردش در طبیعت و… نیز استفاده کنید. این تفریحات تحمل انسان را افزایش می‌دهد.
توکل و یاری خواستن از خدا

با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد. دعا و طلب کمک از خدا آرامشی به انسان می‌دهد که او در برابر مشکلات همچون سنگ سخت می‌شود و جزع و بی‌تابی به خود راه نمی‌دهد. توکل به معنی واگذاری امر به خداوند متعال است. به خداوند بزرگ امیدوار باشید و دائما بر او توکل کنید. ارتباط خود را با او استحکام بخشید و در مشکلات و مصیبت‌ها از او استمداد بطلبید. افراد متوکل از اضطراب و استرس به دور هستند. به طور کلی انس و ارتباط با خدا از طریق نماز و عبادت و ذکر و دعا به انسان آرامش واقعی می‌دهد و میزان استقامت انسان را در مواجهه با مشکلات و سختی‌ها بالا می‌برد. این مهمترین عامل در دستیابی به صبر و شکیبایی است.
در چه مواقعی باید صبور بود؟

زندگی انسان در دنیا آمیخته با مشکلات زیادی است که اگر در برابر آنها بایستند و شکیبایی به خرج دهد به یقین پیروز خواهد شد. خویشتن داری و صبور بودن یکی از عوامل موفقیت انسان‌ها در زندگی است. بردباری، قدرت مدیریت بحران انسان را افزایش می‌دهد و کمک می‌کند فرد در زندگی پر از فراز و نشیب و سختی سلامت روانی و اجتماعی خود را حفظ کند.
در برابر وظایف خود صبور باشیم

همه افراد در زندگی وظایفی بر عهده دارند مانند وظایف نسبت به زندگی و خانواده، وظایف دینی و... .قطعا رعایت وظایف کار آسانی نخواهد بود، پس باید در برابر وظایف قوی و صبور بوده تا به مقصد رسیم. اصلا همین صبر هم وسیله رسیدن به هدف است و هم اینکه هدف است. یعنی هم قرار است در نهایت صبور شویم و هم اینکه برای خوب بودن باید صبور باشیم چرا که هر چه در برابر وظایف صبور تر باشیم، در راه موفقیت نیز از سختی‌ها و استرس‌های کمتری رنج می‌کشیم.
در برابر حرف‌ها تاب بیاوریم و صبور باشیم

خیلی وقت‌ها افراد دیگر و نزدیکانمان حرف‌هایی میزنند که از نظر ما خیلی خوشایند نیستند و خیلی دوستشان نداریم ولی باید بدانیم حرف حرف است! افراد معمولا خیلی مراقب حرف‌های خود نیستند و در اکثر مواقع سخنانی فکر نشده می‌گویند. اگر بتوانیم با این مسئله کنار بیاییم و ذهنمان آماده شنیدن بدی‌ها هم باشد، دیگر این حرف‌ها خیلی برایمان سنگین نخواهند بود.اگر هم حرف ها باعث رنجش شما شدند و شما را ناراحت کردند بهتر است کمی کوتاه بیایید و صبر به خرج دهید، خیلی از مواقع صبوری کردن در این شرایط مانع بسیاری از درگیری‌ها می‌باشند. صبور بودن و صبوری کردن استرس و اضطراب شرایط محیطی را از بین می‌برد.
صبر و بخشش در موقعیت‌های سخت

همیشه در زندگی کسانی هستند که خواسته یا ناخواسته با تو بدی خواهند کرد. ممکن است کاملا حق با شما باشد و این حق را دارید که در برابر ظلمی که به شما شده ایستادگی کنید، ولی صورت انسانی و منطقی‌تر آن این است که قلب ما آن قدر بزرگ باشد که بدی را با خوبی و خوشی جواب بدهیم.صبور بودن در موقعیت‌های سخت زندگی این امکان را به شما می‌دهد تا بهترین تصمیم‌ها را بگیرید و در عین حال روابط آرام‌تر و بهتری با دیگران برقرار کنید و از سلامت عمومی بالا‌تری برخوردار باشید و از ناخوشی‌های استرس و اضطراب به دور باشید.

تصور کنید یک جلسه مهم کاری دارید، زود‌تر از همیشه از خانه خارج می‌شوید، در بین راه تصادفی رخ می‌دهد که منجر به ترافیکی سنگین می‌شود، این تجربه از جمله موقعیت‌هایی است که کنترلی بر آن ندارید. ممکن است دچار اضطراب شوید یا تمام مدت عصبانی باشید، به زمین و زمان بد و بیراه بگویید و مدام دستتان روی بوق باشد یا شاید خونسردی خود را حفظ کنید و بپذیرید که باید مدت زمانی صبر کنید تا ترافیک باز شود، تماسی بگیرید تا دیر رسیدن خودتان را اطلاع بدهید.قطعا با صبر کردن و روش دوم روز خود را راحت‌تر سپری خواهید کرد.



منبع: ساعد نیوز

نحوه پیدا کردن هدف در زندگی

هدف نقطه‌ای در زندگی برای رسیدن است که در مسیر آن آگاهانه قدم برمی‌داریم و مهمترین اصل در رسیدن به آن انگیزه داشتن و شفاف سازی هدف می‌باشد.
آیا احساس می‌کنید گم‌ شده‌اید یا انگار چیزی در زندگی‌تان کم است؟ شاید می‌خواهید در دنیایی که هستید، تفاوت بزرگی ایجاد کنید، اما نمی‌دانید چطور. بسیاری از ما در همین حال که زندگی را می‌گذرانیم، حس می‌کنیم باید ارتباط عمیق‌تر و راضی‌کننده‌تری با دنیا داشته باشیم اما چون به آن نمی‌رسیم، احساس ناامیدی و ناتوانی می‌کنیم.

بزرگ‌ترین روزهای زندگی شما، یکی همان روزی است که در آن متولد شده‌اید و دیگری آن روزی که بفهمید هدف‌تان از زندگی چیست. اما اگر ندانید هدف‌تان چیست و چرا اینجا هستید، ادامه‌ی زندگی می‌تواند دشوار باشد. مقاله زیر را بخوانید تا ببینید چگونه هدف خود را پیدا کنیم.

هدف نقطه‌ای است که قصد رسیدن به آن را داریم و در آن مسیر آگاهانه قدم برمی‌داریم. این نقطه یک خواسته دقیق و روشن و وضعیتی است که می‌‌خواهید در آینده داشته باشید و مدام ذهن شما را برای رسیدن به آن درگیر خود می‌کند. به عبارت دیگر همان خواسته‌ایست که می‌خواهید به آن برسید. همان تصاویر خوبی که در ذهن، از خود و زندگی آینده خود ساخته‌اید. همان نتیجه‌ای که در اثر برنامه ریزی، تلاش و پشتکار شما به دست می‌آید. رسیدن به اهداف یعنی واقعیت بخشیدن به رویاها.
فواید هدف گذاری در زندگی

  •     با توجه به هدف مسیر کارها مشخص می‌شود و به زندگی معنا می‌دهد.
  •     مثل آیینه‌ای است که شخصیت انسان را نشان می‌دهد.
  •     اهداف خوب می‌توانند زندگی را پر از شادی و موفقیت نمایند.
  •     افرادی که در زندگی خود اهداف مشخص دارند افرادی سالم، خوش اخلاق و خوش برخورد هستند.
  •     به انسان اعتماد به نفس، انگیزه وعشق به زندگی می‌دهد.
  •     انسان هدفمند پویا و فعال است و کمتر به دنبال افکار منفی است.
  •     یکی از رموز موفقیت انسان هدفمندی در زندگی است.
  •     هدفگذاری در زندگی است که انسان‌های بزرگ را از دیگران متمایز می‌کند.

    چگونه هدف خود را پیدا کنیم؟

وقتی از افراد در مورد اهدافشان سئوال می کنیم، بیشتر آنها در مورد چیزهایی که نمی خواهند مواجه شوند، صحبت می کنند. مغز انسان چنان عمل می کند که یک هدف با الفاظ منفی را بیشتر جذب می کند و تاثیرات منفی بر جای می گذارد. ما والدینی را می بینیم که به فرزندان خود می گویند که چه کارهایی را انجام ندهند و سرانجام پی می برند که کودکان ظاهرا بیشتر مایلند درست عکس آنچه را که به آنها گفته میشود، انجام دهند.
مرحله اول: هدفتان را قاطعانه بیان کنید

ذهن ما بر اساس فاکتورهایی مانند زمان، عدد و نحوه رسیدن برنامه ریزی میشود و سیستم RAS مغز فقط روی مواردی تمرکز می کند که بارها و بارها تکرار شود. در فرآیند هدفگذاری همانند یک بازیکن گلف عمل کنید که توپ خود را از ورای همه موانعی مانند درختان، چاله ها و… به هدف می نشاند. شما باید در ابتدا نتایج را در ذهن خود تجسم کنید و به ابزارها و چگونگی آن توجهی نکنید زیرا ذهن ما علاقمند است در منطقه امن خود بماند و به محض آنکه یک هدف را مشخص می کنیم، احساس خطر می کند و بدنبال منصرف کردن شما می گردد.

مثلا اگر می خواهید 5 کیلو کاهش وزن داشته باشید، آیا بیشتر به روش دستیابی به وزن ایده آل را تصور می کنید و یا زمان رسیدن و احساس تندرسی را تصور می کنید؟ افرادی که ذهن خود ر ا مشغول روش های دستیابی به هدف می کنند، با انبوهی از کارها مواجه میشوند که در ظاهر غیر ممکن است اما افرادی که تنها به نتیجه فکر می کنند و در مسیر هدف قرار می گیرند، به ذهن خود چنین القاء می کنند که باید راه دستیابی به آنرا پیدا کند.

پیشنهاد می کنم تعداد آرزوها و اهداف خود ار بدون آنکه درباره آنها فکر کنید، روی کاغذ بیاورید و آنها را الفاظی مثبت بیان کنید. مثلا بجای اینکه بگویید: من مجبور هستم وزنم را کاهش دهم تا سرطان نگیرم، بگویید: من برای دستیابی به سلامتی وزن خودم را کاهش می دهم.

همچنین بجای اینکه بگویید: من باید شغل خود را تغییر بدهم و پول بیشتری دربیاورم تا ورشکسته نشوم، بگویید من شغل مورد علاقه خود را انتخاب می کنم و اهداف خود می رسم.پرسش های زیر به شما کمک می کند یک مسیر درست را در ذهن خود ترسیم کنید و اهداف را بصورت شفاف و قابل لمس بیان کنید:

  •     چه می خواهم؟
  •     امیدوارم که همین الان چه چیزی را تغییر دهم؟
  •     به چه نتیجه ای می خواهم برسم؟
  •     چه چیزهایی را می خواهم تغییر دهم؟
  •     چه نتایجی برایم مهم است؟
  •     بیداری قهرمان درون


مرحله دوم: هدفتان را در بستر قرار دهید

در مرحله دوم مشخص کنید کی، کجا و با چه کسی می خواهید به نتیجه مطلوب برسید؟ تعیین هدف، فقط نوشتن آن روی کاغذ نیست بلکه احساسات و شوق شماست که نشان می دهد تا چه میزان می توانید به آن برسید.

  •     این تغییر بر من چه تاثیری خواهد داشت؟
  •     در چه مکان و زمانی می خواهم به هدفم برسم؟
  •     همراه با چه کسی می خواهم به اهدافم برسم؟ از چه کسانی باید کمک بگیرم؟
  •     من در چه شرایطی می توانم از مهارت های جدیدم استفاده کنم؟
  •     برای رسیدن به مهارت های گفته شده، به چه مدت زمان نیز دارم؟

    مرحل سوم: هدف را با حس خود بسنجید

در این بخش روش ان ال پی یک راهکار ارائه می کند تا با استفاده از آن به میزان واقعی بودن هدف خود پی ببرید. هنگامی که به هدف خود فکر می کنید، چه تصویری می بینید؟ چه چیزهایی را میشنوید و چه احساسی درون شما شکل می گیرد؟ آینده خود را تصور کنید، صدا، تصویر و حس خود را در مورد هدف و لحظه دستیابی به موفقیت بازسازی کنید. اگر این اهداف به شما انگیزه دهد و شوق زیادی را در شما زنده کند، می توانید مطمئن شوید که راه درستی را انتخاب کرده اید.

این تمرین را با تجسم چیزهای ساده شروع کنید. مثلا شخصی را که بخوبی میشناسید در نظر آورید و به صدای او گوش کنید و زمانی را بیاد بیاورید که با او احساس خوشی می کردید. همیشه کار را با آن چیزی آغاز کنید که به آسانی به مغزتان خطور می کند. بیاد داشته باشدی:

” هرچیزی که در جهان اطراف ما خلق شده است، از شکل گیری یک اندیشه در ذهن یک انسان مایه گرفته است.”

فرض کنید یک یخش خلاق در ذهن دارید. اگر یخواهید سئوالی از او در مورد نحوه رسیدن به اهداف داشته باشید، چه چیزی خواهد بود؟ چند دقیقه تمرکز کنید و سپس این بخش را در ذهن تجسم کنید و سئوالات زیر را از او بپرسید. سپس جواب ها را یادداشت کنید و با اهداف خود بسنیجید. این روش به ما کمک می کند تا از طریق ارتباط با ضمیر ناخوداگاه بتوانی خلاقیت های درونی خود را کشف کنیم:

  •     چه منابعی باری دستیابی به هدف دارم؟
  •     چگونه از توانایی های ذاتی خود استفاده کنم؟
  •     چگونه بدانم که به هدف خود رسیده ام؟
  •     چه راههایی می تواند مفید باشد؟


مرحله چهارم: هدفی انتخاب کنید که از عهده آن برآیید

هرگز هدفی را انتخاب نکنید که وابستگی به دیگران داشته باشد. انسان های هدفمند، مسئولیت کارهای خود را بر عهده می گیرند و سعی نمی کنند تا به دیگران وابسته باشند. اگر برای فرزندان خود هدف انتخاب می کنید هم کاری کنید تا نقش اول آن را خودشان بر عهده بگیرند.

” فقط آن چیزی را کنترل کنید که از جانب شما قابل کنترل است و اجازه دهید سایر چیزها در مسیر خود حرکت کنند.”

برخی از افراد در ابتدای مسیر به عواقب آن فکر می کنند و ناچارا به وام گرفتن و شریک تجاری می گردند اما این اصل به شما می گوید تلاشتان برای دستیابی به هدف زمانی متوقف می شود که مسئولیت و قدرت شما متوقف شود. این سئوال را از خود بپرسید: تا چه اندازه مالک نتیجه مورد نظر هستم؟ یا به عبارت دیگر تا چه حد در موفقیت و عدم موفقیت آن دخالت دارم؟ در ادامه به پرسشهای مرحله چهارم خواهیم پرداخت:

  •     برای دستیابی به این اهداف، چه کاری خواهم کرد؟
  •     آیا قبلا به هدفی دست یافته ام که مشابه هدف فعل ام باشد؟
  •     این شباهت ها کدامند؟ چه کمکی می تواند کند؟
  •     آیا این امکان وجود دارد که چیزی مانع رسیدن به هدفم شود؟
  •     به کمک چه افرادی نیاز دارم؟
  •     با دستیابی به این هدف، توانایی انجام چه کارهایی را خواهم داشت؟
  •     چگونه می توانم شخصا بر روی سرنوشت خودم اثر بگذارم؟
  •     بر روی چه بخشی از این نتیجه کنترل اعمال می کنم؟

    مرحله پنجم: آثار رسیدن به هدف را ارزیابی کنید

در این مرحله باید با خود صادق باشید. آیا با دستیابی به هدفتان، چیزی را که در حال حاضر در اختیار دارید را از دست خواهید داد؟ مثلا اگر بدنبال یک هدف شغلی بزرگ هستید، شاید بر روی روابط خانادگی شما تا مدتها تاثیر بگذارد و کمتر فرصت کنید به مسافرت و دورهمی ها بپردازید. کسب یک نتیجه، به معنای تغییر از یک حالت به حالت دیگر است. این حالات شامل چگونگی احساس شماست.

یکی از عوامل مهم مقاومت ذهن در دستیابی به اهداف، عدم تصور خود در زمان رسیدن به هدف است. مثلا فردی که در دوره های ان ال پی شرکت کرده بود می گفت من آرزو دارم به فلان جایگاه شغلی برسم اما ترسی درونم هست که می گوید شاید دیگران تو را ترک کنند و پس از این هدف دیگر نتوانی در کنار دوستان خود باشی و…

می بینید؟ این بخشی از ترس های پنهان ما برای رسیدن به اهداف است. برای جلوگیری از این کار ابتدا خیال ذهن را از خطرات و ریسک های این هدف راحت کنید و با شرح جزئیات، تمامی اتفاقاتی که پس از رسیدن به هدف جدید تجربه خواهید کرد را تجسم کنید. در این حالت ذهن از حالت ابهام خارج می شود و با اضطراب کمتری می توانید پیش بروید.

  •     آیا مطمئنم که واقعا همین هدف را می خواهم؟
  •     اگر به این هدف برسم چه خواهد شد؟ (اهرم لذت)
  •     اگر به هدفم نرسم چه اتفاقی می افتد؟ (اهرم رنج)
  •     زندگی ام دستخوش چه تغییراتی خواهد شد؟
  •     چرا باید این هدف را دنبال کنم؟ (رسالت فردی)


مرحله ششم: هدف را محدود کنید

منظور من از محدود کردن اهداف این است که اصطلاحا “به دنبال یک خرگوش بدوید” و بر روی یک هدف متمرکز شوید. سیستم RAS ذهن خود را همانند یک ذره بین بر روی یک یا دو هدف مهم متمرکز کنید و به افکار منفی و ترس های اجازه ندهید تا شما را منصرف کنند. یکی از مشخصات ناخودآگاه این است که می توان با ایفای نقش مورد نظر، آنرا فریب داد.

مثلا اگر بتوانید خود ار بعنوان بهترین سخنران جهان در نظر بگیرید و مدتها نقش یک سخنران خوب را بازی کنید و به آموزش سخنوری و فن بیان بپردازید، دیر یا زود خواهید دید توانایی بروز استعدادهای درونی خود ار خواهید یافت و به راحتی می توانید دست به عمل بزنید.از اقدام کردن نهراسید زیرا در 5 مرحله قبل یاد گرفته اید بصورت فانتزی به اهدف نگاه نکنید و خود را برای روزهای سخت آماده کنید.
کلام پایانی

یافتن هدف در زندگی کاری نیست که بتوان در چند روز، هفته یا ماه انجام داد. این کار یک فرآیند طولانی‌مدت و حتی مادام‌العمر است که در هر لحظه فقط می‌توان یک قدم به سوی آن برداشت. از سوی دیگر، ممکن است متوجه شوید که هدف شما با گذشت زمان تغییر می‌کند. شاید در دوران جوانی دوست داشتید به حقوق حیوانات بپردازید، اما در حال حاضر دغدغه‌ی شما مشکلاتی است که انسان‌ با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند. ذکر این نکته ضروری است که شما می‌توانید در زندگی بیش از یک هدف داشته باشید.

به خاطر داشته باشید که برخورداری از زندگی هدفمند و معنادار لزوماً به این معنی نیست که باید کاری را که انجام می‌دهید، تغییر دهید. به‌عنوان مثال اگر موهای افراد را کوتاه می‌کنید، به این فکر کنید که هدف‌تان در زندگی کمک به دیگران برای زیباتر شدن است. یا اگر مدیر مدرسه هستید، هدف‌ شما ایجاد یک محیط مناسب برای یادگیری کودکان است.

با این حال، در بعضی موارد لازم است کاری را که انجام می‌دهید متوقف کرده و در مورد مسیری که در آن قرار دارید، فکر کنید. آیا این مسیر شما را به هدف‌تان می‌رساند؟ اگر این‌طور نیست، می‌توانید مسیر خود را تغییر دهید. گاهی اوقات، مسیر رسیدن به هدف پرپیچ و خم و دارای فراز و نشیب‌های فراوان است.



منبع: ساعد نیوز

چرا همیشه عاشق افراد بد و نامناسب می شوم؟!

عشق به افراد نامناسب و دور از دسترس به برنامه‌ریزی احساسی ما درکودکی بازمی‌گردد؛ اینکه طرد شده، فاقد اعتمادبه‌نفس یا گریزان از صمیمیت باشیم.
نیاز به عشق و دوست داشتن از نیاز های اساسی و مهم انسان است و به همین دلیل است که آدمی همواره به دنبال پیدا کردن فردی برای ارضای نیاز های عاطفی خود است. شاید به همین دلیل باشد که در بعضی مواقع به اصطلاح کور می شویم و چشمانمان را بر روی اشتباهات می بندیم.
چرا اسیر عشق به افراد نامناسب می‌شویم؟

درگیر روابط احساسی با یک فرد نامناسب و دور از دسترس شدن یکی از دردناک‌ترین الگوهای ارتباطی است. اولین قدم مثبت در این زمینه این است که شما خودتان به این موضوع پی برده‌ که انتخاب‌هایتان اشتباه است و طرف مقابلتان را مقصر ندانید؛ این آگاهی می‌تواند به شما کمک کند. بدانید این مشکل خیلی از افراد است و به برنامه‌ریزی احساسی ما از دوران کودکی بازمی‌گردد. ما در زندگی خود مسایلی داریم که درگیری‌‌های زیادی برایمان به وجود می‌آورند و همگی کوله باری از مشکلات حل و فصل نشده‌ دوران کودکی را با خود حمل می‌کنیم.شما افراد دور از دسترس را انتخاب کرده و دچار عشق به افراد نامناسب می‌شوید اگر:

  •     در کودکی از جانب والدین‌تان احساس طردشدگی کرده باشید:

                    شما ناخودآگاه این الگو را در بزرگسالی نیز دنبال می‌کنید و به دنبال کسی می‌روید که به نحوی نمی‌تواند کنار شما بماند.

  •     اعتماد به نفستان بسیار اندک باشد: چنانچه در خانواده‌ای بزرگ شده باشید که بسیار آشفته و از هم پاشیده بوده است، اعتماد به نفس اندکی دارید چرا که دائم سرزنشتان می‌کردند، یا مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتید یا نادیده گرفته می‌شدید. به همین دلیل احساس می‌کنید استحقاق دوست داشته شدن را ندارید و همیشه خود را درگیر روابطی می‌کنید که دوباره همین احساس دوست نداشتنی بون و توجه و محبت ندیدن را برایتان تکرار کند.


  •     از صمیمت می‌ترسید: شما درگیر عشق به افراد نامناسب می‌شوید و با کسانی که دور از دسترس هستند وارد رابطه می‌شوید چرا که این راه بسیار خوبی است برای اینکه از نزدیکی و صمیمیت دوری کنید. چنانچه در کودکی مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته باشید شاید تصمیم گرفته باشید هرگز به کسی نزدیک نشوید تا مبادا دوباره صدمه ببینید. یا ممکن است کسانی را انتخاب کنید که هرگز نمی‌توانند به شما تعهد بدهند و این روشی است که ناخودآگاهانه انتخاب کرده‌اید تا درد و رنج کمتری بکشید.

    نشانه های عشق اشتباه

  •     تغییر مثبتی در فرد مورد نظر ایجاد نمی‌شود.
  •     برنامه های زندگی دو نفر با همدیگر سازگار نیست.
  •     هزینه ها به طور نامتعادلی از سوی یک نفر پرداخت می‌شود.
  •     عادت های نادرستی در زندگی در حال شکل گیری است.
  •     ارتباط با دوستان و خانواده کمتر شده است.
  •     نوسانات زیادی در رابطه وجود دارد.
  •     اهداف و معیارهای هر دو نفر از زندگی متفاوت است.
  •     به طرف مقابل عادت کرده و جدایی را غیرممکن می‌دلنند.
  •     رفتارهای یکی از طرفین، فرد مقابل را در جمع شرمنده می‌کند.
  •     معذرت خواهی در رابطه اتفاق نمی افتد.
  •     در زمینه نیاز های جنسی با همدیگر راحت نیستند .
  •     در مقابل بیان خواسته ها از همدیگر ترس دارند.
  •     وجود خستگی روحی و عاطفی
  •     فردی که فقط به خواسته های فرد مقابل اهمیت می‌دهد و خودش را نادیده می‌گیرد.

    چرا با این که فرد مناسب ما نیست ولی ما برایش هیجان زده می شویم؟

ضمیر ناخواسته ما زمانی که حس می کند این انتخاب مناسبی برای ما است ماده های شیمیایی خاصی را ازاد می کند تا حس خوشحالی کنید. ولی مشکلی که موجود ضمیر ناخوداگاه زمانی که شخص در انتخاب فرد مرتکب اشتباه شود هم این احساسات را ارسال می کند. به عبارت دیگر در صورتی که اگاه نباشید و نتوانید احساسات خویش را کنترل کنید امکان دارد عاشق شخص نامناسبی شوید ولی اگر روی خودتان کنترل داشته باشید می توانید بدون این که تحت تاثیر احساساتتان قرار بگیرید شخص مناسبی را انتخاب کنید.
اگر عاشق فرد اشتباهی شدیم چه کاری را باید انجام دهیم؟

بسیاری از افراد به این موضوع آگاه هستند که عاشق آدم اشتباهی شده‌اند و این رابطه مناسب آنها نمی‌باشد. اما نمی‌دانند که چگونه باید از رابطه بیرون بیایند تا هر دو نفر سختی کمتری را تحمل کند. اکثر این افراد زمانی که تصمیم به قطع رابطه می‌گیرند اگر ندانند چگونه رابطه را به پایان برسانند، آسیب بسیاری برایشان رقم می‌خورد. رابطه باید به همان خوبی که شروع شده تمام شود. البته این کار ساده نیست و نیاز به زمان و مهارت دارد. بهترین راه حل برای افراد کمک گرفتن از مشاوره شکست عشقی می‌باشد.
کلام آخر

در یک رابطه نادرست، شما نمی توانید صادقانه اظهار وجود کنید. شریک عاطفی تان به افکار و نظرات شما گوش یا اهمیت نمی دهد و نمی توانید درباره احساسات خود صادق باشید. شما در رابطه ای غلط و نادرست قرار دارید، اگر شخصیت تان پایمال می گردد و از داشتن یک زندگی شاد، سالم و مثبت محروم هستید. به یاد داشته باشید که یک رابطه عاشقانه سالم باید باعث شکوفایی شما گردد، نه اینکه شما را مدفون کند.



منبع: ساعد نیوز

نقش درون گرایی و برون گرایی در ازدواج

درونگرایی و برونگرایی از ویژگی‌های شخصیتی هستند که باعث ایجاد تفاوت‌های رفتاری در افراد می‌شوند.سوالی که برای اکثر افراد مطرح است این است که آیا دو فرد با ویژگی شخصیتی متفاوت ازدواج موفقی را شکل می‌دهند یا خیر؟


هر ازدواجی با چالش‌ها و مشکلات خاص خود همراه است، نوع این مشکلات و نحوه برخورد با آن‌ها به صبر و خصوصیات شخصتی هر دو نفر بستگی دارد. زمانی که دو فردی که از لحاظ شخصیت برونگرا و درونگرا هستند، باهم ازدواج کنند، ازدواج این دو که از این لحاظ هیچ وجه تشابهی با هم ندارند، بی‌مشکل نیست. همه ما ویژگی‌های شخصیتی داریم که به راحتی تغییر نمی‌کند و متاسفانه اگر نتوانیم با هم کنار بیاییم، عرصه بر ما تنگ می‌شود و تنش‌های زیادی را در زندگی تجربه خواهیم کرد؛ اگرچه روش‌های مختلفی برای غلبه بر این دشواری‌ها وجود دارد. البته ازدواج درونگرا و برونگرا با مزایای متعددی نیز همراه است، زیرا همه ما می‌دانیم که گاهی تفاوت‌های بین ادم‌ها زندگی را جذاب‌تر می‌کند و انسان‌ها با تفاوتشان می‌توانند مکمل هم باشند.

ویژگی و نشانه افراد درونگرا

  •     از تنهایی لذت می‌برند.
  •     هنگامی که با دیگران وقت می‌گذرانند احساس کاهش انرژی دارند.
  •     دوستان صمیمی کمی دارند.
  •     اطرافیان عموما آن‌ها را فردی ساکت معرفی می‌کنند.
  •     شناختن دنیای درون آن‌ها بسیار دشوار می‌باشد.
  •     احساس عدم تمرکز در محیط شلوغ دارند.
  •     دوست دارند از طریق مشاهده یاد بگیرند.
  •     به مشاغلی که مستقل است علاقه‌مند می‌شوند. مانند: نویسندگی، حسابداری، نقاشی، برنامه نویسی، داروسازی، طراح گرافیکی
  •     برای جواب دادن به پیام‌ها صبر می‌کنند.
  •     در میان جمع بودن برای آن‌ها دشوار و خسته کننده است.
  •     فردی خلاق هستند.
  •     قلبشان را فقط برای افرادی خاص باز می‌گذارند.
  •     نسبت به اتفاقات اطراف بسیار هوشیار هستند.
  •     برای گوش دادن ارزش قائل هستند.
  •     قبل از شروع بحث تفکر می‌کنند.
  •     از حرف‌های بیهوده لذت نمی‌برند.
  •     رابطه خوبی با تلفن صحبت کردند ندارند و ترجیحا پیام نوشتاری را می‌پسندند.
  •     از اجتماع فراری نیستند ولی دوست دارند فقط در زمانی که خودشان می‌خواهند در جمع حضور پیدا کنند.
  •     از تفریحات گروهی در زمان کوتاه لذت می‌برند.
  •     خویشتن نگر هستند.
  •     به راحتی به کسی اعتماد نمی‌کنند.
  •     تصمیم گیرنده‌های خوبی هستند.


ویژگی افراد برونگرا

  •     دارای علایق بسیاری هستند.
  •     ارتباطات و تعاملات اجتماعی بسیاری دارند.
  •     از کار گروهی لذت می‌برند.
  •     اگر زیاد تنها بمانند احساس منزوی بودن می‌کنند.
  •     به راحتی ابراز احساسات می‌کنند.
  •     برای انگیزه و خلاقیت از منابع بیرونی انگیزه می‌گیرند.
  •     از این که در مرکز توجه باشند بسیار لذت می‌برند.
  •     عاشق صحبت کردن هستند.
  •     تمایل دارند از طریق مباحثه مشکلات را پشت سر بگذارند.
  •     تعاملات اجتماعی به آن‌ها انرژی می‌دهد.
  •     در نظر اطرافیان آدم‌های پرصحبتی هستد.
  •     بسیار گشاده رو هستند و شناخت دنیای درونی آن‌ها کار آسانی است.


چگونه یک فرد درون‌گرا یا برونگرا می‌شود؟

بسیاری از نظریه‌پردازان روان‌شناختی علت‌های زیستی-بیولوژیکی یا ژنتیکی را مطرح می‌کنند زیرا دیده‌شده که در افراد درون‌گرا عملکرد سیستم عصبی از سطح انگیختگی بالاتری نسبت به برونگراها برخوردار است و درنتیجه آستانه حسی پایین‌تری دارند؛ به همین دلیل درون‌گراها معمولاً با حداقل تحریک برانگیخته می‌شوند و واکنش بیشتری به تحریکات نشان می‌دهند. مثلاً یک فرد درون‌گرا زمانی که در یک محیط پر سروصدا در حال درس خواندن یا خوابیدن باشد، سریع تمرکزش را از دست می‌دهد؛ به همین خاطر افراد درون‌گرا دوست دارند بیشتر در محیط‌های آرام قرار بگیرند تا تمرکز و توجه درونی‌شان پایدارتر باقی بماند.
تاثیر برون گرایی و درون گرایی در ازدواج

آیا درون گرایان و برون گرایان با یکدیگر کنار می‌آیند؟ با خوشحالی می‌خواهم بگویم: بله!

مطالعه‌ای در سال 2007 نشان داد که شباهت در 5 ویژگی شخصیتی، ویژگی‌هایی که به عنوان مهم‌ترین بخش شخصیت ما شناخته شده‌اند و یکی از آن‌ها برون گرا یا درون گرا بودن است، باعث افزایش کیفیت روابط می‌شود. اما با این حال شباهت احساسی که به معنای تجربه و بیان احساسات مشابه است، یک متغیر مهم در این رابطه است؛ بنابراین حتی اگر زوجی از لحاظ ویژگی‌های شخصیتی متفاوت باشند، برای مثال یکی درون گرا و دیگری برون گرا باشد، آن‌ها همچنان می‌توانند زوج خوبی برای یکدیگر باشند اگر هر دو در یک سطح عاطفی مشابه عمل کنند. این شباهت احساسی به طرفین رابطه کمک می‌کند که نسبت به وقایع شبیه به هم واکنش نشان دهند و همسر خود را درک کنند. این ارتباط عاطفی است که یک عامل مهم و بسیار عمیق در رابطه‌ای شاد به حساب می‌آید نه شباهت در ویژگی‌های شخصیتی.

بنابراین در رابطه با تاثیر برون گرایی و درون گرایی در ازدواج می‌توان گفت که به طور کلی افراد همسرانی با ویژگی‌های شخصیتی مشابه خودشان را انتخاب نمی‌کنند. اگر به شاخص شخصیتی مایرز-بریگز نگاه کنید (که درونگرایی و برونگرایی یکی از چهار بعد است) بسیار معمول است که زوج‌ها در دو بعد از این چهار بعد اشتراک داشته و در مورد بقیه‌ی جنبه‌ها متفاوت هستند.

شواهد قطعی وجود دارد که افراد بسیار متفاوت از یکدیگر زندگی پرشور و موفقی داشته‌اند.مطالعه کوچکی در این رابطه نشان داد که تفاوت در تیپ‌های شخصیتی با مشکلات زناشویی مرتبط نبوده و به طور خاص‌تر برونگرایی و درونگرایی هیچ مشکل خاصی را در ازدواج ایجاد نکرده است؛ و پس از آن مطالعات دیگری از این نتایج پشتیبانی کردند که تاثیر برون گرایی و درون گرایی در ازدواج اصلا قابل توجه نیست.

بنابراین اینطور که به نظر می‌رسد، درونگرایان و برونگرایان می‌توانند به خوبی با یکدیگر کنار بیایند. با این حال یک هشدار خیلی جالب وجود دارد. Moffit و Eisen دریافتند که سطوح روان رنجوری و بی ثباتی عاطفی در همسران – نه شوهران – به طور قابل توجهی با درجه‌ی تفاوت درونگرا و برونگرایی زوجین ارتباط دارد. بنابراین داشتن همسری که بسیار درونگرا بوده، موجب بی ثباتی عاطفی زنی که شدیدا برونگراست، می‌شود. شاید به این علت که زوج‌های بسیار متفاوت از این لحاظ، ممکن است ارتباطی نزدیک و با کیفیت پایینی را تجربه می‌کنند که می‌تواند باعث فشار عاطفی بر روی زن شود؛ و بازهم اگر تفاوت چشمگیری در ویژگی‌های شخصیتی وجود دارد، نگران نباشید. فقط کافیست کمی بر رابطه تان کار کنید و آن را بسازید.
چه چیز ازدواج یک برون گرا و درون گرا را موفق می‌کند؟

در اینجا یک تحقیق بسیار جالب بر روی 365 زوج که گفته بودند ازدواج شادی دارند انجام شده است. در این تحقیق ویژگی‌های مشترک ازدواج‌هایی که طرفین برونگرا و درونگرا یا هر دو از یک گروه بودند را بررسی کردند. ویژگی‌های زوج‌هایی که طرفین از لحاظ دورنگرا و برونگرا بودن متفاوت بودند، به شرح زیر است:

  •     رابطه عاطفی گرم و صمیمی با یکدیگر و سایر اعضای خانواده
  •     دوستان متفاوت
  •     مشاجرات با مذاکره و صحبت حل می‌شوند
  •     فعالیت‌های مشترک کم
  •     ابراز علاقه‌ی متوسط
  •     تصمیم گیری مشترک، اما فرد برون گرا مسئول مدیریت مالی خانواده است
  •     و در اینجا ویژگی‌های خانواده‌هایی بیان شده که هر دو ویژگی شخصیتی مشابه داشتند:
  •     رابطه عاطفی گرم و صمیمی با یکدیگر و سایر اعضای خانواده
  •     دوستان مشترک
  •     مشاجرات با مذاکره و صحبت حل می‌شوند
  •     ابراز علاقه زیاد
  •     همه‌ی تصمیمات و مدیریت مالی به صورت مشترک انجام می‌شود.


بنابراین چند تفاوت میان این دو گروه وجود داشت: زوج‌های متفاوت فعالیت‌های مشترک کمتری داشتند، بیان عشق کمتر و تقسیم وظایف جداگانه. این موضوع ممکن است بد به نظر برسد، اما به یاد داشته باشید که این زوج‌ها همه زندگی خود را شاد و خوب گزارش کرده بودند؛ بنابراین مدیریت‌ این مسائل به خوبی برای آن‌ها کار کرده و زندگی شاد و مثبتی را برایشان رقم زده است. این طور که پیداست تاثیر برون گرایی و درون گرایی در ازدواج آنقدر‌ها چشمگیر نیست و تنها با مدیریت همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت.



منبع: ساعد نیوز

راهکارهای جلوگیری از بازیچه‌ شدن !

در تعامل با دوستان و اطرافیان، نباید اجازه دهید خود دیگری، شما را وادار به انجام کارهایی کنند که دوست ندارید. بلکه با قدرت و اقتدار خود واقعی زندگی کنید.
همه ما به شیوه های مختلف می خواهیم بر رفتار دیگران تأثیر بگذاریم. با این حال ، برخی در این کار افراط می کنند. افراد سلطه جو تنها به تاثیرگذاری بر دیگران راضی نمی شوند بلکه می خواهند آنها را کنترل کرده و تحت تسلط خود درآورند. آنها این کار را به روش هایی انجام می دهند که شما متوجه نشوید.

بیشتر این روش ها رفتارهای "معمولی" و پیش پا افتاده هستند و از این رو مورد توجه قرار نمی گیرند اما به همین دلیل بسیار مشکل ساز می شوند چرا که بدون آنکه متوجه شوید تحت سلطه و کنترل آنها در می آیید. در همه این روش ها از احساسات اصلی ما مانند ترس، عصبانیت یا همدردی بهره می گیرند. افراد سلطه جو بدون آنکه دلیل موجهی وجود داشته باشد با تحریک احساسات شما را به دام می اندازند.
آیا بازیچه شده اید؟

اگر از جمله افرادی هستید که اجازه می دهید هرکس بر حسب میل و اراده خود احساسات و رفتار شما را تعیین کند، تردید نکیند که یک قربانی تمام عیار هستید.قربانی شدن به معنای از دست دادن امور زندگی است؛ طبیعی است که چنانچه بر اوضاع و شرایط زندگی خود تسلط کافی نداشته باشید، عنان اختیار از دست داده و موقعیت اجتماعی شما توسط دیگران تعیین خواهد شد.

شما در تمام روز با افرادی برخورد می کنید که می کوشند بر شما مسلط شده، شما را در چنگال خود گیرند و مجبورتان کنند تا مطابق میل و سلیقه آنان عمل کنید؛ با وجود این مادامی که خودتان چنین اجازه ای ندهید و شرایط آن را فراهم نکنید هیچ کس نمی تواند شما را ملعبه دست کند.

افراد بازیچه، اغلب مفلوک و هراسان و خجالتی هستند، از موضع ضعف عمل می کنند و خود را کوچک و حقیر می پندارند، تصور می کنند که از عقل و درایت کافی برخوردار نیستید و نمی توانند اوضاع و شرایط زندگی خویش را به طور کامل کنترل کنند.افراد دهن بین به سادگی تحت تاثیر قرار گرفته و آلت دست دیگران می شوند چرا که در واقع فردی که فرمانروای خود نباشد، آزاد نیست.

کودکان اغلب به تبع سن و موقعیت خاص خود بازیچه می شوند، آنان از نظر عاطفی و احساسی به بزرگترها وابسته بوده و برای کسب راحتی و آسایس محتاج والدین خویش هستند و اینگونه است که وقتی کودکان به مدت کوتاهی از خانه دور می شوند به عجز و ناتوانی خود و به ارزشمندی کمک و مساعدت برزگترها پی می برند.

افراد پس از رسیدن به سن بلوغ بخشی از عادت های کودکی خود را ادامه می دهند؛ به همین دلیل عادت هایی که تنها در دوران کودکی موجه و منطقی بود، پس از بلوغ موجب آلت دست قرار گرفتن آنان می شود.افرادی که در دوران کودکی به طور کامل توسط والدینشان کنترل و هدایت شوند، چه بسا به این حالت عادت کنند و به تدریج این عمل ملکه ذهنشان شود و پس از بلوغ و پیوستن به جامعه، طعمه خوب و مناسبی برای افراد سوء استفاده کننده باشند.
چگونه بازیچه دیگران نشویم؟

مردم چگونه با شما رفتار می کنند؟ آیا مدام مورد سوء استفاده قرار می گیرید؟ آیا حس می کنید به عنوان فردی مستقل از احترام کافی برخوردار نیستید؟ آیا دوستان و اطرافیانتان در برنامه های گروهی نیازی به مشورت با شما حس نمی کنند؟ آیا اغلب بر حسب میل و علاقه دیگران وظایفی که دوست ندارید به شما واگذار می شود؟ در ادامه راه های جلوگیری از بازیچه شدن را بررسی می کنیم.
1. نشانه‌ها را بشناسید

رفتار افراد دستکاری‌کننده و کنترلگر اغلب مشابه یکدیگر است. مراقب افرادی باشید که هنگام شروع رابطه رفتارهای بیش از حد دوستانه دارند، وعده‌های پوچ می‌دهند یا در تلاش‌اند که احساس گناه کنید. با آگاهی به این رفتارهای مشابه، می‌توانید برای انجام اقدامات پیشگیرانه و خروج از دام این افراد آماده شوید.
2. مرزهایتان را مشخص کنید

راهی بسیار مؤثر برای پس‌گرفتن قدرت‌تان این است که به افراد نشان دهید چه رفتاری را تحمل نمی‌کنید. مرزهایتان را مشخص و انتظارات و نیازهایی را که به شما کمک می‌کنند در رابطه‌تان با دیگران احساس امنیت و راحتی داشته باشید، تعیین کنید.
3. مسئله را شخصی نکنید

قطعا دستکاری روان‌شناختی آسیب‌زاست، اما تلاش کنید این موضوع را درونی کنید که رفتارهای فرد دست‌کاری‌کننده ربطی به شما ندارد. این رفتارها بیشتر با خود شخص دستکاری‌کننده و ناتوانی او در برآوردن نیازها و تمایلاتش به روشی سالم، در ارتباط است.
4. صحنه را بچرخانید

دستکاری‌کنندگان همه‌چیز را برای خود می‌خواهند. شما می‌توانید صحنه را بچرخانید و به آنها یادآوری کنید که شما انسانی با احساسات هستید و اجازه نخواهید داد که آنها احساسات‌تان را نادیده بگیرند. مثلا اگر او سعی دارد با گفتن «این موضوع مهمی نیست.» احساسات شما را نادیده بگیرد، شما بگویید «می‌دانم که ممکن است این مسئله را مهم ندانی، اما من از این وضعیت احساس بدی دارم و فکر می‌کنم این ناعادلانه است». تحقیقی در سال 2018 نشان داد که این روش می‌تواند راهی مؤثر برای کاهش تعارض و خصومت باشد.
5. شخص مورداعتمادتان را در جریان قرار دهید

درگیری و کنارآمدن با فرد دستکاری‌کننده و کنترلگر از نظر روحی و عاطفی خسته‌کننده و آزاردهنده است. در این شرایط، هم‌صحبتی با دوستی نزدیک یا یکی از اعضای خانواده درباره موقعیتی که در آن قرار گرفته‌اید، می‌تواند تنش و اضطراب شما را کم کند. دوستان نزدیک و افراد خانواده می‌توانند توصیه‌های خوبی کرده و شما را برای انتخاب برخورد درست با فرد دستکاری‌کننده راهنمایی کنند.
6. از مشاور یا درمانگر کمک بگیرید

گاهی اوقات دستکاری روان‌شناختی از طرف یکی از نزدیکان انجام می‌شود. در این شرایط، مقابله و کمک‌گرفتن کار دشواری است. دستکاری روان‌شناختی بر سلامت عاطفی شما تأثیرگذار است. بنابراین بسیار مهم است که راهی برای خروج از این موقعیت پیدا کنید.
سخن پایانی

گرفتارشدن در دام فردی که می‌خواهد شما را بازیچه قرار دهد، آزاردهنده است و رهایی از این موقعیت می‌تواند بسیار دشوار باشد. بااین‌حال، با افزایش مهارت‌های ارتباطی و تسلط بر احساسات خود می‌توانید از این موقعیت خارج شوید و بیش از این اجازه سوءاستفاده از خود را به دیگران ندهید.



منبع: ساعد نیوز

چه کنم تا اطرافیان مرا تحقیر نکنند؟

ترس از حقارت و یا خود کم بینی در افراد می تواند مانع از این شود که آن ها بتوانند فعالیت های اجتماعی خود را به درستی انجام دهند و هر فردی در بخش از زندگی خود این مشکل را احساس خواهد کرد. این موضوع گاها آن چنان در زندگی فرد غالب خواهد شد که تمامی جنبه های زندگی اش را تحت تاثیر قرار می دهد.
ترس از حقارت چیست؟

چقدر خود را کمال گرا می دانید؟ احتمالا زیاد. اما آیا تاکنون دقت کرده اید که پشت پرده ی این کمال گرایی چه چیزی وجود دارد؟ اگر مثل بیشتر مردم باشید جواب شما منفی است. اما اگر نگاه دقیقی به کمال گرایی داشته باشید چه چیزی پیدا می کنید؟ شما کشف خواهید کرد که کمال گرایی فرزند مقبول یک احساس ناهشیار است که ترس از حقارت نامیده می شود. چون کمال گرایی از نظر اجتماعی یک صفت مثبت پذیرفته شده است ما وجود آن را در خود ارزیابی می کنیم. اما در کمال گرایی سخت گیرانه ترس از حقارت است که به صورت مخفیانه کنترل اعمال شخص را در دست خود می گیرد. بنابراین حتی اگر کمال گرایی مورد پذیرش قرار می گیرد اما الگویی از رفتارهای فشارزا را به ما تحمیل می کند که این اجتناب به نوبه ی خود باعث ایجاد تعویق و خودتخریبی می شود.
ترس از حقارت چگونه روی ما تاثیر می گذارد؟

در واقع ترس منجر به اضطراب شده و اضطراب نیز به نوبه ی خود منجر به تولید گروهی از شرایط فیزیکی و روانشناختی نامطلوب همچون الکلیسم، سوءمصرف مواد و افسردگی می شود. هنگامی که از کامل نبودن می ترسیم با مشکل در خودانضباطی مواجه می شویم زیرا به صورت ناهشیار این پیام را به خود می فرستیم که: «ممکن است تلاش من ناکامل و یا حتی سطح پایین به نظر برسد»، پس بهتر است که تلاش زیادی را به خرج ندهم. در ضمن در حالیکه به صورت ناهشیار این پیام منفی را به خود می فرستیم با این واقعیت روبرو می شویم که کامل بودن ممکن نیست. بنابراین قبل از اینکه شروع به عمل کنیم خودانضباطی ما با آسیب و شکست روبرو شده است.

نتیجه اینکه بدون در نظر گرفتن تکلیف مورد نظر باید در هر قدمی که می خواهیم برای بهبود خودانضباطی برداریم با خود بجنگیم. «اگر کاری که به من محول شده است را کامل انجام ندهم، پس بهتر است اصلا آن را انجام ندهم»، این جنگ و تقلای درونی هرگونه تلاش و انجام تمرین های خودانضباطی را تحت الشعاع قرار خواهد داد و تا زمانی که ترس ناهشیار خود از حقارت را با این دیدگاه واقع بینانه و منطقی جایگزین کنیم که: دنبال کردن کمال گرایی همانند جستجوی زندگی جاوید است، و این یک ماموریت غیرممکن است. توصیه من این است که سریعا کاری کنید تا عزت نفس شما بر مبنای کمال گرایی قرار نگیرد.
علائم احساس حقارت چیست؟

  • لازم است که شخص علائم خود را بشناسد تا برای درمان اقدام کند.
  •     انزوای اجتماعی
  •     ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران
  •     ترس از قضاوت دیگران
  •     نگرانی در مورد ظاهر، موفقیت و خصوصیات خود
  •     یافتن نقص در خود
  •     نادیده گرفتن توانایی ها و موفقیت های خود
  •     بزرگ نمایی زندگی و موفقیت های دیگران
  •     اضطراب عملکرد
  •     نیاز به توجه افراطی از سوی دیگران
  •     حساسیت بیش از حد و زود رنج بودن

    احساس حقارت ناشی از چیست؟

روانشناسان معتقدند تجربیات منفی در دوران کودکی در احساس خود کم بینی یا حس حقارت بسیار مهم هستند. برخی از عواملی که باعث احساس حقارت و خودکم‌بینی در بزرگسالی و کودکی می‌شوند، عبارتند از:

  •     تجربیات بد اولیه: تنبیه‌های دوران کودکی، غفلت پدر و مادر یا سوء استفاده جنسی یا تنبیه‌های دوران مدرسه بسیار مهم است. کودکانی با این نوع تجربیات اغلب این باور را دارند که بد هستند و مستحق مجازات هستند.


  •     استاندارها و انتظارات غیر واقع‌بینانه والدین: کودکان با این نوع والدین مدام احساس می‌کنند به اندازه کافی خوب نیستند، زیرا نتوانسته‌اند انتظارات دیگران را برآورده کنند. والدین خودشیفته دارای کودکانی با حس حقارت درونی و خود کم بینی هستند. چرا که کودکان آن‌ها هیچ‌گاه نمی‌توانند تمایلات والدین خود را برآورده کنند.


  •     رفتارهای نامناسب گروه همسالان: باعث احساس حقارت و خود کم بینی در کودکان می‌شود. به خصوص در دوران نوجوانی، زمانی که هویت نوجوان شکل می‌گیرد. متفاوت بودن با همسالان موجب تمسخر شده و همین موضوع می‌تواند حس حقارت و حس خود کم بینی در نوجوان ایجاد کند که تا بزرگسالی نیز ادامه پیدا کند.


  •     تحسین بی‌رویه: والدینی که مدام از تشویق‌های کلامی و یا جایزه برای کنترل رفتارهای کودک خود استفاده می‌کنند کودک خود را شرطی می‌کنند. زمانی که کودک وارد اجتماع می‌شود احساس می‌کند مدام باید تشویق و تحسین دریافت کند و زمانی که محیط این شرایط را فراهم نمی‌کند باعث می ‌شود او احساس کند چیزی در وجودش کم دارد که باید آن را تغییر دهد و او به اندازه کافی خوب نیست که محیط به تحسین و یا پاداش نمی‌دهد.

    روش های کاهش و درمان ترس از حقارت

اگر نشانه های گفته شده را در خودتان می بینید وقت آن رسیده است که با استفاده از یک سری از راه کار ها و روش های درمانی ساده این مشکل را از بین برده و بتوانید در جامعه نقش خود را بهتر ایفا کنید.
فراموش کردن گذشته ها

یکی از مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد گذشته فرد می باشد. در واقع تروما ها و آسیب های گذشته می تواند منجر به ایجاد مشکلات شدید شود و همچنین این احساس را در شما افزایش می دهد و اولین قدم برای بهبودی این است که گذشته را فراموش کرده و سعی کنید با خاطرات خود کنار بیایید. پذیرفتن گذشته ها می تواند به شما کمک کند که زندگی بهتری در آینده داشته باشید.
مهربانی با خود

برای افرادی که این احساس را دارند مهربان بودن با خود کمی سخت می باشد و این موضوع را باید بپذیرید که شما نمی توانید در مورد گذشته ماری را انجام دهید از این رو نیاز است تا آینده بهتری برای خود بسازید.
برقراری ارتباط با دیگران

سعی کنید با افرادی که به شما احساس خوب می دهند بیش تر ارتباط برقرار کنید زیرا این افراد می دانند که چه چیزی را در این زندگی دوست دارند و با هدف بودنشان باعث می شود تا زندگی بهتری داشته باشند و این موضوع می تواند به شما نیز کمک کند.
نه گفتن

سعی کنید یاد بگیرید که به خواسته هایی که دیگران از شما دارند و نا به جا می باشد نه بگویید. این نه گفتن ها می تواند برای شما بسیار خوب باشد و برای مراقبت از خودتان لازم است و می توانید تا حدودی این احساس حقارت را از خود دور نمایید.
قاطع بودن در کار ها

یکی دیگر از کار هایی که باید در این زمینه انجام دهید این است که در کار های خود قاطع باشید و سعی کنید تا از اشتباهات و شکست های خود نترسید تا بتوانید ترس از حقارت را کنار بگذارید. سعی کنید خودباوری را در خود افزایش دهید در غیر این صورت نمی توانید به این ترس غلبه کنید.
شناسایی توانایی ها

سعی کنید با شناخت بهتر خود و توانایی هایتان ترس از حقارت را کنار گذاشته و برای داشتن یک زندگی بهتر تلاش کنید. در واقع برای این کار کافی است تا یک کاغذ بردارید و تمامی آن چه که دوست دارید و توانایی آن را دارید یادداشت کنید تا بتوانید متوجه توانایی های خود بشوید.
حرف زدن با خود

سعی کنید در طی روز گفتگو های کوتاهی با خودتان داشته باشید و از جملات بسیار مثبت و خوب در این میان استفاده کنید تا انرژی بسیار خوبی گرفته و کار های خود را بهتر انجام دهید.
دست کشیدن از انتظار ها

همه ما یک سری از انتظارات بی جا از خود داریم و این مورد یکی از مهم ترین دلیل های حس حقارت می باشد و اگر دوست دارید که این مشکل را از ببین ببرید می توانید با خودتان رو راست باشید و چیز هایی که از دست شما بر نمی آید را از خودتان نخواهید.
خود تشویقی

یکی از بر ترین راه ها برای غلبه بر ترس حقارت این است که خود را در یک سری از کار ها تشویق نمایید. در واقع این امر می تواند برای شما بسیار خوب باشد و شما را وادار خواهد کرد تا کار های دیگر را با جرات و شجاعت بیش تری انجام دهید.
مقایسه نکردن

شاید بایتان جالب باشد که بدانید مقایسه نکردن خود با دیگران می تواند به شما کمک کند تا این حساس را از خود دور کنید. همیشه مقایسه کردن زندگی خود با دیگران کار درستی نمی باشد و در بسیاری از شرایط می تواند بسیار آسیب زا باشد.بسیاری از افراد هستند که ظاهر زندگی آن ها بسیار خوب است ولی درون آن ها از هم پاشیده می باشد و شما درون آن ها را نمی بینید بنابراین بهتر است باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنید.
کمک گرفتن از روان درمانگر

کمک گرفتن از یک فرد آشنا در این زمینه می تواند به شما این اجازه را بدهد تا بتوانید با تمامی ترس های خود رو به رو شده و متوجه شوید که این مشکل که شما برای خود بزرگ کرده اید آنچنان هم بزرگ نمی باشد. روان درمانگر یکی از روش هایی که برای شما پیشنهاد می دهد گروه درمانی می باشد که در آن محیطی امن ایجاد می شو تا شما بتوانید به بی ارزشی های خود غلبه کنید و همچنین روش دیگر به کار گرفتن CBT یا همان رفتار درمانی شناختی می باشد و در این روش درمانگر تمامی ترس های شما پیدا خواهد کرد و آن ها را اصلاح می کند تا بتوانید با حس حقارت کنار آمده و ترسی از آن نداشته باشید.
سخن پایانی

برای خوب بودن نیازی به سخت‌گیری در مورد خود نیست. مراقبت از خود را تمرین کنید. خودتان را دوست داشته باشید. با خودتان مهربان باشید. بیش از حد موقعیت‌ها را تجزیه و تحلیل نکنید. انتظار نداشته باشید که یک شبه تغییر کنید. به خود زمان دهید تا کم کم احساس خود کم بینی در وجودتان از بین برود.



منبع: ساعد نیوز